تفسیر:نمونه جلد۲۳ بخش۱۵: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:نمونه جلد۲۳ بخش۱۴ | بعدی = تفسیر:نمونه جلد۲۳ بخش۱۶}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۶: | خط ۸: | ||
<span id='link132'><span> | <span id='link132'><span> | ||
==آيه و ترجمه == | ==آيه و ترجمه == | ||
ءَامِنُوا | ءَامِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ وَ أَنفِقُوا مِمَّا جَعَلَكم مُّستَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ ءَامَنُوا مِنكمْ وَ أَنفَقُوا لهَُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ(۷) | ||
وَ مَا لَكمْ لا تُؤْمِنُونَ | وَ مَا لَكمْ لا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الرَّسولُ يَدْعُوكمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّكمْ وَ قَدْ أَخَذَ مِيثَقَكمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ(۸) | ||
هُوَ | هُوَ الَّذِى يُنزِّلُ عَلى عَبْدِهِ ءَايَتِ بَيِّنَتٍ لِّيُخْرِجَكم مِّنَ الظلُمَتِ إِلى النُّورِ وَ إِنَّ اللَّهَ بِكمْ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ(۹) | ||
وَ مَا لَكمْ أَلا تُنفِقُوا فى سبِيلِ | وَ مَا لَكمْ أَلا تُنفِقُوا فى سبِيلِ اللَّهِ وَ للَّهِ مِيرَث السمَوَتِ وَ الاَرْضِ لا يَستَوِى مِنكم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْح وَ قَتَلَ أُولَئك أَعْظمُ دَرَجَةً مِّنَ الَّذِينَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ وَ قَتَلُوا وَُكلاً وَعَدَ اللَّهُ الحُْسنى وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ(۱۰) | ||
مَّن ذَا الَّذِى يُقْرِض اللَّهَ قَرْضاً حَسناً فَيُضعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ(۱۱) | |||
<center> تفسير نمونه جلد ۲۳ صفحه ۳۱۳ </center> | <center> تفسير نمونه جلد ۲۳ صفحه ۳۱۳ </center> | ||
ترجمه : | ترجمه : | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۶: | ||
و در حديث ديگرى از امام كاظم (عليه السلام ) ذيل آيه مورد بحث (من ذا الذى يقرض الله ...) آمده است كه «'''نزلت فى صلة الامام '''»: «'''اين آيه در مورد هديه و كمك به امام نازل شده است '''». | و در حديث ديگرى از امام كاظم (عليه السلام ) ذيل آيه مورد بحث (من ذا الذى يقرض الله ...) آمده است كه «'''نزلت فى صلة الامام '''»: «'''اين آيه در مورد هديه و كمك به امام نازل شده است '''». | ||
'''{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:نمونه جلد۲۳ بخش۱۴ | بعدی = تفسیر:نمونه جلد۲۳ بخش۱۶}} | |||
[[رده:تفسیر نمونه]] | [[رده:تفسیر نمونه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ مرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۵:۱۰
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |
آيه ۷-۱۱
آيه و ترجمه
ءَامِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ وَ أَنفِقُوا مِمَّا جَعَلَكم مُّستَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ ءَامَنُوا مِنكمْ وَ أَنفَقُوا لهَُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ(۷) وَ مَا لَكمْ لا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الرَّسولُ يَدْعُوكمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّكمْ وَ قَدْ أَخَذَ مِيثَقَكمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ(۸) هُوَ الَّذِى يُنزِّلُ عَلى عَبْدِهِ ءَايَتِ بَيِّنَتٍ لِّيُخْرِجَكم مِّنَ الظلُمَتِ إِلى النُّورِ وَ إِنَّ اللَّهَ بِكمْ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ(۹) وَ مَا لَكمْ أَلا تُنفِقُوا فى سبِيلِ اللَّهِ وَ للَّهِ مِيرَث السمَوَتِ وَ الاَرْضِ لا يَستَوِى مِنكم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْح وَ قَتَلَ أُولَئك أَعْظمُ دَرَجَةً مِّنَ الَّذِينَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ وَ قَتَلُوا وَُكلاً وَعَدَ اللَّهُ الحُْسنى وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ(۱۰) مَّن ذَا الَّذِى يُقْرِض اللَّهَ قَرْضاً حَسناً فَيُضعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ(۱۱)
ترجمه : ۷ - به خدا و رسولش ايمان بياوريد و از آنچه شما را نماينده (خود) در آن قرار داده انفاق كنيد (زيرا) كسانى كه از شما ايمان بياورند و انفاق كنند اجر بزرگى دارند. ۸ - چرا ايمان نياوريد در حالى كه رسول (خدا) شما را مى خواند كه به پروردگارتان ايمان بياوريد و از شما پيمان گرفته است (پيمانى از طريق فطرت و خرد) اگر آماده ايمان هستيد. ۹ - او كسى است كه آيات بينات بر بنده اش (محمد) نازل مى كند تا شما را از تاريكيها به نور بيرون برد، و خداوند نسبت به شما مهربان و رحيم است . ۱۰ - چرا در راه خدا انفاق نكنيد در حالى كه ميراث آسمانها و زمين همه از آن خدا است (و كسى چيزى را با خود نمى برد) كسانى كه قبل از پيروزى انفاق كردند و (سپس )
پيكار نمودند (با كسانى كه بعد از پيروزى انفاق كردند) يكسان نيستند آنها بلند مقامترند از كسانى كه بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد كردند، و خداوند به هر دو وعده نيك داده است ، و خدا به آنچه انجام مى دهيد آگاه است . ۱۱ - كيست كه به خدا وام نيكو دهد (و از اموالى كه به او ارزانى داشته انفاق كند) تا خداوند آنرا براى او چندين برابر كند، و براى او اجر فراوان پرارزشى است . تفسير: ايمان و انفاق دو سرمايه بزرگ نجات و خوشبختى بعد از بيان قسمتى از دلائل عظمت خداوند در عالم هستى و اوصاف جمال و جلال او، اوصافى كه انگيزه حركت به سوى الله است ، در آيات از آنها نتيجه گيرى كرده و همگان را دعوت به ايمان و عمل مى نمايد. نخست مى فرمايد: «به خداوند و رسولش ايمان بياوريد» (آمنوا بالله و رسوله ). اين دعوت يك دعوت عام است كه شامل همه انسانها مى شود، مؤ منان را به ايمانى كاملتر و راسختر، و غير مؤ منان را به اصل ايمان دعوت مى كند، دعوتى كه تواءم با دليل است و دلائلش در آيات توحيدى قبل گذشت . سپس به يكى از آثار مهم ايمان كه «انفاق فى سبيل الله » است دعوت كرده مى گويد: «از آنچه خداوند شما را در آن جانشين ديگران ساخته انفاق كنيد» (و انفقوا مما جعلكم مستخلفين فيه ). دعوت به ايثار و فداكارى و گذشت از مواهبى كه انسان در اختيار دارد، منتها اين دعوت را مقرون به اين نكته مى كند كه فراموش نكنيد «در حقيقت مالك اصلى خدا است » و اين اموال و سرمايه ها چند روزى به عنوان امانت نزد شما سپرده شده ، همانگونه كه قبلا در اختيار اقوام پيشين بود.
و به راستى نيز چنين است زيرا در آيات گذشته خوانديم كه مالك حقيقى كل جهان خداوند است ايمان به اين واقعيت بيانگر همين است كه ما امانتدار او هستيم ، چگونه ممكن است امانتدار فرمان صاحب امانت را ناديده بگيرد؟! ايمان به اين حقيقت به انسان روح سخاوت و ايثار مى بخشد، و دست و دل او را در انفاق باز مى كند. تعبير به «مستخلفين » (جانشينان ) ممكن است اشاره به نمايندگى انسان از سوى خداوند در زمين و مواهب آن باشد، و يا جانشينى از اقوام پيشين ، و يا هر دو. و تعبير به «مما» (از چيزهائى كه ...) تعبير عامى است كه نه تنها اموال بلكه تمام سرمايه ها و مواهب الهى را شامل مى شود و همانگونه كه قبلا نيز گفته ايم انفاق مفهوم وسيعى دارد كه منحصر به مال نيست ، بلكه علم و هدايت و آبروى اجتماعى و سرمايه هاى معنوى و مادى ديگر را نيز شامل مى شود. سپس براى تشويق بيشتر مى افزايد: «آنهائى كه از شما ايمان بياورند و انفاق كنند اجر بزرگى دارند» (فالذين آمنوا منكم و انفقوا لهم اجر كبير). توصيف اجر به بزرگى ، اشاره اى به عظمت الطاف و مواهب الهى ، و ابديت و خلوص و دوام آن است ، نه تنها در آخرت كه در دنيا نيز قسمتى از اين اجر كبير عائد آنها مى شود. بعد از امر به «ايمان » و «انفاق » درباره هر يك از اين دو به بيانى مى پردازد كه به منزله استدلال و برهان است . نخست به صورت يك استفهام توبيخى علت عدم پذيرش دعوت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) را در مورد ايمان به خدا جويا شده ، مى فرمايد: «چه چيز سبب مى شود كه
ايمان به خدا نياوريد در حالى كه رسول او شما را دعوت براى ايمان به پروردگارتان مى كند، و در حالى كه از شما پيمان گرفته است اگر آماده ايمان هستيد» (و ما لكم لا تؤ منون بالله و الرسول يدعوكم لتؤ منوا بربكم و قد اخذ ميثاقكم ان كنتم مؤ منين ). يعنى اگر به راستى شما آمادگى براى پذيرش حق داريد دلائلش روشن است ، هم از طريق فطرت و عقل ، و هم از طريق دليل نقل . از يكسو پيامبر خدا (صلى اللّه عليه و آله ) با دلائل روشن و آيات و معجزات باهرات به سراغ شما آمده ، و از سوى ديگر خداوند با نشان دادن آثارش در جهان آفرينش و در درون وجودتان يكنوع پيمان تكوينى از شما گرفته به او ايمان بياوريد، اما شما نه اعتنائى به فطرت و عقل خود داريد، و نه توجهى به مساءله وحى ، معلوم مى شود اصلا شما حاضر به ايمان نيستيد، و جهل و تعصب و تقليد كوركورانه بر فكر شما چيره شده است . از آنچه گفتيم روشن شد كه منظور از جمله «ان كنتم مؤ منين » اين است كه «اگر شما حاضر به ايمان آوردن به چيزى و پذيرش دليلى باشيد اينجا جاى آن است » چرا كه دلائلش از هر نظر آشكار است . نكته اينجا است كه آنها شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) را مى ديدند، و دعوت او را بدون هيچ واسطه مى شنيدند، و معجزاتش را با چشم مشاهده مى كردند، ديگر چه عذرى مى توانست مانع گردد؟ لذا در حديثى مى خوانيم : روزى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) به اصحابش فرمود: اى المؤ منين اعجب اليكم ايمانا؟ قالوا: الملائكة ! قال : و ما لهم لا يؤ منون و هم عند ربهم ؟ قالوا: فالانبياء! قال فما لهم لا يؤ منون و الوحى ينزل عليهم ؟ قالوا فنحن ! قال : و ما لكم لا تؤ منون و انا بين اظهركم ! و لكن اعجب المؤ منين ايمانا قوم يجيئون بعدكم يجدون صحفا يؤ منون بما فيها:
((كداميك از مؤ منان ايمانشان شگفت انگيزتر است ؟ گفتند: فرشتگان ، فرمود: چه جاى تعجب كه آنها ايمان بياورند؟ آنها در جوار قرب خداوندند گفتند: پس انبياء، فرمود: با اينكه وحى بر آنها نازل مى شود چگونه ايمان نياورند؟ گفتند: پس خود ما! فرمود: چه جاى تعجب كه شما ايمان بياوريد در حالى كه من در ميان شما هستم ؟ (اينجا بود كه همه ساكت ماندند و پيامبر فرمود:) ولى از همه اعجاب انگيزتر قومى هستند كه بعد از شما مى آيند و تنها اوراقى را در برابر خود مى بينند و به آنچه در آن است ايمان مى آورند)). و اين يك واقعيت است كه افرادى كه ساليان دراز بعد از رحلت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) قدم به عرصه هستى مى گذارند و فقط آثار رسول الله را در كتب مى بينند و به حقانيت دعوتش پى مى برند امتياز عظيمى بر ديگران دارند. تعبير به «ميثاق » (پيمان مؤ كد) مى تواند اشاره به فطرت توحيدى باشد و يا دلائل عقلى كه با مشاهده نظام آفرينش بر انسان ظاهر مى گردد، و تعبير «بربكم » (پروردگارتان ) كه اشاره اى به تدبير الهى در عالم خلقت است شاهد بر اين معنا است . بعضى «ميثاق » را در اينجا اشاره به پيمان «عالم ذر» دانسته اند، ولى اين معنى بعيد به نظر مى رسد جز به همان تفسيرى كه ما براى عالم ذر قبلا ذكر كرده ايم . آيه بعد براى تاءكيد و توضيح بيشتر پيرامون همين معنى مى افزايد: «او
كسى است كه آيات روشن بر بنده خود نازل كرده است ، تا شما را از ظلمتهاى شرك و جهل و نادانى ، به ايمان و توحيد و علم ، رهنمون گردد، و خداوند نسبت به شما رؤ ف و مهربان است » (هو الذى ينزل على عبده آيات بينات ليخرجكم من الظلمات الى النور و ان الله بكم لرؤ ف رحيم ). جمعى «آيات بينات » را در اينجا به همه «معجزات » تفسير كرده اند، و گروهى به قرآن ، ولى مفهوم آيه گسترده است و همه اينها را شامل مى شود، هر چند تعبير به «نازل كردن » مناسب قرآن است ، همان قرآنى كه پرده هاى ظلمت كفر و ضلالت و نادانى را مى درد، و آفتاب ايمان و آگاهى را در درون جان انسان طالع مى كند. تعبير به «رؤ ف رحيم » اشاره لطيفى به اين حقيقت است كه اين دعوت مؤ كد و پرشور الهى به سوى ايمان و انفاق مظهرى از مظاهر رحمت الهيه است كه به سراغ همه شما آمده ، و تمام بركاتش در اين جهان و جهان ديگر عائد خودتان مى شود. در اينكه آيا ميان «رؤ ف » و «رحيم » تفاوتى هست يا نه ؟ و اين تفاوت چگونه است ؟ در ميان مفسران گفتگو است ، و مناسبتر از همه اين است كه «رؤ ف » اشاره به محبت و لطف خاصش نسبت به مطيعان است در حالى كه «رحيم » اشاره به رحمت او در مورد عاصيان است . بعضى نيز گفته اند «راءفت » در مورد رحمت قبل از ظهور آن گفته مى شود اما «رحمت » تعبيرى است كه بعد از ظهور بر آن اطلاق مى گردد. سپس به استدلالى براى مساءله انفاق پرداخته مى فرمايد: «چرا در راه خدا انفاق نكنيد در حالى كه ميراث آسمانها و زمين از آن او است »؟ (و ما لكم الا تنفقوا فى سبيل الله و لله ميراث السموات و الارض ).
يعنى سرانجام همه شما چشم از جهان و مواهبش مى پوشيد، و همه را مى گذاريد و مى رويد، پس اكنون كه در اختيار شما است چرا بهره خود را نمى گيريد؟! «ميراث » در اصل - چنانكه راغب در مفردات مى گويد به معنى مالى است بدون قرارداد و مانند آن به انسان منتقل مى شود، و آنچه از ميت به بازماندگان منتقل مى شود يكى از مصداقهاى آن است كه بر اثر كثرت استعمال هنگام ذكر اين كلمه همين معنى تداعى مى شود. تعبير «لله ميراث السموات و الارض » از اين نظر است كه نه تنها اموال و ثروتهاى روى زمين بلكه آنچه در تمام آسمان و زمين وجود دارد به ذات پاك او برمى گردد، همه خلايق مى ميرند و خداوند وارث همه آنها است . و از آنجا كه انفاق در شرائط و احوال مختلف ارزشهاى متفاوتى دارد در جمله بعد مى افزايد: آنهائى كه قبل از «پيروزى » انفاق كردند و پيكار نمودند با كسانى كه بعد از فتح اين كار را انجام دادند مساوى نيستند)) (لا يستوى منكم من انفق من قبل الفتح و قاتل ). در اينكه منظور از اين «فتح » كدام فتح است ميان مفسران گفتگو است ، بعضى آنرا اشاره به «فتح مكه » در سال هشتم هجرت مى دادند، و بعضى آنرا اشاره به «فتح حديبيه » در سال ششم . البته نظر به اينكه كلمه «فتح » در سوره انا فتحنا لك فتحا مبينا به «فتح حديبيه » تفسير شده است مناسب اين است كه در اينجا نيز فتح حديبيه باشد، ولى تعبير به «قاتل » (پيكار كند) مناسب با فتح مكه است زيرا در حديبيه پيكارى رخ نداد، اما در فتح مكه پيكارى سريع و كوتاه كه با مقاومت چندانى روبرو نشد صورت
گرفت . اين احتمال نيز وجود دارد كه مراد از «الفتح » در اين آيه جنس فتح و هرگونه پيروزى مسلمين در جنگهاى اسلامى باشد، يعنى : آنها كه در مواقع بحرانى از بذل مال و جان ابا داشتند از آنها كه بعد از فرونشستن طوفانها به يارى اسلام شتافتند برترند. لذا براى تاءكيد بيشتر مى افزايد: «اين گروه مقامشان برتر و بالاتر از كسانى است كه بعد از فتح انفاق كردند و جهاد نمودند» (اولئك اعظم درجة من الذين انفقوا من بعد و قاتلوا) عجب اينكه جمعى از مفسران كه آيه را ناظر به فتح مكه يا حديبيه مى دادند مصداق انفاق كننده را در اين آيه ابوبكر دانسته اند، در حالى كه بدون شك از زمان هجرت تا آن زمان كه ۶ تا ۸ سال طول كشيد و غزوات زيادى رخ داد هزاران نفر در راه اسلام انفاق كردند و پيكار نمودند، چرا كه در فتح مكه طبق تواريخ ده هزار نفر شركت كردند و مسلما از اين گروه عده زيادى به برنامه هاى جنگى كمك مالى نمودند و انفاق فى سبيل الله كردند، و مسلم است كه تعبير به «قبل » به معنى انفاق در آستانه اين فتح است نه در آغاز اسلام و بيست و يك سال قبل ! اين نكته نيز لازم به يادآورى است كه بعضى از مفسران اصرار دارند كه انفاق برتر از جهاد است تا با پيشداوريهاى آنها هماهنگ شود و شايد ذكر انفاق را در آيه فوق قبل از جهاد گواه بر اين مطلب بدانند، در حالى كه روشن است مقدم داشتن انفاق مالى به خاطر اين است كه وسائل و مقدمات و ابزار جنگ به وسيله آن فراهم مى گردد، و گرنه بدون شك بذل جان و آمادگى براى شهادت از انفاق مالى برتر و بالاتر است . به هر حال از آنجا كه هر دو گروه با تفاوت درجه مشمول عنايات حقند
در پايان آيه مى افزايد: «خداوند به هر دو گروه وعده نيك داده است » (و كلا وعد الله الحسنى ). اين يك قدردانى براى عموم كسانى است كه در اين مسير گام برداشتند و «حسنى » در اينجا مفهوم وسيعى دارد كه هر گونه ثواب و پاداش نيك دنيا و آخرت را دربرمى گيرد. و از آنجا كه ارزش عمل به خلوص آن است ، در پايان آيه مى افزايد: «خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است » (و الله بما تعملون خبير). هم از كميت و كيفيت اعمال شما باخبر است و هم از نيات و ميزان خلوص شما. و در آخرين آيه مورد بحث باز هم براى تشويق در مورد «انفاق فى سبيل الله » از تعبير جالب ديگرى استفاده كرده ، مى گويد: «كيست كه به خدا قرض نيكوئى دهد و از اموالى كه به او بخشيده است انفاق نمايد، تا آن را براى او چندين برابر كند؟ و براى او پاداش فراوان و پرارزشى است » (من ذاالذى يقرض الله قرضا حسنا فيضاعفه له و له اجر كريم ). راستى تعبير عجيبى است خدائى كه بخشنده تمام نعمتها است ، و همه ذرات وجود ما لحظه به لحظه از درياى بى پايان فيض او بهره مى گيرد و مملوك او است ، ما را صاحبان اموال شمرده ، و در مقام گرفتن وام از ما برآمده ، و برخلاف وامهاى معمولى عين همان مقدار باز پس مى دهند، او چندين برابر، گاه صدها و گاه هزار برابر، بر آن اضافه مى كند و علاوه بر اينها وعده اجر كريم كه پاداشى است عظيم كه جز خدا نمى داند نيز مى دهد.
نكته ها:
انگيزه هاى انفاق
قابل توجه اينكه در آيات گذشته براى تشويق به انفاق - اعم از كمك به موضوع جهاد يا انفاقهاى ديگر به نيازمندان - تعبيرات مختلفى ديده مى شود كه هر يك مى تواند عاملى براى حركت به سوى اين هدف باشد. در آيه هفتم اشاره به مساءله استخلاف و جانشينى مردم از يكديگر، يا از خداوند در اين ثروتها است كه مالكيت حقيقى را مخصوص خدا مى شمرد، و همه را نماينده او در اين اموال اين بينش مى تواند دست و دل انسان را در انفاق باز كند و عاملى براى حركت در اين زمينه باشد. در آيه دهم تعبير ديگرى آمده كه از ناپايدارى اموال و سرمايه ها و بازماندن آن بعد از همه انسانها حكايت مى كند، و آن تعبير به «ميراث » است مى گويد، ميراث آسمانها و زمين از آن خدا است . و در آيه يازدهم تعبير از همه حساستر است : خدا را وام گيرنده ، و انسانها را وام دهنده مى شمرد، وامى كه مساءله تحريم ربا در آن راه ندارد و چندين برابر تا هزاران برابر در مقابل آن پرداخته مى شود، اضافه بر پاداش عظيمى كه در هيچ انديشه اى نمى گنجد! اينها همه براى اين است كه بينشهاى انحرافى و انگيزه هاى حرص و آز و حسد و خودخواهى و طول امل را كه مانع از انفاق است از ميان ببرد، و جامعه اى بر اساس پيوندهاى عاطفى و روح اجتماعى و تعاون عميق بسازد.
شرايط انفاق در راه خدا
تعبير به «قرضا حسنا» در آيه فوق اشاره اى به اين حقيقت است كه
وام دادن خود انواع و اقسامى دارد كه بعضى را «وام نيكو» و بعضى را وام كم ارزش و يا حتى بى ارزش مى توان شمرد. قرآن مجيد شرائط وام نيكو را در برابر خداوند يا به تعبير ديگر «انفاق ارزشمند» را در آيات مختلف بيان كرده است ، و بعضى از مفسران از جمع آورى آن ده شرط استفاده كرده اند. ۱ - از بهترين قسمت مال انتخاب شود نه از اموال كم ارزش يا ايها الذين آمنوا انفقوا من طيبات ما كسبتم و مما اخرجنا لكم من الارض و لا تيمموا الخبيث منه تنفقون و لستم باخذيه الا ان تغمضوا فيه و اعلموا ان الله غنى حميد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد از اموال پاكيزه اى كه به دست آورده ايد، يا از زمين براى شما خارج ساخته ايم انفاق كنيد، و به سراغ قسمتهاى ناپاك براى انفاق نرويد در حالى كه خودتان حاضر نيستيد آنها را بپذيريد مگر از روى اغماض ، و بدانيد خداوند بى نياز و شايسته ستايش است » (بقره - ۲۶۷). ۲ - از اموالى كه مورد نياز انسان است باشد، چنانكه مى فرمايد و يؤ ثرون على انفسهم و لو كان بهم خصاصة : «آنها ديگران را بر خود مقدم مى دارند هر چند شخصا شديدا نيازمند باشند». (حشر - ۹). ۳ - به كسانى انفاق كند كه سخت به آن نيازمندند و اولويتها را در نظر گيرد للفقراء الذين احصروا فى سبيل الله : ((انفاق شما (مخصوصا) براى نيازمندانى باشد كه در راه خدا در محاصره قرار گرفته اند)) (بقره ۲۷۳). ۴ - انفاق اگر مكتوم باشد بهتر است : و ان تخفوها و تؤ توها الفقراء فهو خير لكم : «هر گاه آنها را مخفى ساخته و به نيازمندان بدهيد براى شما بهتر است » (بقره ۲۷۱). ۵ - هرگز منت و آزارى با آن همراه نباشد يا ايها الذين آمنوا لا تبطلوا صدقاتكم بالمن و الاذى : «اى كسانى كه ايمان آورده ايد انفاقهاى خود
را با منت و آزار باطل نكنيد» (بقره ۲۶۴). ۶ - انفاق بايد تواءم با اخلاص و خلوص نيت باشد ينفقون اموالهم ابتغاء مرضات الله : «كسانى كه اموالشان را براى جلب خشنودى خداوند انفاق مى كنند» (بقره ۲۶۵). ۷ - آنچه را انفاق مى كند كوچك و كم اهميت بشمرد هر چند ظاهرا بزرگ باشد: و لا تمنن تستكثر: «به هنگام انفاق منت مگذار و آنرا بزرگ مشمر» (مدثر ۶). ۸ - از اموالى باشد كه به آن دل بسته است و مورد علاقه او است لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون : «هرگز به حقيقت نيكوكارى نمى رسيد مگر اينكه از آنچه دوست داريد انفاق كنيد» (آل عمران - ۹۲). ۹ - هرگز خود را مالك حقيقى تصور نكند، بلكه خود را واسطه اى ميان خالق و خلق بداند: و انفقوا مما جعلكم مستخلفين فيه : «انفاق كنيد از آنچه خداوند شما را نماينده خود در آن قرار داده است » (حديد ۷) ۱۰ - و قبل از هر چيز بايد انفاق از اموال حلال باشد، چرا كه خداوند فقط آنرا مى پذيرد: انما يتقبل الله من المتقين «خداوند تنها از پرهيزگاران قبول مى كند» (مائده ۲۷). و در حديث آمده كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) فرمود: لا يقبل الله صدقة من غلول «خداوند هيچگاه انفاقى را كه از طريق خيانت است نمى پذيرد».
آنچه گفته شد در واقع قسمت مهمى از اوصاف و شرائط لازم است ، ولى منحصر به اينها نيست ، و با دقت و تاءمل در آيات و روايات اسلامى به شرايط ديگرى نيز مى توان دست يافت . ضمنا آنچه گفته شد بعضى از شرائط «واجب » محسوب مى شود (مانند عدم منت و آزار و تظاهر) و بعضى از شرائط كمال است (مانند ايثار به نفس در موقع حاجت خويشتن ) كه عدم وجود آن ارزش انفاق را از ميان نمى برد هر چند در سطح اعلا قرار ندارد. و نيز آنچه گفته شد گرچه در مورد انفاق (وام به خداوند) بود، ولى بسيارى از آنها در مورد وامهاى معمولى نيز صادق است ، و به اصطلاح از شرائط لازم ، يا شرط كمال «قرض الحسنه » مى باشد. درباره اهميت «انفاق در راه خدا» شرح مبسوطى ذيل آيه ۲۶۱ تا ۲۶۷ سوره بقره آورده ايم (جلد ۲ تفسير نمونه صفحه ۲۳۲ تا ۲۵۷).
پيشگامان در ايمان و جهاد و انفاق
بدون شك كسانى كه در ايمان و اعمال خير بر ديگران مقدم مى شوند هم شجاعت و آگاهى بيشترى دارند، و هم ايثار و فداكارى فزونتر، و به همين دليل در پيشگاه خدا يكسان نيستند، و لذا در آيات فوق روى همين مساءله تكيه شده بود كه كسانى كه قبل از فتح (فتح مكه يا حديبيه ، و يا مطلق فتوحات اسلامى ) انفاق كردند و جهاد نمودند در پيشگاه خدا با ديگران يكسان نيستند. در حديثى از «ابو سعيد خدرى » نقل شده كه مى گويد: در سال حديبيه (سال ششم هجرت ) ما با رسول خدا بوديم ، هنگامى كه به «عسفان » (مكانى نزديك مكه ) رسيديم فرمود: ممكن است در آينده قومى بيايند كه اعمال شما را در مقايسه با اعمال خود كوچك بشمرند!
گفتيم : آنها كيانند اى رسول خدا! آيا منظور قريش است ؟ فرمود نه ! آنها اهل يمن هستند كه دلهائى رقيقتر و نرمتر از شما دارند (و اعمالى فزونتر). گفتيم : آيا آنها از ما بهترند، اى رسول خدا؟! فرمود: اگر براى يكى از آنها كوهى از طلا باشد و در راه خدا انفاق كند به اندازه يك مد يا نصف آن كه شما انفاق مى كنيد پاداش ندارد، بدانيد اين تفاوتى است ميان ما و مردم و شاهد آن ، اين سخن خدا است : لا يستوى منكم من انفق من قبل الفتح و قاتل .... اين نكته نيز قابل توجه است كه منظور از قرض دادن به پروردگار هر گونه انفاق در راه او است كه يكى از مصاديق مهم آن كمك كردن به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) و امام مسلمين مى باشد تا در مصارف لازم براى اداره حكومت اسلامى به كار گيرد. لذا در روايتى در كافى از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده است كه فرمود ان الله لم يسئل خلقه مما فى ايديهم قرضا من حاجة به الى ذلك ، و ما كان لله من حق فانما هو لوليه «خداوند از بندگانش وامى مطالبه نكرده است به خاطر احتياج او، آنچه از حقوق براى خدا است براى ولى و نماينده او است » و در حديث ديگرى از امام كاظم (عليه السلام ) ذيل آيه مورد بحث (من ذا الذى يقرض الله ...) آمده است كه «نزلت فى صلة الامام »: «اين آيه در مورد هديه و كمك به امام نازل شده است ».
→ صفحه قبل | صفحه بعد ← |