۱۶٬۳۴۰
ویرایش
خط ۲۰۷: | خط ۲۰۷: | ||
==بحث روايتى== | ==بحث روايتى== | ||
در تفسير قمى، در ذيل آيه «وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً...»، از امام «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: «اين آيه در باره قومى نازل شد كه نهرى داشتند به نام نهر «ثرثار»، و بلاد ايشان به خاطر داشتن آن، بلادى سبز و خرم و پر درآمد بود، به طورى كه با خمير، استنجا و خود را تطهير مى كردند، و مى گفتند: خمير نرمتر است و بدن ما را اذيت نمى كند. همين كفران به نعمت خدا و استخفاف به آن، باعث شد كه خدا نهر «ثرثار» را خشكانيد، خشكسالى كارشان را به جايى رسانيد كه همان خمير خشكيده ها را جمع آورى نموده خوردند و بلكه بر سر تقسيم آن دعوا راه انداختند. | |||
مؤلف: اين روايت را كافى نيز، به سند خود، از عمرو بن شمر، از ابى عبدالله «عليه السلام»، به طور مفصل آورده، و عياشى هم، آن را از حفص و زيد شحام، از آن جناب نقل كرده است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۴۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۴۰ </center> | ||
و در الدر المنثور است كه ابن | و در الدر المنثور است كه ابن مردويه، از انس بن مالك روايت كرده كه گفت: رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» فرمود: هيچ بنده اى نيست كه امتى به نفع او شهادت دهد، مگر آن كه خدا آن شهادت را قبول مى كند، و امت از يك نفر به بالا است. چون خداى تعالى فرموده: «إنّ إبرَاهِيمَ كَانَ أُمّةً قَانِتاً لِلّهِ حَنِيفاً وَ لَم يَكُ مِنَ المُشرِكينَ». | ||
مؤلف: در تفسير آيات شهادت مطالبى گذشت كه با اين حديث ارتباط دارد. | |||
و در تفسير | و در تفسير عياشى، از سماعة بن مهران روايت كرده كه گفت: من از امام صادق «عليه السلام» شنيدم كه مى فرمود: روزگارى بود كه در تمام روى زمين جز يك نفر خدا را پرستش نمى كرد، و اگر غير او فرد ديگرى بود، خداوند در آيه «إنَّ إبرَاهِيمَ كَانَ أُمّةً قَانِتاً لِلّهِ حَنِيفاً وَ لَم يَكُ مِنَ المُشرِكِين» او را هم اضافه مى كرد. پس از مدتى خدا او را با پديد آوردن اسماعيل و اسحاق مأنوس نموده، سه نفر شدند. | ||
مؤلف: اين روايت را، كافى هم، به سند خود، از سماعة، از عبد صالح نقل كرده است. | |||
ویرایش