الحجر ١٢: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۵#link127 | آيات ۱۰ - | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۵#link127 | آيات ۱۰ - ۱۵ سوره حجر]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۵#link128 | دلگرمى دادن به پيامبر | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۵#link128 | دلگرمى دادن به پيامبر «ص»، تا از انكار و استهزاء كفار دلتنگ نشود.]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۵#link129 | معناى جمله : | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۵#link129 | معناى جمله: «ما قرآن را این گونه در دل های آنان نفوذ داده ایم»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۵#link130 | تمسك به | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۵#link130 | تمسك به شگفت انگیزترين معجزات در نظر كافران، براى بيان حال درونى آنان]] | ||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۶ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۰۹
کپی متن آیه |
---|
کَذٰلِکَ نَسْلُکُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ |
ترجمه
الحجر ١١ | آیه ١٢ | الحجر ١٣ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«نَسْلُکُهُ»: آن را وارد میگردانیم. مرجع ضمیر (ه) واژه (الذِّکْرَ) است (نگا: حجر / ، شعراء / و .
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
كَذلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ «12»
كَذلِكَ: چنانكه اخطار كرديم و وارد ساختيم و القاء نموديم ذكر حق را در قلوب كفار پيشين به دعوت پيغمبران و نزد آن حال ايمان نياوردند، همچنين:
نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ: اخطار مىكنيم و درمىآوريم و القا مىنمائيم ذكر را كه قرآن است در دلهاى كافران زمان تو، و ايشان از فرط عناد و لجاج:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ «6» لَوْ ما تَأْتِينا بِالْمَلائِكَةِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ «7» ما نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ ما كانُوا إِذاً مُنْظَرِينَ «8» إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ «9» وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الْأَوَّلِينَ «10»
وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «11» كَذلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ «12» لا يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ قَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ «13» وَ لَوْ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً مِنَ السَّماءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ «14» لَقالُوا إِنَّما سُكِّرَتْ أَبْصارُنا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ «15»
ترجمه
و گفتند اى كسيكه فرستاده شد بر او قرآن همانا تو هر آينه ديوانهئى
چرا نمىآورى نزد ما فرشتگان را اگر باشى از راستگويان
فرو نميفرستيم فرشتگان را مگر بحقّ و نباشند آنگاه مهلت داده شدگان
بدرستيكه ما فرو فرستاديم قرآن را و همانا ما مر آنرا هر آينه نگاه دارندگانيم
و بتحقيق فرستاديم پيش از تو در فرقههاى پيشينيان
و نيامد ايشانرا هيچ پيغمبرى مگر كه بودند بآن استهزاء مينمودند
جلد 3 صفحه 245
اين چنين در ميآوريم آنرا در دلهاى گناهكاران
ايمان نمىآورند بآن و بتحقيق گذشت طريقه پيشينيان
و اگر بگشائيم بر آنها درى از آسمان پس تمام روز در آن بالا روند
هر آينه گويند جز اين نيست كه بسته شده چشمهاى ما بلكه مائيم گروهى سحر كرده شدگان.
تفسير
كفّار از روى تكبر و استهزاء خطاب مينمودند به پيغمبر اكرم و مىگفتند اى كسيكه بگمان خود كتابيكه موجب تذكّر است بر او نازل شده براستى و درستى تو ديوانه ميباشى كه چنين ادّعائى مينمائى و انتظار دارى كه ما از تو قبول نمائيم اگر راست ميگوئى چرا ملائكه حامل وحى يا غير آنها را نزد ما نمىآورى كه تصديق كنند قول تو را و موجب اطمينان ما شود بصدق دعوت تو لذا خداوند بآنها جواب فرموده كه نزول ملائكه بايد از روى حكمت و مصلحت باشد از قبيل آوردن وحى بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يا آوردن عذاب بر قوميكه مستحقّ باشند و صلاح در مهلت دادن بآنها نباشد يا قبض روح كسيكه اجلش رسيده باشد و امثال اينها نه فقط براى اطمينان خاطر كسانيكه نظر در ادلّه معارف دينى ننمايند يا از باب عناد و لجاج منكر شوند و مصلحت در مهلت دادن بآنها باشد تا بتدريج مؤمن و منقاد شوند يا اولاد صلحائى از آنها بعمل آيد يا استحقاقشان كامل گردد براى عذاب در هر حال بعد از نزول ملائكه مهلتى نيست و فعلا صلاح در مهلت دادن بآنها است چنانچه قمّى ره نقل نموده كه فرمود اگر نازل نمائيم ملائكه را مهلت داده نشوند و هلاك شوند و بعضى ما تنزل الملائكه بضم تا و رفع ملائكه قرائت نمودهاند و بايد خاطر پيغمبر اكرم و اهل ايمان مطمئن باشد كه خداوند قرآنيرا كه كفّار مورد استهزاء قرار دادند تا روز قيامت حفظ خواهد فرمود از تغيير و تبديل و زياده و نقصان و كيد اهل شرك و ابطال و اندراس و هر آفت و خللى تا معجزه باقيه و حجّت بالغه الهيّه باشد بر خلق و كسى نتواند دستبردى در احكام آن بنمايد بهيچ وجه از وجوه و باين جهت كلام بوجوه متعدده مؤكّد شده است و شيع جمع شيعه بمعناى تابع است و بر فرقه اطلاق ميشود چون هر فرقهاى تابع پيغمبر يا امامى ميباشند خداوند براى تسليت خاطر پيغمبر خود فرموده بتحقيق فرستاديم پيغمبرانى در فرقههاى پيشينيان و كفّار ايشانرا استهزاء نمودند و اين عمل ناشايسته از آنها اختصاص بآن زمان
جلد 3 صفحه 246
نداشت بلكه در اين زمان هم ما وارد ميكنيم و القاء مينمائيم اين عمل را بقلب آنها تا استحقاقشان براى عقوبت كامل گردد چنانچه بعضى گفتهاند و بنظر حقير صحيح نيست چون خداوند كسى را وادار بكفر و معصيت نميفرمايد بلكه مراد آنستكه چنانچه در امم سابقه ذكر الهى در دلهاى كفّار جاى گير نميشد و فقط موجب اتمام حجّت بر آنها بود در اين زمان هم ما ذكر را وارد مينمائيم در دلهاى آنها فقط براى اتمام حجّت ولى ايمان نمىآورند بآن چنانچه طريقه پيشينيانشان بود و معذب خواهند شد چنانچه آنها معذب شدند و بنابراين ضمير در نسلكه راجع است بذكر كه قرآن است و بنابر معناى اوّل راجع است باستهزاء كه عمل ناشايسته كفّار بوده و اگر خداوند درى از آسمان بر وى كفّار بگشايد كه تمام روز را از آن در بآسمان بالا روند و عجائب صنع الهى را مشاهده نمايند خواهند گفت جز اين نيست كه بسته شده است چشمهاى ما يعنى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از ما چشم بندى نموده و ما گروهى هستيم جادو كرده شدگان بدست او لذا اظهار معجزه براى آنها ثمرى ندارد چنانچه ساير معجزات را مشاهده نمودند و از اين قبيل ياوه سرائىها كردند و ايمان نياوردند و تقاضاى معجزه ديگرى نمودند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
كَذلِكَ نَسلُكُهُ فِي قُلُوبِ المُجرِمِينَ «12»
همين نحو ما سلوك ميدهيم او را در قلوب مجرمين اختلاف شد بين مفسرين در مرجع ضمير نسلكه بسياري گفتند مرجع آن قرآنست که ذكر باشد که در آيه قبل اشاره شده بود که فرمود: إِنّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّكرَ يعني آيات قرآن را گوشزد آنها ميكنيم و مطالب او را در قلب آنها وارد ميكنيم و اينکه تفسير از جهاتي بعيد ميايد زيرا اولا با كلمه (كذلك) مناسبت ندارد، و ثانيا سلوك در قلوب اختصاص بمجرمين ندارد البته در قلوب مؤمنين بهتر و بيشتر وارد ميشود، و ثالثا با آيات ديگر منافات دارد که ميفرمايد: لَهُم قُلُوبٌ لا يَفقَهُونَ بِها وَ لَهُم أَعيُنٌ لا يُبصِرُونَ بِها وَ لَهُم آذانٌ لا يَسمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالأَنعامِ بَل هُم أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الغافِلُونَ اعراف آيه 178.
و بعضي گفتند مرجع استهزاء است عقوبة لكفرهم اينهم مناسبت ندارد که خداوند در قلب آنها سلوك دهد استهزاء بانبياء را، و آنچه بنظر ميرسد و اللّه العالم اينكه همان معامله که با كفار دوره انبياء سلف كرديم با مجرمين زمان حضرت رسالت ميكنيم چنانچه ميفرمايد: وَ جَعَلنا قُلُوبَهُم قاسِيَةً الاية مائده آيه 16 و نيز ميفرمايد: وَ نَذَرُهُم فِي طُغيانِهِم يَعمَهُونَ انعام آيه 110 و ميفرمايد: اللّهُ يَستَهزِئُ بِهِم وَ يَمُدُّهُم فِي طُغيانِهِم يَعمَهُونَ بقره آيه 14 و غير اينها و مكرر گفتهايم که هيچ فعلي در خارج حتي افعال اختياريه عباد تحقق پيدا نميكند تا موافق با مشيت حق نباشد و اينکه موجب جبر نميشود، زيرا معني اينکه نيست که چون مشيت حق تعلّق
جلد 12 - صفحه 15
گرفته آنها بجا مياورند تا جبر لازم آيد بلكه بعكس است چون خداوند ميدانست که آنها باختيار كفر و شرّ و معصيت ميكنند مشيت تعلق گرفت تا عقوبت آنها زيادتر و عذاب آنها سختتر گردد سَنَستَدرِجُهُم مِن حَيثُ لا يَعلَمُونَ اعراف آيه 181 (كذلك) يعني همان نحوي که با مستهزءين برسل قبل از تو كرديم از مهلت دادن و واگذاردن و قساوت قلب و استدراج و غير اينها با قلوب مستهزءين بتو ميكنيم نَسلُكُهُ فِي قُلُوبِ المُجرِمِينَ همان كفار و مشركين هستند که پيغمبر اكرم را استهزاء ميكردند و اذيت مينمودند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 12)- سپس میفرماید: آری «ما این چنین آیات قرآن را به دلهای این مجرمان میفرستیم»! (کَذلِکَ نَسْلُکُهُ فِی قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ).
نکات آیه
۱- خداوند، قرآن کریم را در قلب کافران هدایت ناپذیر مکه راه داد و به آنان شناساند. (کذلک نسلکه فى قلوب المجرمین) برداشت فوق، مبتنى بر این است که مرجع ضمیر «نسلکه»، «الذکر» و الف و لام «المجرمین» عهد ذکرى باشد که اشاره به «الذین کفروا» در آیات قبل مى کند.
۲- خداوند، قرآن کریم را در دل مجرمانِ هدایت ناپذیر القا مى کند و آنان را با قرآن آشنا مى سازد. (کذلک نسلکه فى قلوب المجرمین)
۳- خداوند، خصلت تمسخر و استهزا کردن را به منظور کیفر مجرمان تبهکار، در قلبشان رسوخ داده است. (کذلک نسلکه فى قلوب المجرمین) برداشت فوق، مبتنى بر این است که مرجع ضمیر «نسلکه» استهزا (مصدر یستهزءون) باشد.
۴- خداوند، از طریق انبیاى خود، على رغم مورد استهزا قرار گرفتن آنها، آیات خود را در قلبهاى تبهکاران نفوذ مى دهد.* (کذلک نسلکه فى قلوب المجرمین) برداشت فوق، مبتنى بر این احتمال است که ممکن است سؤال شود: چگونه خداوند انبیاى خود را به سوى مردم گسیل مى دهد در حالى که آنان مورد استهزا قرار مى گیرند و در این صورت غرض برآورده نمى شود؟ خداوند جواب مى دهد که با همین وضعیت، ما آیات خود را در دلها نفوذ مى دهیم.
۵- کافران مکه، مردمانى مجرم و تبهکار بودند. (ربما یودّ الذین کفروا ... کذلک نسلکه فى قلوب المجرمین)
۶- استهزاگران انبیاى الهى، مردمانى مجرمند. (و ما یأتیهم من رسول إلاّ کانوا به یستهزءون. کذلک نسلکه فى قلوب المجرمین)
۷- نپذیرفتن تعالیم انبیا و استهزا کردن آنان، جرم و تبه کارى است. (و ما یأتیهم من رسول إلاّ کانوا به یستهزءون. کذلک نسلکه فى قلوب المجرمین)
۸- اهتمام خداوند به هدایت انسانها در طول تاریخ و اتمام حجت بر آنان (و لقد أرسلنا من قبلک فى شیع الأولین ... کذلک نسلکه فى قلوب المجرمین)
موضوعات مرتبط
- انبیا: استهزاگران انبیا ۶; استهزاى انبیا ۴; جرم استهزاى انبیا ۷; جرم تکذیب انبیا ۷; نقش انبیا ۴
- انسان: اهمیت هدایت انسان ها ۸
- جرم: موارد جرم ۷
- خدا: اتمام حجت خدا ۸; افعال خدا ۱، ۲، ۳، ۴; هدایتگرى خدا ۸
- کافران: القاى قرآن در قلب کافران ۱
- کافران مکه: افساد کافران مکه ۵
- گناهکاران: استهزاهاى گناهکاران ۴; القاى قرآن بر قلب گناهکاران ۲; کیفر گناهکاران ۳; گناهکاران و آیات خدا ۴; منشأ استهزاگرى گناهکاران ۳
- مجرمان ۶:
- مفسدان ۵:
منابع