گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:




از شب اول پاييز به بعد شب رو به زيادت نهاده ، تا به اول زمستان كه نقطه نهائى طول شبها است برسد، دوباره از آن شب تا شب اول بهار رو به كوتاه شدن و در نهايت برابر روز شدن مى رود، و اين جريان در مناطق جنوبى به عكس است ، در نتيجه هر زمانى كه در مناطق شمالى روزها رو به بلندى باشد، در مناطق جنوبى رو به كوتاهى است ، و در عوض ‍ شبهاى آنجا به همان نسبت رو به زيادت مى گذارد.
از شب اول پاييز به بعد، شب رو به زيادت نهاده، تا به اول زمستان كه نقطه نهایى طول شب هاست، برسد. دوباره از آن شب، تا شب اول بهار، رو به كوتاه شدن و در نهايت برابر روز شدن مى رود، و اين جريان، در مناطق جنوبى به عكس است. در نتيجه، هر زمانى كه در مناطق شمالى، روزها رو به بلندى باشد، در مناطق جنوبى، رو به كوتاهى است و در عوض، شب هاى آن جا به همان نسبت، رو به زيادت مى گذارد.


اختلاف اول يعنى پشت سر هم در آمدن شب و روز همان عاملى است كه امر ساكنين زمين را از نظر حرارت تدبير مى كند، در روز حرارت اشعه را بر روى زمين مى گستراند، و در شب سرماى ظلمت را، و اين اختلاف حرارت و برودت بادها را به دنبال مى آورد، و نيز در روز مردم را براى حركت و تلاش در امر معاش برمى انگيزد، و در شب همه را براى استراحت و آرامش جمع مى كند، همچنانكه قرآن كريم در اين باره مى فرمايد: «و جعلنا نومكم سباتا و جعلنا الليل لباسا و جعلنا النهار معاشا».
اختلاف اول، يعنى پشت سرِ هم در آمدن شب و روز، همان عاملى است كه امر ساكنان زمين را از نظر حرارت تدبير مى كند. در روز، حرارت اشعه را بر روى زمين مى گستراند و در شب، سرماى ظلمت را. و اين اختلاف حرارت و برودت، بادها را به دنبال مى آورد.
 
و نيز در روز، مردم را براى حركت و تلاش در امر معاش بر مى انگيزد و در شب، همه را براى استراحت و آرامش جمع مى كند. همچنان كه قرآن كريم در اين باره مى فرمايد: «وَ جَعَلنَا نَومَكُم سُبَاتاً وَ جَعَلنَا اللَّيلَ لِبَاساً وَ جَعَلنَا النَّهَارَ مَعَاشاً».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۱۵ </center>
و اختلاف دوم عاملى است كه فصول چهارگانه سال را ترسيم و امر آذوقه و ارزاق را تدبير مى كند همچنانكه قرآن كريم مى فرمايد: «و قدر فيها اقواتها فى اربعة ايام سواء للسائلين».
و اختلاف دوم، عاملى است كه فصول چهارگانه سال را ترسيم و امر آذوقه و ارزاق را تدبير مى كند. همچنان كه قرآن كريم مى فرمايد: «وَ قَدَّرَ فِيهَا أقوَاتَهَا فِى أربَعَةِ أيّامٍ سَوَاءً لِلسّائِلِينَ».
 
دو كلمه «نهار» و «يوم»، مترادف اند. اما - به طورى كه گفته شده - بين آن دو فرقى هست و آن، اين است كه:
 
كلمه «نهار»، علاوه بر معناى روز، دلالت بر گسترش نور نيز دارد. و شايد به همين جهت بوده كه تنها اين كلمه در مقابل كلمۀ «ليل» استعمال مى شود، بلكه كلمه «يوم» را در جایى استعمال مى كنند كه عنايتى به افاده گسترش نور نداشته باشند. مثل مواردى كه سخن از شمردن ايام باشد، كه در چنين مقامى مى گويند: «عَشَرَة أيّام: ده روز»، و «عِشرِينَ يَوماً: بيست روز»، و... ولى گفته نمى شود: «عَشَرَةَ نَهَارَات»، و «عِشرِينَ نَهَاراً» و...
 
آيه شريفه، مشتمل است بر حجت تمام عيارى بر يگانه بودن خداى تعالى در ربوبيت. براى اين كه «ليل» و «نهار» و آنچه در آسمان ها و زمين آفريده، حامل نظامى واحد و عمومى و متفق اند. نظامى كه امر موجودات زمينى و آسمانى و مخصوصا عالَم انسانى را تدبير مى كند. تدبيرى واحد كه اجزاء آن به يكديگر متصل اند. اتصالى كه بهتر از آن تصور ندارد.


دو كلمه «'''نهار'''» و «'''يوم '''» مترادف اند، اما - بطورى كه گفته شده - بين آن دو فرقى هست و آن اين است كه كلمه «'''نهار'''» علاوه بر معناى روز دلالت بر گسترش نور نيز دارد، و شايد به همين جهت بوده كه تنها اين كلمه در مقابل كلمه «ليل» استعمال مى شود بلكه كلمه يوم را در جائى استعمال مى كنند كه عنايتى به افاده گسترش نور نداشته باشند، مثل مواردى كه سخن از شمردن ايام باشد، كه در چنين مقامى مى گويند: «'''عشرة ايام - ده روز'''» و «عشرين يوما - بيست روز» و... ولى گفته نمى شود «عشرة نهارات» و عشرين نهارا و...
اين احتمال نيز در بين هست كه آيه شريفه، در مقام احتجاج بر مسأله توحيد نباشد، بلكه در صدد تعليل جمله «يُفَصِّلُ الآيَات لِقَومٍ يَعلَمُون» در آيه قبلى باشد. چون كلمۀ «إنّ» كه خاصيت تعليل را دارد، بر سرِ آن آمده.  


آيه شريفه مشتمل است بر حجت تمام عيارى بر يگانه بودن خداى تعالى در ربوبيت ، براى اينكه ليل و نهار و آنچه در آسمانها و زمين آفريده حامل نظامى واحد و عمومى و متفقند، نظامى كه امر موجودات زمينى و آسمانى و مخصوصا عالم انسانى را تدبير مى كند، تدبيرى واحد كه اجزاء آن به يكديگر متصلند، اتصالى كه بهتر از آن تصور ندارد.
و بنابراين احتمال، مناسب تر آن است كه منظور از اختلاف «ليل» و «نهار»، احتمال اول باشد، نه معناى دوم. براى اين كه همين معناى اختلاف، از جملۀ «جَعَلَ الشَّمسَ ضِيَاءً وَ القَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنَازِلَ»، به ذهن مى رسد.  


اين احتمال نيز در بين هست كه آيه شريفه ، در مقام احتجاج بر مساءله توحيد نباشد، بلكه در صدد تعليل جمله «'''يفصل الايات لقوم يعلمون '''» در آيه قبلى باشد، چون كلمه «'''ان '''» كه خاصيت تعليل را دارد بر سر آن آمده.
در نتيجه، معناى آيه چنين مى شود:


و بنابراين احتمال ، مناسب تر آن است كه منظور از اختلاف ليل و نهار احتمال اول باشد، نه معناى دوم ، براى اينكه همين معناى اختلاف از جمله «'''جعل الشمس ضياء و القمر نورا و قدره منازل'''» به ذهن مى رسد.  
او، همان خدایى است كه خورشيد را روشن و قمر را نورانى كرد، و براى قمر، منزل هایى مقدر فرمود، تا عدد سال ها و حساب را بدانيد... براى اين كه در اين اختلاف شب و روز كه باعث پديد آمدن فصول است، و در موجودات زمين و آسمان، كه حامل اين نظام عالمى هستند، آياتى است براى مردمى كه تقوا داشته باشند.  


(در نتيجه معناى آيه چنين مى شود: او همان خدائى است كه خورشيد را روشن و قمر را نورانى كرد، و براى قمر منزلهائى مقدر فرمود، تا عدد سالها و حساب را بدانيد... براى اينكه در اين اختلاف شب و روز كه باعث پديد آمدن فصول است ، و در موجودات زمين و آسمان كه حامل اين نظام عالمى هستند آياتى است براى مردمى كه تقوا داشته باشند) و مناسب تر بودن اين معناى اختلاف با مطلب آيه قبل نسبت به معناى ديگر آن روشن است.
و مناسب تر بودن اين معناى اختلاف با مطلب آيه قبل، نسبت به معناى ديگر آن روشن است.


==فراموشى روز حساب و دلبستگى به زندگى دنيا، اساس انكار دين است ==
==فراموشى روز حساب و دلبستگى به زندگى دنيا، اساس انكار دين است ==
«'''إِنَّ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَ رَضوا بِالحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ اطمَأَنُّوا بهَا وَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ أُولَئك مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا كانُوا يَكْسِبُونَ'''»:
«'''إِنَّ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَ رَضُوا بِالحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ اطمَأَنُّوا بهَا وَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ * أُولَئك مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا كانُوا يَكْسِبُونَ'''»:


از اينجا شروع شده در بيان امورى كه متفرع است بر دعوت مذكور در جمله: «ذلكم اللّه ربكم فاعبدوه».
از اينجا شروع شده در بيان امورى كه متفرع است بر دعوت مذكور در جمله: «ذلكم اللّه ربكم فاعبدوه».
۱۶٬۸۸۳

ویرایش