گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۹۵: خط ۹۵:
<span id='link52'><span>
<span id='link52'><span>


==مذمت اختلاف، از جهت لوازم آن يعنى تفرق و اعراض از حق است ==
در پاسخ مى گوييم:  
در پاسخ مى گوييم: درست است كه اختلاف در اين آيه و در ساير آيات كه اهل اختلاف را مذمّت مى كنند، اختلاف در حق است ، و نيز درست است كه مخالفت كردن بعضى با بعضى ديگر مستلزم اين است كه يكى از آن دو، بر حق و داراى بصيرت باشد ليكن وقتى حساب اجتماعى را كه اين دو فريق تشكيل داده اند برسيم اجتماعى است متزلزل و متفرق از حق ، و جامعه ايست كه مى توان گفت بر حق ، اجتماعى ندارند و حق را كنار گذارده اند، و حق بر ايشان مخفى است و درباره آن ترديد دارند.


و خداى سبحان اگر اختلاف را مذمّت مى كند به خاطر لوازم آنست كه همان تفرق و اعراض از حق است ، و آيات هم شاهد و گواه بر اين است ، زيرا هر جا از اختلاف مذمّت مى كند، هر دو طرف اختلاف به باطل را توبيخ مى كند و اگر منظور از «'''مختلفين '''» صاحبان آراء و اعمال مختلف و متفرق از حق نبوده باشد صحيح نمى بود كه هر دو طرف اختلاف را مذمت كند.
درست است كه اختلاف در اين آيه و در ساير آيات كه اهل اختلاف را مذمّت مى كنند، اختلاف در حق است، و نيز درست است كه مخالفت كردن بعضى با بعضى ديگر، مستلزم اين است كه يكى از آن دو، بر حق و داراى بصيرت باشد، ليكن وقتى حساب اجتماعى را كه اين دو فريق تشكيل داده اند برسيم، اجتماعى است متزلزل و متفرق از حق، و جامعه ای است كه مى توان گفت بر حق، اجتماعى ندارند و حق را كنار گذارده اند، و حق بر ايشان مخفى است و درباره آن ترديد دارند.
 
و خداى سبحان، اگر اختلاف را مذمّت مى كند، به خاطر لوازم آن است كه همان تفرق و اعراض از حق است، و آيات هم، شاهد و گواه بر اين است. زيرا هر جا از اختلاف مذمّت مى كند، هر دو طرف اختلاف به باطل را توبيخ مى كند، و اگر منظور از «مُختَلِفِين»، صاحبان آراء و اعمال مختلف و متفرق از حق نبوده باشد، صحيح نمى بود كه هر دو طرف اختلاف را مذمت كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۸۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۸۴ </center>
و نيز بهترين مؤيّد اين معنا آيه «شرع لكم من الدين ما وصى به نوحا و الذى اوحينا اليك و ما وصينا به ابراهيم و موسى و عيسى ان اقيموا الدين و لا تتفرقوا فيه» است كه از «'''اختلاف '''» تعبير به «تفرّق» كرده ، و همچنين آيه «و ان هذا صراطى مستقيما فاتبعوه و لا تتبعوا السّبل فتفرق بكم عن سبيله» بلكه اين آيه دلالتش روشن تر از آيه قبل است زيرا اهل حق و ملازمين سبيل حق را خارج از اهل تفرقه و اختلاف دانسته.
و نيز بهترين مؤيّد اين معنا، آيه: «شَرَعَ لَكُم مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أوحَينَا إلَيكَ وَ مَا وَصَّينَا بِهِ إبرَاهِيمَ وَ مُوسَى وَ عِيسَى أن أقِيمُوا الدِّينَ وَ لَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ» است، كه از «اختلاف»، به «تفرّق» تعبیر كرده، و همچنين آيه: «وَ أنَّ هَذَا صِرَاطِى مُستَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُم عَن سَبِيلِهِ»، بلكه اين آيه، دلالتش روشن تر از آيه قبل است. زيرا اهل حق و ملازمين سبيل حق را، خارج از اهل تفرقه و اختلاف دانسته.


و لذا مى بينيم در غالب مواردى كه خداوند اختلاف اهل اختلاف را درباره كتاب مذمّت مى كند دنبالش مساءله ريب و ترديد را ذكر مى كند، مانند: «و لقد آتينا موسى الكتاب فاختلف فيه و لو لا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم و انهم لفى شك منه مريب» و اين معنا در مواضعى از كلام مجيد خداوند تكرار شده و فرموده: «عم يتسائلون عن النباء العظيم الذى هم فيه مختلفون». يعنى از چه چيزى مى پرسند و هر كدام حرفى مى زنند كه ايشان را از حق دور مى كند.  
و لذا مى بينيم در غالب مواردى كه خداوند اختلاف اهل اختلاف را درباره كتاب مذمّت مى كند، دنبالش مسأله ريب و ترديد را ذكر مى كند. مانند: «وَ لَقَد آتَينَا مُوسَى الكِتَابَ فَاختُلِفَ فِيهِ وَ لَولَا كَلِمَةٌ سَبَقَت مِن رَبِّكَ لَقُضِىَ بَينَهُم وَ إنَّهُم لَفِى شَكٍّ مِنهُ مُرِيبٌ». و اين معنا در مواضعى از كلام مجيد خداوند تكرار شده و فرموده: «عَمَّ يَتَسَائَلُونَ * عَنِ النَّبَأ العَظِيم * الَّذِى هُم فِيهِ مُختَلِفُونَ». يعنى: از چه چيزى مى پرسند و هر كدام حرفى مى زنند كه ايشان را از حق دور مى كند.  


و نيز فرموده: «انكم لفى قول مختلف يوفك عنه من افك قتل الخراصون». يعنى قولى كه به يك وجه و معنى برنمى گردد، بلكه قول هر كدام معنايى مى دهد، غير آنچه كه قول ديگرى افاده مى كند، قولى كه مبتنى بر علم نيست ، بلكه مبتنى بر خرص و تخمين است ، و همين پندار و تخمين ، اين قولها را در ميان شما پديد آورده .
و نيز فرموده: «إنَّكُم لَفِى قَولٍ مُختَلِفٍ * يُؤفَكُ عَنهُ مَن أُفِكَ * قَتِلَ الخَرَّاصُونَ». يعنى قولى كه به يك وجه و معنى بر نمى گردد، بلكه قول هر كدام معنايى مى دهد، غير آنچه كه قول ديگرى افاده مى كند. قولى كه مبتنى بر علم نيست، بلكه مبتنى بر خرص و تخمين است، و همين پندار و تخمين، اين قول ها را در ميان شما پديد آورده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۸۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۸۵ </center>
و در اين معنا است: «يا اهل الكتاب لم تلبسون الحق بالباطل و تكتمون الحق و انتم تعلمون» زيرا اين «'''لبس '''» كه در آيه مذمّت شده عبارت از حرفهايى بوده كه ايشان مى زدند و به صورت، شباهت به حق داشته ولى حق نبوده بلكه منظور از آن القاء شبهه و تفرقه بوده تا بدين وسيله حق پنهان بماند.
و در اين معنا است: «يَا أهلَ الكِتَابِ لِمَ تَلبِسُونَ الحَقَّ بِالبَاطِلِ وَ تَكتُمُونَ الحَقَّ وَ أنتُم تَعلَمُونَ». زيرا اين «لبس» كه در آيه مذمّت شده، عبارت از حرف هايى بوده كه ايشان مى زدند و به صورت، شباهت به حق داشته، ولى حق نبوده، بلكه منظور از آن، القاء شبهه و تفرقه بوده، تا بدين وسيله حق پنهان بماند.


پس مقصود آيه از اختلاف آنان همان حرفها و عقايدى است كه پيش خود تراشيده و در نتيجه مردمى كه پيرو ايشانند در شّك افتاده از حق متفرق مى شوند. آرى ، مقصود آيه آن كسانى است كه پيروانى دارند، و در نزد پيروان خود القاء شبهه مى كنند و آراء باطلى را به صورت حق جلوه مى دهند تا به كلّى حق را از فهم و درك مردم پوشيده نگهدارند. و اين اختلاف را فقط از روى بغى و دشمنى مرتكب مى شوند، و اين همان اختلافشان در حق مى باشد، پس از اينكه حق براى آنان روشن گشت .
پس مقصود آيه از اختلاف آنان، همان حرف ها و عقايدى است كه پيش خود تراشيده و در نتيجه، مردمى كه پيرو ايشانند، در شّك افتاده، از حق متفرق مى شوند.  
 
آرى، مقصود آيه، آن كسانى است كه پيروانى دارند، و در نزد پيروان خود، القاء شبهه مى كنند و آراء باطلى را به صورت حق جلوه مى دهند، تا به كلّى، حق را از فهم و درك مردم پوشيده نگه دارند. و اين اختلاف را، فقط از روى بغى و دشمنى مرتكب مى شوند، و اين همان اختلافشان در حق مى باشد، پس از اين كه حق براى آنان روشن گشت.
<span id='link53'><span>
<span id='link53'><span>
==رحمت الهى، غايت خلقت انسان است==
==رحمت الهى، غايت خلقت انسان است==
از آنچه گذشت - هر چند طول كشيد - اين نكته عايد گرديد كه اسم اشاره «'''و لذلك خلقهم '''» اشاره است به رحمتى كه جمله «الا من رحم ربك» بر آن دلالت دارد، و اگر كلمه رحمت مونّث لفظى است منافات ندارد كه اسم اشاره به آن مذكر آورده شود، زيرا در مصدر «رحمت» هر دو صورت جايز است ، به شهادت اينكه مى بينيم در آيه «ان رحمه اللّه قريب من المحسنين» قريب را كه وصف رحمت است مذكر آورده.  
از آنچه گذشت - هر چند طول كشيد - اين نكته عايد گرديد كه اسم اشاره «'''و لذلك خلقهم '''» اشاره است به رحمتى كه جمله «الا من رحم ربك» بر آن دلالت دارد، و اگر كلمه رحمت مونّث لفظى است منافات ندارد كه اسم اشاره به آن مذكر آورده شود، زيرا در مصدر «رحمت» هر دو صورت جايز است ، به شهادت اينكه مى بينيم در آيه «ان رحمه اللّه قريب من المحسنين» قريب را كه وصف رحمت است مذكر آورده.  
۱۶٬۸۸۹

ویرایش