۱۶٬۲۶۳
ویرایش
(۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۴: | ||
<span id='link108'><span> | <span id='link108'><span> | ||
«'''قُلْ كُونُوا حِجَارَةً أَوْ حَدِيداً * أَوْ خَلْقاً مِمَّا يَكبُرُ فى صُدُورِكمْ'''»: | «'''قُلْ كُونُوا حِجَارَةً أَوْ حَدِيداً * أَوْ خَلْقاً مِمَّا يَكبُرُ فى صُدُورِكمْ'''»: | ||
خط ۱۳۱: | خط ۱۳۰: | ||
و اين كه فرمود: «وَ تَظُنُّونَ إن لَبِثتُم إلّا قَلِيلاً»، معنايش اين است كه: آن روز گمان مى كنيد كه در قبرها بيشتر از اندك زمانى نمانده ايد، و خلاصه روز قيامت را نسبت به روز مُردن، خيلى نزديك مى بينيد. خداوند هم ايشان را در اين پندار تصديق كرده است، هر چند در آيات ديگر، پندار ايشان را نسبت به مدتى كه خود تخمين زده اند، خطا شمرد، و فرموده: | و اين كه فرمود: «وَ تَظُنُّونَ إن لَبِثتُم إلّا قَلِيلاً»، معنايش اين است كه: آن روز گمان مى كنيد كه در قبرها بيشتر از اندك زمانى نمانده ايد، و خلاصه روز قيامت را نسبت به روز مُردن، خيلى نزديك مى بينيد. خداوند هم ايشان را در اين پندار تصديق كرده است، هر چند در آيات ديگر، پندار ايشان را نسبت به مدتى كه خود تخمين زده اند، خطا شمرد، و فرموده: | ||
«قَالَ إن لَبِثتُم إلّا قَلِيلاً لَو أنَّكُم كُنتُم تَعلَمُونَ». و نيز فرموده: «وَ يَومَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُقسِمُ المُجرِمُونَ مَا لَبِثُوا غَيرَ سَاعَةٍ كَذَلِكَ كَانُوا يُؤفَكُونَ وَ قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا العِلمَ وَ الإيمَانَ لَقَد لَبِثتُم فِى كِتَابِ اللّهِ إلَى يَومِ البَعثِ فَهَذَا يَومُ البَعثِ». | «قَالَ إن لَبِثتُم إلّا قَلِيلاً لَو أنَّكُم كُنتُم تَعلَمُونَ». و نيز فرموده: «وَ يَومَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُقسِمُ المُجرِمُونَ مَا لَبِثُوا غَيرَ سَاعَةٍ كَذَلِكَ كَانُوا يُؤفَكُونَ * وَ قَالَ الَّذِينَ أُوتُوا العِلمَ وَ الإيمَانَ لَقَد لَبِثتُم فِى كِتَابِ اللّهِ إلَى يَومِ البَعثِ فَهَذَا يَومُ البَعثِ». | ||
و اين كه فرمود: «وَ تَظُنُّونَ إن لَبِثُتم إلّا قَلِيلاً»، هم تعريض به كفار است كه روز قيامت را بعيد مى شمردند، و آن را استهزاء مى كردند. و هم تأييد جمله قبل است كه مى فرمود: «قُل عَسَى أن يَكُونَ قَرِيباً». يعنى: ما امروز اظهار اميد مى كرديم كه قيامت نزديك باشد، شما هم به زودى آن را نزديك مى شماريد. | و اين كه فرمود: «وَ تَظُنُّونَ إن لَبِثُتم إلّا قَلِيلاً»، هم تعريض به كفار است كه روز قيامت را بعيد مى شمردند، و آن را استهزاء مى كردند. و هم تأييد جمله قبل است كه مى فرمود: «قُل عَسَى أن يَكُونَ قَرِيباً». يعنى: ما امروز اظهار اميد مى كرديم كه قيامت نزديك باشد، شما هم به زودى آن را نزديك مى شماريد. | ||
خط ۱۳۸: | خط ۱۳۷: | ||
<span id='link109'><span> | <span id='link109'><span> | ||
==امر به | ==امر به خوشزبانى و ادب در کلام و پرهیز از درشتگويى == | ||
«'''وَ قُل لِّعِبَادِى يَقُولُوا الَّتى هِىَ | «'''وَ قُل لِّعِبَادِى يَقُولُوا الَّتى هِىَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطانَ يَنزَغُ بَيْنهُمْ'''»: | ||
از سياق | از سياق بر مى آيد كه مقصود از كلمۀ «عِبَادِى»، مؤمنان اند، و اضافه بندگان به «مَن» تشريفى است، و معناى جمله اين است كه: به بندگان من دستور بده كه... | ||
و كلمۀ «يَقُولُوا»، در مقام امر است، و هم جواب امر «قُل»، و به همين جهت مجزوم شده، و معناى جملۀ «الَّتِى هِىَ أحسَن»، كلماتى است كه احسن، و از نظر مشتمل بودن بر ادب و خالى بودن از خشونت و ناسزا و توالى فاسده ديگر، نيكوتر باشد. | |||
اين آيه و دو آيه بعد از آن، داراى يك سياق اند، و خلاصه مضمون آن دو، دستور به نيكو سخن گفتن و ادب در كلام را رعايت كردن و از وسوسه هاى شيطان احتراز جستن است، و اين كه بدانند كه امور همه به مشيت خدا است، نه به دست رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلم»، تا او قلم تكليف را از گروندگان خود برداشته و ايشان را اهليت سعادت بدهد، به طورى كه هرچه خواستند، بگويند، و ديگران را از هر چيزى محروم كنند، و در باره ديگران هرچه دلشان خواست، بگويند. | |||
از | نه، چنين نيست كه خداوند به گزاف، فردى را هرچند از انبياء باشد، چنين اختيارى بدهد كه افراد نالايق را بى جهت تقرب داده و افراد لايق را محكوم آنان كند. | ||
آرى، در درگاه خدا، حُسن سريره و خوشرفتارى و كمال ادب، ملاك برترى انسان ها است، حتى اگر در ميان انبياء هم، خداوند بعضى را بر بعضى برترى داده، باز بيهوده نبوده، بلكه به خاطر همين حُسن رفتار و سيرت و ادب بيشتر بوده است. مثلا داوود «عليه السلام» را بر ديگران برترى داده و او را زبور داد و در آن بهترين ادب و پاكيزه ترين حمد و ثنا را نسبت به خداى تعالى به وى آموخت. | |||
پس | از همين ها معلوم مى شود كه گويا قبل از هجرت رسول خدا بعضى از مسلمان ها با مشركان مواجه مى شدند و در گفتگوى با آنان سخنان درشت گفته و چه بسا مى گفته اند شما اهل آتش و ما مؤمنان به بركت رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» اهل بهشتيم، و همين باعث مى شده كه مشركان عليه مسلمانان، تهييج شده، عداوت ها و فاصله ها بيشتر شود، و در روشن كردن آتش فتنه و آزار مؤمنان و رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» و عناد با حق، بهانه هاى تازه اى به دستشان بيايد. | ||
لذا خداى تعالى به رسول گرامى خود دستور مى فرمايد كه ايشان، مردم را به خوشزبانى امر كنند و اتفاقا مقام، مناسب چنين سفارشى هم بود. چون در همين آيات قبل بود كه ديديم مشركان نسبت به آن جناب بى ادبى نموده و او را مردى جادوشده خواندند. و نيز نسبت به قرآن و معارفى كه در باره مبدأ و معاد در آن است، استهزاء كردند، و همين وجه، آيات سه گانه مورد بحث را به آيات قبل وصل مى كند، و نيز خود آيات سه گانه را به هم مربوط مى سازند. (دقت فرمایيد). | |||
پس جملۀ «وَ قُل لِعِبَادِى يَقُولُوا الَّتِى هِىَ أحسَنُ»، امر به اين است كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» را امر به خوشزبانى كند، و آيه شريفه از نظر بيان، نظير آيه: «وَ جَادِلهُم بِالَّتِى هِىَ أحسَنُ» مى باشد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۶۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۶۳ </center> | ||
و | و جملۀ «إنَّ الشَّیطَانَ يَنزِغُ بَينَهُم»، تعليل حكم مذكور است، همچنان كه جملۀ «إنَّ الشَّيطَانَ كَانَ لِلإنسَانِ عَدُوّاً مُبِيناً»، تعليل براى تعليل قبل است. | ||
و چه بسا بعضى گفته باشند مقصود از گفتار به | و چه بسا بعضى گفته باشند: مقصود از گفتار به «أحسن»، خوددارى كردن از جنگ با مشركان و برقرار كردن روابط حسنه و مسالمت آميز است، و خطاب در آيه به مؤمنان صدر اسلام و اهل مكه است كه هنوز رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» هجرت نكرده، و آيه شريفه، به طورى كه از روايات اسباب نزول بر مى آيد، در حقيقت نظير آيه: «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسناً» مى باشد (كه در آيه ۸۳ سوره «بقره» قرار داشت)، به مسلمانان دستور مى دهد با مردم خوشزبان باشند، ولى خواننده گرامى توجه دارد كه اين تفسير با تعليلى كه در ذيل آيه است، سازگارى ندارد. | ||
«''' | «'''رَّبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ إِن يَشأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِن يَشأْ يُعَذِّبْكُمْ وَ مَا أَرْسلْنَاك عَلَيهِمْ وَكيلاً'''»: | ||
قبلا گفتيم كه اين آيه | قبلا گفتيم كه اين آيه و آيه بعدش، تتمه و دنباله سياق آيه قبلى است. بنابراين اول آيه، تتمه كلامى است كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، مأمور شده به مردم برساند، و ذيل آيه خطابى است كه خداوند تنها به رسول گرامى خود نموده، بنابراين ديگر كسى نپندارد كه در آيه شريفه التفاتى به كار رفته است. | ||
ممكن هم هست | ممكن هم هست بگویيم: خطاب در صدر آيه، متوجه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» و مؤمنان هر دو باشد، به اين كه جانب خطاب آن جناب را، بر غيبت آنان غلبه داده باشد، و اين احتمال با سياق آيه قبلى سازگارتر است، و كلام را (كه همه اش از خداست)، بهتر به هم مربوط و متصل مى كند. | ||
<span id='link110'><span> | <span id='link110'><span> | ||
==سعادت | ==سعادت و شقاوت هر كس، بسته به مشيّت الهى و بر اساس ایمان و عمل صالح است == | ||
و به هر | و به هر حال، جملۀ «رَبُّكُم أعلَمُ بِكُم إن يَشَأ يَرحَمكُم أو إن يَشَأ يُعَذِّبكُم»، در مقام تعليل امرى است كه قبلا كرده بود، هر چند در آيه قبلى، امر مزبور را تعليل كرده بود، ولى اين تعليل، تعليل دوم است و اين معنا را مى رساند كه: | ||
«خداوند دوست دارد كه مؤمنان از سخن درشت با يكديگر دورى كنند و نسبت به سعادت و شقاوت يكديگر - كه خدا به آن داناتر است - قضاوت نكنند، و مثلا نگويند فلانى چون پيروى رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» را كرده، «سعيد»، و آن ديگرى كه نكرده، «شقى» است. فلانى اهل بهشت و آن ديگرى اهل جهنم است»، زيرا: | |||
'''كس نمى داند در اين بحر عميق * سنگريزه قرب دارد، يا عقيق ''' | |||
آرى، كسانى كه به خدا ايمان دارند، بايد اين گونه امور را به خدا واگذار نمايند. چون پروردگار شما، شما را بهتر مى شناسد و همانا او به مقتضاى استحقاقى كه از رحمت و يا عذاب او داريد، ميان شما قضاوت و داورى مى كند. اگر خواست، رحم مى كند، (و البته اين ترحم را نمى كند مگر به شرط ايمان و عمل صالح، چون در كلامش مكرر اين شرط شده). | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۶۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۶۴ </center> | ||
و اگر | و اگر خواست، عذابتان مى كند. و اين را عملى نمى كند، مگر با كفر و فسق، و ما تو را اى پيغمبر، وكيل ايشان قرار نداده و امر ايشان را به تو واگذار نكرده ايم، تا اختيار تام داشته باشى، به هر كه خواستى، بدهى و هر كه را خواستى، محروم كنى. | ||
از همين ها مى توان فهميد كه ترديد در عبارت : | از همين ها مى توان فهميد كه ترديد در عبارت: «اگر خواست بر شما رحم مى كند، و اگر خواست، عذابتان مى كند»، به اعتبار مشيّت هاى مختلف پديد مى آيد و مشيّت هاى مختلف هم، ناشى از ايمان و كفر و عمل صالح و طالح است. | ||
و اين نيز روشن مى گردد كه: جملۀ «وَ مَا أرسَلنَاكَ عَلَيهِم وَكِيلاً»، ردع و تخطئه مؤمنان است از اين كه در نجات خود (از عمل صالح دست بردارند و تنها) به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم) اعتماد كنند و سرنوشت خود را مستند به قبول دين او بدانند. (همان طور كه يهود و نصارا به دين خود دلخوش هستند). | |||
آيه شريفه قرآن هم، همه را تخطئه نموده و مى فرمايد: «لَيسَ بِأمَانِيِّكُم وَ لَا أمَانِىِّ أهلِ الكِتَابِ مَن يَعمَل سُوءً يُجزَ بِهِ». و نيز در تخطئه از همين پندار مى فرمايد: «إنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هَادُوا وَ النَّصَارَى وَ الصَّابِئِينَ مَن أمَنَ بِاللّهِ وَ اليَومِ الآخِرِ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَلَهُم أجرُهُم عِندَ رَبِّهِم»، و همچنين در مواردى ديگر. | |||
البته در تفسير آيه مورد بحث، اقوال ديگرى نيز هست كه از آن جا كه در نقلش فایده اى نديديم، از نقل آن صرف نظر نموديم. | |||
«'''وَ رَبُّك أَعْلَمُ بِمَن فى السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ وَ لَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلى بَعْضٍ وَ آتَيْنَا دَاوُدَ زَبُوراً'''»: | |||
در آيه | صدر آيه، تعليلى را كه در آيه قبلى بود، توسعه داده است. گویى كه مى فرمايد: «چگونه خداوند از شما داناتر نيست؟ و حال آن كه او داناتر است به آنچه در آسمان ها و زمين است، كه شما يكى از آن هایيد». | ||
جمله: «وَ لَقَد فَضَّلنَا بَعضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعضٍ»، به منزله تمهيد و مقدمه است براى جملۀ «وَ آتَينَا دَاوُدَ زَبُوراً»، و روى هم رفته فضيلت داوود و برترى او از ساير انبياء را كه همان داشتن كتاب زبور است، بيان مى كند، و در زبور، احسن كلمات را در حمد و تسبيح خدا به كار برد. | |||
در آيه شريفه، مؤمنان را تحريك مى كند كه ايشان هم در گفتار نيكو، رغبت نموده و در گفت و شنود با مردم، به ادب جميل و زيبا مؤدب گردند. | |||
البته مفسران در تفسير آيه، اقوال ديگرى نيز دارند كه ما از ايرادش خوددارى نموديم. طالبان مى توانند به تفسيرهاى مبسوط و طولانى مراجعه نمايند. | |||
<span id='link111'><span> | <span id='link111'><span> | ||
==بحث روايتى == | ==بحث روايتى == | ||
در تفسير | در تفسير قمى، در ذيل آيه: «لَو كَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَمَا يَقُولُونَ إذاً لَابتَغَوا إلَى ذِى العَرشِ سَبِيلاً» مى گويد: امام «عليه السلام» فرمود: اگر اين بت ها، إله و معبود بودند، آن طور كه شما پنداشته ايد، يقينا به عرش مى رفتند. | ||
مؤلف : يعنى مسلط بر عرش مى شدند، | مؤلف: يعنى مسلط بر عرش مى شدند، و زمام امور عالَم را به دست مى گرفتند. آرى، معناى «عرش»، اين است، نه ملك كه جهاتش محدود است. | ||
<span id='link112'><span> | <span id='link112'><span> | ||
مؤلف : قبلا در معناى تسبيح موجودات اين ارتباطى كه روايت ميان تسبيح | و در الدرّ المنثور است كه احمد و ابن مردويه، از ابن عمر روايت كرده اند كه گفت: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: وقتى مرگ نوح فرا رسيد، به دو فرزند خود گفت: من شما را امر مى كنم به تسبيح و حمد خدا، چون اين دو كلمه نماز هر چيز است، و با همين دو كلمه است كه هر چيزى روزى مى خورد. | ||
مؤلف: قبلا در معناى تسبيح موجودات اين ارتباطى كه روايت ميان تسبيح و حمد و روزى خوردن موجودات بيان مى كند، گذشت و گفتيم كه رزق هر موجودى، با ترازوى احتياج و سؤال او اندازه گيرى مى شود. و گفتيم كه هر موجودى خداى را با اظهار حاجت و نقص خود تسبيح نموده و او را از داشتن حاجتى مثل حاجت خود و نقصى چون نقص خود منزه مى دارد. | |||
و در تفسير عياشى، از ابى الصباح، از امام صادق «عليه السلام» روايت شده كه گفت خدمت آن جناب عرض كردم: معناى جملۀ «وَ إن مِن شَئٍ إلّا يُسَبِّحُ بِحَمدِهِ» چيست؟ | |||
فرمود: هر چيزى خداى را با تسبيح خود حمد مى كند. آرى، همين كه مى بينيم ديوارها ترك مى خورد و شكاف بر مى دارد، اين خود تسبيح ديوار است. چون نشان مى دهد كه تعمير احتياج دارد. | |||
مؤلف : اين روايت را از حسين بن | مؤلف: اين روايت را از حسين بن سعيد، از آن جناب نيز نقل كرده است. | ||
و در همان | و در همان كتاب، از نوفلى، از سكونى، از جعفر بن محمّد، از پدرش «عليهما السلام» روايت كرده كه فرمود: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» نهى كردند از اين كه چارپايان را داغ كنند، و اين كه مردم به صورت آن ها بزنند و فرمود: زيرا چارپايان هم، خدا را به حمد تسبيح مى گويند. | ||
مؤلف : اين | مؤلف: اين مطلب، يعنى نهى از زدن به صورت حيوانات را، كلينى هم، در كافى، به سند خود، از محمّد بن مسلم، از امام صادق «عليه السلام»، از رسول خدا نقل كرده كه در ضمن حديثى فرمود: حيوانات را از صورت داغ مكن. | ||
و در همان | و در همان كتاب، از اسحاق بن عمّار، از امام صادق «عليه السلام» روايت شده كه فرمود: هيچ مرغى نيست كه در صحرا يا دريا شكار شود، مگر به خاطر اين است كه در تسبيح خدا كوتاهى كرده است. | ||
مؤلف :اين معنا را اهل سنت | مؤلف: اين معنا را اهل سنت هم، به طرق زيادى، از ابن مسعود و ابى الدرداء و ابوهريره و غير ايشان، از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» نقل كرده اند. | ||
ویرایش