۱۷٬۰۵۲
ویرایش
خط ۱۴۷: | خط ۱۴۷: | ||
<span id='link121'><span> | <span id='link121'><span> | ||
==برهانى كه ديدن | ==مقصود از برهانى كه ديدن آن، يوسف را از لغزش باز داشت== | ||
كلمۀ «برهان»، به معناى سلطان است، و هر جا اطلاق شود، مقصود از آن سببى است كه يقين آور باشد. چون در اين صورت، برهان بر قلب آدمى سلطنت دارد. مثلا اگر معجزه را «برهان» مى نامند و قرآن كريم مى فرمايد: «فَذَانِكَ بُرهَانَانِ مِن رَبِّكَ إلَى فِرعَونَ وَ مَلَأهُ»، و يا مى فرمايد: | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۷۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۷۴ </center> | ||
«يَا أيُّهَا النَّاسُ قَد جَائَكُم بُرهَانٌ مِن رَبِّكُم»، براى اين است كه معجزه، يقين آور است. و اگر دليل و حجت را هم «برهان» ناميده و مى فرمايد: «ءَإلَهٌ مَعَ اللّهِ قُل هَاتُوا بُرهَانَكُم إن كُنتُم صَادِقِين»، باز براى اين است كه دليل، حجت يقينى است كه حق را روشن ساخته و بر دل ها حاكم مى شود، و جاى ترديدى باقى نمى گذارد. | |||
و اما آن برهانى كه يوسف از پروردگار خود | و اما آن برهانى كه يوسف از پروردگار خود ديد، هر چند كلام مجيد خداى تعالى، كاملا روشنش نكرده كه چه بوده، ليكن به هر حال يكى از وسائل يقين بوده كه با آن، ديگر جهل و ضلالتى باقى نمانده، كلام يوسف آن جا كه با خداى خود مناجات مى كند - و به زودى خواهد آمد - دلالت بر اين معنا دارد. | ||
پس يقينا آن برهانى كه يوسف از پروردگار خود ديد، همان برهانى است كه خدا به بندگان | چون در آن جا مى گويد: «وَ إلَّا تَصرِف عَنِّى كَيدَهُنَّ أصبُ إلَيهِنَّ وَ أكُن مِنَ الجَاهِلِينَ...». و همين خود دليل بر اين نيز هست كه سبب مذكور، از قبيل علم هاى متعارف، يعنى علم به حُسن و قبح و مصلحت و مفسده افعال نبوده، زيرا اين گونه علم ها، گاهى با ضلالت و معصيت جمع مى شود. همچنان كه از آيه: «أفَرَأيتَ مَنِ اتَّخَذَ إلَهَهُ هَوَيهُ وَ أضَلَّهُ عَلَى عِلمٍ»، و آيه: «وَ جَحَدُوا بِهَا وَ استَيقَنَتهَا أنفُسُهُم»، به خوبى استفاده مى شود. | ||
پس يقينا آن برهانى كه يوسف از پروردگار خود ديد، همان برهانى است كه خدا به بندگان مُخلَص خود نشان مى دهد و آن، نوعى از علم مكشوف و يقين مشهود و ديدنى است، كه نفس آدمى با ديدن آن، چنان مطيع و تسليم مى شود كه ديگر به هيچ وجه ميل به معصيت نمى كند، و ما - إن شاء اللّه - مقدارى درباره آن بحث خواهيم كرد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۷۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۷۵ </center> | ||
«لامى» كه در جملۀ «كَذَلِكَ لِنَصرِفَ عَنهُ السُّوءَ وَ الفَحشَاء»، بر سرِ «لِنَصرِفَ» در آمده، «لام» غايت و يا تعليل است، و به هر حال، مآل هر دو يكى است. و كلمۀ «كَذَلِكَ»، متعلق است به جملۀ «لِنَصرِفَ»، و اشاره مزبور، اشاره است به رؤيت برهان ربّ، كه قبلا گفته بود. | |||
و كلمه «سُوء»، به معناى چيزى است كه صدورش از عبد، از آن جهت كه عبد است، بد باشد، و اين مطلق معصيت و يا قصد معصيت را شامل است. و كلمۀ «فَحشَاء»، به معناى ارتكاب عمل زشتى، از قبيل زنا و امثال آن است، و ما قبلا گفتيم كه از ظاهر سياق بر مى آيد كه «سُوء» و «فحشاء»، با زنا و قصد زنا منطبق است. | |||
و معناى آيه اين است كه: نتيجه و يا علت اين كه او، «برهان ربّ» خود را بديد، اين بود كه ما، فحشاء و قصد به آن را، از او برگردانديم. | |||
و | و يكى از اشارات لطيف كه در اين جمله، يعنى در جملۀ «لِنَصرِفَ عَنهُ السُّوءَ وَ الفَحشَاء» به كار رفته، اين است كه «سُوء» و «فحشاء» را از يوسف برگردانيده، نه اين كه او را از فحشاء و قصد به آن برگردانيده باشد. چون اگر به طور دومى تعبير شده بود، دلالت داشت بر اين كه در يوسف اقتضاى ارتكاب آن دو بود، و او محتاج بود كه ما او را از آن دو برگردانيم، و اين با شهادت خدا به اين كه يوسف از بندگان مُخلَص بود، منافات دارد. | ||
آرى، «بندگان مُخلَص» آن هايند كه خداوند، خالص براى خود قرارشان داده، به طورى كه ديگر غير خدا، هيچ چيز در آنان سهم ندارد، و در نتيجه غير خدا را اطاعت نمى كنند. خواه تسويل شيطان باشد و يا تزيين نفس و يا هر داعى ديگرى غير خدا. | |||
و اين كه فرمود: «إنَّهُ مِن عِبَادِنَا المُخلَصِين»، در مقام تعليل جملۀ «كَذَلِكَ لِنَصرِفَ...» است، و معنايش اين مى شود: ما با يوسف اين چنين معامله كرديم، به خاطر اين كه او از بندگان مُخلَص ما بود، و ما با بندگان مُخلَص خود، چنين معامله مى كنيم. | |||
و | از آيه شريفه ظاهر مى شود كه ديدن «برهان خدا»، شأن همه بندگان مُخلَص خداست، و خداوند سبحان، هر سوء و فحشائى را از ايشان بر مى گرداند، و در نتيجه مرتكب هيچ معصيتى نمى شوند، و به خاطر آن برهانى كه خدايشان به ايشان نشان داده، قصد آن را هم نمى كنند، و آن، عبارت است از: «عصمت الهى». | ||
و نيز بر مى آيد كه: اين برهان، يك عامل است كه نتيجه اش، علم و يقين است، اما نه از علم هاى معمول و متعارف. | |||
و نيز | |||
اقوال پاره اى از | ==اقوال پاره اى از مفسران عامّه و خاصّه، در تفسير آيه== | ||
مفسرين عامه و خاصه در تفسير اين آيه اقوال مختلفى دارند كه در ذيل به برخى از آنها اشاره مى شود: | مفسرين عامه و خاصه در تفسير اين آيه اقوال مختلفى دارند كه در ذيل به برخى از آنها اشاره مى شود: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۷۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۷۶ </center> |
ویرایش