۱۶٬۲۶۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
==وجه اين كه: آيه زنبور عسل، به جملۀ «لِقوَمٍ يَسمَعُون» ختم شده== | ==وجه اين كه: آيه زنبور عسل، به جملۀ «لِقوَمٍ يَسمَعُون» ختم شده== | ||
خداى | خداى تعالى، آيه مورد بحث را با جملۀ «إنَّ فِى ذَلِكَ لَآيَةً لِقَومٍ يَتَفَكَّرُون» ختم فرموده، و در آيات مورد بحث، اين تعبير به صورت هاى مختلفى تكرار شده. آيه اى كه مربوط به زنده كردن زمين بعد از موتش بود، با جملۀ «لِقَومٍ يَسمَعُون» ختم گرديده، و آيه مربوط به «ثمرات نخيل و اعناب»، با جملۀ «لِقَومٍ يَعقِلُون»، و آيه مورد بحث كه مربوط به امر «نحل» است، با جمله «لِقَومٍ يَتَفَكَّرُون». و شايد علتش اين باشد كه: | ||
توجه به | توجه به مسأله مرگ و زندگى، طبعا براى انسان پند و عبرت آور مى باشد، و لذا تعبير به «سمع»، با اين مقام مناسب تر است. و توجه انسان به ميوه هاى درختان از جهت اين كه مفيد و مورد استفاده است، يك نظر برهانى و استدلالى است، كه بيانگر پيوستگى تدبير و ارتباط نظام هاى جزئى به يكديگر مى باشد، و اين نظر، با تعقل مناسب تر است. | ||
و آن جا كه سخن از زنبور عسل و زندگى آن، كه سراسر عجايب و دقائق است، به ميان آمد و آن اسرار و دقائق براى انسان ها كشف نمى شود، مگر با تفكر. پس زندگى زنبور عسل، آيتى است براى مردمى كه تفكر كنند. | |||
قبلا اشاره كرده بوديم كه در اين سوره، التفات هاى مختلفى به كار رفته و عمده آن، در همين آيات مورد بحث است كه در يك فراز، خطاب را از درِ رحمت براى مشركان و شفقت به حال ايشان (كه خود از آن خبر نداشتند)، متوجه ايشان نموده، در فراز ديگرى، به خاطر كفر و لجاجتشان از خطاب به آنان اعراض نموده، خطاب را متوجه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» كرده است. و اين التفات، در آيات اين سوره مشهود است، كه دائما در فرازى، خطاب متوجه مشركان و در فرازى ديگر، متوجه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» مى شود. | |||
«'''وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ ثُمَّ يَتَوَفَّاكُمْ وَ مِنكُم مَن يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَىْ لا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شيْئاً...'''»: | |||
و معناى | |||
كلمۀ «أرذَل»، اسم تفضيل از رذالت و پستى است، و مراد از «أرذَلِ العُمر»، به قرينه جملۀ «لِكَى لَا يَعلَمَ...»، سن شيخوخت و پيرى است، كه قواى شعور و ادراك در آن انحطاط پيدا مى كند. و البته اين انحطاط به اختلاف مزاج ها مختلف مى شود، و غالبا از سن هفتاد و پنج سالگى شروع مى شود. | |||
و معناى آيه، اين است كه: خدا شما گروه مردم را خلق كرده، پس آنگاه شما را در عمر متوسط مى گيرد. و البته بعضى از شما هستند كه تا سنّ پيرى رسيده، آن قدر به عقب بر مى گردند، كه از ضعف قواى دراكه، بعد از آن كه عمرى عالِم بودند، ديگر چيزى را ندانند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۲۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۲۶ </center> | ||
و | و اين، خود دليل و نشانه اين است كه زندگى و مُردن و شعور و علم شما، به دست خود شما نيست، و گرنه شعور خود را براى خود نگه مى داشتيد، و زندگى خود را هم براى خود حفظ مى كرديد، بلكه اين زندگى و علم با نظام عجيبى كه دارد به علم و قدرت خدا منتهى مى گردد. و به همين جهت است كه مطلب را با جملۀ «إنَّ اللهَ عَلِيمٌ قَدِيرٌ» تعليل فرمود. | ||
وَ اللَّهُ فَضلَ | |||
==معناى آیه: «خداوند، بعضی را بر بعضی دیگر، در رزق برتری داده است»== | |||
«'''وَ اللَّهُ فَضلَ بَعْضكُمْ عَلى بَعْضٍ فى الرِّزْقِ ...'''»: | |||
و | |||
خداوند، بعضى از مردم را در رزق و دارایى، بر بعضى ديگر برترى داده. و «رزق»، آن چيزى است كه مايه بقاء زندگى است ، و اين تفاوت گاهى از جهت كميت است ، مانند فقر و غنا كه شخص توانگر به چند برابر شخص فقير برترى داده شده ، و گاهى از جهت كيفيت است ، مانند داشتن استقلال در تصرف در مال و نداشتن آن مثل مولاى آزاد كه در تصرف در اموال خود مستقل است ولى برده اش اين استقلال را ندارد، و جز با اذن مولايش نمى توانند تصرفى بكند و همچنين فرزندان خردسال نسبت به وليشان و چارپايان و مواشى نسبت به مالكشان . | |||
و اينكه فرمود: «'''فما الذين فضلوا برادى رزقهم على ما ملكت ايمانهم '''» قرينه بر اين است كه مراد، قسم دوم از برترى است يعنى برترى از جهت كيفيت ، و مقصود اين است كه بعضى حريت و استقلال در آنچه دارند داده شدند، بطورى كه نه استقلال و حريت خود را به زيردست خود منتقل مى كنند و نه مى توانند چنين كارى بكنند، يعنى حريت و استقلال خود را به مملوك خود داده هر دو در داشتن آن مساوى گشته ملكيت و آقائيش را از بين ببرد. | و اينكه فرمود: «'''فما الذين فضلوا برادى رزقهم على ما ملكت ايمانهم '''» قرينه بر اين است كه مراد، قسم دوم از برترى است يعنى برترى از جهت كيفيت ، و مقصود اين است كه بعضى حريت و استقلال در آنچه دارند داده شدند، بطورى كه نه استقلال و حريت خود را به زيردست خود منتقل مى كنند و نه مى توانند چنين كارى بكنند، يعنى حريت و استقلال خود را به مملوك خود داده هر دو در داشتن آن مساوى گشته ملكيت و آقائيش را از بين ببرد. | ||
پس اين نعمت از آن نعمتهايى است كه نه از آن چشم پوشى مى كنند و نه مى توانند پس از دارا شدن به ديگران منتقل نمايند، و اين جز از ناحيه خداى سبحان نيست ، زيرا مساله مولويت و بردگى هر چند از شؤ ون اجتماعى است و از آراى بشر و سنن اجتماعى و جارى در مجتمعشان منشا مى گيرد، و ليكن يك ريشه طبيعى و تكوينى داشته كه آراى آنان را بر قبول آن واداشته است ، عينا مانند ساير امور اجتماعى . | پس اين نعمت از آن نعمتهايى است كه نه از آن چشم پوشى مى كنند و نه مى توانند پس از دارا شدن به ديگران منتقل نمايند، و اين جز از ناحيه خداى سبحان نيست ، زيرا مساله مولويت و بردگى هر چند از شؤ ون اجتماعى است و از آراى بشر و سنن اجتماعى و جارى در مجتمعشان منشا مى گيرد، و ليكن يك ريشه طبيعى و تكوينى داشته كه آراى آنان را بر قبول آن واداشته است ، عينا مانند ساير امور اجتماعى . | ||
خط ۵۲: | خط ۵۶: | ||
اين آن معنايى است كه ظاهر آيه با كمك قرينه هائى كه همراه آن است و نيز با كمك سياق آن را افاده مى كند، چون سياق آيات منت نهادن و بر شمردن نعمتها است . | اين آن معنايى است كه ظاهر آيه با كمك قرينه هائى كه همراه آن است و نيز با كمك سياق آن را افاده مى كند، چون سياق آيات منت نهادن و بر شمردن نعمتها است . | ||
<span id='link292'><span> | <span id='link292'><span> | ||
==وجوه ديگرى كه در معناى آيه فوق گفته شده است == | ==وجوه ديگرى كه در معناى آيه فوق گفته شده است == | ||
و چه بسا براى آيه معناى ديگرى نيز كرده باشند: | و چه بسا براى آيه معناى ديگرى نيز كرده باشند: |
ویرایش