۱۴٬۵۰۸
ویرایش
(۵ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
<span id='link324'><span> | <span id='link324'><span> | ||
و | و «تبيان» - به طورى كه گفته شده - به معناى «بيان» است، و چون قرآن كريم، كتاب هدايت براى عموم مردم است و جز اين، كار و شأنى ندارد، لذا ظاهرا مراد از «كُلّ شَئ»، همه آن چيزهايى است كه برگشتش به هدايت باشد، از قبيل: معارف حقيقى مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرايع الهى و قصص و مواعظى كه مردم در اهتداء و راه يافتنشان به آن محتاج اند، و قرآن، «تبيان» همه اين هاست. (نه اين كه تبيان براى همه علوم هم باشد). | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۶۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۶۹ </center> | ||
و صفت خصوصى آن كه مربوط به خصوص مسلمين است كه حاضر شده اند در برابر حق تسليم | و صفت خصوصى آن كه مربوط به خصوص مسلمين است كه حاضر شده اند در برابر حق تسليم شوند، اين است كه هدايتى است كه مسلمين به وسيله آن، به سوى صراط مستقيم راه يافته، و رحمتى است از ناحيه خداى سبحان به سوى ايشان، كه به وسيله عمل به آن، به خير دنيا و آخرت رسيده، به ثواب خدا و رضوان او نائل می گردند، و بشارتى است براى ايشان، كه به ايشان مغفرت و رضوان و بهشت هاى خدا را كه در آن نعيم مقيم است، نويد مى دهد. | ||
و ظاهرا | اين، آن مطلبى است كه مفسران در اين آيه گفته اند، و اين وقتى صحيح است كه منظور از «تبيان»، همان بيان معهود و معمولى، يعنى اظهار مقاصد، به وسيله كلام و دلالت هاى لفظى بوده باشد. قرآن كريم، با دلالت لفظى به بيشتر از آنچه گفته اند، دلالت ندارد، ليكن در روايات آمده كه «قرآن، تبيان هر چيزى است»، و علم «مَا كَان وَ مَا يَكُون وَ مَا هُوَ كَاِئن»، يعنى آنچه بوده و هست و تا روز قيامت خواهد بود، همه در قرآن هست. | ||
و معناى آيه چنين است : | |||
و اگر اين روايات صحيح باشد، لازمه اش اين مى شود كه مراد از «تبيان»، اعم از بيان به طريق دلالت لفظى باشد، و هيچ بُعدى هم ندارد كه در قرآن كريم، اشارات و امورى باشد كه آن اشارات، از اسرار و نهفته هايى كشف كند، كه فهم عادى و متعارف نتواند آن را درك نمايد. | |||
و ظاهرا به طورى كه از سياق اين آيات، كه سياق احتجاج بر اصول سه گانه دين، يعنى توحيد و نبوت و معاد است و در اين سياق مكررا مطلب منعطف به آن شده، بر مى آيد كه: جملۀ «وَ نَزَّلنَا عَلَيكَ الكِتَابَ»، جمله استينافيه نيست، بلكه حال است از ضمير خطابى كه در جملۀ «جِئنَا بِكَ» قرار دارد. حال چه اين كه حرف «قد» در تقدير بگيريم، و تقدير كلام را «وَ قَد نَزَّلنَا» بدانيم، و يا تقدير نگيريم - بنابر اختلافى كه نحويين از بصری ها و كوفی ها، در باره جمله حاليه اى مُصدَّر به فعل ماضى دارند - يعنى در صدر آن فعل ماضى قرار گرفته است. | |||
و معناى آيه چنين است: «وَ جِئنَا بِكَ شَهِيداً عَلَى هَؤُلَاءِ وَ الحَالُ إنَّا أنزَلنَا عَلَيكَ مِن قَبلُ فِى الدُّنيَا الكِتَابَ...». | |||
يعنى: ما تو را شاهد بر اينان فرستاديم، در حالى كه قبلا، يعنى در دنيا، كتاب بر تو نازل كرديم، كه بيان هر چيزى از امور هدايت، و با آن حق از باطل تشخيص داده مى شد. پس تو در دنيا اعمال آنان را نظارت نموده، در روز قيامت، عليه ظالمان به آن ظلم هايى كه كرده اند، و براى مسلمين به آن تسليمى كه از خود نشان دادند، شهادت می دهى. چون كتاب هدايت و رحمت و بشراى ايشان بود. و تو هم، قهرا هادى و رحمت و مبشّر ايشان بودى. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۷۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۷۰ </center> | ||
بنابراين، صدر آيه، به منزله مقدمه است براى ذيل آن. گويا كسى مى گويد: به زودى شهدايى مبعوث مى شوند كه عليه مردم شهادت مى دهند به آنچه كه كرده اند و تو يكى از ايشانى، و به همين جهت نازل كرديم بر تو كتابى كه حق را از باطل بيان و مشخص مى كند، تا تو به وسيله آن، در روز قيامت، عليه ستمكاران به ستم هايى كه كردند و كتاب، آن ستم ها را معرفى كرده بود، شهادت دهى، و بر مسلمانان به اسلامشان كه باز قرآن آن را بيان كرده بود (چون هادى و رحمت و بشراى ايشان بود)، شهادت دهى. چون تو با داشتن كتاب، هادى و رحمت و مبشّر آنان بودى. | |||
و از نكات لطيفى كه اين معنا را | |||
و شهادت | و از نكات لطيفى كه اين معنا را تأييد مى كند، مقارنت كتاب با شهادت در بعضى آيات شهادت است. مانند آيه «وَ أشرَقَتِ الأرضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَ وُضِعَ الكِتَابُ وَ جِئَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَدَاء». و به زودى، إن شاء الله خواهد آمد كه مراد از آن كتاب، «لوح محفوظ» است و در قرآن كريم هم، مكرر آمده كه: «قرآن، از لوح محفوظ است». | ||
بحث روايتى | |||
از آن جمله فرموده: «إنَّهُ لَقُرآنٌ كَرِيمٌ * فِى كِتَابٍ مَكنُونٍ». و نيز فرموده: «بَل هُوَ قُرآنٌ مَجِيدٌ * فِى لَوحٍ مَحفُوظٍ». | |||
در الدر المنثور است كه ابن ابى | |||
و شهادت «لوح محفوظ»، هر چند غير از شهادت رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» است، وليكن هر دو متوقف بر قضاى كتابى است كه نازل شده. | |||
==بحث روايتى== | |||
در الدر المنثور است كه ابن ابى حاتم، از مجاهد روايت كرده كه: عربى بيابانى، نزد رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» آمده، از او درخواستى كرد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۷۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۷۱ </center> | ||
حضرت اين آيه را برايش خواند: | حضرت اين آيه را برايش خواند: «وَ اللهُ جَعَلَ لَكُم مِن بُيُوتِكُم سَكَناً». اعرابى گفت: بله. | ||
در تفسير | |||
حضرت خواندند: «وَ جَعَلَ لَكُم مِن جُلُودِ الأنعَامِ بُيُوتاً تَستَخِفُّونَهَا». اعرابى گفت: آرى. | |||
و در تفسير | |||
و در تفسير | آنگاه همچنان مى خواندند و او مى گفت: آرى، تا رسيدند به اين جمله: «كَذَلِكَ يُتِمُ نِعمَتَهُ عَلَيكُم لَعَلَّكُم تُسلِمُونَ». اعرابى اين را كه شنيد، پشت كرد و رفت. لذا دنبال آن، اين آيه نازل شد: «يَعرِفُونَ نِعمَةَ اللهِ ثُمَّ يُنكِرُونَهَا وَ أكثَرُهُمُ الكَافِرُونَ». | ||
و در الدر المنثور است كه عبد بن حميد و ابن جرير و ابن منذر و ابن ابى | در تفسير برهان، از ابن شهرآشوب، از امام باقر «عليه السلام» روايت كرده كه در ذيل جملۀ «يَعرِفُونَ نِعمَةَ اللهِ ثُمَّ يُنكِرُونَهَا...» فرمود: مقصود اين است كه نعمت ولايت على را به ايشان شناسانيد و به ولايتش دستورشان داد، ولى ايشان بعد از وفات او، آن را انكار كردند. | ||
مؤلف: اين روايت، از باب تطبيق مصداق بر كلى است. مى خواهد بفرمايد: ولايت على هم، يكى از نعمت هاى خداست، كه بعد از شناختن، انكار كردند. | |||
و در تفسير عياشى، از جعفر بن احمد، از تركى نيشابورى، از على بن جعفر بن محمّد، از برادرش موسى بن جعفر «عليه السلام» روايت كرده كه از آن جناب، از اين آيه سؤال شد: «يَعرِفُونَ نِعمَةَ اللهِ...». فرمود: آن نعمت را شناختند و سپس انكارش كردند. | |||
و در تفسير قمى، در ذيل آيه «وَ يَومَ نَبعَثُ فِى كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيهِم مِن أنفُسِهِم»، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه فرموده: براى هر عصر و امتى، شهيدى است و هر امتى، با امامش محشور مى شود. | |||
مؤلف : ذيل كلام امام، همان مضمون آيه «يَومَ نَدعُوا كُلَّ أُنَاسٍ بِإمَامِهِم» است. | |||
و در الدر المنثور است كه عبد بن حميد و ابن جرير و ابن منذر و ابن ابى حاتم، از قتاده نقل كرده اند كه گفت: خداى تعالى فرموده: «وَ جِئنَا بِكَ شَهِيداً عَلَى هَؤُلَاء»، و براى ما نقل كرده اند كه هر وقت رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، اين آيه را تلاوت مى فرمود، چشمانش اشك ريخت. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۷۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۷۲ </center> | ||
مؤلف: از اين قبيل روايات در باب شهادت، در روز قيامت بسيار زياد است، و ما بعضى از آن ها را، در ذيل آيه «وَ كَذَلِكَ جَعَلنَاكُم أُمّةً وَسَطاً»، و بعضى ديگرش را در ذيل آيه «وَ جِئنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيداً»، و آيه «وَ يَومَ القِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيهِم شَهِيداً» ايراد نموديم. | |||
و در الدر المنثور است كه ابن مردويه ، و خطيب در كتاب تالى التلخيص از براء روايت كرده اند كه گفت شخصى از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) از آيه «'''زدناهم عذابا فوق العذاب '''» پرسش نمود، فرمود: عقرب هايى است نظير درخت خرماى بلند كه ايشان را در جهنم مى گزند. | و در الدر المنثور است كه ابن مردويه ، و خطيب در كتاب تالى التلخيص از براء روايت كرده اند كه گفت شخصى از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) از آيه «'''زدناهم عذابا فوق العذاب '''» پرسش نمود، فرمود: عقرب هايى است نظير درخت خرماى بلند كه ايشان را در جهنم مى گزند. | ||
چند روايت در ذيل جمله : «'''تبيانا لكل شى ء'''» | چند روايت در ذيل جمله : «'''تبيانا لكل شى ء'''» | ||
و در كافى به سند خود از عبد الاعلى بن اعين روايت كرده كه گفت : من از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود: ما متولد شده از رسول خدائيم و در همان حال تولد كتاب خدا را مى دانيم ، و در آن كتاب است آغاز خلقت و آنچه كه تا روز قيامت خواهد شد، و در آن خبر آسمان و زمين است ، خبر بهشت و خبر آتش است ، و خبر آنچه تاكنون شده و آنچه كه خواهد شد، همه در آن است و من همه را مى دانم ، همانطور كه كف دست خودم را مى بينم ، زيرا خداى تعالى فرموده : در آن كتاب تبيان هر چيزى هست . | |||
و در كافى به سند خود از عبد الاعلى بن اعين روايت كرده كه گفت : من از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود: ما متولد شده از رسول خدائيم و در همان حال تولد كتاب خدا را مى دانيم ، و در آن كتاب است آغاز خلقت و آنچه كه تا روز قيامت خواهد شد، و در آن خبر آسمان و زمين است ، خبر بهشت و خبر آتش است ، و خبر آنچه تاكنون شده و آنچه كه خواهد شد، همه در آن است و من همه را مى دانم ، همانطور كه كف دست خودم را مى بينم ، زيرا خداى تعالى فرموده : در آن كتاب تبيان هر چيزى هست. | |||
مؤ لف : آيه شريفه در اين روايت نقل به معنا شده است . | مؤ لف : آيه شريفه در اين روايت نقل به معنا شده است . | ||
و در تفسير عياشى از منصور از حماد لحام روايت كرده كه گفت : امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ما مى دانيم آنچه كه در آسمانها است ، و مى دانيم آنچه كه در زمين است ، و آنچه كه در بهشت و آنچه كه در آتش است ، و آنچه كه ما بين آن است حماد مى گويد: من بهت زده به آن حضرت نگاه مى كردم فرمود: اى حماد اين خود در كتاب خداى تعالى است . آنگاه اين آيه را تلاوت نمود: «'''و يوم نبعث فى كل امة شهيدا عليهم من انفسهم و جئنا بك شهيدا على هؤ لاء و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شى ء و هدى و رحمة و بشرى للمسلمين '''» آنچه گفتيم همه در كتابى است كه تبيان هر چيز است . | |||
و در تفسير عياشى از منصور از حماد لحام روايت كرده كه گفت : امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ما مى دانيم آنچه كه در آسمانها است ، و مى دانيم آنچه كه در زمين است ، و آنچه كه در بهشت و آنچه كه در آتش است ، و آنچه كه ما بين آن است حماد مى گويد: من بهت زده به آن حضرت نگاه مى كردم فرمود: | |||
اى حماد اين خود در كتاب خداى تعالى است . آنگاه اين آيه را تلاوت نمود: «'''و يوم نبعث فى كل امة شهيدا عليهم من انفسهم و جئنا بك شهيدا على هؤ لاء و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شى ء و هدى و رحمة و بشرى للمسلمين '''» آنچه گفتيم همه در كتابى است كه تبيان هر چيز است . | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۷۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۷۳ </center> | ||
و در كافى از عده اى از اصحاب ما شيعه از احمد بن محمد بن سنان از يونس بن يعقوب از حارث بن مغيره و از عده اى از اصحاب شيعه از آن جمله عبد الاعلى و ابو عبيده و عبد الله بن بشير خثعمى روايت كرده كه همگى گفته اند: از امام صادق (عليه السلام ) شنيديم كه فرمود: من هر آينه مى دانم آنچه كه در آسمانها و آنچه در زمين است و مى دانم آنچه كه در بهشت است و مى دانم آنچه را كه در آتش است ، و مى دانم آنچه تاكنون بوده و آنچه كه تا قيامت خواهد بود، آنگاه لحظه اى سكوت كرد سپس احساس نمود كه شنوندگان در تعجب شدند و برايشان گران آمد، فرمود: همه اينها را از كتاب خداى عز و جل مى دانم ، زيرا خداى تعالى در باره كتابش مى فرمايد: «'''فيه تبيان كل شى ء'''». | و در كافى از عده اى از اصحاب ما شيعه از احمد بن محمد بن سنان از يونس بن يعقوب از حارث بن مغيره و از عده اى از اصحاب شيعه از آن جمله عبد الاعلى و ابو عبيده و عبد الله بن بشير خثعمى روايت كرده كه همگى گفته اند: از امام صادق (عليه السلام ) شنيديم كه فرمود: | ||
و در تفسير عياشى از عبد الله بن وليد روايت مى كند كه گفت : امام صادق (عليه السلام ) فرمود: خداى تعالى در باره موسى فرموده : «'''و كتبنا له فى الالواح من كل شى ء'''» و ما فهميديم كه براى موسى همه چيز را ننوشته ، (بلكه از همه چيز مقدارى را نوشته ) و در باره عيسى فرموده : «'''لابين لكم بعض الذى تختلفون فيه '''» و در باره محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرموده : «'''و جئنا بك على هؤ لاء و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شى ء'''». مؤ لف : اين روايت را عياشى نيز به سند خود از آن جناب نقل نموده . | |||
من هر آينه مى دانم آنچه كه در آسمانها و آنچه در زمين است و مى دانم آنچه كه در بهشت است و مى دانم آنچه را كه در آتش است ، و مى دانم آنچه تاكنون بوده و آنچه كه تا قيامت خواهد بود، آنگاه لحظه اى سكوت كرد سپس احساس نمود كه شنوندگان در تعجب شدند و برايشان گران آمد، فرمود: همه اينها را از كتاب خداى عز و جل مى دانم ، زيرا خداى تعالى در باره كتابش مى فرمايد: «'''فيه تبيان كل شى ء'''». | |||
و در تفسير عياشى از عبد الله بن وليد روايت مى كند كه گفت : | |||
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: خداى تعالى در باره موسى فرموده : «'''و كتبنا له فى الالواح من كل شى ء'''» و ما فهميديم كه براى موسى همه چيز را ننوشته ، (بلكه از همه چيز مقدارى را نوشته ) و در باره عيسى فرموده : «'''لابين لكم بعض الذى تختلفون فيه '''» و در باره محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرموده : «'''و جئنا بك على هؤ لاء و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شى ء'''». | |||
مؤ لف : اين روايت را عياشى نيز به سند خود از آن جناب نقل نموده . | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۷۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۷۴ </center> | ||
<span id='link327'><span> | <span id='link327'><span> |
ویرایش