گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۳۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴: خط ۴:




==اختلاف شديد مفسران در معناى آيه شريفه «له معقبات...»==
==اختلاف شديد مفسران، در معناى آيه شريفه «لَهُ مُعَقِّباتٌ...»==


اين بود پاره اى از مطالب كه دقّت و تدبّر در آيه، آن را افاده مى كند، ولى ساير مفسران در تفسير آن، از جهات مختلفى، اختلافات شديدى راه انداخته اند.
اين بود پاره اى از مطالب كه دقّت و تدبّر در آيه، آن را افاده مى كند، ولى ساير مفسّران در تفسير آن، از جهات مختلفى، اختلافات شديدى راه انداخته اند.


از آن جمله، اختلافشان در مرجع ضمير «هاء» در جمله «له معقبات» است. يكى گفته: مرجع آن، كلمه «من» در جمله «من اسر القول...»، است، كه ما در سابق نقلش كرديم و آن را اختيار نموديم.  
از آن جمله، اختلافشان در مرجع ضمير «هاء»، در جملۀ «لَهُ مُعَقِّبَاتٌ» است. يكى گفته: مرجع آن، كلمه «مَن» در جملۀ «مَن أسَرَّ القَول...»، است، كه ما در سابق نقلش كرديم و آن را اختيار نموديم.  


يكى ديگر گفته كه: ضمير مزبور، به نام «اللّه» بر مى گردد، و چنين معنا مى دهد كه براى خدا، ملائكه ای است معقب، كه از جلو و عقب انسان را حفظ مى كنند.
يكى ديگر گفته كه: ضمير مزبور، به نام «اللّه» بر مى گردد، و چنين معنا مى دهد كه براى خدا، ملائكه ای است معقب، كه از جلو و عقب انسان را حفظ مى كنند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۲۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۲۹ </center>
و اشكال اين قول، اين است كه لازم مى آيد كه در يك سياق (كه بايد ضميرها به يك مرجع برگردند)، ضماير اختلاف پيدا كنند. علاوه بر اين، سبب مى شود كه بدون هيچ نكته و جهتى در جمله «من امر اللّه»، التفات به كار رفته باشد.
و اشكال اين قول، اين است كه لازم مى آيد كه در يك سياق (كه بايد ضميرها به يك مرجع برگردند)، ضماير اختلاف پيدا كنند. علاوه بر اين، سبب مى شود كه بدون هيچ نكته و جهتى در جملۀ «مِن أمرِ اللّه»، التفات به كار رفته باشد.


يكى ديگر گفته: به رسول خدا بر مى گردد، و آيه شريفه، اين معنا را تذكر مى دهد كه ملائكه آن جناب را حفظ مى كنند. اشكال اين قول هم، همان اشكال قول قبلى است، كه گفتيم موجب اختلاف ضميرها مى شود، كه ظاهر آيه با آن مساعدت ندارد. علاوه بر اين، لازمه اش اين است كه آيه شريفه، مربوط و متصل با آيات قبل نباشد. چون در آيات قبل، اسمى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) برده نشده بود.
يكى ديگر گفته: به رسول خدا بر مى گردد، و آيه شريفه، اين معنا را تذكر مى دهد كه ملائكه آن جناب را حفظ مى كنند. اشكال اين قول هم، همان اشكال قول قبلى است، كه گفتيم موجب اختلاف ضميرها مى شود، كه ظاهر آيه با آن مساعدت ندارد. علاوه بر اين، لازمه اش اين است كه آيه شريفه، مربوط و متصل با آيات قبل نباشد. چون در آيات قبل، اسمى از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» برده نشده بود.


مفسرى ديگر گفته: ضمير مذكور به كلمه «من» كه در جمله «سارب بالنهار» مقدر است، بر مى گردد. و اين وجه از همه وجوه گذشته، سخيف تر است، كه به زودى اشكالاتش را خواهيم گفت.
مفسرى ديگر گفته: ضمير مذكور به كلمه «من» كه در جملۀ «سَارِبٌ بِالنَّهَار» مقدر است، بر مى گردد. و اين وجه از همه وجوه گذشته، سخيف تر است، كه به زودى اشكالاتش را خواهيم گفت.


و از جمله اختلافات ايشان، اختلافى است كه در معناى كلمه «معقبات» كرده اند. يكى گفته: اصل آن، «معتقبات» بوده. حرف «تا» نقل به قاف شده و در قاف اصلى ادغام گشته، و معتقبات از «اعتقب» است. و وقتى گفته مى شود: «اعتتقبه»، معنايش اين است كه او را حبس كرد. و وقتى گفته مى شود: «اعتقب القوم عليه»، معنايش اين است كه مردم عليه او همدست شدند. وليكن اين وجه را مردود و خطا دانسته اند.
و از جمله اختلافات ايشان، اختلافى است كه در معناى كلمۀ «مُعَقِّبَات» كرده اند.  


يكى ديگر گفته: از باب تفعيل و از مصدر تعقيب است، كه به معناى دنبال كسى رفتن است. و از اين جهت آن را تعقيب گويند، كه گويا پاشنه (عقب) او را لگد مى كند. و ملائكه را از اين نظر معقبات ناميده، كه آدميان را در مسير به سوى خدا تعقيب مى كنند و - همان طور كه در سابق گفته شد - از آدمى جدا نمى شوند و او را حفظ مى كنند.
يكى گفته: اصل آن، «معتقبات» بوده. حرف «تا» نقل به قاف شده و در قاف اصلى ادغام گشته، و معتقبات از «إعتَقَبَ» است. و وقتى گفته مى شود: «إعتَقَبَهُ»، معنايش اين است كه او را حبس كرد. و وقتى گفته مى شود: «إعتَقَبَ القَومُ عَلَيه»، معنايش اين است كه مردم عليه او همدست شدند. وليكن اين وجه را مردود و خطا دانسته اند.


بعضى ديگر گفته اند: مراد از معقبات، يك دسته از ملائكه شب و روزند، كه نويسندگان نامه اعمال اند. دسته روز مى روند و مأموران شب دنبالشان فرود مى آيند، و به اين حساب، ملائكه روز، دنبال ملائكه شب، و ملائكه شب، دنبال ملائكه روز، آمد و شد دارند.
يكى ديگر گفته: از باب تفعيل و از مصدر تعقيب است، كه به معناى دنبال كسى رفتن است. و از اين جهت آن را تعقيب گويند، كه گويا پاشنه (عقب) او را لگد مى كند. و ملائكه را از اين نظر مُعقّبات ناميده، كه آدميان را در مسير به سوى خدا تعقيب مى كنند و - همان طور كه در سابق گفته شد - از آدمى جدا نمى شوند و او را حفظ مى كنند.
 
بعضى ديگر گفته اند: مراد از «معقّبات»، يك دسته از ملائكه شب و روزند، كه نويسندگان نامه اعمال اند. دسته روز مى روند و مأموران شب دنبالشان فرود مى آيند، و به اين حساب، ملائكه روز، دنبال ملائكه شب، و ملائكه شب، دنبال ملائكه روز، آمد و شد دارند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۳۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۳۰ </center>
وليكن اين وجه با ظاهر جمله «له معقبات» نمى سازد. بعلاوه، لازمه اش اين است كه جمله «يحفظونه - او را نگه دارى مى كنند»، به معناى «يحفظون عليه - اعمال او را عليه او مى نويسند»، بوده باشد.
وليكن اين وجه با ظاهر جملۀ «لَهُ مُعَقِّبَاتٌ» نمى سازد. بعلاوه، لازمه اش اين است كه جملۀ «يَحفَظُونَهُ: او را نگه دارى مى كنند»، به معناى «يَحفَظُونَ عَلَيه: اعمال او را عليه او مى نويسند»، بوده باشد.


بعضى ديگر گفته اند: مراد از معقبات، نگهبانان و گارد مخصوص سلطنتى و آجودان و افسران مخصوص دربارند، كه دنبال ملوك و امراء به راه مى افتند، و آن ها را اسكورت مى كنند.  
بعضى ديگر گفته اند: مراد از «معقّبات»، نگهبانان و گارد مخصوص سلطنتى و آجودان و افسران مخصوص دربارند، كه دنبال ملوك و امراء به راه مى افتند، و آن ها را اسكورت مى كنند.  


و معناى آيه، اين است كه آن ها كه وقتى حركت مى كنند، به اصطلاح راه ها را بند مى آورند، كه همان ملوك و امراء باشند، و براى ايشان، دنبال روانى از افسران است، كه اطرافشان را احاطه نموده، مى خواهند به خيال خود از قضا و قدر خدا نگهداری شان كنند. و اين وجه، علاوه بر اين كه وجهى بى پر و پايه است، در حقيقت بازى كردن با كلام خداست.
و معناى آيه، اين است كه: آن ها كه وقتى حركت مى كنند، به اصطلاح راه ها را بند مى آورند، كه همان ملوك و امراء باشند، و براى ايشان، دنبال روانى از افسران است، كه اطرافشان را احاطه نموده، مى خواهند به خيال خود از قضا و قدر خدا نگهداری شان كنند. و اين وجه، علاوه بر اين كه وجهى بى پر و پايه است، در حقيقت بازى كردن با كلام خداست.


و از جمله اختلافات مفسران، اختلافشان در معناى: «من بين يديه و من خلفه» است، كه بعضى گفته اند: جمله مذكور متعلق به معقبات است، و معنايش اين است كه: معقبات، او را از جلو و عقب حفظ مى كنند. غافل از اين كه تعقيب، تنها از پشت سر است.
و از جمله اختلافات مفسران، اختلافشان در معناى: «مِن بَينِ يَدَيهِ وَ مِن خَلفِهِ» است، كه بعضى گفته اند: جمله مذكور، متعلق به معقّبات است، و معنايش اين است كه: معقبات، او را از جلو و عقب حفظ مى كنند. غافل از اين كه تعقيب، تنها از پشت سر است.


بعضى ديگر گفته اند: متعلق به جمله «يحفظونه» است، و در كلام تقديم و تاخيرى شده، و ترتيب كلام چنين بوده: «يحفظونه من بين يديه و من خلفه من امر اللّه». وليكن هيچ دليلى بر اين وجه در دست نيست.
بعضى ديگر گفته اند: متعلق به جملۀ «يَحفَظُونَهُ» است، و در كلام تقديم و تأخيرى شده، و ترتيب كلام چنين بوده: «يَحفَظُونَهُ مِن بَينِ يَدَيهِ وَ مِن خَلفِهِ مِن أمرِ اللّه». وليكن هيچ دليلى بر اين وجه در دست نيست.


بعضى هم گفته اند: متعلق به مقدرى از قبيل وقوع و احاطه و امثال آن دو است، و تقدير آن «واقع من بين يديه و من خلفه»، و يا «محيط من بين يديه و من خلفه» بوده است. و يا به نحو تضمين است كه معنى چنين می شود: «له معقبات، يحيطون به من بين يديه و من خلفه - براى او تعقيب كنندگانى است كه او را از دو طرف و پشت سر احاطه مى كنند»، و اين وجه را سابقا هم نقل كرديم.
بعضى هم گفته اند: متعلق به مقدرى از قبيل وقوع و احاطه و امثال آن دو است، و تقدير آن «وَاقِعٌ مِن بَينِ يَدَيهِ وَ مِن خَلفِهِ»، و يا «مُحِيطٌ مِن بَينِ يَدَيهِ وَ مِن خَلفِهِ» بوده است. و يا به نحو تضمين است كه معنى چنين می شود: «لَهُ مُعَقِّبَاتٌ، يُحِيطُونَ بِهِ مِن بَينِ يَدَيهِ وَ مِن خَلفِهِ: براى او تعقيب كنندگانى است كه او را از دو طرف و پشت سر احاطه مى كنند»، و اين وجه را سابقا هم نقل كرديم.


باز در همين جمله، از جهت ديگرى اختلاف كرده اند. بعضى گفته اند: مراد از آن، جلو و عقب مكانى است، و معقبات، او را از جلو و عقب از مهالك و خطرات حفظ مى كنند.
باز در همين جمله، از جهت ديگرى اختلاف كرده اند. بعضى گفته اند: مراد از آن، جلو و عقب مكانى است، و معقّبات، او را از جلو و عقب از مهالك و خطرات حفظ مى كنند.


بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن دو، اعمال گذشته و آينده اوست، كه ملائكه همه را عليه او حفظ و ضبط مى كنند. وليكن هيچ دليلى بر اين دو وجه و اين دو اختصاص وجود ندارد.
بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن دو، اعمال گذشته و آينده اوست، كه ملائكه، همه را عليه او حفظ و ضبط مى كنند. وليكن هيچ دليلى بر اين دو وجه و اين دو اختصاص وجود ندارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۳۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۳۱ </center>


بعضى ديگر گفته اند: مراد از «ما بين يديه و من خلفه»، شؤون جسمى و روحى گذشته و فعلى انسان است. و اين، همان وجهى است كه نقل كرده و آن را اختيار نموديم.
بعضى ديگر گفته اند: مراد از «مَا بَينَ يَدَيهِ وَ مِن خَلفِهِ»، شؤون جسمى و روحى گذشته و فعلى انسان است. و اين، همان وجهى است كه نقل كرده و آن را اختيار نموديم.
 
و نيز از جمله اختلافات ايشان، اختلافى است كه در معناى جمله «يَحفَظُونَهُ» كرده اند. بعضى آن را به معناى «يَحفَظُونَ عَلَيهِ» گرفته، و بعضى به معناى مطلق حفظ، و بعضى به معناى حفظ از خصوص ناملايمات گرفته اند.


و نيز از جمله اختلافات ايشان، اختلافى است كه در معناى جمله «يحفظونه» كرده اند. بعضى آن را به معناى «يحفظون عليه» گرفته، و بعضى به معناى مطلق حفظ، و بعضى به معناى حفظ از خصوص ناملايمات گرفته اند.
و باز از جمله موارد اختلاف مفسران، اختلافى است كه در جملۀ «مِن أمرِ اللّه» كرده اند، كه اين جار و مجرور، متعلق به كجا است. بعضى گفته اند: متعلق به جملۀ «لَهُ مُعَقِّبَاتٌ» و صفتى است از براى آن. همچنان كه در جملۀ «مِن بَينِ يَدَيهِ وَ مِن خَلفِهِ» و «يَحفَظُونَهُ»، دو صفت ديگرى براى آن است. ولى اين توجيه با ظاهر آيه سازگار نيست.


و باز از جمله موارد اختلاف مفسران، اختلافى است كه در جمله «من امر اللّه» كرده اند، كه اين جار و مجرور متعلق به كجا است. بعضى گفته اند: متعلق به جمله «له معقبات» و صفتى است از براى آن. همچنان كه در جمله «من بين يديه و من خلفه» و «يحفظونه»، دو صفت ديگرى براى آن است. ولى اين توجيه با ظاهر آيه سازگار نيست.
بعضى ديگر گفته اند: متعلق است به جملۀ «يَحفَظُونَهُ» و كلمه «مِن» در آن، به معناى باى سببيه و يا به معناى مصاحبت است. و معناى آيه چنين است كه: معقبات، او را به وسيله امر خدا و يا با امر خدا حفظ مى كنند.


بعضى ديگر گفته اند: متعلق است به جمله «يحفظونه» و كلمه «من» در آن، به معناى باى سببيه و يا به معناى مصاحبت است. و معناى آيه چنين است كه: معقبات، او را به وسيله امر خدا و يا با امر خدا حفظ مى كنند.
بعضى ديگر گفته اند: متعلق به «يَحفَظُونَهُ» است، وليكن كلمه «مِن»، ابتدائيه و يا نشويّه است. و معناى آيه چنين است كه: او را حفظ مى كنند، در حالى كه ابتداء حفظ و يا منشأ آن امر خداست.


بعضى ديگر گفته اند: متعلق به «يحفظونه» است، وليكن كلمه «من»، ابتدائيه و يا نشويه است. و معناى آيه چنين است كه: او را حفظ مى كنند، در حالى كه ابتداء حفظ و يا منشأ آن امر خداست.
بعضى گفته اند: درست است كه متعلق به «يَحفَظُونَهُ» است، وليكن كلمه «مِن» به معناى «عَن» است. و به آيه چنين معنا مى دهد كه: او را از اين كه امر خدا بر او حلول نموده و فرايش بگيرد، نگهدارى مى كنند. آنگاه امر را به معناى بأس و عذاب تفسير كرده، و آيه را اين طور معنا كرده اند كه:


بعضى گفته اند: درست است كه متعلق به «يحفظونه» است، وليكن كلمه «من» به معناى «عن» است. و به آيه چنين معنا مى دهد كه: او را از اين كه امر خدا بر او حلول نموده و فرايش بگيرد، نگهدارى مى كنند. آنگاه امر را به معناى بأس و عذاب تفسير كرده، و آيه را اين طور معنا كرده اند كه:
معقّبات خدا، او را از عذاب خدا حفظ مى كنند و هر وقت گناهى بكند، از خداى سبحان برايش مهلت مى خواهند تا عذاب و مؤاخذه، و يا امضاى شقاوت را درباره اش تأخير بيندازد، تا شايد كه توبه نموده و برگردد.


معقبات خدا، او را از عذاب خدا حفظ مى كنند و هر وقت گناهى بكند، از خداى سبحان برايش مهلت مى خواهند تا عذاب و مؤاخذه، و يا امضاى شقاوت را درباره اش تأخير بيندازد، تا شايد كه توبه نموده و برگردد. و اغلب اين وجوهى كه نقل كرديم، فسادش براى خواننده روشن است و حاجتى به بيان ندارد.
و اغلب اين وجوهى كه نقل كرديم، فسادش براى خواننده روشن است و حاجتى به بيان ندارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۳۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۳۲ </center>
و از جمله اختلافات ايشان، اختلاف نظرهايشان در وجه اتصال جمله «له معقبات من بين يديه و من خلفه...»، به ماقبل است، كه برخى از ايشان گفته اند: متصل است به جمله «سارب بالنهار»، كه معنايش ‍ گذشت.  
و از جمله اختلافات ايشان، اختلاف نظرهايشان در وجه اتصال جملۀ «لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِن بَينِ يَدَيهِ وَ مِن خَلفِهِ...»، به ماقبل است، كه برخى از ايشان گفته اند: متصل است به جملۀ «سَارِبٌ بِالنَّهَار»، كه معنايش ‍ گذشت.
 
و بعضى ديگر گفته اند: متصل است به جملۀ «اللّهُ يَعلَمُ مَا تَحمِلُ كُلُّ أُنثَى»، و يا به جملۀ «عَالِمُ الغَيبِ وَ الشَّهاَدَة». و معنايش اين است كه: همان طور كه خداوند حمل هر حامله و يا غيب و شهادت را مى داند، همچنين نگهبانان را بر ايشان گمارده، تا حفظ شان كنند.  


و بعضى ديگر گفته اند: متصل است به جمله «اللّه يعلم ما تحمل كل انثى»، و يا به جمله «عالم الغيب و الشهاده». و معنايش اين است كه: همان طور كه خداوند حمل هر حامله و يا غيب و شهادت را مى داند، همچنين نگهبانان را بر ايشان گمارده، تا حفظ شان كنند.  
بعضى ديگر گفته اند: متصل است به جملۀ «إنَّمَا أنتَ مُنذِرٌ»، و معنايش اين است كه: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، به وسيله ملائكه محفوظ است. وليكن حق اين است كه متصل است به جملۀ «كُلُّ شَئٍ عِندَهُ بِمِقدَار»، كه به نوعى آن را بيان مى كند، و در سابق گذشت.


بعضى ديگر گفته اند: متصل است به جمله «انما انت منذر»، و معنايش اين است كه: رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم)، به وسيله ملائكه محفوظ است. وليكن حق اين است كه متصل است به جمله «كل شئ عنده بمقدار»، كه به نوعى آن را بيان مى كند، و در سابق گذشت.
و نيز از جمله موارد اختلاف مفسرانف اختلافى است كه در ربط و اتصال جملۀ «إنَّ اللّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَومٍ...»، كرده اند.  


و نيز از جمله موارد اختلاف مفسرانف اختلافى است كه در ربط و اتصال جمله «ان اللّه لا يغير ما بقوم...»، كرده اند.
يكى گفته: متصل است به آيه «وَ يَستَعجِلُونَكَ بِالعَذَابِ...»، و معناى مجموع آن دو اين است كه:


يكى گفته: متصل است به آيه «و يستعجلونك بالعذاب...»، و معناى مجموع آن دو اين است كه: هر چند بر نزول عذاب عجله مى كنند، وليكن خداوند عذاب نمى فرستد، مگر بر كسى كه بداند وضعش دگرگون شده است. حتى اگر بداند كه در جمعيتى، كسانى هستند كه بعدها ايمان مى آورند و يا از صلبشان كسانى متولد مى شوند كه ايمان خواهند آورد، بر آن جمع عذاب نمى فرستد.
هر چند بر نزول عذاب عجله مى كنند، وليكن خداوند عذاب نمى فرستد، مگر بر كسى كه بداند وضعش دگرگون شده است. حتى اگر بداند كه در جمعيتى، كسانى هستند كه بعدها ايمان مى آورند و يا از صلبشان كسانى متولد مى شوند كه ايمان خواهند آورد، بر آن جمع عذاب نمى فرستد.


بعضى ديگر گفته اند: آيه مذكور، متصل است به جمله «سارب بالنهار»، و معناى مجموع آن دو، اين است كه: وقتى ملوك و امراء مرتكب گناه شدند، در حقيقت از رسم عبوديت بيرون گشته، و استحقاق حفاظت خود را باطل ساخته و مستوجب عذاب مى شوند. و اين وجه با وجه قبلى، از سياق كلام دورند، و حق مطلب اين است كه آيه مذكور، تعليل «جمله يحفظونه...»، و بيان علت اين است كه چرا خداوند او را حفظ مى كند، و توضيحش در سابق گذشت.
بعضى ديگر گفته اند: آيه مذكور، متصل است به جملۀ «سَارِبٌ بِالنَّهَار»، و معناى مجموع آن دو، اين است كه: وقتى ملوك و امراء مرتكب گناه شدند، در حقيقت از رسم عبوديت بيرون گشته، و استحقاق حفاظت خود را باطل ساخته و مستوجب عذاب مى شوند. و اين وجه با وجه قبلى، از سياق كلام دورند، و حق مطلب اين است كه آيه مذكور، تعليل جملۀ «يَحفَظُونَهُ...»، و بيان علت اين است كه چرا خداوند او را حفظ مى كند، و توضيحش در سابق گذشت.


«'''هُوَ الَّذِى يُرِيكمُ الْبرْقَ خَوْفاً وَ طمَعاً وَ يُنشِىُ السحَاب الثِّقَالَ'''»:
«'''هُوَ الَّذِى يُرِيكمُ الْبرْقَ خَوْفاً وَ طمَعاً وَ يُنشِىُ السحَاب الثِّقَالَ'''»:
خط ۹۰: خط ۹۶:


<span id='link304'><span>
<span id='link304'><span>
==بيان اين كه حق دعا (دعاى مستجاب)، براى خدا است ==
==بيان اين كه حق دعا (دعاى مستجاب)، براى خدا است ==
«'''لَهُ دَعْوَةُ الحَْقِّ وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ لا يَستَجِيبُونَ لَهُم بِشىْءٍ ...'''»:
«'''لَهُ دَعْوَةُ الحَْقِّ وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ لا يَستَجِيبُونَ لَهُم بِشىْءٍ ...'''»:
۱۷٬۰۴۷

ویرایش