گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۴۵: خط ۱۴۵:
<span id='link277'><span>
<span id='link277'><span>


==بيان ضعف استدلال به اين آيه براى قول به معصوم نبودن انبياء ==
==بيان ضعف استدلال به اين آيه، براى قول به معصوم نبودن انبياء ==
بعضى از مفسرين احتجاج كرده اند به آيه مورد بحث بر اينكه انبياء معصوم نيستند، براى اينكه آيه مى فرمايد اگر به خاطر ظلم بشر، ظالم را هلاك كند هيچ بشرى در روى زمين باقى نمى ماند معلوم مى شود كه انبياء هم ظالمند. و ليكن در اين قول اشكال است زيرا آيه شريفه بيش از اين دلالت ندارد كه اگر بخواهد بخاطر ظلم ، هلاك كند همه مردم هلاك مى شوند، و نوع بشر منقرض مى گردد، و اما اينكه يك يك افراد بشر بخاطر ظلم خود هلاك شود آيه بر آن دلالت ندارد،
بعضى از مفسران احتجاج كرده اند به آيه مورد بحث، بر اين كه انبياء معصوم نيستند. براى اين كه آيه مى فرمايد اگر به خاطر ظلم بشر، ظالم را هلاك كند، هيچ بشرى در روى زمين باقى نمى ماند. معلوم مى شود كه انبياء هم ظالم اند.  
 
وليكن در اين قول اشكال است. زيرا آيه شريفه، بيش از اين دلالت ندارد كه اگر بخواهد به خاطر ظلم، هلاك كند، همه مردم هلاك مى شوند، و نوع بشر منقرض مى گردد. و اما اين كه يك يك افراد بشر به خاطر ظلم خود هلاك شود، آيه بر آن دلالت ندارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۰۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۰۷ </center>
زيرا ممكن است بيشتر مردم بخاطر ظلمشان هلاك شوند و اقليت آنها با نابودى پدران و مادرانشان نابود گردند، پس آيه دلالت ندارد كه تمامى افراد بشر ظالمند، تا انبياء و معصومين را هم شامل شود.
زيرا ممكن است بيشتر مردم به خاطر ظلمشان هلاك شوند و اقليت آن ها با نابودى پدران و مادرانشان نابود گردند. پس آيه دلالت ندارد كه تمامى افراد بشر ظالم اند، تا انبياء و معصومان را هم شامل شود.


و چه بسا بعضى در جواب گفته اند كه: اصلا مقصود از «ناس» ستمكاران از مردمند، به قرينه اينكه فرموده: «على ظلمهم» پس اصلا شامل معصومين نمى شود.
و چه بسا بعضى در جواب گفته اند كه: اصلا مقصود از «ناس»، ستمكاران از مردم اند، به قرينه اين كه فرموده: «عَلَى ظُلمِهِم». پس اصلا شامل معصومان نمى شود.


و چه بسا جواب داده شود به اينكه مراد از ظلم اعم از معصيتى است كه عبارت از مخالفت امر مولوى است، يعنى ترك اولى را هم كه مخالفت امر ارشادى است شامل مى شود، و مخالفت امر ارشادى از انبياء (عليهم السلام) سر ميزند، همچنان كه از آدم و همسرش حكايت شده كه خود گفتند: «ربنا ظلمنا انفسنا» و همچنين پيغمبرانى ديگر و لذا گفته اند «حسنات الابرار سيئات المقربين: خوبيهاى نيكان براى مقربين ، جزء بديها محسوب است».
و چه بسا جواب داده شود به اين كه: مراد از «ظلم»، اعم از معصيتى است كه عبارت از مخالفت امر مولوى است. يعنى ترك اولى را هم، كه مخالفت امر ارشادى است، شامل مى شود، و مخالفت امر ارشادى از انبياء «عليهم السلام» سر می زند. همچنان كه از آدم و همسرش حكايت شده كه خود گفتند: «رَبَّنَا ظَلَمنَا أنفُسَنَا». و همچنين پيغمبرانى ديگر، و لذا گفته اند: «حَسَنَاتُ الأبرَار سَيِّئَاتُ المُقَرَّبِين: خوبی هاى نيكان براى مقربان، جزء بدی ها محسوب است».


بنابراين، عموميت ظلم در آيه شريفه دلالت ندارد كه انبياء گناهكارند، يعنى اوامر مولوى خداى را نافرمانى مى كنند.
بنابراين، عموميت «ظلم» در آيه شريفه، دلالت ندارد كه انبياء گناهكارند. يعنى اوامر مولوى خداى را نافرمانى مى كنند.


بعضى ديگر جواب داده اند كه هلاكت همه مردم به اين است كه مثلا خدا از فرستادن بارانى دريغ نمايد و اگر چنين كند، معلوم است كه نيكان نيز هلاك مى شوند، زيرا وقتى عذاب نازل شود فرقى بين خوب و بد نمى گذارد - و آتش آن خشك و تر را مى سوزاند - چيزى كه هست اين عذاب براى دشمنان خدا نقمت و نكبت است، و براى مؤمنين آزمايش و مزيد اجر است.
بعضى ديگر جواب داده اند كه: هلاكت همه مردم به اين است كه مثلا خدا از فرستادن بارانى دريغ نمايد و اگر چنين كند، معلوم است كه نيكان نيز هلاك مى شوند. زيرا وقتى عذاب نازل شود، فرقى بين خوب و بد نمى گذارد - و آتش آن خشك و تر را مى سوزاند - چيزى كه هست، اين عذاب براى دشمنان خدا، نقمت و نكبت است، و براى مؤمنان، آزمايش و مزيد اجر است.
وليكن اين سه جواب هيچ يك تمام نيست.


اما جواب اول: براى اينكه اگر مقصود از ناس ، ظالمين باشد بايد تنها همان ظالمين هلاك گردند همچنانكه بعضى هم ادعا كرده اند، ديگر چرا معصومين هلاك شوند، و همچنين هيچ علتى براى هلاك ساير جنبندگان نيست، و اشكال اينكه چرا فرموده: هيچ جنبنده اى را در زمين نخواهد باقى گذارد بجاى خود باقى مى ماند.
وليكن اين سه جواب، هيچ يك تمام نيست.


و اما جواب دوم: براى اينكه آيات با سياقى كه دارند، گفتگو از ظلم به معنى شرك و ساير گناهان مولوى دارند،
اما جواب اول: براى اين كه اگر مقصود از «ناس»، ظالمان باشد، بايد تنها همان ظالمان هلاك گردند، همچنان كه بعضى هم ادعا كرده اند. ديگر چرا معصومان هلاك شوند. و همچنين هيچ علتى براى هلاك ساير جنبندگان نيست. و اشكال اين كه چرا فرموده: هيچ جنبنده اى را در زمين نخواهد باقى گذارد، به جاى خود باقى مى ماند.
 
و اما جواب دوم: براى اين كه آيات با سياقى كه دارند، گفتگو از «ظلم» به معنى شرك و ساير گناهان مولوى دارند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۰۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۰۸ </center>
و اگر ما بخواهيم ظلم را به معناى اعم بگيريم كه ترك اولى را هم شامل شود سخنى از پيش خود گفته ايم كه با سياق آيه مخصوصا جمله «ولكن يؤخرهم الى اجل مسمى» كه ظهور در تهديد دارد، سازگارى ندارد.
و اگر ما بخواهيم «ظلم» را به معناى اعم بگيريم، كه ترك اولى را هم شامل شود، سخنى از پيش خود گفته ايم، كه با سياق آيه، مخصوصا جملۀ «وَلَكِن يُؤَخِّرُهُم إلَى أجَلٍ مُسَمّىً» كه ظهور در تهديد دارد، سازگارى ندارد.


و اما جواب سوم براى اينكه دليلى از ناحيه لفظ بر آن نيست.
و اما جواب سوم: براى اين كه دليلى از ناحيه لفظ بر آن نيست.


«'''ولكن يؤخرهم الى اجل مسمى فاذا جاء اجلهم لا يستاخرون ساعة و لا يستقدمون '''» - اين آيه استدلال از مطلبى است كه در تقدير است ، و جمله شرطيه اى كه در صدر آيه بود بر آن دلالت دارد، و تقدير كلام چنين است:  
«'''وَلكِن يَؤَخِّرُهُم إلَى أجَلٍ مُسَمّىً فَإذَا جَاءَ أجَلُهُم لَا يَستَأخِرُونَ سَاعَةً وَ لَا يَستَقدِمُونَ '''» - اين آيه استدلال از مطلبى است كه در تقدير است، و جمله شرطيه اى كه در صدر آيه بود، بر آن دلالت دارد، و تقدير كلام چنين است:  


در مؤاخذه ايشان عجله نمى شود، و ليكن عقب انداخته مى شود تا اجل مسمى و مدت معين ، و اجل مسمى نسبت به فرد فرد انسان همان مرگ اوست ، و نسبت به امتها، انقراض ايشان ، و نسبت به عموم بشر همان نفخ صور و آمدن قيامت است.  
در مؤاخذه ايشان عجله نمى شود، وليكن عقب انداخته مى شود، تا اجل مسمّى و مدت معين. و «اجل مسمّى» نسبت به فرد فرد انسان، همان مرگ اوست، و نسبت به امّت ها، انقراض ايشان، و نسبت به عموم بشر، همان نفخ صور و آمدن قيامت است.  


و اين سه معنى در قرآن كريم براى اجل مسمى آمده. يك جا فرموده: «و منكم من يتوفى من قبل و لتبلغوا اجلا مسمى» و يك جا فرموده: «و لكل امة اجل فاذا جاء اجلهم لا يستاخرون ساعة و لا يستقدمون» و در جاى ديگر فرموده: «و لولا كلمة سبقت من ربك الى اجل مسمى لقضى بينهم».
و اين سه معنا در قرآن كريم، براى «أجل مسمّى» آمده. يك جا فرموده: «وَ مِنكُم مَن يُتَوَفَّى مِن قَبلُ وَ لِتَبلُغُوا أجَلاً مُسَمّىً». و يك جا فرموده: «وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أجَلٌ فَإذَا جَاءَ أجَلُهُم لَا يَستَأخِرُونَ سَاعَةً وَ لَا يَستَقدِمُونَ». و در جاى ديگر فرموده: «وَ لَولَا كَلِمَةٌ سَبَقَت مِن رَبِّكَ إلَى أجَلٍ مُسَمّىً لَقُضِىَ بَينَهُم».


«'''وَ يجْعَلُونَ للَّهِ مَا يَكْرَهُونَ وَ تَصِف أَلْسِنَتُهُمُ الْكَذِب أَنَّ لَهُمُ الحُْسنى ...'''»:
«'''وَ يَجْعَلُونَ للَّهِ مَا يَكْرَهُونَ وَ تَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْكَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الحُْسنى ...'''»:


اين آيه دوباره به مساله نسبت دادن مشركين دختران را به خداى تعالى و پسران را به خود، برگشته ، مى فرمايد: دختران را كه به خدا نسبت مى دادند از اين جهت بود كه از دختردارى كراهت داشتند، و پسران را كه به خود نسبت مى دادند از اين جهت بود كه از پسردارى خوشحال مى شدند، و پسران را دوست مى داشتند.
اين آيه، دوباره به مسأله نسبت دادن مشركان، دختران را به خداى تعالى و پسران را به خود، برگشته، مى فرمايد: دختران را كه به خدا نسبت مى دادند، از اين جهت بود كه از دختردارى كراهت داشتند. و پسران را كه به خود نسبت مى دادند، از اين جهت بود كه از پسردارى خوشحال مى شدند، و پسران را دوست مى داشتند.


پس اين كه فرمود: «و يجعلون لله ما يكرهون» منظور دختران است ، و جمله «و تصف السنتهم الكذب» معنايش اين است كه زبانهايشان از خبرى دروغ خبر مى دهد و آن خبر دروغ اين است كه: «ان لهم الحسنى» يعنى سرانجام نيك، مال كسانى است كه پسر دارند بعضى گفته اند مراد از حسنى بهشت است البته در صورتى كه بعث روز قيامت ، راست باشد، و انبياء راست گفته باشند،
پس اين كه فرمود: «وَ يَجعَلُونَ لِلّهِ مَا يَكرَهُونَ»، منظور دختران است. و جملۀ «وَ تَصِفُ ألسِنَتُهُمُ الكَذِبَ»، معنايش اين است كه: زبان هايشان از خبرى دروغ خبر مى دهد و آن خبر دروغ اين است كه: «أنَّ لَهُمُ الحُسنَى». يعنى: سرانجام نيك، مال كسانى است كه پسر دارند.
 
بعضى گفته اند: مراد از «حُسنى»، بهشت است. البته در صورتى كه بعث روز قيامت، راست باشد، و انبياء راست گفته باشند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۰۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۰۹ </center>
و اين همان مضمونى است كه آيه «و لئن اذقناه رحمة منا من بعد ضراء مسته ليقولن هذا لى و ما اظن الساعة قائمة و لئن رجعت الى ربى ان لى عنده للحسنى» و اين احتمال بدى نيست اما بشرطى كه آيه آن ذيل را كه خواهد آمد نداشته باشد.
و اين، همان مضمونى است كه آيه «وَ لَئِن أذَقنَاهُ رَحمَةً مِنَّا مِن بَعدِ ضَرَّاءَ مَسَّتهُ لَيَقُولَنَّ هَذَا لِى وَ مَا أظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَ لَئِن رُجِعتُ إلَى رَبِّى إنَّ لِى عِندَهُ لَلحُسنَى». و اين احتمال بدى نيست، اما به شرطى كه آيه آن ذيل را كه خواهد آمد، نداشته باشد.


«''' لا جرم ان لهم النار و انهم مفرطون '''» - يعنى ناگزير آتش براى ايشان است و بسوى آتش ، آمدنى هستند. وقتى گفته مى شود «فرط و يا افرط» معنايش «تقدم و جلو آمد» است و افراط به معناى اسراف و زياده روى در آمدن است همچنانكه تفريط كوتاهى در آن است و فرط - به فتحه فاء و فتحه راء - آن كسى است كه پيشاپيش كاروان به منزل مى رود تا آب و مسكن تهيه كند، و وقتى گفته مى شود: «افرطه» معنايش اين است كه فلانى را جلوتر فرستاده.
«''' لَا جَرَمَ أنَّ لَهُمُ النَّارُ وَ أنَّهُم مُفرَطُون '''» - يعنى: ناگزير آتش براى ايشان است و به سوى آتش، آمدنى هستند.  


و چون اين دروغ و اين افترايشان كه: «براى خداست ، آنچه خودشان كراهت دارند و براى آنها است ، آنچه را دوست دارند» به منزله ادعاى سبقت و تقدم از خداى تعالى است لذا خداى تعالى به حقيقت اين پندار غلطشان و كيفر اين دروغشان تهديد كرد، و آن اين است آتش براى ايشان است و بزودى بدان سبقت خواهند گرفت. اين است معناى جمله «لا جرم ان لهم النار...».
وقتى گفته مى شود: «فَرَّطَ» و يا «أفرَطَ»، معنايش «تَقَدَّمَ و جلو آمد» است. و «إفراط»، به معناى اسراف و زياده روى در آمدن است. همچنان كه «تفريط»، كوتاهى در آن است و «فَرَطَ» - به فتحه فاء و فتحه راء - آن كسى است كه پيشاپيش كاروان به منزل مى رود تا آب و مسكن تهيه كند. و وقتى گفته مى شود: «أفرَطَهُ»، معنايش اين است كه فلانى را جلوتر فرستاده.


«'''تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسلْنَا إِلى أُمَمٍ مِّن قَبْلِك فَزَيَّنَ لهَُمُ الشيْطانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِيهُمُ الْيَوْمَ وَ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ'''»:
و چون اين دروغ و اين افترايشان كه: «براى خداست، آنچه خودشان كراهت دارند و براى آن هاست آنچه را دوست دارند»، به منزله ادعاى سبقت و تقدم از خداى تعالى است، لذا خداى تعالى، به حقيقت اين پندار غلط شان و كيفر اين دروغ شان تهديد كرد، و آن، اين است: آتش براى ايشان است و به زودى بدان سبقت خواهند گرفت. اين است معناى جملۀ «لَا جَرَمَ أنَّ لَهُمُ النَّارُ...».


مراد از «امم» و «اليوم» در آيه: «تالله لقد ارسلنا الى امم من قبلك...»
==مراد از «امت ها» و «اليوم» در آيه: «تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلى أُمَمٍ مِن قَبْلِك...»==
«'''تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلى أُمَمٍ مِّن قَبْلِك فَزَيَّنََ لهَُمُ الشَّيْطانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ'''»:


از ظاهر سياق بر مى آيد كه مراد از «اليوم» روز نزول همين آيه است ، و مقصود از اينكه فرمود «شيطان ولى ايشان است» اين است كه در زمان وحى اين آيه، همهشان بر ضلالت ، اتفاق كردند، و مراد از «عذاب موعود» عذاب روز قيامت است همچنان كه ظاهر غالب آيات عذاب ، همين است.
از ظاهر سياق بر مى آيد كه مراد از «اليَوم»، روز نزول همين آيه است، و مقصود از اين كه فرمود «شيطان، ولىّ ايشان است»، اين است كه در زمان وحى اين آيه، همه شان بر ضلالت اتفاق كردند. و مراد از «عذاب موعود»، عذاب روز قيامت است، همچنان كه ظاهر غالب آيات عذاب، همين است.


و معناى آيه اين است كه به خدا سوگند هر آينه ما فرستادگان خود را بسوى امتهاى قبل از تو مانند يهود و نصارى و مجوس ، از كسانى كه منقرض نشدند مثل قوم عاد و ثمود فرستاديم، ليكن شيطان اعمال زشتشان را برايشان زينت داد ناگزير او را پيروى كرده از فرستادگان ما اعراض نمودند، پس آن روز سرپرست ايشان شيطان بود و ايشان بر ضلالت متفق بودند و براى ايشان در روز قيامت عذابى دردناك است.
و معناى آيه اين است كه:
 
به خدا سوگند، هر آينه ما فرستادگان خود را به سوى امت هاى قبل از تو، مانند يهود و نصارا و مجوس، از كسانى كه منقرض نشدند، مثل قوم عاد و ثمود فرستاديم، ليكن شيطان اعمال زشت شان را برايشان زينت داد، ناگزير او را پيروى كرده، از فرستادگان ما اعراض نمودند. پس آن روز، سرپرست ايشان شيطان بود و ايشان بر ضلالت متفق بودند و براى ايشان در روز قيامت، عذابى دردناك است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۱۰ </center>
زمخشرى بنابر همين تفسير تجويز كرده كه ضمير «وليهم» به قريش بر گردد، و معنا اين باشد كه شيطان براى امتهاى گذشته اعمال زشتشان را زينت داد و خود او امروز ولى و سرپرست قريش است. وليكن اختلاف ضماير، اين احتمال را ضعيف مى كند.
زمخشرى بنابر همين تفسير، تجويز كرده كه ضمير «وَلِيُّهُم» به قريش بر گردد، و معنا اين باشد كه: شيطان براى امت هاى گذشته، اعمال زشت شان را زينت داد، و خود او، امروز، ولىّ و سرپرست قريش است. وليكن اختلاف ضماير، اين احتمال را ضعيف مى كند.
 
و ممكن است مراد از «امت ها»، امت هاى گذشته منقرض شده باشد و آن وقت، ولايت شيطان و سرپرستی اش براى آن امت ها، سرپرستى در عالَم برزخ آنان باشد، كه در آن جا عذابى دردناك دارند.


و ممكن است مراد از امتها، امتهاى گذشته منقرض شده باشد و آن وقت ولايت شيطان و سرپرستيش براى آن امتها سرپرستى در عالم برزخ آنان باشد، كه در آنجا عذابى دردناك دارند.
و بعضى گفته اند: مراد از «اليوم»، مدت دنيا است و اين مدت، مدت سرپرستى شيطان و روز قيامت، روز عذاب است.


و بعضى گفته اند مراد از «اليوم» مدت دنيا است و اين مدت ، مدت سرپرستى شيطان و روز قيامت ، روز عذاب است.
بعضى ديگر گفته اند: مراد از «اليَوم»، روز قيامت است. در آن جاست كه شيطان براى ايشان ولايت دارد، و همان جا است كه عذاب دردناك دارند.  


بعضى ديگر گفته اند: مراد از «اليوم» روز قيامت است در آنجا است كه شيطان براى ايشان ولايت دارد و همانجا است كه عذاب دردناك دارند. بعضى ديگر گفته اند: مراد، روزى است كه شيطان اعمال ايشان را زينت مى دهد، و اين تعبير از قبيل حكايت حال گذشته است.
بعضى ديگر گفته اند: مراد، روزى است كه شيطان اعمال ايشان را زينت مى دهد، و اين تعبير، از قبيل حكايت حال گذشته است.


ولى از همه وجوه قريب تر همان وجه اول و بعد از آن وجه دوم و بعد از آن سوم است (و خدا داناتر است).
ولى از همه وجوه قريب تر، همان وجه اول و بعد از آن، وجه دوم و بعد از آن، سوم است (و خدا داناتر است).


«'''وَ مَا أَنزَلْنَا عَلَيْك الْكِتَاب إِلا لِتُبَينَ لهَُمُ الَّذِى اخْتَلَفُوا فِيهِ ...'''»:
«'''وَ مَا أَنزَلْنَا عَلَيْك الْكِتَاب إِلّا لِتُبَيِّنَ لهَُمُ الَّذِى اخْتَلَفُوا فِيهِ ...'''»:


ضمير «لهم» به مشركين بر مى گردد، و مراد از «آنچه در آن اختلاف كردند» همان اعتقاد حق و عمل حق است، پس مراد از تبين، ايضاح و كشف به منظور اتمام حجت است و دليل بر اين معنايى هم كه كرديم جدا كردن امر مؤمنين از آنها و جداگانه ذكر كردن ايشان است كه فرمود: «و هدى و رحمة لقوم يؤمنون».
ضمير «لَهُم» به مشركان بر مى گردد، و مراد از «آنچه در آن اختلاف كردند»، همان اعتقاد حق و عمل حق است. پس مراد از «تبيّن»، ايضاح و كشف به منظور اتمام حجت است و دليل بر اين معنايى هم كه كرديم، جدا كردن امر مؤمنان از آن ها و جداگانه ذكر كردن ايشان است، كه فرمود: «وَ هُدًى وَ رَحمَةً لِقَومٍ يُؤمِنُونَ».




۱۶٬۲۶۹

ویرایش