۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۶ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۸}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۳۸: | خط ۴۰: | ||
<span id='link59'><span> | <span id='link59'><span> | ||
==آيات ۲۶ - ۳۶، سوره اعراف == | ==آيات ۲۶ - ۳۶، سوره اعراف == | ||
يَبَنى ءَادَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكمْ لِبَاساً يُوَرِى سوْءَتِكُمْ وَ رِيشاً وَ لِبَاس | يَبَنى ءَادَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكمْ لِبَاساً يُوَرِى سوْءَتِكُمْ وَ رِيشاً وَ لِبَاس التَّقْوَى ذَلِك خَيرٌ ذَلِك مِنْ ءَايَتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ(۲۶) | ||
يَبَنى ءَادَمَ لا | يَبَنى ءَادَمَ لا يَفْتِنَنَّكمُ الشيْطنُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنهُمَا لِبَاسهُمَا لِيرِيَهُمَا سوْءَتهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْث لا تَرَوْنهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشيَطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ(۲۷) | ||
وَ إِذَا فَعَلُوا فَحِشةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيهَا ءَابَاءَنَا وَ | وَ إِذَا فَعَلُوا فَحِشةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيهَا ءَابَاءَنَا وَ اللَّهُ أَمَرَنَا بهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلى اللَّهِ مَا لا تَعْلَمُونَ(۲۸) | ||
قُلْ أَمَرَ رَبى بِالْقِسطِ وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِندَ | قُلْ أَمَرَ رَبى بِالْقِسطِ وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِندَ كلِّ مَسجِدٍ وَ ادْعُوهُ مخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ(۲۹) | ||
فَرِيقاً هَدَى وَ فَرِيقاً | فَرِيقاً هَدَى وَ فَرِيقاً حَقَّ عَلَيهِمُ الضلَلَةُ إِنَّهُمُ اتخَذُوا الشيَطِينَ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ اللَّهِ وَ يحْسبُونَ أَنهُم مُّهْتَدُونَ(۳۰) | ||
يَبَنى ءَادَمَ خُذُوا زِينَتَكمْ عِندَ | يَبَنى ءَادَمَ خُذُوا زِينَتَكمْ عِندَ كلِّ مَسجِدٍ وَ كلُوا وَ اشرَبُوا وَ لا تُسرِفُوا إِنَّهُ لا يحِب الْمُسرِفِينَ(۳۱) | ||
قُلْ مَنْ | قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطيِّبَتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِىَ لِلَّذِينَ ءَامَنُوا فى الْحَيَوةِ الدُّنْيَا خَالِصةً يَوْمَ الْقِيَمَةِ كَذَلِك نُفَصلُ الاَيَتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ(۳۲) | ||
قُلْ | قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبىَ الْفَوَحِش مَا ظهَرَ مِنهَا وَ مَا بَطنَ وَ الاثْمَ وَ الْبَغْىَ بِغَيرِ الْحَقِّ وَ أَن تُشرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنزِّلْ بِهِ سلْطناً وَ أَن تَقُولُوا عَلى اللَّهِ مَا لا تَعْلَمُونَ(۳۳) | ||
وَ | وَ لِكلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لا يَستَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَستَقْدِمُونَ(۳۴) | ||
يَبَنى ءَادَمَ | يَبَنى ءَادَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسلٌ مِّنكُمْ يَقُصونَ عَلَيْكمْ ءَايَتى فَمَنِ اتَّقَى وَ أَصلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَ لا هُمْ يحْزَنُونَ(۳۵) | ||
وَ | وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِئَايَتِنَا وَ استَكْبرُوا عَنهَا أُولَئك أَصحَب النَّارِ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ(۳۶) | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۸۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۸۳ </center> | ||
ترجمه آيات | ترجمه آيات | ||
خط ۸۰: | خط ۸۲: | ||
خداى تعالى در اين جمله بر آدميان منت مى گذارد كه به پوشيدن لباس و آرايش خود هدايت شان كرده است . و به طورى كه بعضى گفته اند اين آيه دلالت بر اباحه لباس زينت دارد. | خداى تعالى در اين جمله بر آدميان منت مى گذارد كه به پوشيدن لباس و آرايش خود هدايت شان كرده است . و به طورى كه بعضى گفته اند اين آيه دلالت بر اباحه لباس زينت دارد. | ||
مراد از (( لباس تقوى (( و بهتر بودن لباس تقوى از لباس ظاهر. | مراد از (( لباس تقوى (( و بهتر بودن لباس تقوى از لباس ظاهر. | ||
وَ لِبَاس | وَ لِبَاس التَّقْوَى ذَلِك خَيرٌ... | ||
در اينجا از ذكر لباس ظاهر و پوشاندن عورت ظاهرى به ذكر لباس باطن و چيزى كه سيئات باطنى را مى پوشاند، و آدمى را از شرك و گناه كه باعث رسوايى او است باز مى دارد منتقل شده است . آرى ، آن تاءثر و انفعالى كه از كشف عورت به آدمى دست مى دهد در عورت ظاهرى و باطنيش از يك سنخ است ، با اين تفاوت كه تاءثر از بروز معايب باطنى بيشتر و ناگوارتر و دوامش زيادتر است ، زيرا حسابگر آن مردم نيستند، بلكه خداى تعالى است و نتيجه اش هم اعراض مردم نيست ، بلكه شقاوت و بدبختى دائمى و آتشى است كه به دلها سرايت مى كند، و به همين دليل لباس تقوى نيز از لباس ظاهر بهتر است . | در اينجا از ذكر لباس ظاهر و پوشاندن عورت ظاهرى به ذكر لباس باطن و چيزى كه سيئات باطنى را مى پوشاند، و آدمى را از شرك و گناه كه باعث رسوايى او است باز مى دارد منتقل شده است . آرى ، آن تاءثر و انفعالى كه از كشف عورت به آدمى دست مى دهد در عورت ظاهرى و باطنيش از يك سنخ است ، با اين تفاوت كه تاءثر از بروز معايب باطنى بيشتر و ناگوارتر و دوامش زيادتر است ، زيرا حسابگر آن مردم نيستند، بلكه خداى تعالى است و نتيجه اش هم اعراض مردم نيست ، بلكه شقاوت و بدبختى دائمى و آتشى است كه به دلها سرايت مى كند، و به همين دليل لباس تقوى نيز از لباس ظاهر بهتر است . | ||
براى تتميم اين نكته بدنبال جمله مزبور فرمود: (( ذلك من آيات الله لعلهم يذكرون (( . در اين جمله لباسى را كه انسان به استفاده از آن هدايت شده آيتى الهى شمرده كه اگر انسان به دقت در آن بنگرد خواهد فهميد كه در باطن او معايب و نواقصى است كه آشكار شدنش باعث رسوايى او است . و آن معايب عبارت است از رذايل نفس كه اهميتش به مراتب بيشتر از معايب ظاهرى و پوشاندنش واجب تر از پوشاندن عيب و عورت ظاهرى است ، و نيز خواهد فهميد كه همانطورى كه براى پوشاندن معايب ظاهرى لباسى است ، براى پوشاندن معايب درونى نيز لباسى است ، و آن همان لباس تقوا است كه خداوند به آن امر فرموده و به زبان انبياى بزرگوار براى بشر آن را بيان كرده است . | براى تتميم اين نكته بدنبال جمله مزبور فرمود: (( ذلك من آيات الله لعلهم يذكرون (( . در اين جمله لباسى را كه انسان به استفاده از آن هدايت شده آيتى الهى شمرده كه اگر انسان به دقت در آن بنگرد خواهد فهميد كه در باطن او معايب و نواقصى است كه آشكار شدنش باعث رسوايى او است . و آن معايب عبارت است از رذايل نفس كه اهميتش به مراتب بيشتر از معايب ظاهرى و پوشاندنش واجب تر از پوشاندن عيب و عورت ظاهرى است ، و نيز خواهد فهميد كه همانطورى كه براى پوشاندن معايب ظاهرى لباسى است ، براى پوشاندن معايب درونى نيز لباسى است ، و آن همان لباس تقوا است كه خداوند به آن امر فرموده و به زبان انبياى بزرگوار براى بشر آن را بيان كرده است . | ||
خط ۸۷: | خط ۸۹: | ||
<span id='link62'><span> | <span id='link62'><span> | ||
==بيان ولايت شيطان بر غيرمؤ من و اشاره به اينكه بيرون آوردن لباس آدم و حوا در بهشتتمثيلى است از درآوردن لباس تقوى از اندام همه آدميان توسط شيطان . == | ==بيان ولايت شيطان بر غيرمؤ من و اشاره به اينكه بيرون آوردن لباس آدم و حوا در بهشتتمثيلى است از درآوردن لباس تقوى از اندام همه آدميان توسط شيطان . == | ||
يَبَنى ءَادَمَ لا | يَبَنى ءَادَمَ لا يَفْتِنَنَّكمُ الشيْطنُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ... | ||
اين آيه گرچه با خطاب (( يا بنى آدم (( از آيات قبل جدا شده الا اينكه بر حسب معنا تتمه همان مفاد است ، به شهادت اينكه كلمه (( سوآت (( دوباره ذكر شده است ، و بنابراين معناى آن چنين مى شود: (( اى بنى آدم ! بدانيد كه براى شما معايبى است كه جز لباس تقوا چيزى آن را نمى پوشاند، و لباس تقوا همان لباسى است كه ما از راه فطرت به شما پوشانده ايم پس زنهار! كه شيطان فريبتان دهد و اين جامه خدادادى را از تن شما بيرون نمايد، همانطورى كه در بهشت از تن پدر و مادرتان بيرون كرد. آرى ، ما شيطان ها را اولياى كسانى قرار داديم كه به آيات ما ايمان نياورده با پاى خود دنبال آنها به راه بيفتند(( . از اينجا معلوم مى شود آن كارى كه ابليس در بهشت با آدم و حوا كرده (كندن لباس براى نماياندن عورت هايشان ) تمثيلى است كه كندن لباس تقوا را از تن همه آدميان به سبب فريفتن ايشان نشان مى دهد و هر انسانى تا فريب شيطان را نخورده در بهشت سعادت است و همينكه فريفته او شد خداوند او را از آن بيرون مى كند. | اين آيه گرچه با خطاب (( يا بنى آدم (( از آيات قبل جدا شده الا اينكه بر حسب معنا تتمه همان مفاد است ، به شهادت اينكه كلمه (( سوآت (( دوباره ذكر شده است ، و بنابراين معناى آن چنين مى شود: (( اى بنى آدم ! بدانيد كه براى شما معايبى است كه جز لباس تقوا چيزى آن را نمى پوشاند، و لباس تقوا همان لباسى است كه ما از راه فطرت به شما پوشانده ايم پس زنهار! كه شيطان فريبتان دهد و اين جامه خدادادى را از تن شما بيرون نمايد، همانطورى كه در بهشت از تن پدر و مادرتان بيرون كرد. آرى ، ما شيطان ها را اولياى كسانى قرار داديم كه به آيات ما ايمان نياورده با پاى خود دنبال آنها به راه بيفتند(( . از اينجا معلوم مى شود آن كارى كه ابليس در بهشت با آدم و حوا كرده (كندن لباس براى نماياندن عورت هايشان ) تمثيلى است كه كندن لباس تقوا را از تن همه آدميان به سبب فريفتن ايشان نشان مى دهد و هر انسانى تا فريب شيطان را نخورده در بهشت سعادت است و همينكه فريفته او شد خداوند او را از آن بيرون مى كند. | ||
(( انه يريكم هو و قبيله من حيث لا ترونهم (( - اين جمله نهى قبلى را تاكيد نموده مى فهماند راه نجات از فتنه هاى ابليس بسيار باريك است ، زيرا وى طورى به انسان نزديك مى شود و او را مى فريبد كه خود او نمى فهمد. آرى ، انسان غير از خود كسى را سراغ ندارد كه به جانب شر دعوت و به سوى شقاوت راهنمايى اش كند. | (( انه يريكم هو و قبيله من حيث لا ترونهم (( - اين جمله نهى قبلى را تاكيد نموده مى فهماند راه نجات از فتنه هاى ابليس بسيار باريك است ، زيرا وى طورى به انسان نزديك مى شود و او را مى فريبد كه خود او نمى فهمد. آرى ، انسان غير از خود كسى را سراغ ندارد كه به جانب شر دعوت و به سوى شقاوت راهنمايى اش كند. | ||
خط ۹۳: | خط ۹۵: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۸۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۸۸ </center> | ||
چون اگر اين آيات را به ضميمه آيات مورد بحث يكجا مورد دقت قرار دهيم خواهيم فهميد كه شيطانها بر مؤ منين و متوكلين و آنان كه خداوند ايشان را بنده خود به شمار آورده و فرموده : (( عبادى ...(( هيچگونه ولايتى ندارند، اگر چه احيانا به لغزش شان دست يابند، تنها ولايت شان بر كسانى است كه ايمان به خدا نياورده اند. و ظاهرا مقصود از اين (( ايمان نياوردن (( تكذيب خدا و آيات او است ، و معلوم است كه اين معنا يك معناى اخصى است از كفر و شرك به خدا، براى اينكه همان معناى عامى است كه در ذيل اين داستان در سوره بقره در آيه (( و الذين كفروا وكذبوا باياتنا اولئك اصحاب النارهم فيها خالدون (( و در ذيل همين داستان در اين سوره در آيه (( و الذين كذبوا باياتنا و استكبروا عنها اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون (( ذكر شده است . | چون اگر اين آيات را به ضميمه آيات مورد بحث يكجا مورد دقت قرار دهيم خواهيم فهميد كه شيطانها بر مؤ منين و متوكلين و آنان كه خداوند ايشان را بنده خود به شمار آورده و فرموده : (( عبادى ...(( هيچگونه ولايتى ندارند، اگر چه احيانا به لغزش شان دست يابند، تنها ولايت شان بر كسانى است كه ايمان به خدا نياورده اند. و ظاهرا مقصود از اين (( ايمان نياوردن (( تكذيب خدا و آيات او است ، و معلوم است كه اين معنا يك معناى اخصى است از كفر و شرك به خدا، براى اينكه همان معناى عامى است كه در ذيل اين داستان در سوره بقره در آيه (( و الذين كفروا وكذبوا باياتنا اولئك اصحاب النارهم فيها خالدون (( و در ذيل همين داستان در اين سوره در آيه (( و الذين كذبوا باياتنا و استكبروا عنها اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون (( ذكر شده است . | ||
وَ إِذَا فَعَلُوا فَحِشةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيهَا ءَابَاءَنَا وَ | وَ إِذَا فَعَلُوا فَحِشةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيهَا ءَابَاءَنَا وَ اللَّهُ أَمَرَنَا بهَا... | ||
در اين جمله از خطابى كه در آيات قبل به بنى آدم شده بود رجوع نموده و خطاب را متوجه شخص رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نموده است تا بدين وسيله از همه خطاب هاى عمومى گذشته خطابهاى خاصى براى امتش انتزاع نموده بفهماند آنچه تاكنون به عموم بنى آدم خطاب مى كرديم امت اسلام به عنايت بيشترى مورد آن و مخاطب به آن هست ، همچنانكه در آيه (( يا بنى آدم قد انزلنا عليكم لباسا(( همين التفات را به كار برده و پس از خطاب عمومى به بنى نوع بشر خطاب خاصى متوجه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نموده و فرموده : (( ذلك من آيات الله لعلهم يذكرون (( . | در اين جمله از خطابى كه در آيات قبل به بنى آدم شده بود رجوع نموده و خطاب را متوجه شخص رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نموده است تا بدين وسيله از همه خطاب هاى عمومى گذشته خطابهاى خاصى براى امتش انتزاع نموده بفهماند آنچه تاكنون به عموم بنى آدم خطاب مى كرديم امت اسلام به عنايت بيشترى مورد آن و مخاطب به آن هست ، همچنانكه در آيه (( يا بنى آدم قد انزلنا عليكم لباسا(( همين التفات را به كار برده و پس از خطاب عمومى به بنى نوع بشر خطاب خاصى متوجه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نموده و فرموده : (( ذلك من آيات الله لعلهم يذكرون (( . | ||
كوتاه سخن ، در داستان بهشت آدم اصل ثابتى بود، و آن اين كه باعث خروج آدم و همسرش از بهشت همانا بروز (( سوآت (( بود، و از آن اصل ثابت نيز چنين استفاده شد كه خداى تعالى به هيچ وجه راضى نيست كه بنى آدم مرتكب فحشا و عمل زشت شوند. | كوتاه سخن ، در داستان بهشت آدم اصل ثابتى بود، و آن اين كه باعث خروج آدم و همسرش از بهشت همانا بروز (( سوآت (( بود، و از آن اصل ثابت نيز چنين استفاده شد كه خداى تعالى به هيچ وجه راضى نيست كه بنى آدم مرتكب فحشا و عمل زشت شوند. | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۹: | ||
و گويا قبل از تسلط آنجناب بر آنان هر وقت خود آن حضرت و يا بعضى از مسلمين بر اين عمل زشت شان اعتراض مى نمودند و آنان را سرزنش مى كردند در جواب مى گفتند: (( ما پدران خود را يافتيم كه اينطور طواف مى كردند، و خدا به ما چنين دستور داده (( لذا خداى تعالى در آيه (( ان الله لا يامر بالفحشاء اتقولون على الله ما لا تعلمون (( گفتارشان را رد نموده و مذمت شان فرموده است . | و گويا قبل از تسلط آنجناب بر آنان هر وقت خود آن حضرت و يا بعضى از مسلمين بر اين عمل زشت شان اعتراض مى نمودند و آنان را سرزنش مى كردند در جواب مى گفتند: (( ما پدران خود را يافتيم كه اينطور طواف مى كردند، و خدا به ما چنين دستور داده (( لذا خداى تعالى در آيه (( ان الله لا يامر بالفحشاء اتقولون على الله ما لا تعلمون (( گفتارشان را رد نموده و مذمت شان فرموده است . | ||
بعيد نيست كه اين گفته فراء صحيح باشد، و در خود آيه هم شواهدى بر آن هست : يكى اينكه عمل مشركين را (( فحشاء(( خوانده كه به معناى كار بسيار شنيع و زشت است ، ديگر اينكه عذر دوم شان را اين دانسته كه (( خدا ما را به آن امر فرموده (( ، چون از اين جمله بر مى آيد عمل شنيعى را كه مرتكب مى شده اند در شكل عبادتى بوده ، پس بعيد نيست كه همان طواف كذايى بوده باشد. و ليكن از آنجايى كه كلمه فحشاء در آيه مطلق است قابليت انطباق بر هر عمل زشت ديگرى دارد، عمل زشت هم يكى دو تا نيست ، مردم ، مخصوصا مردم زمان ما كارهايى مى كنند كه هيچ دست كم از طواف كذايى اعراب ندارد. | بعيد نيست كه اين گفته فراء صحيح باشد، و در خود آيه هم شواهدى بر آن هست : يكى اينكه عمل مشركين را (( فحشاء(( خوانده كه به معناى كار بسيار شنيع و زشت است ، ديگر اينكه عذر دوم شان را اين دانسته كه (( خدا ما را به آن امر فرموده (( ، چون از اين جمله بر مى آيد عمل شنيعى را كه مرتكب مى شده اند در شكل عبادتى بوده ، پس بعيد نيست كه همان طواف كذايى بوده باشد. و ليكن از آنجايى كه كلمه فحشاء در آيه مطلق است قابليت انطباق بر هر عمل زشت ديگرى دارد، عمل زشت هم يكى دو تا نيست ، مردم ، مخصوصا مردم زمان ما كارهايى مى كنند كه هيچ دست كم از طواف كذايى اعراب ندارد. | ||
قُلْ أَمَرَ رَبى بِالْقِسطِ وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِندَ | قُلْ أَمَرَ رَبى بِالْقِسطِ وَ أَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِندَ كلِّ مَسجِدٍ وَ ادْعُوهُ مخْلِصِينَ لَهُ الدِّين | ||
پس از آنكه در آيه قبلى امر به فحشاء را نفى نمود و فرمود: (( اين افترايى است كه به خدا مى بنديد و هيچ شاهد و دليلى از طريق وحى نداريد(( در اين آيه چيزى را كه خدا به آن امر كرده ذكر مى كند، و معلوم است كه چنين چيزى مقابل آن امر شنيعى است كه در آيه قبلى بود، و آن (( قسط(( است كه قرار گرفتنش در برابر آن امر شنيع مى فهماند كه آن امر كارى بوده كه از حد ميانه به طرف افراط و يا تفريط منحرف بوده است . | پس از آنكه در آيه قبلى امر به فحشاء را نفى نمود و فرمود: (( اين افترايى است كه به خدا مى بنديد و هيچ شاهد و دليلى از طريق وحى نداريد(( در اين آيه چيزى را كه خدا به آن امر كرده ذكر مى كند، و معلوم است كه چنين چيزى مقابل آن امر شنيعى است كه در آيه قبلى بود، و آن (( قسط(( است كه قرار گرفتنش در برابر آن امر شنيع مى فهماند كه آن امر كارى بوده كه از حد ميانه به طرف افراط و يا تفريط منحرف بوده است . | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۶ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۸}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش