۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۶ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۸}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۳۰: | خط ۳۲: | ||
==آيات ۱ - ۶، سوره كافرون == | ==آيات ۱ - ۶، سوره كافرون == | ||
سوره كافرون مكى است و شش آيه دارد. | سوره كافرون مكى است و شش آيه دارد. | ||
بِسمِ | بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ | ||
قُلْ يَأَيهَا الْكفِرُونَ(۱) | قُلْ يَأَيهَا الْكفِرُونَ(۱) | ||
لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ(۲) | لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ(۲) | ||
وَ لا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ(۳) | وَ لا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ(۳) | ||
وَ لا أَنَا عَابِدٌ | وَ لا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتمْ(۴) | ||
وَ لا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ(۵) | وَ لا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ(۵) | ||
لَكمْ دِينُكُمْ وَ لىَ دِينِ(۶) | لَكمْ دِينُكُمْ وَ لىَ دِينِ(۶) | ||
خط ۶۲: | خط ۶۴: | ||
در آيه مورد بحث جا داشت بفرمايد: «'''و لا انتم عابدون من اعبد - و شما نخواهيد پرستيد كسى را كه من مى پرستم '''»، چون بين معبود رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و معبود بت پرستان فرق بسيار است ، يكى اين است كه معبود بت پرستان جماد و بى شعور است ، و موصولى كه از آن تعبير مى كند موصول مخصوص بى شعوران يعنى كلمه «'''ما'''» است ، وموصول مخصوص صاحبان شعور كلمه «'''من - كسى كه '''» است ، پس چرا در آيه مورد بحث بجاى اين كلمه ، كلمه «'''ما'''» را بكار برده ؟ پاسخش اين است كه منظور صرفا مطابقت اين آيه با آيه «'''لا اعبد ما تعبدون '''» است . | در آيه مورد بحث جا داشت بفرمايد: «'''و لا انتم عابدون من اعبد - و شما نخواهيد پرستيد كسى را كه من مى پرستم '''»، چون بين معبود رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) و معبود بت پرستان فرق بسيار است ، يكى اين است كه معبود بت پرستان جماد و بى شعور است ، و موصولى كه از آن تعبير مى كند موصول مخصوص بى شعوران يعنى كلمه «'''ما'''» است ، وموصول مخصوص صاحبان شعور كلمه «'''من - كسى كه '''» است ، پس چرا در آيه مورد بحث بجاى اين كلمه ، كلمه «'''ما'''» را بكار برده ؟ پاسخش اين است كه منظور صرفا مطابقت اين آيه با آيه «'''لا اعبد ما تعبدون '''» است . | ||
وجه تكرار مضمون سابق در «'''و لا انتم عابد ما عبدتم و لا انتم عابدون ما اعبد'''» صفحه | وجه تكرار مضمون سابق در «'''و لا انتم عابد ما عبدتم و لا انتم عابدون ما اعبد'''» صفحه | ||
وَ لا أَنَا عَابِدٌ | وَ لا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتمْ وَ لا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ | ||
اين دو آيه تكرار مضمون دو آيه قبل است كه به منظور تاءكيد آن تكرار شده ، نظير تكرارى كه در آيه «'''كلا سوف تعلمون ثم كلا سوف تعلمون '''» آمده ، و نيز تكرارى كه در آيه «'''فقتل كيف قدر ثم قتل كيف قدر'''» آمده است . | اين دو آيه تكرار مضمون دو آيه قبل است كه به منظور تاءكيد آن تكرار شده ، نظير تكرارى كه در آيه «'''كلا سوف تعلمون ثم كلا سوف تعلمون '''» آمده ، و نيز تكرارى كه در آيه «'''فقتل كيف قدر ثم قتل كيف قدر'''» آمده است . | ||
بعضى از مفسرين در توجيه اينكه چرا بين دو موصول فرق نگذاشت ، گفته اند: اصلا كلمه «'''ما'''» در دو جمله «'''ما عبدتم '''» و «'''ما اعبد'''» موصوله نيست ، بلكه مصدريه است ، و معناى آيه اين است كه : من نحوه پرستش شما را نخواهم پرستيد، و شما نحوه پرستش مرا نخواهيد پرستيد، و خلاصه نه من شريك شما در پرستش هستم و نه شما شريك منيد، نه در عبادت مشتركيم و نه در معبود، چون معبود من خداى تعالى است ، و معبود شما بت است ، عبادت من عبادتى است كه خدا تشريعش كرده ، و عبادت شما چيزى است كه خودتان از در جهل و افتراء بدعت نهاده ايد، | بعضى از مفسرين در توجيه اينكه چرا بين دو موصول فرق نگذاشت ، گفته اند: اصلا كلمه «'''ما'''» در دو جمله «'''ما عبدتم '''» و «'''ما اعبد'''» موصوله نيست ، بلكه مصدريه است ، و معناى آيه اين است كه : من نحوه پرستش شما را نخواهم پرستيد، و شما نحوه پرستش مرا نخواهيد پرستيد، و خلاصه نه من شريك شما در پرستش هستم و نه شما شريك منيد، نه در عبادت مشتركيم و نه در معبود، چون معبود من خداى تعالى است ، و معبود شما بت است ، عبادت من عبادتى است كه خدا تشريعش كرده ، و عبادت شما چيزى است كه خودتان از در جهل و افتراء بدعت نهاده ايد، | ||
خط ۹۰: | خط ۹۲: | ||
<span id='link453'><span> | <span id='link453'><span> | ||
==(روايتى درباره شاءن نزول سوره كافرون و روايتى راجع به تكرار يك مضمون درسوره ) صفحه == | ==(روايتى درباره شاءن نزول سوره كافرون و روايتى راجع به تكرار يك مضمون درسوره ) صفحه == | ||
بِسمِ | بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ | ||
إِذَا جَاءَ نَصرُ | إِذَا جَاءَ نَصرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ(۱) | ||
وَ رَأَيْت | وَ رَأَيْت النَّاس يَدْخُلُونَ فى دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجاً(۲) | ||
فَسبِّحْ بحَمْدِ رَبِّك وَ استَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوَّابَا(۳) | |||
ترجمه آيات | ترجمه آيات | ||
به نام اللّه كه بخشنده به همه و مهربان با نيكان است | به نام اللّه كه بخشنده به همه و مهربان با نيكان است | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۴: | ||
در اين سوره خداى تعالى رسول گراميش را وعده فتح و يارى مى دهد، و خبر مى دهد كه به زودى آن جناب مشاهده مى كند كه مردم گروه گروه داخل اسلام مى شوند، و دستورش مى دهد كه به شكرانه اين يارى و فتح خدايى ، خدا را تسبيح كند و حمد گويد و استغفار نمايد. و اين سوره بنا به استظهارى كه خواهيم كرد در مدينه بعد از صلح حديبيه و قبل از فتح مكه نازل شده | در اين سوره خداى تعالى رسول گراميش را وعده فتح و يارى مى دهد، و خبر مى دهد كه به زودى آن جناب مشاهده مى كند كه مردم گروه گروه داخل اسلام مى شوند، و دستورش مى دهد كه به شكرانه اين يارى و فتح خدايى ، خدا را تسبيح كند و حمد گويد و استغفار نمايد. و اين سوره بنا به استظهارى كه خواهيم كرد در مدينه بعد از صلح حديبيه و قبل از فتح مكه نازل شده | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۵۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۵۱ </center> | ||
إِذَا جَاءَ نَصرُ | إِذَا جَاءَ نَصرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ | ||
بيان اينكه مراد از نصر و فتح در «'''اذا جاء نصر الله و الفتح ...'''» رسيدن آنپيشگويى شده فتح مكه است | بيان اينكه مراد از نصر و فتح در «'''اذا جاء نصر الله و الفتح ...'''» رسيدن آنپيشگويى شده فتح مكه است | ||
كلمه «'''اذا'''» ظهور در استقبال (آينده ) دارد، و اين ظهور اقتضا دارد كه مضمون آيه شريفه خبرى باشد از امرى كه هنوز رخ نداده و به زودى رخ مى دهد، و چون آن امر يارى و فتح است ، در نتيجه سوره مورد بحث از مژده هايى است كه خداى تعالى به پيامبر داده ، و نيز از ملاحم و خبرهاى غيبى قرآن كريم است . | كلمه «'''اذا'''» ظهور در استقبال (آينده ) دارد، و اين ظهور اقتضا دارد كه مضمون آيه شريفه خبرى باشد از امرى كه هنوز رخ نداده و به زودى رخ مى دهد، و چون آن امر يارى و فتح است ، در نتيجه سوره مورد بحث از مژده هايى است كه خداى تعالى به پيامبر داده ، و نيز از ملاحم و خبرهاى غيبى قرآن كريم است . | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۳: | ||
و اين نظريه به ذهن نزديك تر است ، تا آيه را حمل كنيم بر اجابت دعوت حقه از ناحيه اهل يمن و دخول بدون خونريزيشان در اسلام ، پس نزديك تر به اعتبار همان است كه بگوييم : مراد از نصر و فتح ، نصرت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بر كفار قريش ، و مراد از فتح ، فتح مكه است . و نيز بگوييم اين سوره بعد از صلح حديبيه و بعد از نزول سوره فتح و قبل از فتح مكه نازل شده است . | و اين نظريه به ذهن نزديك تر است ، تا آيه را حمل كنيم بر اجابت دعوت حقه از ناحيه اهل يمن و دخول بدون خونريزيشان در اسلام ، پس نزديك تر به اعتبار همان است كه بگوييم : مراد از نصر و فتح ، نصرت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بر كفار قريش ، و مراد از فتح ، فتح مكه است . و نيز بگوييم اين سوره بعد از صلح حديبيه و بعد از نزول سوره فتح و قبل از فتح مكه نازل شده است . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۵۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۵۲ </center> | ||
وَ رَأَيْت | وَ رَأَيْت النَّاس يَدْخُلُونَ فى دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجاً | ||
راغب در مفردات مى گويد كلمه «'''فوج '''» به معناى جماعتى است كه به سرعت عبور كنند، و جمع اين كلمه «'''افواج '''» مى آيد. و بنا به گفته وى معناى «'''داخل شدن مردم در دين خدا افواجا'''» اين است كه جماعتى بعد از جماعتى ديگر به اسلام در آيند، و مراد از دين اللّه همان اسلام است ، چون خداى تعالى به حكم آيه «'''ان الدين عند اللّه الاسلام '''» غير اسلام را دين نمى داند. | راغب در مفردات مى گويد كلمه «'''فوج '''» به معناى جماعتى است كه به سرعت عبور كنند، و جمع اين كلمه «'''افواج '''» مى آيد. و بنا به گفته وى معناى «'''داخل شدن مردم در دين خدا افواجا'''» اين است كه جماعتى بعد از جماعتى ديگر به اسلام در آيند، و مراد از دين اللّه همان اسلام است ، چون خداى تعالى به حكم آيه «'''ان الدين عند اللّه الاسلام '''» غير اسلام را دين نمى داند. | ||
<span id='link455'><span> | <span id='link455'><span> | ||
==وجه و مناسبت امر به حمد و استغفار پروردگار، بعد از ديدن نصر الهى == | ==وجه و مناسبت امر به حمد و استغفار پروردگار، بعد از ديدن نصر الهى == | ||
فَسبِّحْ بحَمْدِ رَبِّك وَ استَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوَّابَا | |||
از آنجايى كه اين نصرت و فتح اذلال خداى تعالى نسبت به شرك ، و اعزاز توحيد است ، و به عبارتى ديگر اين نصرت و فتح ابطال باطل و احقاق حق بود، مناسب بود كه از جهت اول سخن از تسبيح و تنزيه خداى تعالى برود، و از جهت دوم - كه نعمت بزرگى است - سخن از حمد و ثناى او برود، و به همين جهت به آن جناب دستور داد تا خدا را با حمد تسبيح گويد. | از آنجايى كه اين نصرت و فتح اذلال خداى تعالى نسبت به شرك ، و اعزاز توحيد است ، و به عبارتى ديگر اين نصرت و فتح ابطال باطل و احقاق حق بود، مناسب بود كه از جهت اول سخن از تسبيح و تنزيه خداى تعالى برود، و از جهت دوم - كه نعمت بزرگى است - سخن از حمد و ثناى او برود، و به همين جهت به آن جناب دستور داد تا خدا را با حمد تسبيح گويد. | ||
البته در اين ميان وجه ديگرى براى توجيه و مناسبت اين دستور هست ، و آن اين است كه حق خداى عزوجل كه رب عالم است ، بر بنده اش اين است كه او را با صفات كمالش ذكر كند و همواره بياد نقص و حاجت خود بيفتد، و چون فتح مكه باعث شد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) از گرفتاريهايى كه در از بين بردن باطل و قطع ريشه فساد داشت فراغتى حاصل كند، دستورش داد كه از اين به بعد كه فراغتت بيشتر است ، به ياد جلال خدا - كه تسبيح او است - و جمالش - كه حمد او است و نقص و حاجت خودش ، كه استغفار است - بپردازد، و معناى استغفار در مثل رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) كه آمرزيده هست ، درخواست ادامه مغفرت است ، چون احتياج به مغفرت از نظر بقاء عينا مثل احتياج به حدوث مغفرت است ، دقت فرماييد). و اين استغفار از ناحيه آن جناب تكميل شكرگزارى است ، و ما در آخر جلد ششم اين كتاب گفتارى در معناى آمرزش گناه گذرانديم . | البته در اين ميان وجه ديگرى براى توجيه و مناسبت اين دستور هست ، و آن اين است كه حق خداى عزوجل كه رب عالم است ، بر بنده اش اين است كه او را با صفات كمالش ذكر كند و همواره بياد نقص و حاجت خود بيفتد، و چون فتح مكه باعث شد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) از گرفتاريهايى كه در از بين بردن باطل و قطع ريشه فساد داشت فراغتى حاصل كند، دستورش داد كه از اين به بعد كه فراغتت بيشتر است ، به ياد جلال خدا - كه تسبيح او است - و جمالش - كه حمد او است و نقص و حاجت خودش ، كه استغفار است - بپردازد، و معناى استغفار در مثل رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) كه آمرزيده هست ، درخواست ادامه مغفرت است ، چون احتياج به مغفرت از نظر بقاء عينا مثل احتياج به حدوث مغفرت است ، دقت فرماييد). و اين استغفار از ناحيه آن جناب تكميل شكرگزارى است ، و ما در آخر جلد ششم اين كتاب گفتارى در معناى آمرزش گناه گذرانديم . | ||
خط ۱۴۹: | خط ۱۵۱: | ||
از آنجا هم بيرون شد و به خانه فاطمه (عليهاالسلام ) رفت و گفت : اى دختر سيد عرب ، آيا قريش را پناه مى دهى و مدت پيمان ايشان را تمديد مى كنى ؟ اگر چنين كنى گرامى ترين خانم در همه مردم خواهى بود. فاطمه (عليهاالسلام ) فرمود جوار من جوار رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) است . پرسيد: آيا ممكن نيست به دو پسرانت دستور دهى اين كار را بكنند؟ فرمود: به خدا سوگند بچه هاى من كودكند و به حدى نرسيده اند كه بين مردم جوار دهند، علاوه بر اين ، هيچ مسلمانى نمى تواند به دشمن رسول خدا (صلى الله عليه و آله وسلم ) پناه دهد. آنگاه رو به على بن ابى طالب (عليه السلام ) كرد و گفت : اى ابا الحسن چاره ام از همه جا قطع شده ، از تو مى خواهم برايم خير خواهى كنى و راه چاره اى پيش پايم بگذارى . على (عليه السلام ) فرمود: تو پير مرد قريشى ، برخيز و بر در مسجد بايست و اعلام كن كه همه بدانيد من قريش را در پناه و جوار خود قرار دادم ، اين را بگو و به ديار خودت مكه برگرد، ابو سفيان پرسيد: اين كار دردى از من دوا خواهد كرد؟ فرمود: به خدا سوگند گمان ندارم ، و ليكن چاره ديگرى برايت سراغ ندارم ، ناگزير ابو سفيان برخاست و در مسجد فرياد زد ايها الناس من قريش را در جوار خود قرار دادم ، آنگاه شترش را سوار شد و به طرف مكه رفت . وقتى وارد بر قريش شد، پرسيدند چه خبر آورده اى ؟ ابو سفيان قصه را برايشان شرح داد. گفتند: به خدا سوگند على بن ابى طالب كارى برايت انجام نداده ، جز اينكه به بازيت گرفته ، و اعلامى كه در بين مسلمانان كردى هيچ فايده اى ندارد، ابو سفيان گفت : نه به خدا سوگند على منظورش بازى دادن من نبود، ولى چاره ديگرى نداشتم . | از آنجا هم بيرون شد و به خانه فاطمه (عليهاالسلام ) رفت و گفت : اى دختر سيد عرب ، آيا قريش را پناه مى دهى و مدت پيمان ايشان را تمديد مى كنى ؟ اگر چنين كنى گرامى ترين خانم در همه مردم خواهى بود. فاطمه (عليهاالسلام ) فرمود جوار من جوار رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) است . پرسيد: آيا ممكن نيست به دو پسرانت دستور دهى اين كار را بكنند؟ فرمود: به خدا سوگند بچه هاى من كودكند و به حدى نرسيده اند كه بين مردم جوار دهند، علاوه بر اين ، هيچ مسلمانى نمى تواند به دشمن رسول خدا (صلى الله عليه و آله وسلم ) پناه دهد. آنگاه رو به على بن ابى طالب (عليه السلام ) كرد و گفت : اى ابا الحسن چاره ام از همه جا قطع شده ، از تو مى خواهم برايم خير خواهى كنى و راه چاره اى پيش پايم بگذارى . على (عليه السلام ) فرمود: تو پير مرد قريشى ، برخيز و بر در مسجد بايست و اعلام كن كه همه بدانيد من قريش را در پناه و جوار خود قرار دادم ، اين را بگو و به ديار خودت مكه برگرد، ابو سفيان پرسيد: اين كار دردى از من دوا خواهد كرد؟ فرمود: به خدا سوگند گمان ندارم ، و ليكن چاره ديگرى برايت سراغ ندارم ، ناگزير ابو سفيان برخاست و در مسجد فرياد زد ايها الناس من قريش را در جوار خود قرار دادم ، آنگاه شترش را سوار شد و به طرف مكه رفت . وقتى وارد بر قريش شد، پرسيدند چه خبر آورده اى ؟ ابو سفيان قصه را برايشان شرح داد. گفتند: به خدا سوگند على بن ابى طالب كارى برايت انجام نداده ، جز اينكه به بازيت گرفته ، و اعلامى كه در بين مسلمانان كردى هيچ فايده اى ندارد، ابو سفيان گفت : نه به خدا سوگند على منظورش بازى دادن من نبود، ولى چاره ديگرى نداشتم . | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۶ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۸}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش