۱۶٬۳۳۸
ویرایش
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
<span id='link366'><span> | <span id='link366'><span> | ||
==وجوهى كه | ==وجوهى كه مفسران، درباره اختلاف مذكور در آيه گفته اند == | ||
مفسران، در بيان اختلاف مذكور در آيه، اختلاف عميقى دارند: | |||
بعضى | بعضى از ايشان گفته: مراد از آن، اين است كه خداوند مسأله «سبت» را گوشمالى كسانى قرار داد كه با پيغمبرشان بر سر تعظيم جمعه اختلاف نموده، از آن اعراض كردند، و «شنبه» را براى خود روز عبادت گرفتند. خدا هم، همان «شنبه» را براى آنان مايه تشديد كرد. | ||
پس بنابه گفته اين مفسّر، اختلاف مزبور قبل از جعل بوده، نه بعد از آن، و چه بسا كلمۀ «فى» را به معناى «لام» و براى تعليل دانسته و آيه را چنين معنا كرده: «اين است و جز اين نيست، كه سبت قرار داده شد بر كسانى كه به علت آن اختلاف كردند». | |||
بعضى ديگر گفته اند: اختلاف به معناى مخالفت است. چون يهوديان در مسأله «سبت»، مخالفت پيغمبر خود كردند، نه اين كه اختلاف كرده باشند. | |||
عده اى ديگر گفته اند: خداوند مأمورشان كرده بود كه «جمعه» را روز عبادت بگيرند، وليكن معلوم نكرده بود كه «جمعه»، چه روزى است، و تعيين آن را به اجتهاد خود آنان واگذار كرده بود. آنگاه احبار ايشان (پيشوايان يهود) در تعيين آن اختلاف كردند و خدا هم هدايتشان نكرد. در نتيجه «شنبه» را براى خود تعيين نمودند. | |||
شكى نيست در | بعضى ديگر گفته اند: مراد اين است كه در ميان خود در باره شأن «سبت» اختلاف كردند. بعضى گفتند: از روز «جمعه»، محترم تر است، و بعضى «جمعه» را افضل از آن دانستند. و همچنين اقوالى ديگر كه ريشه همه آن ها مطالبى است كه در خصوص قصه «سبت يهود» رسيده است. | ||
و خواننده، به خوبى مى داند كه هيچ يك از اين اقوال، با لفظ آيه سازگارى و آن طور كه بايد انطباق ندارد، پس ناگزير بايد وجهى را كه گذشت، بپذيريم. | |||
==معناى «حكمت»، «موعظه» و «مجادله»، در آیه شریفه== | |||
«'''ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّك بِالحِْكْمَةِ وَ الْمَوْعِظةِ الحَْسنَةِ وَ جَادِلْهُم بِالَّتى هِىَ أَحْسنُ ...'''»: | |||
شكى نيست در اين كه از آيه استفاده مى شود كه اين سه قيد، يعنى «حكمت» و «موعظه» و «مجادله»، همه مربوط به طرز سخن گفتن است. رسول گرامى مأمور شده كه به يكى از اين سه طريق دعوت كند كه هر يك براى دعوت، طريقى مخصوص است، هر چند كه «جدال» به معناى اخصّش، دعوت به شمار نمى رود. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۳۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۳۴ </center> | ||
و اما معنى | و اما معنى «حكمت» - به طورى كه در مفردات آمده، به معناى اصابه حق و رسيدن به آن به وسيله علم و عقل است. | ||
و اما «موعظه»، به طورى كه از خليل حكايت شده، به اين معنا تفسير شده كه كارهاى نيك طورى يادآورى شود كه قلب شنونده از شنيدن آن بيان، رقت پيدا كند، و در نتيجه تسليم گردد. | |||
و | و اما «جدال»، به طورى كه در مفردات آمده، عبارت از سخن گفتن از طريق نزاع و غلبه جویى است. | ||
مراد از | دقت در اين معانى، به دست مى دهد كه مراد از «حكمت» (و خدا داناتر است)، حجتى است كه حق را نتيجه دهد، آن هم طورى نتيجه دهد كه هيچ شك و وهن و ابهامى در آن نماند. | ||
و «موعظه»، عبارت از بيانى است كه نفس شنونده را نرم، و قلبش را به رقّت در آورد و آن، بيانى خواهد بود كه آنچه مايه صلاح حال شنونده است، از مطالب عبرت آور، كه آثار پسنديده و ثناى جميل ديگر آن را در پى دارد، دارا باشد. | |||
و بعيد نيست تعليلى كه در ذيل آيه كرده و فرموده : | و «جدال»، عبارت است از: دليلى كه صرفا براى منصرف نمودن خصم از آنچه كه بر سرِ آن نزاع مى كند، به كار برود، بدون اين كه خاصيت روشنگرى حق را داشته باشد، بلكه عبارت است از اين كه آنچه را كه خصم خودش به تنهايى و يا او و همه مردم قبول دارند، بگيريم و با همان، ادعايش را رد كنيم. | ||
بنابراين، اين سه طريقى كه خداى تعالى براى دعوت بيان كرده، با همان سه طريق منطقى، يعنى «برهان» و «خطابه» و «جدل»، منطبق مى شود. | |||
==مراد از موعظۀ حسنه و جدال احسن، در آيه شریفه== | |||
چيزى كه هست، خداى تعالى، «موعظه» را به قيد «حسنه» مقيد ساخته و «جدال» را هم به قيد «الَّتِى هِىَ أحسَن» مقيد نموده است و اين، خود دلالت دارد بر اين كه بعضى از موعظه ها «حسنه» نيستند، و بعضى از جدال ها، «حَسَن» (نيكو) و بعضى ديگر أحسن (نيكوتر) و بعضى ديگر اصلا حُسن ندارند، و گرنه خداوند «موعظه» را مقيد به «حُسن» و «جدال» را مقيد به «أحسن» نمى كرد. | |||
و بعيد نيست تعليلى كه در ذيل آيه كرده و فرموده: «إنَّ رَبَّكَ هُوَ أعلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَ هُوَ أعلَمُ بِالمُهتَدِين»، وجه تقييد مذكور را روشن كند، و معنا چنين شود: | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۳۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۳۵ </center> | ||
خداى سبحان داناتر است به حال كسانى كه از دين حق گمراه | خداى سبحان داناتر است به حال كسانى كه از دين حق گمراه گشتند، همچنان كه او داناتر است به حال راه يافتگان. پس او مى داند تنها چيزى كه در اين راه مفيد است، همانا «حكمت» و «موعظه» و «جدال» است، اما نه هر موعظه و جدال، بلكه مراد «موعظۀ حسنه» و «جدال أحسن» است. | ||
اعتبار صحيح هم، اين معنا را تأييد مى كند. براى اين كه راه خداى تعالى، اعتقاد حق و عمل حق است، و پُُر واضح است كه دعوت به حق، به وسيله موعظه، مثلا از كسى كه خودش به حق عمل نمى كند و به آنچه موعظه مى كند، متعظ نمى شود، هرچند به زبان، دعوت به حق استف ولى عملا دعوت به خلاف حق است. | |||
همچنين دعوت به حق، به وسيله مجادله با مسلّمات كاذب خصم، هرچند اظهار حق است، وليكن چنين مجادله اى، احياء باطل نيز هست. و يا مى توانى بالاتر از اين بگويى و آن، اين است كه: چنين مجادله اى، احياء حق است، با كشتن حقى ديگر. مگر اين كه منظور از چنين مجادله اى، صرف مناقضه باشد، نه احياء حق. | |||
از اين جا روشن مى شود كه» حُسن موعظه، از جهت حُسن اثر آن، در احياء حق مورد نظر است، و حُسن اثر، وقتى است كه واعظ خودش به آنچه وعظ مى كند، متعظ باشد. و از آن گذشته، در وعظ خود آن قدر حُسن خُلق نشان دهد كه كلامش در قلب شنونده مورد قبول بيفتد. قلب با مشاهده آن خُلق و خوى، رقّت يابد و پوست بدنش جمع شود و گوشش آن را گرفته و چشم در برابرش خاضع شود. | |||
از | و اگر از راه «جدال» دعوت مى كند، بايد كه از هر سخنى كه خصم را بر ردّ دعوتش تهييج مى كند و او را به عناد و لجبازى واداشته، بر غضبش اندازد، بپرهيزد و مقدمات كاذب را، هرچند كه خصم راستش بپندارد، به كار نبندد. مگر همان طور كه گفتيم، جنبۀ مناقضه داشته باشد. | ||
و نيز بايد از بى عفّتى در كلام و از سوء تعبير اجتناب كند و به خصم خود و مقدسات او توهين ننمايد و فحش و ناسزا نگويد، و از هر نادانى ديگرى بپرهيزد. چون اگر غير اين كند، درست است كه حق را احياء كرده، اما همان طور كه فهميديد، با احياء باطل و كشتن حقى ديگر، احياء كرده است. و «جدال»، بیشتر از موعظه، احتياج به حُسن دارد، و به همين جهت، خداوند، «موعظه» را مقيد كرده به «حُسن»، ولى «جدال» را مقيد نمود به «أحسن» (بهتر). | |||
<span id='link369'><span> | <span id='link369'><span> | ||
==وجه ترتيب در ذكر حكمت و موعظه و جدال در آيه و بيان ضعف سخن بعضى مفسرين دربارهآن == | ==وجه ترتيب در ذكر حكمت و موعظه و جدال در آيه و بيان ضعف سخن بعضى مفسرين دربارهآن == | ||
اين را هم بگوييم كه ترتيب در حكمت و موعظه و جدال ترتيب به حسب افراد است ، يعنى از آنجايى كه تمامى مصاديق و افراد حكمت خوب است لذا اول آن را آورد چون موعظه دو قسم بود: | اين را هم بگوييم كه ترتيب در حكمت و موعظه و جدال ترتيب به حسب افراد است ، يعنى از آنجايى كه تمامى مصاديق و افراد حكمت خوب است لذا اول آن را آورد چون موعظه دو قسم بود: |
ویرایش