گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۴}}
__TOC__
__TOC__


خط ۱۳: خط ۱۵:
بعضى در معناى جمله آخر آيه گفته اند كه اشاره است به اين كه : انسان چون در فهم اين تسبيح (كه تمامى موجودات دائما مشغول آنند وحتى خودش هم به جميع اركان وجودش دائما مشغول آن است ) قصور مى ورزد، خطاكار است ، ودر اين خطا سزاوار مؤ اخذه است ، اما خداى سبحان چون حليم وغفور است ، در مؤ اخذه وى شتاب نمى كند، و نسبت به هر كه بخواهد صرفنظر مى نمايد.
بعضى در معناى جمله آخر آيه گفته اند كه اشاره است به اين كه : انسان چون در فهم اين تسبيح (كه تمامى موجودات دائما مشغول آنند وحتى خودش هم به جميع اركان وجودش دائما مشغول آن است ) قصور مى ورزد، خطاكار است ، ودر اين خطا سزاوار مؤ اخذه است ، اما خداى سبحان چون حليم وغفور است ، در مؤ اخذه وى شتاب نمى كند، و نسبت به هر كه بخواهد صرفنظر مى نمايد.
واين توجيه خوبى است ولازمه اش اين است كه انسان بتواند تسبيح موجودات - از خودش وغير خودش - را بشنود ودرك كند، ودرك آن برايش محال نباشد، وشايد ان شاء اللّه در جاى مناسب اين حقيقت را بيان نموده وشرح وبسط بيشترى بدهيم .
واين توجيه خوبى است ولازمه اش اين است كه انسان بتواند تسبيح موجودات - از خودش وغير خودش - را بشنود ودرك كند، ودرك آن برايش محال نباشد، وشايد ان شاء اللّه در جاى مناسب اين حقيقت را بيان نموده وشرح وبسط بيشترى بدهيم .
وَ إِذَا قَرَأْت الْقُرْءَانَ جَعَلْنَا بَيْنَك وَ بَينَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ حِجَاباً مَّستُوراً(۴۵)
وَ إِذَا قَرَأْت الْقُرْءَانَ جَعَلْنَا بَيْنَك وَ بَينَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ حِجَاباً مَّستُوراً(۴۵)
<span id='link105'><span>
<span id='link105'><span>
==مقصود از (حجاب مستور) كه خداوند آنرا بين قارى قرآن ومشركين حائل قرار مى دهد ==
==مقصود از (حجاب مستور) كه خداوند آنرا بين قارى قرآن ومشركين حائل قرار مى دهد ==
خط ۲۹: خط ۳۱:
بعضى ديگر گفته اند: معناى حجاب مستور حجابى است كه حجاب بودنش را هم درك نكنند، به اين معنا كه گفته هاى تورا نفهمند وهم نفهمند كه نمى فهمند.
بعضى ديگر گفته اند: معناى حجاب مستور حجابى است كه حجاب بودنش را هم درك نكنند، به اين معنا كه گفته هاى تورا نفهمند وهم نفهمند كه نمى فهمند.
اين بود كه وجوهى كه در معناى ((حجابا مستورا(( گفته اند، وبه نظر ما سه معناى آخرى از همه وجوه سخيف تر وبى پايه تر است .
اين بود كه وجوهى كه در معناى ((حجابا مستورا(( گفته اند، وبه نظر ما سه معناى آخرى از همه وجوه سخيف تر وبى پايه تر است .
وَ جَعَلْنَا عَلى قُلُوبهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَ فى ءَاذَانهِمْ وَقْراً وَ إِذَا ذَكَرْت رَبَّك فى الْقُرْءَانِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلى أَدْبَرِهِمْ نُفُوراً(۴۶)
وَ جَعَلْنَا عَلى قُلُوبهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَ فى ءَاذَانهِمْ وَقْراً وَ إِذَا ذَكَرْت رَبَّك فى الْقُرْءَانِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلى أَدْبَرِهِمْ نُفُوراً(۴۶)
كلمه ((اكنه (( جمع ((كن (( با صداى زير كاف است كه بنا به گفته راغب به معناى ظرفى است كه چيزى در آن پنهان ومحفوظ شود، و كلمه ((وقر(( به معناى سنگينى گوش است .
كلمه ((اكنه (( جمع ((كن (( با صداى زير كاف است كه بنا به گفته راغب به معناى ظرفى است كه چيزى در آن پنهان ومحفوظ شود، و كلمه ((وقر(( به معناى سنگينى گوش است .
ودر مجمع البيان گفته كلمه ((نفور(( جمع نافر است واين نحو جمع ، جمع قياسى وعمومى است ، يعنى به طور كلى در هر اسم فاعلى كه از فعلى مشتق شده باشد كه مصدرش فعول بوده باشد مانند ركوع و سجود وشهود كه جمع اسم فاعل آن نيز ركوع وسجود وشهود مى آيد.
ودر مجمع البيان گفته كلمه ((نفور(( جمع نافر است واين نحو جمع ، جمع قياسى وعمومى است ، يعنى به طور كلى در هر اسم فاعلى كه از فعلى مشتق شده باشد كه مصدرش فعول بوده باشد مانند ركوع و سجود وشهود كه جمع اسم فاعل آن نيز ركوع وسجود وشهود مى آيد.
خط ۳۹: خط ۴۱:
ومعناى مجموع آن دوچنين مى شود: ((ما به گوشهاى ايشان كه با آن به توگوش مى دهند داناتريم ، وبه دلهاى ايشان كه با آن به كار تو مى نگرند عالم تريم ، وچگونه عالم تر نباشيم وحال آنكه آفريدگارو مدبّر آنها مائيم ، پس ما به آنچه كه با آن گوش مى دهند يعنى به گوشهايشان در حين گوش دادن عالم تريم وهمچنين به دلهاشان در آن هنگام كه با هم به حالت نجوى ودر گوشى حرف مى زنند، واز ترس ‍ صدا بلند نمى كنند داناتريم كه ظالمين ايشان بعد از بيخ گوشيها حرف زدن ، در آخر راءى مى دهند ومى گويند شما مسلمانان جز مردى جادو شده را پيروى نمى كنيد، وهمين خود مصداق اين است كه اينها حق را نفهميده اند.((
ومعناى مجموع آن دوچنين مى شود: ((ما به گوشهاى ايشان كه با آن به توگوش مى دهند داناتريم ، وبه دلهاى ايشان كه با آن به كار تو مى نگرند عالم تريم ، وچگونه عالم تر نباشيم وحال آنكه آفريدگارو مدبّر آنها مائيم ، پس ما به آنچه كه با آن گوش مى دهند يعنى به گوشهايشان در حين گوش دادن عالم تريم وهمچنين به دلهاشان در آن هنگام كه با هم به حالت نجوى ودر گوشى حرف مى زنند، واز ترس ‍ صدا بلند نمى كنند داناتريم كه ظالمين ايشان بعد از بيخ گوشيها حرف زدن ، در آخر راءى مى دهند ومى گويند شما مسلمانان جز مردى جادو شده را پيروى نمى كنيد، وهمين خود مصداق اين است كه اينها حق را نفهميده اند.((
اين آيه اشعار وبلكه دلالت دارد بر اينكه مشركين نزد وى نمى آمدند تا قرآن به گوششان نخورد، چون از ملامت هم مسلكان خود مى ترسيدند، واگر نزد آن جناب مى آمدند پنهانى بوده وحتى اگر يكى از ايشان فرد ديگرى را در حال استماع قرآن مى ديده آهسته اورا ملامت مى كرده ، زيرا مى ترسيده كه رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) و مؤ منين پى ببرند وبفهمند كه اين افراد دشمنند بعضى به بعضى مى گفتند پيروى نمى كند مگر مردى جادوشده را، وبر طبق همين بيان رواياتى در شان نزول آيه مورد بحث آمده وبه زودى آن روايات را در بحث روايتى آينده ان شاء اللّه ايراد خواهيم نمود.
اين آيه اشعار وبلكه دلالت دارد بر اينكه مشركين نزد وى نمى آمدند تا قرآن به گوششان نخورد، چون از ملامت هم مسلكان خود مى ترسيدند، واگر نزد آن جناب مى آمدند پنهانى بوده وحتى اگر يكى از ايشان فرد ديگرى را در حال استماع قرآن مى ديده آهسته اورا ملامت مى كرده ، زيرا مى ترسيده كه رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) و مؤ منين پى ببرند وبفهمند كه اين افراد دشمنند بعضى به بعضى مى گفتند پيروى نمى كند مگر مردى جادوشده را، وبر طبق همين بيان رواياتى در شان نزول آيه مورد بحث آمده وبه زودى آن روايات را در بحث روايتى آينده ان شاء اللّه ايراد خواهيم نمود.
انظرْ كَيْف ضرَبُوا لَك الاَمْثَالَ فَضلُّوا فَلا يَستَطِيعُونَ سبِيلاً(۴۸)
انظرْ كَيْف ضرَبُوا لَك الاَمْثَالَ فَضلُّوا فَلا يَستَطِيعُونَ سبِيلاً(۴۸)
كلمه ((مثل (( به معناى وصف وضرب المثل بيان صفات است و معناى آيه روشن است ، واين نكته را افاده مى كند كه مشركين كارشان به جائى رسيده كه ديگر اميدى به ايمان آوردنشان نيست همچنانكه در جاى ديگر فرموده ((سواء عليهم ء انذرتهم ام لم تنذرهم لا يؤ منون ((
كلمه ((مثل (( به معناى وصف وضرب المثل بيان صفات است و معناى آيه روشن است ، واين نكته را افاده مى كند كه مشركين كارشان به جائى رسيده كه ديگر اميدى به ايمان آوردنشان نيست همچنانكه در جاى ديگر فرموده ((سواء عليهم ء انذرتهم ام لم تنذرهم لا يؤ منون ((
<span id='link107'><span>
<span id='link107'><span>
==استبعاد مشركين مسئله معاد را ==
==استبعاد مشركين مسئله معاد را ==
وَ قَالُوا أَ ءِذَا كُنَّا عِظماً وَ رُفَتاً أَ ءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِيداً(۴۹)
وَ قَالُوا أَ ءِذَا كُنَّا عِظماً وَ رُفَتاً أَ ءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِيداً(۴۹)
در مجمع البيان مى گويد: شكسته وپوسيده هر چيزى را ((رفات (( مى گويند واين صيغه ، يعنى صيغه فعال بيشتر در هر چيزى كه شكسته و خرد شده باشد به كار مى رود، گفته مى شود خطام ودقاق وتراب .
در مجمع البيان مى گويد: شكسته وپوسيده هر چيزى را ((رفات (( مى گويند واين صيغه ، يعنى صيغه فعال بيشتر در هر چيزى كه شكسته و خرد شده باشد به كار مى رود، گفته مى شود خطام ودقاق وتراب .
ومبرد مى گويد: هر چيزى كه در نهايت نرمى سائيده شده باشد آن را ((رفات (( مى گويند.
ومبرد مى گويد: هر چيزى كه در نهايت نرمى سائيده شده باشد آن را ((رفات (( مى گويند.
خط ۵۱: خط ۵۳:
<span id='link108'><span>
<span id='link108'><span>
==پاسخ خداوند با قدرت مطلقه خود به استبعاد مشركين ==
==پاسخ خداوند با قدرت مطلقه خود به استبعاد مشركين ==
قُلْ كُونُوا حِجَارَةً أَوْ حَدِيداً(۵۰) أَوْ خَلْقاً مِّمَّا يَكبرُ فى صدُورِكمْ
قُلْ كُونُوا حِجَارَةً أَوْ حَدِيداً(۵۰) أَوْ خَلْقاً مِّمَّا يَكبرُ فى صدُورِكمْ
از آنجائى كه منكرين معاد كلام خود را با تعبيرى غرورآميز چون ((ء اذا كنا...(( اداء كرده بودند، خداوند دستور داد تا با امر تسخيرى به ايشان بفرمايد: اگر سنگ يا آهن ويا هر چه بزرگ تر از آن ودورتر از انسان شدن باشيد باز هم خداوند شما را به صورت انسان در خواهد آورد.
از آنجائى كه منكرين معاد كلام خود را با تعبيرى غرورآميز چون ((ء اذا كنا...(( اداء كرده بودند، خداوند دستور داد تا با امر تسخيرى به ايشان بفرمايد: اگر سنگ يا آهن ويا هر چه بزرگ تر از آن ودورتر از انسان شدن باشيد باز هم خداوند شما را به صورت انسان در خواهد آورد.
بنابراين آيه شريفه ، اشاره به اين است كه قدرت مطلقه الهى را تجديد خلقت هيچ چيزى به ستوه نمى آورد، چه استخوانهاى پوسيده وتوتيا شده ، وچه آهن وچه غير آن .
بنابراين آيه شريفه ، اشاره به اين است كه قدرت مطلقه الهى را تجديد خلقت هيچ چيزى به ستوه نمى آورد، چه استخوانهاى پوسيده وتوتيا شده ، وچه آهن وچه غير آن .
خط ۵۷: خط ۵۹:
خداوند به زودى شما را به خلقت اولتان برخواهد گردانيد، ومبعوثتان خواهد نمود.
خداوند به زودى شما را به خلقت اولتان برخواهد گردانيد، ومبعوثتان خواهد نمود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۱۶۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۱۶۰ </center>
فَسيَقُولُونَ مَن يُعِيدُنَا قُلِ الَّذِى فَطرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ
فَسيَقُولُونَ مَن يُعِيدُنَا قُلِ الَّذِى فَطرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ
يعنى وقتى از استبعادشان جواب دهى آن وقت خواهند گفت : كيست كه ما را از صورت گرد وغبار دوباره به صورت انسان اولى در آورد؟ در پاسخ بگو: خداى سبحان ، وآن وقت از ميان اوصاف خدا آن وصف را برايشان بيان كن كه در از بين بردن استبعادشان موثرتر باشد وديگر جائى براى آن باقى نگذارد، وآن وصف اين است كه : ((خدا همان كسى است كه در مرتبه اول شما را خلق كرد در حالى كه آن روز است خوان پوسيده هم نبوديد((
يعنى وقتى از استبعادشان جواب دهى آن وقت خواهند گفت : كيست كه ما را از صورت گرد وغبار دوباره به صورت انسان اولى در آورد؟ در پاسخ بگو: خداى سبحان ، وآن وقت از ميان اوصاف خدا آن وصف را برايشان بيان كن كه در از بين بردن استبعادشان موثرتر باشد وديگر جائى براى آن باقى نگذارد، وآن وصف اين است كه : ((خدا همان كسى است كه در مرتبه اول شما را خلق كرد در حالى كه آن روز است خوان پوسيده هم نبوديد((
پس اگر به جاى ((بگوخدا(( فرمود: ((بگوآن كس كه ...(( براى اين بود كه با ذكر مثال امكان بعث را اثبات نموده استبعاد منكرين را از بين ببرد.
پس اگر به جاى ((بگوخدا(( فرمود: ((بگوآن كس كه ...(( براى اين بود كه با ذكر مثال امكان بعث را اثبات نموده استبعاد منكرين را از بين ببرد.
فَسيُنْغِضونَ إِلَيْك رُءُوسهُمْ وَ يَقُولُونَ مَتى هُوَ قُلْ عَسى أَن يَكُونَ قَرِيباً(۵۱)
فَسيُنْغِضونَ إِلَيْك رُءُوسهُمْ وَ يَقُولُونَ مَتى هُوَ قُلْ عَسى أَن يَكُونَ قَرِيباً(۵۱)
راغب در مفردات مى گويد ((انغاض (( به اين معنا است كه كسى سر خود را با حالت غرور وخود خواهى در مقابل ديگرى تكان دهد، پس ‍ بنا به گفته راغب معنا چنين مى شود: وچون حجت خود را به گوششان برسانى وقدرت خداى را بر هر چيز وهمچنين بر خلقت اولشان يادآورى كنى تازه سرهاشان را از باب مسخره كردن تكان خواهند داد و خواهند گفت : اين قيامت كى است ؟! بگوشايد نزديك باشد، چون امرى است كه بر همه پوشيده است وراهى به سوى علم بدان نيست واز غيب هائى است كه جز خدا كسى نمى داند، وليكن اوصافش معلوم است ، چون خداوند آن اوصاف را بيان كرده ، ولذا در آيه بعدى به جاى آنكه وقت قيامت را بيان كند اوصاف آن را بيان مى فرمايد وچنين ادامه مى دهد: ((يوم يدعوكم فتستجيبون بحمده ...((
راغب در مفردات مى گويد ((انغاض (( به اين معنا است كه كسى سر خود را با حالت غرور وخود خواهى در مقابل ديگرى تكان دهد، پس ‍ بنا به گفته راغب معنا چنين مى شود: وچون حجت خود را به گوششان برسانى وقدرت خداى را بر هر چيز وهمچنين بر خلقت اولشان يادآورى كنى تازه سرهاشان را از باب مسخره كردن تكان خواهند داد و خواهند گفت : اين قيامت كى است ؟! بگوشايد نزديك باشد، چون امرى است كه بر همه پوشيده است وراهى به سوى علم بدان نيست واز غيب هائى است كه جز خدا كسى نمى داند، وليكن اوصافش معلوم است ، چون خداوند آن اوصاف را بيان كرده ، ولذا در آيه بعدى به جاى آنكه وقت قيامت را بيان كند اوصاف آن را بيان مى فرمايد وچنين ادامه مى دهد: ((يوم يدعوكم فتستجيبون بحمده ...((
يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَستَجِيبُونَ بحَمْدِهِ وَ تَظنُّونَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلاقَلِيلاً(۵۲)
يَوْمَ يَدْعُوكُمْ فَتَستَجِيبُونَ بحَمْدِهِ وَ تَظنُّونَ إِن لَّبِثْتُمْ إِلاقَلِيلاً(۵۲)
كلمه ((يوم (( از اين نظر منصوب است كه ظرف ومفعول قيد فعلى است كه در تقدير است ، وتقديرش ((وتبعثون يوم فلان (( است ، و مقصود از دعوت در اين آيه ، آن نداى غيبى است كه همه را زنده مى كند، واستجابت خلق هم همان قبول دعوت الهى وزنده شدن است ، واينكه فرمود: ((بحمده (( حال است از فاعل ((تستجيبون (( يعنى است جابت مى كنيد در حالى كه سرگرم حمد خدائيد، وزنده شدن و دوباره به وجود آمدن را فعل نيكى از خدا مى دانيد فعلى كه فاعلش بايد حمد وثنا شود، زيرا آن روز روزى است كه حقايق برايتان مكشوف مى شود، وروشن مى گردد كه در حكمت الهى واجب بود مردم دوباره زنده شوند وپاداش وكيفر خود را ببينند وخلاصه زندگى دوم بعد از زندگى اول ضرورى بود.
كلمه ((يوم (( از اين نظر منصوب است كه ظرف ومفعول قيد فعلى است كه در تقدير است ، وتقديرش ((وتبعثون يوم فلان (( است ، و مقصود از دعوت در اين آيه ، آن نداى غيبى است كه همه را زنده مى كند، واستجابت خلق هم همان قبول دعوت الهى وزنده شدن است ، واينكه فرمود: ((بحمده (( حال است از فاعل ((تستجيبون (( يعنى است جابت مى كنيد در حالى كه سرگرم حمد خدائيد، وزنده شدن و دوباره به وجود آمدن را فعل نيكى از خدا مى دانيد فعلى كه فاعلش بايد حمد وثنا شود، زيرا آن روز روزى است كه حقايق برايتان مكشوف مى شود، وروشن مى گردد كه در حكمت الهى واجب بود مردم دوباره زنده شوند وپاداش وكيفر خود را ببينند وخلاصه زندگى دوم بعد از زندگى اول ضرورى بود.
واينكه فرمود: ((وتظنّون ان لبثتم الاقليلا(( معنايش اين است كه آن روز گمان مى كنيد كه در قبرها بيشتر از اندك زمانى نمانده ايد، وخلاصه روز قيامت را نسبت به روز مردن خيلى نزديك مى بينيد خداوند هم ايشان را در اين پندار تصديق كرده است ، هر چند در آيات ديگر پندار ايشان را نسبت به مدتى كه خود تخمين زده اند خطا شمرد، وفرموده : ((قال ان لبثتم الاقليلا لوانّكم كنتم تعلمون ((، ونيز فرموده : ((ويوم تقوم السّاعه يقسم المجرمون ما لبثوا غير ساعة كذلك كانوا يوفكون و قال الّذين اوتوا العلم والايمان لقد لبثتم فى كتاب اللّه الى يوم البعث فهذا يوم البعث ((
واينكه فرمود: ((وتظنّون ان لبثتم الاقليلا(( معنايش اين است كه آن روز گمان مى كنيد كه در قبرها بيشتر از اندك زمانى نمانده ايد، وخلاصه روز قيامت را نسبت به روز مردن خيلى نزديك مى بينيد خداوند هم ايشان را در اين پندار تصديق كرده است ، هر چند در آيات ديگر پندار ايشان را نسبت به مدتى كه خود تخمين زده اند خطا شمرد، وفرموده : ((قال ان لبثتم الاقليلا لوانّكم كنتم تعلمون ((، ونيز فرموده : ((ويوم تقوم السّاعه يقسم المجرمون ما لبثوا غير ساعة كذلك كانوا يوفكون و قال الّذين اوتوا العلم والايمان لقد لبثتم فى كتاب اللّه الى يوم البعث فهذا يوم البعث ((
خط ۶۹: خط ۷۱:
<span id='link109'><span>
<span id='link109'><span>
==امر به خوش زبانى واجتناب از درشتگويى ==
==امر به خوش زبانى واجتناب از درشتگويى ==
وَ قُل لِّعِبَادِى يَقُولُوا الَّتى هِىَ أَحْسنُ إِنَّ الشيْطنَ يَنزَغُ بَيْنهُمْ
وَ قُل لِّعِبَادِى يَقُولُوا الَّتى هِىَ أَحْسنُ إِنَّ الشيْطنَ يَنزَغُ بَيْنهُمْ
از سياق برمى آيد كه مقصود از كلمه ((عبادى (( مؤ منين اند، واضافه بندگان به ((من (( تشريفى است ومعناى جمله اين است كه به بندگان من دستور بده كه ... وكلمه ((يقولوا(( در مقام امر است ، وهم جواب امر ((قل ((، وبه همين جهت مجزوم شده ، ومعن اى جمله ((التى هى احسن (( كلماتى است كه احسن واز نظر مشتمل بودن بر ادب و خالى بودن از خشونت وناسزا وتوالى فاسده ديگر، نيكوتر باشد.
از سياق برمى آيد كه مقصود از كلمه ((عبادى (( مؤ منين اند، واضافه بندگان به ((من (( تشريفى است ومعناى جمله اين است كه به بندگان من دستور بده كه ... وكلمه ((يقولوا(( در مقام امر است ، وهم جواب امر ((قل ((، وبه همين جهت مجزوم شده ، ومعن اى جمله ((التى هى احسن (( كلماتى است كه احسن واز نظر مشتمل بودن بر ادب و خالى بودن از خشونت وناسزا وتوالى فاسده ديگر، نيكوتر باشد.
اين آيه ودوآيه بعد از آن ، داراى يك سياقند، وخلاصه مضمون آن دو دستور به نيكوسخن گفتن وادب در كلام را رعايت كردن واز وسوسه هاى شيطان احتراز جستن است ، واينكه بدانند كه امور همه به مشيت خدا است ، نه به دست رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم )، تا اوقلم تكليف را از گروندگان خود برداشته وايشان را اهليت سعادت بدهد به طورى كه هر چه خواستند بگويند، وديگران را از هر چيزى محروم كنند، ودر باره ديگران هر چه دلشان خواست بگويند، نه ، چنين نيست كه خداوند به گزاف فردى را هر چند از انبياء باشد چنين اختيارى بدهد كه افراد نالايق را بى جهت تقرب داده وافراد لايق را محكوم آنان كند، آرى در درگاه خدا حسن سريره وخوش رفتارى وكمال ادب ملاك برترى انسانها است ، حتى اگر در ميان انبياءهم خداوند بعضى را بر بعضى برترى داده باز بيهوده نبوده ، بلكه به خاطر همين حسن رفتار و سيرت وادب بيشتر بوده است ، مثلاداوود (عليه السلام ) را بر ديگران برترى داده واورا زبور داد ودر آن بهترين ادب وپاكيره ترين حمد وثنا را نسبت به خداى تعالى به وى آموخت .
اين آيه ودوآيه بعد از آن ، داراى يك سياقند، وخلاصه مضمون آن دو دستور به نيكوسخن گفتن وادب در كلام را رعايت كردن واز وسوسه هاى شيطان احتراز جستن است ، واينكه بدانند كه امور همه به مشيت خدا است ، نه به دست رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم )، تا اوقلم تكليف را از گروندگان خود برداشته وايشان را اهليت سعادت بدهد به طورى كه هر چه خواستند بگويند، وديگران را از هر چيزى محروم كنند، ودر باره ديگران هر چه دلشان خواست بگويند، نه ، چنين نيست كه خداوند به گزاف فردى را هر چند از انبياء باشد چنين اختيارى بدهد كه افراد نالايق را بى جهت تقرب داده وافراد لايق را محكوم آنان كند، آرى در درگاه خدا حسن سريره وخوش رفتارى وكمال ادب ملاك برترى انسانها است ، حتى اگر در ميان انبياءهم خداوند بعضى را بر بعضى برترى داده باز بيهوده نبوده ، بلكه به خاطر همين حسن رفتار و سيرت وادب بيشتر بوده است ، مثلاداوود (عليه السلام ) را بر ديگران برترى داده واورا زبور داد ودر آن بهترين ادب وپاكيره ترين حمد وثنا را نسبت به خداى تعالى به وى آموخت .
خط ۷۸: خط ۸۰:
وجمله ((ان الشّيطان ينزغ بينهم (( تعليل حكم مذكور است ، همچنانكه جمله ((انّ الشّيطان كان للانسان عدوا مبينا(( تعليل براى تعليل قبل است .
وجمله ((ان الشّيطان ينزغ بينهم (( تعليل حكم مذكور است ، همچنانكه جمله ((انّ الشّيطان كان للانسان عدوا مبينا(( تعليل براى تعليل قبل است .
وچه بسا بعضى گفته باشند مقصود از گفتار به احسن خوددارى كردن از جنگ با مشركين وبرقرار كردن روابط حسنه ومسالمت آميز است ، و خطاب در آيه به مؤ منين صدر اسلام واهل مكه است كه هنوز رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) هجرت نكرده ، وآيه شريفه بطورى كه از روايات اسباب نزول برمى آيد، در حقيقت نظير آيه : ((وقولوا للناس ‍ حسنا(( مى باشد (كه در آيه ۸۳ سوره بقره قرار داشت ) به مسلمانان دستور مى دهد بامردم خوشزبان باشند، ولى خواننده گرامى توجه دارد كه اين تفسير با تعليلى كه در ذيل آيه است سازگارى ندارد.
وچه بسا بعضى گفته باشند مقصود از گفتار به احسن خوددارى كردن از جنگ با مشركين وبرقرار كردن روابط حسنه ومسالمت آميز است ، و خطاب در آيه به مؤ منين صدر اسلام واهل مكه است كه هنوز رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) هجرت نكرده ، وآيه شريفه بطورى كه از روايات اسباب نزول برمى آيد، در حقيقت نظير آيه : ((وقولوا للناس ‍ حسنا(( مى باشد (كه در آيه ۸۳ سوره بقره قرار داشت ) به مسلمانان دستور مى دهد بامردم خوشزبان باشند، ولى خواننده گرامى توجه دارد كه اين تفسير با تعليلى كه در ذيل آيه است سازگارى ندارد.
رَّبُّكمْ أَعْلَمُ بِكمْ إِن يَشأْ يَرْحَمْكمْ أَوْ إِن يَشأْ يُعَذِّبْكُمْ وَ مَا أَرْسلْنَك عَلَيهِمْ وَكيلاً(۵۴)
رَّبُّكمْ أَعْلَمُ بِكمْ إِن يَشأْ يَرْحَمْكمْ أَوْ إِن يَشأْ يُعَذِّبْكُمْ وَ مَا أَرْسلْنَك عَلَيهِمْ وَكيلاً(۵۴)
قبلا گفتيم كه اين آيه وآيه بعدش تتمه ودنباله سياق آيه قبلى است ، بنابراين اول آيه تتمه كلامى است كه رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله و سلم ) ماءمور شده به مردم برساند، وذيل آيه خطابى است كه خداوند تنها به رسول گرامى خود نموده ، بنابراين ديگر كسى نپندارد كه در آيه شريفه التفاتى به كار رفته است .
قبلا گفتيم كه اين آيه وآيه بعدش تتمه ودنباله سياق آيه قبلى است ، بنابراين اول آيه تتمه كلامى است كه رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله و سلم ) ماءمور شده به مردم برساند، وذيل آيه خطابى است كه خداوند تنها به رسول گرامى خود نموده ، بنابراين ديگر كسى نپندارد كه در آيه شريفه التفاتى به كار رفته است .
ممكن هم هست بگوئيم خطاب در صدر آيه متوجه رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) ومؤ منين هر دوباشد به اينكه جانب خطاب آن جناب را، بر غيبت آنان غلبه داده باشد، واين احتمال با سياق آيه قبلى سازگارتر است ، وكلام را (كه همه اش از خداست ) بهتر به هم مربوط و متصل مى كند.
ممكن هم هست بگوئيم خطاب در صدر آيه متوجه رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) ومؤ منين هر دوباشد به اينكه جانب خطاب آن جناب را، بر غيبت آنان غلبه داده باشد، واين احتمال با سياق آيه قبلى سازگارتر است ، وكلام را (كه همه اش از خداست ) بهتر به هم مربوط و متصل مى كند.
خط ۹۱: خط ۹۳:
از همينها مى توان فهميد كه ترديد در عبارت : ((اگر خواست بر شما رحم مى كند، واگر خواست عذابتان مى كند(( به اعتبار مشيت هاى مختلف پديد مى آيد ومشيت هاى مختلف هم ناشى از ايمان وكفر و عمل صالح وطالح است . واين نيز روشن مى گردد كه جمله ((وما ارسلناك عليهم وكيلا(( ردع وتخطئه مؤ منين است از اينكه در نجات خود (از عمل صالح دست بردارند وتنها) اعتماد به رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) كنند وسرنوشت خود را مستند به قبول دين او بدانند (همانطور كه يهود ونصارى به دين خود دلخوش هستند)، آيه شريفه قرآن هم همه را تخطئه نموده ومى فرمايد: ((ليس بامانيّكم ولا امانىّ اهل الكتاب من يعمل سوء يجزبه (( ونيز در تخطئه از همين پندار مى فرمايد: ((ان الّذين آمنوا والّذين هادوا والنّصارى والصّابئين من امن باللّه واليوم الاخر وعمل صالحا فلهم اجرهم عند ربّهم (( و همچنين در مواردى ديگر.
از همينها مى توان فهميد كه ترديد در عبارت : ((اگر خواست بر شما رحم مى كند، واگر خواست عذابتان مى كند(( به اعتبار مشيت هاى مختلف پديد مى آيد ومشيت هاى مختلف هم ناشى از ايمان وكفر و عمل صالح وطالح است . واين نيز روشن مى گردد كه جمله ((وما ارسلناك عليهم وكيلا(( ردع وتخطئه مؤ منين است از اينكه در نجات خود (از عمل صالح دست بردارند وتنها) اعتماد به رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) كنند وسرنوشت خود را مستند به قبول دين او بدانند (همانطور كه يهود ونصارى به دين خود دلخوش هستند)، آيه شريفه قرآن هم همه را تخطئه نموده ومى فرمايد: ((ليس بامانيّكم ولا امانىّ اهل الكتاب من يعمل سوء يجزبه (( ونيز در تخطئه از همين پندار مى فرمايد: ((ان الّذين آمنوا والّذين هادوا والنّصارى والصّابئين من امن باللّه واليوم الاخر وعمل صالحا فلهم اجرهم عند ربّهم (( و همچنين در مواردى ديگر.
البته در تفسير آيه مورد بحث ، اقوال ديگرى نيز هست كه از آنجا كه در نقلش فائده اى نديديم از نقل آن صرفنظر نموديم .
البته در تفسير آيه مورد بحث ، اقوال ديگرى نيز هست كه از آنجا كه در نقلش فائده اى نديديم از نقل آن صرفنظر نموديم .
وَ رَبُّك أَعْلَمُ بِمَن فى السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ لَقَدْ فَضلْنَا بَعْض النَّبِيِّينَ عَلى بَعْضٍ وَ ءَاتَيْنَا دَاوُدَ زَبُوراً(۵۵)
وَ رَبُّك أَعْلَمُ بِمَن فى السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ لَقَدْ فَضلْنَا بَعْض النَّبِيِّينَ عَلى بَعْضٍ وَ ءَاتَيْنَا دَاوُدَ زَبُوراً(۵۵)
صدر آيه تعليلى را كه در آيه قبلى بود توسعه داده است گوئى كه مى فرمايد: ((چگونه خداوند از شما داناتر نيست ؟ وحال آنكه او داناتر است به آنچه در آسمانها وزمين است ، كه شما يكى از آنهائيد((
صدر آيه تعليلى را كه در آيه قبلى بود توسعه داده است گوئى كه مى فرمايد: ((چگونه خداوند از شما داناتر نيست ؟ وحال آنكه او داناتر است به آنچه در آسمانها وزمين است ، كه شما يكى از آنهائيد((
جمله : ((ولقد فضّلنا بعض النّبيّين على بعض (( به منزله تمهيد و مقدمه است براى جمله ((وآتينا داود زبورا(( وروى همرفته فضيلت داوود وبرترى اواز ساير انبياء را كه همان داشتن كتاب زبور است ، بيان مى كند، ودر زبور احسن كلمات را در حمد وتسبيح خدا به كار برد.
جمله : ((ولقد فضّلنا بعض النّبيّين على بعض (( به منزله تمهيد و مقدمه است براى جمله ((وآتينا داود زبورا(( وروى همرفته فضيلت داوود وبرترى اواز ساير انبياء را كه همان داشتن كتاب زبور است ، بيان مى كند، ودر زبور احسن كلمات را در حمد وتسبيح خدا به كار برد.
خط ۱۱۰: خط ۱۱۲:
مولف :اين معنا را اهل سنت هم به طرق زيادى از ابن مسعود وابى الدرداء وابى هريره وغير ايشان از رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله و سلم ) نقل كرده اند.
مولف :اين معنا را اهل سنت هم به طرق زيادى از ابن مسعود وابى الدرداء وابى هريره وغير ايشان از رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله و سلم ) نقل كرده اند.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۴}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش