گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۸: خط ۱۰۸:
پس او حياتى دارد كه مرگ تهديدش نمى كند. قدرتى دارد كه با عجز و خستگى آميخته نيست. علمى دارد كه مسبوق و مقارن با جهل نيست، و عزتى دارد كه همراه آن ذلت نيست.
پس او حياتى دارد كه مرگ تهديدش نمى كند. قدرتى دارد كه با عجز و خستگى آميخته نيست. علمى دارد كه مسبوق و مقارن با جهل نيست، و عزتى دارد كه همراه آن ذلت نيست.


==معناى جمله «و لله المثل الاعلى»==
==معناى جملۀ «وَ لِلّهِ الَمثَلُ الأعلَى»==


اين جاست كه معلوم مى شود اگر خداى سبحان در باره خود فرموده: «و لله المثل الاعلى» و يا در جاى ديگر فرموده: «و له المثل الاعلى فى السموات و الارض» و يا فرموده : «له الاسماء الحسنى» معنايش ‍ چيست؟ زيرا بعضى از امثال حسنا در درجه پائين ترى از حسن قرار دارند، و بعضى در درجه بالاترى ، و بعضى در درجه مافوق آن، و مثل اعلى در ميان همه مثلها خاص خداى تعالى است، اسماء هم خوب و بد دارد، و خوبش در خوبى مراحلى دارد، از همه خوبترش خاص خداى تعالى است (دقت بفرمائيد).
اين جاست كه معلوم مى شود اگر خداى سبحان در باره خود فرموده: «وَ لِلّهِ المَثَلُ الأعلَى»، و يا در جاى ديگر فرموده: «وَ لَهُ المَثَلُ الأعلَى فِى السَّمَاوَاتِ وَ الأرض»، و يا فرموده: «لَهُ الأسمَاءُ الحُسنَى»، معنايش ‍ چيست؟  
 
زيرا بعضى از امثال حُسنا در درجه پایين ترى از حُسن قرار دارند، و بعضى در درجه بالاترى، و بعضى در درجه مافوق آن. و «مَثَل أعلى» در ميان همه مَثَل ها، خاصّ خداى تعالى است. اسماء هم، خوب و بد دارد، و خوبش در خوبى مراحلى دارد. از همه خوبترش، خاصّ خداى تعالى است (دقت بفرمایيد).
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۰۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۰۵ </center>
پس با بيانى كه گذشت معناى اعلى بودن مثل خدا معلوم شد، و بدست آمد كه جمله «و لله المثل الاعلى» در مقام انحصار دادن مثل اعلى به خداى تعالى است ، و معنايش اين است كه در ميان مثالها آن مثلى كه خوبست - نه مثلى كه بد است - و در ميان خوبها آنكه از همه عالى تر است مخصوص خداى سبحان است.
پس با بيانى كه گذشت، معناى «اعلى» بودن مَثَل خدا معلوم شد، و به دست آمد كه جملۀ «وَ لِلّهّ المَثَلُ الأعلَى»، در مقام انحصار دادن مَثَل أعلى به خداى تعالى است، و معنايش اين است كه: در ميان مثال ها، آن مَثَلى كه خوب است - نه مَثَلى كه بد است - و در ميان خوب ها، آن كه از همه عالى تر است، مخصوص خداى سبحان است.


و نيز روشن گرديد كه مثل اعلى كه به بيان سابق، مخصوص خداى تعالى است، عبارت است از: نفى كردن جميع صفات بد از او، همچنانكه خودش فرمود: «ليس كمثله شى ء» و نفى كردن حدود و نواقص از صفات حسنه ثبوتيه اوست و جمله «و هو العزيز الحكيم» در مقام افاده حصر و تعليل بيان سابق است، يعنى او كسى است كه تمامى عزتها از اوست پس عزتش هرگز دستخوش ذلت نمى شود، چون هر ذلتى كه تصور شود جز نداشتن عزت معنايى ندارد، و كسى كه تمامى عزتها را دارد تصور نمى شود كه عزتى را نداشته باشد، و براى اوست همه حكمتها، پس هرگز دچار جهالت نمى شود، چون جهل غير از فقدان حكمت چيزى نيست ، و ما گفتيم كه او هيچ حكمتى را فاقد نيست.
و نيز روشن گرديد كه «مَثَل أعلى» كه به بيان سابق، مخصوص خداى تعالى است، عبارت است از: نفى كردن جميع صفات بد از او، همچنان كه خودش فرمود: «لَيسَ كَمِثلِهِ شَئٌ»، و نفى كردن حدود و نواقص از صفات حسنه ثبوتيه اوست، و جملۀ «وَ هُوَ العَزِيزُ الحَكِيمُ»، در مقام افاده حصر و تعليل بيان سابق است.


و چون ذلت و جهالت در ساحت مقدس او راه ندارد ناگزير به هيچ صفتى از صفات نقص، و به هيچ صفتى از صفات ذم و ناپسند، و به هيچ مثلى از مثلهاى سوء متصف نمى شود، ولى كافر در ذاتش ذليل و در نفسش جهول است، بنابراين صفات نقص لازمه ذات اوست پس براى كسانى كه ايمان به آخرت ندارند مثل سوء است.
يعنى: او، كسى است كه تمامى عزّت ها از اوست. پس عزّتش هرگز دستخوش ذلت نمى شود. چون هر ذلتى كه تصور شود، جز نداشتن عزت معنايى ندارد، و كسى كه تمامى عزّت ها را دارد، تصور نمى شود كه عزّتى را نداشته باشد. و براى اوست همه حكمت ها، پس هرگز دچار جهالت نمى شود. چون جهل، غير از فقدان حكمت چيزى نيست، و ما گفتيم كه او هيچ حكمتى را فاقد نيست.


به خلاف مؤمن كه هر چند او هم در ذاتش ذليل و در نفسش جهول است اما به خاطر اينكه داخل در ولايت خدا شده، خدا به عزت خود عزيزش ‍كرده، و به روح خود از جهالت بيرونش آورده، همچنان كه فرمود: «و الله ولى المؤمنين» و نيز فرموده: «و لله العزة و لرسوله و للمؤمنين» و نيز فرموده: «اولئك كتب فى قلوبهم الايمان و ايدهم بروح منه».
و چون ذلت و جهالت در ساحت مقدس او راه ندارد، ناگزير به هيچ صفتى از صفات نقص، و به هيچ صفتى از صفات ذمّ و ناپسند، و به هيچ مَثَلى از مَثَل هاى سوء متصف نمى شود. ولى كافر در ذاتش ذليل و در نفسش جهول است. بنابراين، صفات نقص لازمۀ ذات اوست. پس براى كسانى كه به آخرت ایمان ندارند، مَثَل سوء است.
 
به خلاف مؤمن، كه هر چند او هم در ذاتش ذليل و در نفسش جهول است، اما به خاطر اين كه داخل در ولايت خدا شده، خدا به عزّت خود، عزيزش ‍كرده، و به روح خود، از جهالت بيرونش آورده، همچنان كه فرمود: «وَ اللهُ وَلِىُّ المُؤمِنِينَ». و نيز فرموده: «وَ لِلّهّ العِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلمُؤمِنِينَ». و نيز فرموده: «أُولَئِكَ كَتَبَ فِى قُلُوبِهِمُ الإيمَانَ وَ أيَّدَهُم بِرُوحٍ مِنهُ».
<span id='link276'><span>
<span id='link276'><span>
==اگر خدا مردم را به ظلمشان اخذ كند دابه اى روى زمين نخواهد ماند ==
==اگر خدا مردم را به ظلمشان اخذ كند دابه اى روى زمين نخواهد ماند ==
«'''وَ لَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاس بِظلْمِهِم مَّا تَرَك عَلَيهَا مِن دَابَّةٍ ...'''»:
«'''وَ لَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاس بِظلْمِهِم مَّا تَرَك عَلَيهَا مِن دَابَّةٍ ...'''»:
۱۶٬۳۳۸

ویرایش