گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۵ </center>
خدا كسانى را كه ايمان آورده اند به خاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان ثابت قدم مى دارد، هم در زندگى دنيا و هم در جهان ديگر، و ستمگران را گمراه مى كند، و خدا هر چه بخواهد، مى كند (۲۷)
خدا كسانى را كه ايمان آورده اند، به خاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان ثابت قدم مى دارد، هم در زندگى دنيا و هم در جهان ديگر، و ستمگران را گمراه مى كند، و خدا هرچه بخواهد، مى كند. (۲۷)


مگر آن كسانى را كه نعمت خدا را تغيير داده و قوم خويش را به دار البوار (نيستى و نابودى) كشاندند نديدى؟ (۲۸)
مگر آن كسانى را كه نعمت خدا را تغيير داده و قوم خويش را به دار البوار (نيستى و نابودى) كشاندند، نديدى؟ (۲۸)


دار البوار جهنمى است كه وارد آن مى شوند و بد قرارگاهی است (۲۹)
دار البوار، جهنمى است كه وارد آن مى شوند و بد قرارگاهی است. (۲۹)


آن ها براى خدا مانندهايى قرار دادند تا (مردم را) از راه وى گمراه كنند، بگو از زندگى دنيا بهره گيريد، اما سرانجام كار شما به سوى آتش دوزخ است (۳۰)
آن ها براى خدا مانندهايى قرار دادند تا (مردم را) از راه وى گمراه كنند، بگو از زندگى دنيا بهره گيريد، اما سرانجام كار شما، به سوى آتش دوزخ است. (۳۰)


به بندگان من كه ايمان آورده اند بگو: پيش از آن كه روزى بيايد كه در آن نه معامله باشد و نه دوستى نماز را به پاداشته و از آنچه روزيشان داده ايم، پنهان و آشكار را انفاق كنند (۳۱)
به بندگان من كه ايمان آورده اند بگو: پيش از آن كه روزى بيايد كه در آن نه معامله باشد و نه دوستى، نماز را به پاداشته و از آنچه روزی شان داده ايم، پنهان و آشكار را انفاق كنند. (۳۱)


خداوند آن كسى است كه آسمان ها و زمين را آفريد و از آسمان، آبى نازل كرد، و با آن، ميوه ها (ى مختلف را) براى روزى شما پديد آورد و كشتى را به خدمت شما گماشت تا به امر خدا در دريا به حركت در آيد، و جويها را به خدمت شما گماشت (۳۲)
خداوند آن كسى است كه آسمان ها و زمين را آفريد و از آسمان، آبى نازل كرد، و با آن، ميوه ها (ى مختلف را) براى روزى شما پديد آورد و كشتى را به خدمت شما گماشت، تا به امر خدا در دريا به حركت در آيد، و جوی ها را به خدمت شما گماشت. (۳۲)


و خورشيد و ماه را كه پيوسته در حركت هستند، به خدمت شما گماشت و شب و روز را (نيز) به تسخير شما در آورد (۳۳)
و خورشيد و ماه را كه پيوسته در حركت هستند، به خدمت شما گماشت و شب و روز را (نيز) به تسخير شما در آورد. (۳۳)


و از هرچه خواستيد، به شما عطا كرد، و اگر بخواهيد نعمت هاى خدا را بشماريد قدرت آن را نخواهيد داشت به درستى كه انسان، بسيار ستم پيشه و ناسپاس است. (۳۴)
و از هرچه خواستيد، به شما عطا كرد، و اگر بخواهيد نعمت هاى خدا را بشماريد، قدرت آن را نخواهيد داشت، به درستى كه انسان، بسيار ستم پيشه و ناسپاس است. (۳۴)


<center> «'''بیان آیات'''» </center>
<center> «'''بیان آیات'''» </center>


اين آيات، مردم را به مسأله خداشناسى تذكر مى دهد، ولى خطاب در آن ها همه متوجه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) است، كه يكى پس از ديگرى مى فرمايد: «'''الم تر...'''»، «'''الم تر...'''»، «'''الم تر...'''» (آيا نمى بينى)؟
اين آيات، مردم را به مسأله خداشناسى تذكر مى دهد، ولى خطاب در آن ها، همه متوجه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» است، كه يكى پس از ديگرى مى فرمايد: «ألَم تَرَ...»، «ألَم تَرَ...»، «ألَم تَرَ...'''» (آيا نمى بينى)؟


خداى تعالى در اين آيات، اين معنا را تذكر مى دهد كه اين عالم بر اساس حق، خلق شده، و تمامى انسان ها به زودى مبعوث مى شوند، و آن هايى كه در زندگى دنيا، زندگيشان بر اساس حق بوده و به حق ايمان آورده و به آن عمل كرده اند به سعادت و بهشت نائل مى شوند، و آن هايى كه زندگيشان بر اساس باطل بوده، يعنى باطل را پرستيده و شيطان را پيروى كردند، و طاغيان مستكبر را اطاعت نمودند، چون فريب عزت و قدرت ظاهرى آنان را خوردند.  
خداى تعالى در اين آيات، اين معنا را تذكر مى دهد كه اين عالَم بر اساس حق، خلق شده، و تمامى انسان ها به زودى مبعوث مى شوند، و آن هايى كه در زندگى دنيا، زندگيشان بر اساس حق بوده و به حق ايمان آورده و به آن عمل كرده اند، به سعادت و بهشت نائل مى شوند. و آن هايى كه زندگيشان بر اساس باطل بوده، يعنى باطل را پرستيده و شيطان را پيروى كردند، و طاغيان مستكبر را اطاعت نمودند، چون فريب عزّت و قدرت ظاهرى آنان را خوردند.  


چنين افرادى در آخرت قرين شقاوت خواهند بود و همان هايى كه اينها پيرويشان مى كردند، از اين ها بيزارى مى جويند، و شيطان هاى انسى و جنى كه معبود اينها قرار گرفته بودند، اظهار بيگانگى مى كنند، و برايشان معلوم مى شود كه عزت و حمد، همه از خدا بوده است.
چنين افرادى در آخرت قرين شقاوت خواهند بود و همان هايى كه اين ها پيروی شان مى كردند، از اين ها بيزارى مى جويند، و شيطان هاى انسى و جنّى كه معبود اين ها قرار گرفته بودند، اظهار بيگانگى مى كنند، و برايشان معلوم مى شود كه عزت و حمد، همه از خدا بوده است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۶ </center>
آنگاه اين معنا را تذكر مى دهد كه تقسيم كردن مردم به دو قسم، از اين جهت است كه سلوك و رفتار آنان دو قسم بوده است، يكى سلوك هدايت، و يكى سلوك ضلالت، آن كسى كه اولى را دارد، مومن، و آن كس ‍ كه دومى را گرفته ظالم است، انتخاب دوگانه از قدرت و اختيار خداوند بيرون نبوده و هرچه بخواهد مى كند و عزت و حمد مخصوص اوست.
آنگاه اين معنا را تذكر مى دهد كه تقسيم كردن مردم به دو قسم، از اين جهت است كه سلوك و رفتار آنان دو قسم بوده است: يكى سلوك هدايت، و يكى سلوك ضلالت. آن كسى كه اولى را دارد، «مؤمن»، و آن كس ‍ كه دومى را گرفته «ظالم» است، انتخاب دوگانه از قدرت و اختيار خداوند بيرون نبوده و هرچه بخواهد مى كند و عزّت و حمد مخصوص اوست.


سپس وضع امت هاى گذشته را كه به خاطر كفران نعمت خداى عزيز و حميد دچار هلاكت و انقراض شدند، خاطرنشان ساخته، انسان ها را به خاطر ظلم و كفران نعمت خدا كه تمام عالم وجود را پر كرده و آنها را نمى توان احصاء نمود، عتاب مى فرمايد.
سپس وضع امت هاى گذشته را كه به خاطر كفران نعمت خداى «عزيز» و «حميد»، دچار هلاكت و انقراض شدند، خاطرنشان ساخته، انسان ها را به خاطر ظلم و كفران نعمت خدا كه تمام عالَم وجود را پُر كرده و آن ها را نمى توان احصاء نمود، عتاب مى فرمايد.


«'''أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السمَاوَاتِ وَ الاَرْض بِالحَْقِّ'''»:
«'''أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السّمَاوَاتِ وَ الاَرْض بِالحَْقِّ'''»:


مقصود از «رويت» و ديدن، علم قاطع است، چون علم است كه مى تواند به كيفيت خلقت آسمان ها و زمين تعلق بگيرد، نه رويت به چشم.
مقصود از «رؤيت» و ديدن، علم قاطع است. چون علم است كه مى تواند به كيفيت خلقت آسمان ها و زمين تعلق بگيرد، نه رؤيت به چشم.


براى روشن شدن معناى آيه ناچاريم قدرى در معناى كلمه «حق» ايستادگى كنيم:
براى روشن شدن معناى آيه، ناچاريم قدرى در معناى كلمه «حق» ايستادگى كنيم:


«عمل حق» كه در مقابل «عمل باطل» است، آن فعلى است كه فاعل آن نتيجه اى در نظر گرفته كه فعلش خود به خود به سوى آن نتيجه پيش مى رود. و چون مى بينيم هر يك از انواع موجودات اين جهان از اول پيدايش، متوجه نتيجه و غايتى معين است كه جز رسيدن به آن غايت، هدف ديگرى ندارد.  
«عمل حق» كه در مقابل «عمل باطل» است، آن فعلى است كه فاعل آن، نتيجه اى در نظر گرفته كه فعلش، خود به خود به سوى آن نتيجه پيش مى رود. و چون مى بينيم هر يك از انواع موجودات اين جهان از اول پيدايش، متوجه نتيجه و غايتى معين است، كه جز رسيدن به آن غايت، هدف ديگرى ندارد.  


و نيز مى بينيم كه بعضى از اين انواع غايت و هدف بعضى ديگر است، يعنى براى اين كه ديگرى از آن بهره مند شود به وجود آمده، مانند عناصر زمين كه گياهان از آن بهره مند مى شوند، و مانند گياهان كه حيوانات از آن ها انتفاع مى برند و اصلا براى حيوان به وجود آمده اند، و همچنين حيوان كه براى انسان خلق شده، و معناى آيه مورد بحث و آيه «و ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما لاعبين ما خلقنا هما الا بالحق ولكن اكثرهم لا يعلمون».
و نيز مى بينيم كه بعضى از اين انواع، غايت و هدف بعضى ديگر است. يعنى براى اين كه ديگرى از آن بهره مند شود، به وجود آمده، مانند عناصر زمين كه گياهان از آن بهره مند مى شوند، و مانند گياهان كه حيوانات از آن ها انتفاع مى برند و اصلا براى حيوان به وجود آمده اند. و همچنين حيوان كه براى انسان خلق شده، و معناى آيه مورد بحث و آيه: «وَ مَا خَلَقنَا السَّمَاواتِ وَ الأرض وَ مَا بَينَهُمَا لَاعِبِينَ مَا خَلَقنَاهُمَا إلّا بِالحَقِّ وَلَكِنَّ أكثَرُهُم لَا يَعلَمُونَ».


و آيه «و ما خلقنا السماء و الارض و ما بينهما باطلا ذلك ظن الذين كفروا»، همه ناظر به اين معنا هستند.
و آيه: «وَ مَا خَلَقنَا السَّمَاءَ وَ الأرضَ وَ مَا بَينَهُمَا بَاطِلاً ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا»، همه ناظر به اين معنا هستند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۷ </center>
بنابراين، دائما خلقت عالم، از مرحله اى به مرحله اى و از هدفى به هدف شريف ترى پيش مى رود، تا آن كه به هدفى برسد كه هدفى بالاتر از آن نيست، و آن بازگشت به سوى خداى سبحان است، همچنان كه خودش ‍فرمود: «و ان الى ربك المنتهى».
بنابراين، دائما خلقت عالَم، از مرحله اى به مرحله اى و از هدفى به هدف شريف ترى پيش مى رود، تا آن كه به هدفى برسد كه هدفى بالاتر از آن نيست، و آن بازگشت به سوى خداى سبحان است، همچنان كه خودش ‍فرمود: «وَ أنّ إلَى رَبِّكَ المُنتَهَى».


و كوتاه سخن اين كه: فعل و عمل، وقتى حق است كه در آن خاصيتى باشد كه منظور فاعل از آن فعل، همان خاصيت باشد، و با عمل خود به سوى همان خاصيت پيش برود، و اما اگر فعلى باشد كه فاعل، منظورى غير از خود آن فعل نداشته باشد، آن فعل باطل است، و اگر فعل باطل براى خود نظام و ترتيبى داشته باشد، آن فعل را بازيچه مى گويند همانند بازى بچه ها كه حركات و سكناتشان براى خود، نظام و ترتيبى دارد، ولى هيچ منظورى از آن ندارند بلكه تنها منظورشان ايجاد آن صورتى است كه در نفس خود قبلا تصوير كرده و دل هايشان نسبت به آن صورت شايق شده است.
و كوتاه سخن اين كه:  


فعل خداى تعالى هم (خلقت اين عالم) از اين نظر حق است كه در ماوراى خود و بعد از زوال آن فعل اثر و دنباله و هدفى باقى مى ماند، و اگر غير اين بود، و دنبال، اين عالم اثرى باقى نمى ماند، فعل خداى تعالى نيز باطل بود، و ناچار اين عالم را به منظور رفع خستگى و سرگرمى و تسكين غم و غصه ها و يا تفرج و تماشا، يا رهايى از وحشت تنهايى و امثال اينها خلق كرده بود، ليكن از آنجايى كه خداى سبحان عزيز و حميد است، و با داشتن عزت هيچ نوع ذلت و فقر و فاقه و حاجتى در ذاتش راه ندارد، مى فهميم كه از عمل خود، يعنى خلقت اين عالم، غرض و هدفى داشته است.
فعل و عمل، وقتى حق است كه در آن خاصيتى باشد، كه منظور فاعل از آن فعل، همان خاصيت باشد، و با عمل خود به سوى همان خاصيت پيش برود. و اما اگر فعلى باشد كه فاعل، منظورى غير از خود آن فعل نداشته باشد، آن فعل باطل است. و اگر فعل باطل براى خود نظام و ترتيبى داشته باشد، آن فعل را بازيچه مى گويند، همانند بازى بچه ها كه حركات و سكناتشان براى خود، نظام و ترتيبى دارد، ولى هيچ منظورى از آن ندارند، بلكه تنها منظورشان ايجاد آن صورتى است كه در نفس خود قبلا تصوير كرده و دل هايشان نسبت به آن صورت شايق شده است.


از آنچه گذشت اين معنا روشن مى شود كه حرف «باء» در كلمه «بالحق»، باء مصاحبت است، و اين كه بعضى گفته اند: باء سببيت و يا باء آلت است و معناى آن: «خلق كرد به وسيله قبول حق و يا به غرض حق» مى باشد، صحيح نيست.
فعل خداى تعالى هم (خلقت اين عالَم)، از اين نظر حق است كه در ماوراى خود و بعد از زوال آن فعل، اثر و دنباله و هدفى باقى مى ماند. و اگر غير اين بود، و دنبال اين عالَم اثرى باقى نمى ماند، فعل خداى تعالى نيز باطل بود، و ناچار اين عالَم را به منظور رفع خستگى و سرگرمى و تسكين غم و غصه ها و يا تفرج و تماشا، يا رهايى از وحشت تنهايى و امثال اين ها خلق كرده بود، ليكن از آن جايى كه خداى سبحان «عزيز» و «حميد» است، و با داشتن «عزّت»، هيچ نوع ذلت و فقر و فاقه و حاجتى در ذاتش راه ندارد، مى فهميم كه از عمل خود، يعنى خلقت اين عالَم، غرض و هدفى داشته است.
 
از آنچه گذشت، اين معنا روشن مى شود كه حرف «باء» در كلمۀ «بالحق»، باء مصاحبت است، و اين كه بعضى گفته اند: «باء» سببيت و يا «باء» آلت است و معناى آن: «خلق كرد به وسيله قبول حق و يا به غرض حق» مى باشد، صحيح نيست.


«'''إِن يَشأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بخَلْقٍ جَدِيدٍ'''»:
«'''إِن يَشأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بخَلْقٍ جَدِيدٍ'''»:


«عزيز» در اين جا به معناى شاق و دشوار است، و خطاب در آيه به عموم بشر است، منتهى اين كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) را در «الم تر» كه قبل از اين جمله بود، و همچنين بعد از اين آيه مى آيد و نيز در كلمه «ذلك» مورد خطاب قرار داده از باب مثال است ولى منظور عموم بشر است.
«عزيز» در اين جا، به معناى شاقّ و دشوار است، و خطاب در آيه به عموم بشر است، منتهى اين كه پيامبر اكرم «صلى الله عليه و آله و سلم» را در «ألَم تَرَ» كه قبل از اين جمله بود، و همچنين بعد از اين آيه مى آيد و نيز در كلمۀ «ذَلِكَ» مورد خطاب قرار داده، از باب مثال است ولى منظور عموم بشر است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۸ </center>
بيان جمله: «ان يشا يذهبكم و يأت بخلق جديد» و پاسخ به يك سؤال در اين مورد
==بيان جمله: «ان يشا يذهبكم و يأت بخلق جديد» و پاسخ به يك سؤال در اين مورد==


قبلا گفتيم: حق بودن خلقت، مقتضاى عزت و غنى بالذات بودن خدا است زيرا اگر غناى ذاتى خدا، اين اقتضاء را نداشته باشد، و ممكن باشد كه از خداوند هم، لهو و لعب سر بزند، و خلاصه، اين عالم خلقت كه مى بينيم، با اين نظام دقيق و جديدى كه دارد، بازيچه اى باشد كه جز آوردن و از بين بردن، منظور ديگرى نداشته باشد، لابد، بايد مانند ساير بازى كنان، دچار شوقى خيالى و حاجتى داخلى، از قبيل تفرج هم، و از بين بردن غم و اندوه و يا بيرون آمدن از وحشت تنهايى و يا خستگى بيكارى، و امثال اينها شده باشد ولى غناى ذاتى خداوند سبحان همه اين حرف ها را دفع مى كند.
قبلا گفتيم: حق بودن خلقت، مقتضاى عزت و غنى بالذات بودن خدا است زيرا اگر غناى ذاتى خدا، اين اقتضاء را نداشته باشد، و ممكن باشد كه از خداوند هم، لهو و لعب سر بزند، و خلاصه، اين عالم خلقت كه مى بينيم، با اين نظام دقيق و جديدى كه دارد، بازيچه اى باشد كه جز آوردن و از بين بردن، منظور ديگرى نداشته باشد، لابد، بايد مانند ساير بازى كنان، دچار شوقى خيالى و حاجتى داخلى، از قبيل تفرج هم، و از بين بردن غم و اندوه و يا بيرون آمدن از وحشت تنهايى و يا خستگى بيكارى، و امثال اينها شده باشد ولى غناى ذاتى خداوند سبحان همه اين حرف ها را دفع مى كند.
۱۶٬۳۳۸

ویرایش