گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۹: خط ۵۹:
«عزيز» در اين جا، به معناى شاقّ و دشوار است، و خطاب در آيه به عموم بشر است، منتهى اين كه پيامبر اكرم «صلى الله عليه و آله و سلم» را در «ألَم تَرَ» كه قبل از اين جمله بود، و همچنين بعد از اين آيه مى آيد و نيز در كلمۀ «ذَلِكَ» مورد خطاب قرار داده، از باب مثال است ولى منظور عموم بشر است.
«عزيز» در اين جا، به معناى شاقّ و دشوار است، و خطاب در آيه به عموم بشر است، منتهى اين كه پيامبر اكرم «صلى الله عليه و آله و سلم» را در «ألَم تَرَ» كه قبل از اين جمله بود، و همچنين بعد از اين آيه مى آيد و نيز در كلمۀ «ذَلِكَ» مورد خطاب قرار داده، از باب مثال است ولى منظور عموم بشر است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۸ </center>
==بيان جمله: «ان يشا يذهبكم و يأت بخلق جديد» و پاسخ به يك سؤال در اين مورد==
==بيان آیه: «إن يَشَأ يُذهِبكُم وَ يَأتِ بِخَلقٍ جَديِد»==


قبلا گفتيم: حق بودن خلقت، مقتضاى عزت و غنى بالذات بودن خدا است زيرا اگر غناى ذاتى خدا، اين اقتضاء را نداشته باشد، و ممكن باشد كه از خداوند هم، لهو و لعب سر بزند، و خلاصه، اين عالم خلقت كه مى بينيم، با اين نظام دقيق و جديدى كه دارد، بازيچه اى باشد كه جز آوردن و از بين بردن، منظور ديگرى نداشته باشد، لابد، بايد مانند ساير بازى كنان، دچار شوقى خيالى و حاجتى داخلى، از قبيل تفرج هم، و از بين بردن غم و اندوه و يا بيرون آمدن از وحشت تنهايى و يا خستگى بيكارى، و امثال اينها شده باشد ولى غناى ذاتى خداوند سبحان همه اين حرف ها را دفع مى كند.
قبلا گفتيم: حق بودن خلقت، مقتضاى عزّت و غنىّ بالذات بودن خدا است. زيرا اگر غناى ذاتى خدا، اين اقتضاء را نداشته باشد و ممكن باشد كه از خداوند هم، لهو و لعب سر بزند، و خلاصه، اين عالَم خلقت كه مى بينيم، با اين نظام دقيق و جديدى كه دارد، بازيچه اى باشد كه جز آوردن و از بين بردن، منظور ديگرى نداشته باشد، لابد بايد مانند ساير بازیكنان، دچار شوقى خيالى و حاجتى داخلى، از قبيل تفرّج هم، و از بين بردن غم و اندوه و يا بيرون آمدن از وحشت تنهايى و يا خستگى بيكارى، و امثال اين ها شده باشد، ولى غناى ذاتى خداوند سبحان، همه اين حرف ها را دفع مى كند.


اين مطلبى بود كه قبلا هم گفته بوديم، حال مى خواهيم بگوييم:
اين مطلبى بود كه قبلا هم گفته بوديم، حال مى خواهيم بگوييم:


شايد اين نكته سبب شده باشد كه دنباله جمله «ان الله خلق السماوات و الارض»، بگويد: «ان يشا يذهبكم...». پس در حقيقت، جمله «ان يشا يذهبكم»، به منزله بيان جمله قبلى است، و معنايش اين مى شود كه:  
شايد اين نكته سبب شده باشد كه دنبالۀ جملۀ «إنَّ اللهَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الأرض»، بگويد: «إن يَشَأ يُذهِبكُم...». پس در حقيقت، جملۀ «إن يَشَأ يُذهِبكُم»، به منزلۀ بيان جمله قبلى است، و معنايش اين مى شود كه:  


آيا نمى دانى كه خلقت اين عالم مشهود، از عزت و غناى خداى تعالى ناشى شده است و اگر بخواهد همه شما را از بين برده، خلقى جديد مى آفريند، و آيا نمى دانيد كه اين كار براى خداوند دشوار نيست، چطور نمى دانيد و حال آن كه او كسى است كه داراى اسماء حسنى، و داراى هر عزت و كبرياء است؟!
آيا نمى دانى كه خلقت اين عالَم مشهود، از عزّت و غناى خداى تعالى ناشى شده است و اگر بخواهد همه شما را از بين برده، خلقى جديد مى آفريند، و آيا نمى دانيد كه اين كار براى خداوند دشوار نيست؟ چطور نمى دانيد و حال آن كه او، كسى است كه داراى اسماء حُسنى، و داراى هر عزت و كبرياء است؟!


بنابراين روشن مى شود اين كه در جمله «على الله»، كلمه «الله» كه اسم ظاهر است به جاى ضمير آمده، و خلاصه به جاى «عليه» «على الله» آمده براى اين است كه بفهماند، دليل مطلب چيست، و اين كه دشوار نبودن اين كار، دليلش همين است كه او الله است.
بنابراين، روشن مى شود اين كه در جملۀ «عَلَى الله»، كلمۀ «الله»، كه اسم ظاهر است، به جاى ضمير آمده، و خلاصه به جاى «عَلَيهِ»، «عَلَى الله» آمده، براى اين است كه بفهماند، دليل مطلب چيست، و اين كه دشوار نبودن اين كار، دليلش همين است كه او، «الله» است.


حال اگر بپرسى، آوردن جمله «ان يشا...» اگر براى اين بود كه غناى مطلق خدا را برساند و بفهماند كه او با خلق خود، بازى نمى كند، جا داشت به آوردن جمله «ان يشا يذهبكم» اكتفا كند، و از آوردن جمله «و يات بخلق جديد» خوددارى نمايد. زيرا از بين بردن خلق قبلى، و آوردن خلق جديد، دليل بر بازى نكردن نيست، بلكه ممكن است، همين كارش هم يك بازى تازه اى باشد.
حال اگر بپرسى: آوردن جملۀ «إن يَشَأ...»، اگر براى اين بود كه غناى مطلق خدا را برساند و بفهماند كه او با خلق خود، بازى نمى كند، جا داشت به آوردن جملۀ «إن يَشَأ يُذهِبكُم» اكتفا كند، و از آوردن جملۀ «وَ يَأتِ بِخَلقٍ جَدِيدٍ» خوددارى نمايد. زيرا از بين بردن خلق قبلى، و آوردن خلق جديد، دليل بر بازى نكردن نيست، بلكه ممكن است، همين كارش هم يك بازى تازه اى باشد.


در جواب مى گوييم: اين حرف وقتى صحيح است كه مى فرمود: «ان يشا يذهب جميع الخلق و يات بخلق جديد: اگر مى خواست، تمامى موجودات را از بين مى برد و خلق نو مى آفريد». ولى اين طور نفرمود، بلكه فرمود: اگر مى خواست شما بشر و يا شما امت خاتم النبيين (صلى الله عليه و آله و سلم) را از بين مى برد و خلقى جديد يعنى بشر و يا امتى جديد مى آفريد. كه در اين صورت جمله و «يات بخلق جديد» لازم است.
در جواب مى گوييم: اين حرف وقتى صحيح است كه مى فرمود: «إن يَشَأ يُذهِب جَمِيعَ الخَلقِ وَ يَأتِ بِخَلقٍ جَدِيد: اگر مى خواست، تمامى موجودات را از بين مى برد و خلق نو مى آفريد». ولى اين طور نفرمود، بلكه فرمود: اگر مى خواست شما بشر و يا شما امت خاتم النبيين «صلى الله عليه و آله و سلم» را از بين مى برد و خلقى جديد، يعنى بشر و يا امتى جديد مى آفريد، كه در اين صورت، جملۀ «وَ يَأتِ بِخَلقٍ جَدِيد» لازم است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۹ </center>
زيرا، ارتباطى كه بين موجودات جهان برقرار است، و با بودن آن ارتباط، غرض حاصل مى شود با نبود يك نوع از آن موجودات، يعنى نوع بشر آن ارتباط جمعى از بين مى رود، و روشن تر اين كه:  
زيرا ارتباطى كه بين موجودات جهان برقرار است، و با بودن آن ارتباط غرض حاصل مى شود، با نبود يك نوع از آن موجودات، يعنى نوع بشر، آن ارتباط جمعى از بين مى رود، و روشن تر اين كه:  


اگر فرض كنيم، بشر را از بين مى برد ولى زمين و آسمان را همچنان باقى مى گذاشت، تازه باطل و لعب ديگرى را مرتكب شده بود، چون گفتيم يك يك موجودات در نظام جمعى و تحصيل غرض از آن، مدخليت دارند، پس اگر بشر را از بين مى برد بايد بشرى ديگر جايگزين آن بكند.
اگر فرض كنيم بشر را از بين مى برد، ولى زمين و آسمان را همچنان باقى مى گذاشت، تازه باطل و لعب ديگرى را مرتكب شده بود. چون گفتيم يك يك موجودات در نظام جمعى و تحصيل غرض از آن، مدخليت دارند، پس اگر بشر را از بين مى برد، بايد بشرى ديگر جايگزين آن بكند.


و به عبارت ديگر، وقتى باطل در كارهاى خدا راه نداشت ، ديگر فرقى ميان اين باطل و آن باطل نيست همچنان كه از بين بردن همه خلق، بدون غرض و نتيجه باطل است، از بين بردن انسان به تنهايى و نياوردن انسانى ديگر به جاى آن نيز يك نوع باطل ديگرى است، پس اگر بخواهد غناى خود را برساند، بايد بشرى را از بين برده و بشر ديگرى به جايش بياورد، و اين همان حقيقتى است كه آيه شريفه در مقام فهماندن آن است. (دقت فرمائيد).
و به عبارت ديگر، وقتى باطل در كارهاى خدا راه نداشت، ديگر فرقى ميان اين باطل و آن باطل نيست، همچنان كه از بين بردن همه خلق، بدون غرض و نتيجه باطل است، از بين بردن انسان به تنهايى و نياوردن انسانى ديگر به جاى آن نيز، يك نوع باطل ديگرى است. پس اگر بخواهد غناى خود را برساند، بايد بشرى را از بين برده و بشر ديگرى به جايش بياورد، و اين، همان حقيقتى است كه آيه شريفه در مقام فهماندن آن است. (دقت فرمایيد).


==معناى جمله: «و برزوا الله جميعا»==
==معناى جمله: «و برزوا الله جميعا»==
۱۶٬۳۳۸

ویرایش