۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۳}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۶۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۶۰ </center> | ||
ثمَّ يَأْتى مِن بَعْدِ ذَلِك عَامٌ فِيهِ يُغَاث النَّاس وَ فِيهِ يَعْصِرُونَ | |||
وقتى گفته مى شود: «'''غاثه اللّه '''» و همچنين «'''اغاثه '''» به معناى اين است كه خدا او را يارى كرد، و همچنين «'''يغيثه '''» - به فتحه و ضمه «'''ياء'''»، هر دو به معناى «'''ينصره '''» است ، بخلاف «'''غاث يغيث '''» كه مشتق از غيث به معناى باران است ، پس اينكه فرمود: «'''فيه يغاث الناس '''» اگر از «'''غوث '''» باشد معنايش اين مى شود كه مردم در آن چند سال از ناحيه خدا يارى مى شوند، و از گرفتارى و مشقت گرانى رهايى مى يابند، و نعمت و بركت بر ايشان نازل مى شود، و اگر از ماده غيث باشد معنايش اين مى شود كه در آن سال باران مى آيد، و قحطى از بين ايشان برطرف مى گردد. | وقتى گفته مى شود: «'''غاثه اللّه '''» و همچنين «'''اغاثه '''» به معناى اين است كه خدا او را يارى كرد، و همچنين «'''يغيثه '''» - به فتحه و ضمه «'''ياء'''»، هر دو به معناى «'''ينصره '''» است ، بخلاف «'''غاث يغيث '''» كه مشتق از غيث به معناى باران است ، پس اينكه فرمود: «'''فيه يغاث الناس '''» اگر از «'''غوث '''» باشد معنايش اين مى شود كه مردم در آن چند سال از ناحيه خدا يارى مى شوند، و از گرفتارى و مشقت گرانى رهايى مى يابند، و نعمت و بركت بر ايشان نازل مى شود، و اگر از ماده غيث باشد معنايش اين مى شود كه در آن سال باران مى آيد، و قحطى از بين ايشان برطرف مى گردد. | ||
و اين معناى دوم از نظر جمله بعدى كه مى فرمايد: ((و فيه يعصرون - و در آن ، مردم عصير (دانه هاى روغنى و ميوه ) مى گيرند)) مناسب تر است ، و در اين باب نبايد به اين حرف گوش داد كه بعضى ادعا كرده اند كه معناى اول متبادر از سياق آيه است ، مگر اينكه جمله : «'''يعصرون '''» را به ضم «'''ياء'''» و فتح «'''صاد'''» يعنى به صيغه مجهول بخوانيم كه معنايش باران ديدن است . همچنانكه اين طور قرائت هم رسيده . | و اين معناى دوم از نظر جمله بعدى كه مى فرمايد: ((و فيه يعصرون - و در آن ، مردم عصير (دانه هاى روغنى و ميوه ) مى گيرند)) مناسب تر است ، و در اين باب نبايد به اين حرف گوش داد كه بعضى ادعا كرده اند كه معناى اول متبادر از سياق آيه است ، مگر اينكه جمله : «'''يعصرون '''» را به ضم «'''ياء'''» و فتح «'''صاد'''» يعنى به صيغه مجهول بخوانيم كه معنايش باران ديدن است . همچنانكه اين طور قرائت هم رسيده . | ||
خط ۳۸: | خط ۴۰: | ||
<span id='link186'><span> | <span id='link186'><span> | ||
==احضار و آزاد شدن يوسف (عليه السلام ) توسط ملك و پيغام يوسف (عليه السلام ) براىاو == | ==احضار و آزاد شدن يوسف (عليه السلام ) توسط ملك و پيغام يوسف (عليه السلام ) براىاو == | ||
وَ قَالَ | وَ قَالَ المَْلِك ائْتُونى بِهِ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسولُ قَالَ ارْجِعْ إِلى رَبِّك فَسئَلْهُ مَا بَالُ النِّسوَةِ الَّتى قَطعْنَ أَيْدِيهُنَّ إِنَّ رَبى بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ | ||
در اين آيه بمنظور اختصار، حذف و اضمار بكار رفته ، و بطورى كه از سياق كلام و از طبع داستان برمى آيد تقدير چنين بوده : «'''فرستاده شاه كه همان ساقى وى باشد از زندان برگشت و تعبيرى را كه يوسف از خواب شاه كرده بود باز گفت ، آنگاه شاه بعد از شنيدن آن تعبير، دستور داد برويد يوسف را حاضر كنيد، - ساقى به زندان بازگشت و پيغام شاه را رسانيد، اما يوسف از بيرون آمدن استنكاف ورزيده گفت ...-'''». | در اين آيه بمنظور اختصار، حذف و اضمار بكار رفته ، و بطورى كه از سياق كلام و از طبع داستان برمى آيد تقدير چنين بوده : «'''فرستاده شاه كه همان ساقى وى باشد از زندان برگشت و تعبيرى را كه يوسف از خواب شاه كرده بود باز گفت ، آنگاه شاه بعد از شنيدن آن تعبير، دستور داد برويد يوسف را حاضر كنيد، - ساقى به زندان بازگشت و پيغام شاه را رسانيد، اما يوسف از بيرون آمدن استنكاف ورزيده گفت ...-'''». | ||
و پرواضح است كه خبر دادن يوسف از پيش آمدن سالهاى قحطى پى در پى ، خبر وحشت زايى بوده و راه علاجى هم كه نشان داده از خود خبر عجيب تر بوده ، و شاه را كه معمولا نسبت به امور مردم اهتمام و شؤ ون مملكت اعتناء دارد سخت تحت تاءثير قرار داده ، و او را، به وحشت و دهشت انداخته ، لذا بى درنگ دستور مى دهد تا او را حاضر كنند، و حضورا با او گفتگو كند و به آنچه كه گفته است بيشتر آگاه گردد، شاهد اين معنا هم حكايت قرآن كريم است كه بعد از بيرون شدنش فرموده : «'''فلما جاءه - پس وقتى يوسف نزد او آمد و با او به گفتگو پرداخت ... | و پرواضح است كه خبر دادن يوسف از پيش آمدن سالهاى قحطى پى در پى ، خبر وحشت زايى بوده و راه علاجى هم كه نشان داده از خود خبر عجيب تر بوده ، و شاه را كه معمولا نسبت به امور مردم اهتمام و شؤ ون مملكت اعتناء دارد سخت تحت تاءثير قرار داده ، و او را، به وحشت و دهشت انداخته ، لذا بى درنگ دستور مى دهد تا او را حاضر كنند، و حضورا با او گفتگو كند و به آنچه كه گفته است بيشتر آگاه گردد، شاهد اين معنا هم حكايت قرآن كريم است كه بعد از بيرون شدنش فرموده : «'''فلما جاءه - پس وقتى يوسف نزد او آمد و با او به گفتگو پرداخت ... | ||
خط ۵۳: | خط ۵۵: | ||
<span id='link188'><span> | <span id='link188'><span> | ||
==معلوم گرديدن بى گناهى يوسف (عليه السلام ) == | ==معلوم گرديدن بى گناهى يوسف (عليه السلام ) == | ||
قَالَ مَا | قَالَ مَا خَطبُكُنَّ إِذْ رَوَدتُّنَّ يُوسف عَن نَّفْسِهِ قُلْنَ حَش للَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَيْهِ مِن سوءٍ ... | ||
راغب گفته : «'''خطب '''» به معناى امر عظيم است كه درباره آن تخاطب و گفتگو زياد مى شود، و در قرآن آمده ، آنجا كه فرموده : «'''فما خطبك يا سامرى '''» و آنجا كه فرموده : «'''فما خطبكم ايها المرسلون '''» و در معناى «'''حصحص الحق '''» گفته : يعنى حق واضح و هويدا گشت ، و اين در جايى گفته مى شود كه كاشف و وسيله ظهور آن هويدا گردد، و نسبت «'''حص '''» با «'''حصحص '''» همان نسبتى است كه ميان «'''كف '''» و «'''كفكف '''» و «'''كب '''» و «'''كبكب '''» است ، و وقتى گفته مى شود: «'''حصه '''» معنايش اين است كه از فلان چيز بريد، حال يا به مباشرت و يا به حكم ... و «'''حصه '''» به معناى قطعه اى است كه از چيز يكپارچه ، و بجاى بهره و نصيب استعمال مى شود، | راغب گفته : «'''خطب '''» به معناى امر عظيم است كه درباره آن تخاطب و گفتگو زياد مى شود، و در قرآن آمده ، آنجا كه فرموده : «'''فما خطبك يا سامرى '''» و آنجا كه فرموده : «'''فما خطبكم ايها المرسلون '''» و در معناى «'''حصحص الحق '''» گفته : يعنى حق واضح و هويدا گشت ، و اين در جايى گفته مى شود كه كاشف و وسيله ظهور آن هويدا گردد، و نسبت «'''حص '''» با «'''حصحص '''» همان نسبتى است كه ميان «'''كف '''» و «'''كفكف '''» و «'''كب '''» و «'''كبكب '''» است ، و وقتى گفته مى شود: «'''حصه '''» معنايش اين است كه از فلان چيز بريد، حال يا به مباشرت و يا به حكم ... و «'''حصه '''» به معناى قطعه اى است كه از چيز يكپارچه ، و بجاى بهره و نصيب استعمال مى شود، | ||
و جمله : «'''ما خطبكن اذ راودتن يوسف عن نفسه '''» جواب از سوالى است كه در سابق گفتيم بمنظور اختصار حذف شده و مقدر است - و سياق بر آن دلالت مى كند - و تقدير اين است كه گويا سائلى پرسيده : خوب بعد از آن چه شد و شاه چه كرد؟ و در جواب گفته شده فرستاده شاه از زندان برگشت و جريان زندان و درخواست يوسف را به وى رسانيد كه درباره او و زنان اشرافى داورى كند، شاه هم آن زنان را احضار نموده پرسيد، «'''ما خطبكن ...'''»، جريان شما چه بود آنروز كه با يوسف مراوده كرديد؟ گفتند: خدا منزّه است كه ما هيچگونه سابقه بدى از او سراغ نداريم ، و بدين وسيله او را از هر زشتى تنزيه نموده و شهادت دادند كه در اين مراوده كوچكترين عملى كه دلالت بر سوء قصد او كند از او نديدند. | و جمله : «'''ما خطبكن اذ راودتن يوسف عن نفسه '''» جواب از سوالى است كه در سابق گفتيم بمنظور اختصار حذف شده و مقدر است - و سياق بر آن دلالت مى كند - و تقدير اين است كه گويا سائلى پرسيده : خوب بعد از آن چه شد و شاه چه كرد؟ و در جواب گفته شده فرستاده شاه از زندان برگشت و جريان زندان و درخواست يوسف را به وى رسانيد كه درباره او و زنان اشرافى داورى كند، شاه هم آن زنان را احضار نموده پرسيد، «'''ما خطبكن ...'''»، جريان شما چه بود آنروز كه با يوسف مراوده كرديد؟ گفتند: خدا منزّه است كه ما هيچگونه سابقه بدى از او سراغ نداريم ، و بدين وسيله او را از هر زشتى تنزيه نموده و شهادت دادند كه در اين مراوده كوچكترين عملى كه دلالت بر سوء قصد او كند از او نديدند. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۳: | ||
در اينجا همسر عزيز كه ريشه اين فتنه بود به سخن آمده به گناه خود اعتراف مى نمايد و يوسف را در ادعاى بى گناهيش تصديق مى كند و مى گويد: «'''الان حق از پرده بيرون شد و روشن گرديد، و آن اين است كه من با او بناى مراوده و معاشقه را گذاشتم ، و او از راستگويان است '''»، و با اين جمله گناه را به گردن خود انداخت ، و ادعاى قبلى خود را كه يوسف را به مراوده متهم كرده بود تكذيب نمود، و به اين هم اكتفا نكرد، بلكه بطور كامل او را تبرئه نمود كه حتى در تمامى طول مدت مراوده من ، رضايتى از خود نشان نداد، و مرا اجابت نكرد. | در اينجا همسر عزيز كه ريشه اين فتنه بود به سخن آمده به گناه خود اعتراف مى نمايد و يوسف را در ادعاى بى گناهيش تصديق مى كند و مى گويد: «'''الان حق از پرده بيرون شد و روشن گرديد، و آن اين است كه من با او بناى مراوده و معاشقه را گذاشتم ، و او از راستگويان است '''»، و با اين جمله گناه را به گردن خود انداخت ، و ادعاى قبلى خود را كه يوسف را به مراوده متهم كرده بود تكذيب نمود، و به اين هم اكتفا نكرد، بلكه بطور كامل او را تبرئه نمود كه حتى در تمامى طول مدت مراوده من ، رضايتى از خود نشان نداد، و مرا اجابت نكرد. | ||
در اينجا برائت يوسف از هر جهت روشن مى گردد، زيرا در كلام همسر عزيز و گفتار زنان اشراف جهاتى از تاءكيد بكار رفته كه هر كدام در جاى خود مطلب را تاءكيد مى كنند، يكى آنكه نفى سوء را بطور نكره در سياق نفى و با زيادتى «'''من '''» و با اضافه كلمه «'''تنزيه '''» آورده ، و در نتيجه هر گونه بدى را از او نفى كردند و گفتند «'''ما هيچگونه بدى از او نديديم '''» ديگر آنكه همسر عزيز علاوه بر اعتراف به گناه ، تقصير را منحصر به خود كرد و گفت : «'''انا راودته عن نفسه '''» و شهادت خود به راستگويى يوسف را با چند ابزار تاءكيد موكد نمود: يكى اينكه حرف «'''ان '''» را بكار برد، دوم اينكه حرف «'''لام '''» را استعمال كرد، سوم اينكه جمله را اسميه آورد و گفت : «'''و انه لمن الصادقين '''» و اين اعتراف و تاكيدها هر بدى را كه تصوّر شود از او نفى مى كند چه فحشاء باشد، چه مراوده و چه كمترين ميل و رضايت ، و چه دروغ و افتراء، و مى فهماند كه يوسف به حسن اختيار خود از اين زشتيها دورى كرد، (نه اينكه برايش آماده نبود و يا مصلحت نديد و يا ترسيد). | در اينجا برائت يوسف از هر جهت روشن مى گردد، زيرا در كلام همسر عزيز و گفتار زنان اشراف جهاتى از تاءكيد بكار رفته كه هر كدام در جاى خود مطلب را تاءكيد مى كنند، يكى آنكه نفى سوء را بطور نكره در سياق نفى و با زيادتى «'''من '''» و با اضافه كلمه «'''تنزيه '''» آورده ، و در نتيجه هر گونه بدى را از او نفى كردند و گفتند «'''ما هيچگونه بدى از او نديديم '''» ديگر آنكه همسر عزيز علاوه بر اعتراف به گناه ، تقصير را منحصر به خود كرد و گفت : «'''انا راودته عن نفسه '''» و شهادت خود به راستگويى يوسف را با چند ابزار تاءكيد موكد نمود: يكى اينكه حرف «'''ان '''» را بكار برد، دوم اينكه حرف «'''لام '''» را استعمال كرد، سوم اينكه جمله را اسميه آورد و گفت : «'''و انه لمن الصادقين '''» و اين اعتراف و تاكيدها هر بدى را كه تصوّر شود از او نفى مى كند چه فحشاء باشد، چه مراوده و چه كمترين ميل و رضايت ، و چه دروغ و افتراء، و مى فهماند كه يوسف به حسن اختيار خود از اين زشتيها دورى كرد، (نه اينكه برايش آماده نبود و يا مصلحت نديد و يا ترسيد). | ||
ذَلِك لِيَعْلَمَ أَنى لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ وَ | ذَلِك لِيَعْلَمَ أَنى لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يهْدِى كَيْدَ الخَْائنِينَ | ||
بطورى كه از سياق برمى آيد اين جملات از كلام يوسف است ، و گويا اين حرف را بعد از شهادت زنان به پاكى او و اعتراف همسر عزيز به گناه خود و شهادتش به راستگويى او و داورى پادشاه به برائت او زده است . | بطورى كه از سياق برمى آيد اين جملات از كلام يوسف است ، و گويا اين حرف را بعد از شهادت زنان به پاكى او و اعتراف همسر عزيز به گناه خود و شهادتش به راستگويى او و داورى پادشاه به برائت او زده است . | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۶۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۲۶۸ </center> | ||
خط ۷۶: | خط ۷۸: | ||
و از ظاهر اين آيه برمى آيد كه مقصود از ملك (پادشاه ) غير عزيز، همسر زليخا بوده كه در جمله «'''و الفيا سيدها لدى الباب '''» و جمله «'''و قال الذى اشتراه من مصر لامراته اكرمى مثواه '''» سخن از او به ميان آمده . | و از ظاهر اين آيه برمى آيد كه مقصود از ملك (پادشاه ) غير عزيز، همسر زليخا بوده كه در جمله «'''و الفيا سيدها لدى الباب '''» و جمله «'''و قال الذى اشتراه من مصر لامراته اكرمى مثواه '''» سخن از او به ميان آمده . | ||
اين نظريه ما بود درباره آيه مورد بحث و ليكن بعضى از مفسرين گفته اند كه : اين كلام و همچنين آيه بعد از آن تتمه گفتار همسر عزيز است كه با جمله «'''الان حصحص الحق '''» شروع شده بود، و ليكن بزودى اشكالى را كه بر آن وارد است ايراد خواهيم كرد انشاء اللّه . | اين نظريه ما بود درباره آيه مورد بحث و ليكن بعضى از مفسرين گفته اند كه : اين كلام و همچنين آيه بعد از آن تتمه گفتار همسر عزيز است كه با جمله «'''الان حصحص الحق '''» شروع شده بود، و ليكن بزودى اشكالى را كه بر آن وارد است ايراد خواهيم كرد انشاء اللّه . | ||
وَ مَا | وَ مَا أُبَرِّىُ نَفْسى إِنَّ النَّفْس لاَمَّارَةُ بِالسوءِ إِلا مَا رَحِمَ رَبى إِنَّ رَبى غَفُورٌ رَّحِيمٌ | ||
مفاد سخن يوسف (عليه السلام ) كه بعد از معلوم شدن بى گناهى اش گفت : «'''و ما ابرىنفسى انّ | مفاد سخن يوسف (عليه السلام ) كه بعد از معلوم شدن بى گناهى اش گفت : «'''و ما ابرىنفسى انّ | ||
النّفس لاءمّارة بالسّوء...'''» | النّفس لاءمّارة بالسّوء...'''» | ||
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۷: | ||
بعلاوه ، بنابراين معناى جمله «'''و ما ابرى ء نفسى ...'''»، تكرار همان جمله «'''انا راودته عن نفسه '''» مى شود، و حال آنكه در ظاهر سياق خلاف آن استفاده مى شود. همه اينها صرفنظر از اشكالاتى بود كه بر وجه قبلى وارد مى شد، زيرا همه آنها بر اين وجه نيزوارد است . | بعلاوه ، بنابراين معناى جمله «'''و ما ابرى ء نفسى ...'''»، تكرار همان جمله «'''انا راودته عن نفسه '''» مى شود، و حال آنكه در ظاهر سياق خلاف آن استفاده مى شود. همه اينها صرفنظر از اشكالاتى بود كه بر وجه قبلى وارد مى شد، زيرا همه آنها بر اين وجه نيزوارد است . | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۱ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۲۳}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش