۱۶٬۹۰۷
ویرایش
خط ۲۰۸: | خط ۲۰۸: | ||
==توجیه تعلق مشيّت خداوند، به امر عدمى، در آيه شریفه == | ==توجیه تعلق مشيّت خداوند، به امر عدمى، در آيه شریفه == | ||
بعضى اشكال كرده اند كه: اراده و مشيّت، به امر عدمى (نپرستيدن) تعلق نمى گيرد و معنا ندارد كه مشيّت به عدم پرستيدن تعلق گيرد. لذا بايد يك امر وجودى براى مشيّت در تقدير بگيريم كه آن امر وجودى، ملازم با نپرستيدن باشد. مثلا بگوييم: اگر خدا مى خواست كه ما موحد باشيم و يا اين كه تنها او را بپرستيم، غير او را نمى پرستيديم، و استدلال كرده اند به حديث: «مَا شَاءَ اللهُ كَانَ وَ مَا لَم يَشَأ لَم يَكُن: آنچه خدا بخواهد، شدنى است و آنچه نخواهد، شدنى نيست». زيرا در اين حديث، عدم وجود را معلق بر عدم مشيّت كرده، نه بر مشيّت. | بعضى اشكال كرده اند كه: | ||
اراده و مشيّت، به امر عدمى (نپرستيدن) تعلق نمى گيرد و معنا ندارد كه مشيّت به عدم پرستيدن تعلق گيرد. لذا بايد يك امر وجودى براى مشيّت در تقدير بگيريم كه آن امر وجودى، ملازم با نپرستيدن باشد. مثلا بگوييم: اگر خدا مى خواست كه ما موحد باشيم و يا اين كه تنها او را بپرستيم، غير او را نمى پرستيديم، و استدلال كرده اند به حديث: «مَا شَاءَ اللهُ كَانَ وَ مَا لَم يَشَأ لَم يَكُن: آنچه خدا بخواهد، شدنى است و آنچه نخواهد، شدنى نيست». زيرا در اين حديث، عدم وجود را معلق بر عدم مشيّت كرده، نه بر مشيّت. | |||
ليكن اين اشكال وارد نيست، هر چند اصل حرف، در جاى خود صحيح است، ولى عنايات لفظى و مجازات كلام، دائر مدار حقايق كونى و نظريات فلسفى نيست. | ليكن اين اشكال وارد نيست، هر چند اصل حرف، در جاى خود صحيح است، ولى عنايات لفظى و مجازات كلام، دائر مدار حقايق كونى و نظريات فلسفى نيست. |
ویرایش