گمنام

تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۳۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۸: خط ۱۰۸:
«'''لا يَستَئْذِنُك الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَخِرِ... يَترَدَّدُونَ'''»:
«'''لا يَستَئْذِنُك الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَخِرِ... يَترَدَّدُونَ'''»:


اين دو آيه يكى از علائم نفاق كه منافقين را از مؤ منين جدا مى سازد بيان مى كند، و آن اين است كه منافق از پيغمبر اجازه تخلف از جهاد مى گيرد، ولى مؤ من در جهاد در راه خدا پيشدستى نموده ، هرگز به تخلف راضى نمى شود.
اين دو آيه، يكى از علائم نفاق كه منافقان را از مؤمنان جدا مى سازد، بيان مى كند و آن، اين است كه منافق از پيغمبر اجازه تخلف از جهاد مى گيرد، ولى مؤمن در جهاد در راه خدا پيشدستى نموده، هرگز به تخلّف راضى نمى شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۳۸۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۳۸۸ </center>
خداوند در اين دو آيه مى خواهد بفرمايد: جهاد در راه خدا با جان و مال از لوازم ايمان واقعى و درونى به خدا و روز جزاست ، چون چنين ايمانى آدمى را به تقوى وا ميدارد، و مؤ من بخاطر داشتن چنين ايمانى نسبت به وجوب جهاد بصيرتى بدست مى آورد و همين بصيرت نمى گذارد كه در امر جهاد تثاقل و كاهلى كند، تا چه رسد به اينكه از ولى امر خود اجازه تخلف و معافيت از جهاد بخواهد.  
خداوند در اين دو آيه مى خواهد بفرمايد: جهاد در راه خدا با جان و مال از لوازم ايمان واقعى و درونى به خدا و روز جزاست. چون چنين ايمانى، آدمى را به تقوى وا می دارد، و مؤمن به خاطر داشتن چنين ايمانى نسبت به وجوب جهاد بصيرتى به دست مى آورد و همين بصيرت نمى گذارد كه در امر جهاد تثاقل و كاهلى كند، تا چه رسد به اين كه از ولىّ امر خود، اجازه تخلّف و معافيت از جهاد بخواهد.  


به خلاف منافق كه او بخاطر نداشتن ايمان به خدا و روز جزا داراى چنين تقوائى نگشته ، دلش همواره در تزلزل و ترديد است و در نتيجه در مواقف دشوارى كه پاى جان و مال در ميان است دلش مى خواهد بهر وسيله ممكن طفره برود و خود را كنار بكشد، و براى اينكه از رسوائى خود نيز جلوگيرى بعمل آورده باشد و صورت قانونى بدان بدهد از ولى امرش درخواست معافيت مى كند.
به خلاف منافق كه او به خاطر نداشتن ايمان به خدا و روز جزا، داراى چنين تقوایى نگشته، دلش همواره در تزلزل و ترديد است و در نتيجه، در مواقف دشوارى كه پاى جان و مال در ميان است، دلش مى خواهد به هر وسيله ممكن طفره برود و خود را كنار بكشد، و براى اين كه از رسوایى خود نيز جلوگيرى به عمل آورده باشد و صورت قانونى بدان بدهد، از ولىّ امرش درخواست معافيت مى كند.


«'''وَ لَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لاَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً ...'''»:
«'''وَ لَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لاَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً ...'''»:


«عدة» به معناى تجهيزات و «انبعاث» - بطورى كه صاحب مجمع البيان گفته - به معناى به سرعت روانه شدن است و كلمه «تثبيط» به معناى بازداشتن از امرى است كه نسبت بدان رغبتى نباشد.
«عُدّة»، به معناى تجهيزات و «انبعاث» - به طورى كه صاحب مجمع البيان گفته - به معناى به سرعت روانه شدن است، و كلمۀ «تثبيط»، به معناى باز داشتن از امرى است كه نسبت بدان رغبتى نباشد.


اين آيه عطف است به جمله سابق كه مى فرمايد: «و الله يعلم انهم لكاذبون» ، و مى خواهد همان معنا را برساند و بفهماند كه اينان در دعوى اينكه نمى توانند در جنگ شركت كنند دروغگويند، بلكه واقعش اين است كه ميل ندارند شركت كنند، و گرنه اگر كمترين رغبتى داشتند تجهيزات سفر خود را تهيه مى ديدند، چون پر واضح است كه هر كس بخواهد در هر امرى اقدام نمايد و بدان علاقمند باشد قبلا خود را آماده مى كند، و از اين منافقين هيچگونه جنب و جوشى ديده نشد، پس معلوم مى شود كه اصلا نمى خواهند در جنگ شركت جويند.
اين آيه، عطف است به جملۀ سابق كه مى فرمايد: «وَ اللهُ يَعلَمُ إنَّهُم لَكَاذِبُونَ»، و مى خواهد همان معنا را برساند و بفهماند كه اينان در دعوى اين كه نمى توانند در جنگ شركت كنند، دروغگويند، بلكه واقعش اين است كه ميل ندارند شركت كنند، و گرنه اگر كمترين رغبتى داشتند، تجهيزات سفر خود را تهيه مى ديدند. چون پُر واضح است كه هر كس بخواهد در هر امرى اقدام نمايد و بدان علاقمند باشد، قبلا خود را آماده مى كند، و از اين منافقان هيچ گونه جنب و جوشى ديده نشد. پس معلوم مى شود كه اصلا نمى خواهند در جنگ شركت جويند.


«''' ولكن كره الله انبعائهم فثبطهم '''» - يعنى خداوند بخاطر نفاقشان و براى اينكه بر تو و بر مؤ منين منت بگذارد آنها را موفق به جهاد نكرد و اجازه تخلفشان را داد تا در ميان سپاهيان با ايمان القاء مفسده نكنند و جمع مؤمنان را مبدل به تفرقه و وحدت كلمه آنان را مبدل به اختلاف نسازند.
«''' وَلَكِن كَرِهَ اللهُ انبِعَاثَهُم فَثَبَّطَهُم '''» - يعنى: خداوند به خاطر نفاقشان و براى اين كه بر تو و بر مؤمنان منت بگذارد، آن ها را موفق به جهاد نكرد و اجازه تخلفشان را داد تا در ميان سپاهيان با ايمان القاء مفسده نكنند و جمع مؤمنان را مبدّل به تفرقه و وحدت كلمۀ آنان را مبدّل به اختلاف نسازند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۳۸۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۳۸۹ </center>
«''' و قيل اقعدوا مع القاعدين '''» - اين امر، يعنى جمله «مانند مردم معفو و معذور از جنگ شما نيز تقاعد بورزيد» امرى تشريعى نيست تا با امر به كوچ كردن و در جنگ شركت جستن منافات داشته باشد، پس كسى نگويد كه چطور قبلا فرمود: «همه بايد حركت كنيد» و حال به منافقين مى فرمايد شما مانند سالخوردگان و زمين گير شدگان معاف هستيد؟  
«''' وَ قِيلَ اقعُدُوا مَعَ القَاعِدِينَ '''» - اين امر، يعنى جملۀ «مانند مردم معفو و معذور از جنگ شما نيز تقاعد بورزيد»، امرى تشريعى نيست تا با امر به كوچ كردن و در جنگ شركت جستن منافات داشته باشد. پس كسى نگويد كه چطور قبلا فرمود: «همه بايد حركت كنيد» و حال به منافقان مى فرمايد شما مانند سالخوردگان و زمينگير شدگان معاف هستيد؟  


زيرا بين ايندو دستور فرق است ؛ دستور اول امرى است تشريعى كه خداوند به زبان پيغمبرش بندگان خود را بدان ماءمور مى كند، و دستور دوم امرى است غير تشريعى كه از ناحيه سوء سريره و ترديد درونى و خبث باطن خود آنها است.
زيرا بين اين دو دستور، فرق است. دستور اول، امرى است تشريعى كه خداوند به زبان پيغمبرش، بندگان خود را بدان مأمور مى كند، و دستور دوم، امرى است غير تشريعى، كه از ناحيه سوء سريره و ترديد درونى و خبث باطن خود آن ها است.


و اگر اين امر را به خود نسبت نداد، و نفرمود: «خداى تعالى گفت» بلكه فرمود: «گفته شد كه تقاعد كنيد با تقاعد كنندگان». به همين منظور بود كه خود را از امر كردن به رفتارى كه مورد خوشنوديش نيست منره نموده ، بفهماند كه اين روش را سبب هاى ديگرى غير از خدا، از قبيل شيطان و هواى نفس باعث شده ، و اگر اين تخلف منافقين را در جمله «فثبطهم» به خود نسبت داد، با واسطه بوده و بدين منظور بوده كه با معناى پاداش و امتنان بر مؤمنان منطبق گردد، و علاوه ، بخاطر اينكه دو امر متخالف ، يعنى دو امر «انفروا» و «اقعدوا» در يك سياق قرار گرفته و به يك صورت و يك جور اداء شده باشند.
و اگر اين امر را به خود نسبت نداد، و نفرمود: «خداى تعالى گفت»، بلكه فرمود: «گفته شد كه تقاعد كنيد با تقاعد كنندگان»، به همين منظور بود كه خود را از امر كردن به رفتارى كه مورد خوشنودی اش نيست، منزّه نموده، بفهماند كه اين روش را سبب هاى ديگرى غير از خدا، از قبيل شيطان و هواى نفس باعث شده، و اگر اين تخلّف منافقان را در جملۀ «فَثَبَّطَهُم» به خود نسبت داد، با واسطه بوده و بدين منظور بوده كه با معناى پاداش و امتنان بر مؤمنان منطبق گردد، و علاوه، به خاطر اين كه دو امر متخالف، يعنى دو امر «انفِرُوا» و «اقعُدُوا» در يك سياق قرار گرفته و به يك صورت و يك جور اداء شده باشند.
<span id='link214'><span>
<span id='link214'><span>
==مفسده حضور منافقين در ميان صفوف مؤمنين مجاهد ==
==مفسده حضور منافقين در ميان صفوف مؤمنين مجاهد ==
«'''لَوْ خَرَجُوا فِيكم مَّا زَادُوكُمْ إِلا خَبَالاً وَ لاَوْضعُوا خِلَالَكُمْ ...'''»:
«'''لَوْ خَرَجُوا فِيكم مَّا زَادُوكُمْ إِلا خَبَالاً وَ لاَوْضعُوا خِلَالَكُمْ ...'''»:
۱۷٬۰۴۹

ویرایش