گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۲۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
(۷ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۶۸: خط ۱۶۸:
<span id='link211'><span>
<span id='link211'><span>


==چند روايت درباره جهر واخفات در نماز ==
==چند روايت درباره جهر و إخفات در نماز ==
و در تفسير عياشى از زراره و حمران و محمد بن مسلم از ابى جعفر و ابى عبداللّه (عليهما السلام) روايت شده كه در تفسير آيه: «و لا تجهر بصلاتك و لا تخافت بها و ابتغ بين ذلك سبيلا» فرموده اند: ايامى كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) در مكه بود، نمازش را با صداى بلند اقامه مى فرمود در نتيجه مشركين صدايش را مى شنيدند و محل حضور حضرت برايشان مشخص مى شد سپس به آنجا رفته وى را آزار مى دادند، لذا اين آيه شريفه نازل گرديد.
و در تفسير عياشى، از زراره و حمران و محمّد بن مسلم، از ابى جعفر و ابى عبداللّه «عليهما السلام» روايت شده، كه در تفسير آيه: «وَ لَا تَجهُر بِصَلاَتِكَ وَ لَا تُخَافِت بِهَا وَ ابتَغِ بَينَ ذَلِكَ سَبیيلاً» فرموده اند:  


مؤلف: اين معنا در الدر المنثور هم از ابن مردويه از ابن عباس روايت شده ونيز از عايشه روايت شده كه گفته است: ((اين آيه در باره دعاء است (( وعيبى هم ندارد، چون ميان آن وديگر روايات معارضه اى نيست، و نيز از عايشه روايت شده كه آيه در باره تشهد است.
ايامى كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» در مكه بود، نمازش را با صداى بلند اقامه مى فرمود. در نتيجه، مشركان صدايش را مى شنيدند و محل حضور حضرت برايشان مشخص مى شد. سپس به آن جا رفته، وى را آزار مى دادند. لذا اين آيه شريفه نازل گرديد.


و در كافى به سند خود از سماعة روايت شده كه گفت : از امام (عليه السلام ) معناى آيه «و لا تجهر بصلاتك و لا تخافت بها» را پرسيدم، فرمود: مخافته آن است كه انسان طورى تكلم كند كه گوش خودش هم نشنوند، وجهر آن است كه جوهره صدا به شدت بلند شود.
مؤلف: اين معنا، در الدرّ المنثور هم، از ابن مردويه، از ابن عباس روايت شده. و نيز از عايشه روايت شده كه گفته است: «اين آيه، در باره دعاء است»، و عيبى هم ندارد. چون ميان آن و ديگر روايات معارضه اى نيست. و نيز از عايشه روايت شده كه: آيه، در باره تشهد است.
 
و در كافى، به سند خود، از سماعة روايت شده كه گفت: از امام «عليه السلام»، معناى آيه «وَ لَا تَجهَر بِصَلَاتِكَ وَ لَا تُخَافِت بِهَا» را پرسيدم.
 
فرمود: «مخافته»، آن است كه انسان طورى تكلم كند كه گوش خودش هم نشنوند، و «جهر»، آن است كه جوهرۀ صدا به شدت بلند شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۱۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۱۸ </center>
مؤلف : اين روايات تا حدى معناى اولى را كه در تفسير آيه گذرانديم تاءييد مى كند.  
مؤلف: اين روايات، تا حدّى معناى اولى را كه در تفسير آيه گذرانديم، تأييد مى كند.  
 
و باز در همان كتاب، به سند خود، عبدالله بن سنان روايت كرده كه گفت: از امام صادق «عليه السلام» پرسيدم: آيا بر امام جماعت واجب است كه نماز را آن قدر بلند بخواند كه مأمومين بشنوند؟ و اگر چنين است، در جماعت هایى كه جمعيت بسيار است، چطور مى شود؟


و باز در همان كتاب به سند خود عبد الله بن سنان روايت كرده كه گفت : از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم آيا بر امام جماعت واجب است كه نماز را آنقدر بلند بخواند كه ماءمومين بشنوند؟ واگر چنين است در جماعت هائى كه جمعيت بسيار است چطور مى شود؟ فرمود: بايد بطور معتدل ومتوسط بخواند چنانچه خداى تعالى فرمود: «و لا تجهر بصلاتك و لا تخافت بها».
فرمود: بايد به طور معتدل و متوسط بخواند، چنانچه خداى تعالى فرمود: «وَ لَا تَجهَر بِصَلَاتِكَ وَ لَا تُخَافِت بِهَا».


و در الدر المنثور است كه احمد و طبرانى از معاذ بن انس روايت كرده كه گفت: رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم) فرمود: آيه: «و قل الحمد لله الّذى لم يتخذ ولدا» تا آخر آيه عزت است.
و در الدرّ المنثور است كه احمد و طبرانى، از معاذ بن انس روايت كرده كه گفت: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: آيه: «وَ قُلِ الحَمدُ لِلّهِ الَّذِى لَم يَتَّخِذ وَلَداً» تا آخر آيه، عزت است.


و در تفسير قمى از امام آورده كه در ذيل «و لم يكن له ولى من الذل» فرموده است : يعنى خداوند هرگز ذليل نشده تا محتاج وليى شود كه ياريش كند.
و در تفسير قمى، از امام آورده كه در ذيل «وَ لَم يَكُن لَهُ وَلِىٌّ مِنَ الذُّلّ» فرموده است: يعنى خداوند هرگز ذليل نشده، تا محتاج وليىّ شود كه ياری اش كند.


<span id='link212'><span>
<span id='link212'><span>
==بحثى روايتى و قرآنى ==
==بحثى روايتى و قرآنى ==
<span id='link213'><span>
<span id='link213'><span>
(درباره تفريق آيات قرآن وقرانا فرقناه ...)
   
   
اين بحث پيرامون آيه شريفه «و قرآنا فرقناه لتقراه على الناس على مكث» است كه در سه فصل عنوان مى شود:
اين بحث، پيرامون آيه شريفه: «وَ قُرآناً فَرَقنَاهُ لِتَقرَأهُ عَلَى النَّاس عَلَى مُكثٍ» است، كه در سه فصل عنوان مى شود:
<span id='link214'><span>
<span id='link214'><span>
==تقسيم قرآن به آيات و سور ==
 
فصل اول ، پيرامون تقسيمات قرآن كريم : كتاب الهى به اجزائى تقسيم شده كه با آن شناخته مى شود، مانند سى جزء، واينكه هر جزئى ۴ حزب وهر حزبى ۱۰ عشر دارد، و امثال آن ، واين تقسيم بندى است كه در قرآن كريم كرده اند، ولى آنچه در خود قرآن مى باشد، دو تقسيم است: يكى سوره وديگر تقسيم هر سوره به چند آيه ، ومكرر از آن دو، اسم برده مثلا فرموده: «سورة انزلناها» و يا فرموده: «قل فاتوا بسورة مثله» و همچنين در غير اين دو آيه .
''' * فصل اول - پيرامون تقسيمات قرآن كريم:'''
 
كتاب الهى به اجزائى تقسيم شده كه با آن شناخته مى شود. مانند سى جزء، و اين كه هر جزئى، ۴ حزب، و هر حزبى، ۱۰ عشر دارد و امثال آن. و اين تقسيم بندى است كه در قرآن كريم كرده اند، ولى آنچه در خود قرآن مى باشد، دو تقسيم است:  
 
يكى «سوره»، و ديگر تقسيم هر سوره به چند «آيه»، و مكرر از آن دو، اسم برده. مثلا فرموده: «سُورَةٌ أنزَلنَاهَا». و يا فرموده: «قُل فَأتُوا بِسُورَةٍ مِثلِه». و همچنين در غير اين دو آيه.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۱۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۱۹ </center>
در لسان رسول خدا و صحابه و ائمه معصومين (عليهم السلام) نيز استعمال اين دوكلمه زياد آمده به حدى كه جاى ترديد نمانده كه سوره و آيه دوحقيقت قرآنى است و اين سوره ها مجموعه اى از كلام الهى است كه هر يك با بسم الله آغاز شده وغرضى را بيان مى كند، و آن غرض ‍ معرف سوره است ، ودر هيچ يك اين قاعده تخلف نپذيرفته ، مگر در سوره برائت آن هم به حكم پاره اى از روايات ائمه اهل بيت (عليهم السلام) - كه در ذيل آيه: «انا نحن نزلنا الذكر» در جلد دوازدهم اين كتاب ذكر نموديم - تتمه آياتى از سوره انفال است، و نيز سوره «و الضحى» و «الم نشرح» كه با اينكه يك سوره هستند يك بسم اللّه در وسط فاصله شده، وهمچنين سوره فيل و ايلاف كه سوره واحدى هستند و يك بسم اللّه در وسط فاصله شده است.  
در لسان رسول خدا و صحابه و ائمه معصومين «عليهم السلام» نيز، استعمال اين دو كلمه زياد آمده، به حدّى كه جاى ترديد نمانده كه «سوره» و «آيه»، دو حقيقت قرآنى است، و اين سوره ها، مجموعه اى از كلام الهى است كه هر يك، با «بِسمِ الله» آغاز شده و غرضى را بيان مى كند، و آن غرض، معرّف سوره است، و در هيچ يك، اين قاعده تخلف نپذيرفته، مگر در سوره «برائت»، آن هم به حكم پاره اى از روايات ائمه اهل بيت «عليهم السلام» - كه در ذيل آيه: «إنَّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّكر»، در جلد دوازدهم اين كتاب ذكر نموديم - تتمه آياتى از سوره انفال است.  


البته همه اين موارد استثنايى به حكم رواياتى است كه از ائمه (عليهم السلام) رسيده و شيخ آن را در تهذيب به سند خود از شحام از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده و محقق در شرايع و طبرسى در مجمع البيان آن را به روايت اصحاب ما - اماميه - نسبت داده اند.
و نيز سوره «وَ الضُّحَى» و «ألَم نَشرَح»، كه با اين كه يك سوره هستند، يك «بسم اللّه» در وسط فاصله شده. و همچنين سوره «فيل» و «إيلاف»، كه سوره واحدى هستند و يك «بسم اللّه» در وسط فاصله شده است.  


نظير اين مطلبى كه در باره سوره ها گفتيم در آيه ها جريان دارد، زيرا در كلام خداى تعالى آيه بطور مكرر بر قطعه اى از كلام الهى اطلاق شده است، مانند: «و اذا تليت عليهم آياته زادتهم ايمانا»، و نيز مانند: «كتاب فصلت آياته قرآنا عربيا».
البته همه اين موارد استثنايى، به حكم رواياتى است كه از ائمه «عليهم السلام» رسيده و شيخ آن را در تهذيب، به سند خود، از شحام، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده و محقق، در شرايع و طبرسى، در مجمع البيان، آن را به روايت اصحاب ما - اماميه - نسبت داده اند.


از ام سلمه روايت شده كه گفت: رسول خدا آخر هر آيه وقف مى كرد، و نيز روايت صحيح آمده كه سوره حمد هفت آيه است واز رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم) روايت شده كه فرمود: سوره ملك سى آيه است، و همچنين رواياتى ديگر كه در باره عدد آيه هاى هر سوره قرآن از رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم) نقل شده است .
نظير اين مطلبى كه در باره سوره ها گفتيم، در آيه ها جريان دارد. زيرا در كلام خداى تعالى، «آيه» به طور مكرر بر قطعه اى از كلام الهى اطلاق شده است. مانند: «وَ إذَا تُلِيَت عَلَيهِم آيَاتُهُ زَادَتهُم إيمَاناً». و نيز مانند: «كِتَابٌ فُصِّلَت آيَاتُهُ قُرآناً عَرَبِيّاً».
 
از امّ سلمه روايت شده كه گفت: رسول خدا، آخر هر آيه وقف مى كرد. و نيز روايت صحيح آمده كه: سوره «حمد»، هفت آيه است. و از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» روايت شده كه فرمود: سوره «مُلك»، سى آيه است. و همچنين رواياتى ديگر، كه در باره عدد آيه هاى هر سوره قرآن، از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» نقل شده است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۳۲۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۳۲۰ </center>
و آنچه كه دقت در تقسيم بندى طبيعى كلام عرب به فصول وقطعه هاى جداى از هم، و مخصوصا در كلمات مسجع آن، و نيز آنچه كه تدبر در روايات وارده از رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم) و اهل بيتش در خصوص عدد آيات وارد شده اقتضاء مى كند، اين است كه يك آيه از قرآن كريم يك قطعه از كلام خداست كه حقش اين است كه بر آن يك قطعه اعتماد وتكيه نموده ودر تلاوت آن را، از قبل و بعدش جدا كرد.
و آنچه كه دقت در تقسيم بندى طبيعى كلام عرب به فصول و قطعه هاى جداى از هم، و مخصوصا در كلمات مسجّع آن، و نيز آنچه كه تدبّر در روايات وارده از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» و اهل بيتش در خصوص عدد آيات وارد شده، اقتضاء مى كند، اين است كه: يك آيه از قرآن كريم، يك قطعه از كلام خداست، كه حقش اين است كه بر آن يك قطعه، اعتماد و تكيه نموده و در تلاوت، آن را از قبل و بعدش جدا كرد.
 
و اين قطعات به اختلاف سياق ها و مخصوصا در سياق هاى مسجّع مختلف مى شود. چه بسا يك كلمه به تنهایى به خاطر سجع آخرش، يك آيه به حساب آيد. مانند كلمه: «مُدهَامَّتَان: دو برگ سبز».
 
و چه بسا آيه دو كلمه يا بيشتر باشد. خواه كلام تام باشد، يا ناقص. مانند: «الرَّحمَنُ * عَلَّمَ القُرآنَ * خَلَقَ الإنسَانَ * عَلَّمَهُ البَيَان». و مانند «الحَاقَّةُ * مَا الحَاقَّةُ * وَ مَا أدرَيكَ مَا الحَاقَّةُ».  


و اين قطعات به اختلاف سياقها ومخصوصا در سياق هاى مسجع مختلف مى شود، چه بسا يك كلمه به تنهائى به خاطر سجع آخرش يك آيه به حساب آيد، مانند كلمه: «مدهامتان - دوبرگ سبز»، و چه بسا آيه دوكلمه يا بيشتر باشد، خواه كلام تام باشد يا ناقص ، مانند «الرحمن * علم القرآن * خلق الانسان * علمه البيان». و مانند «الحاقة * ما الحاقة * و ما ادريك ما الحاقة»، و چه بسا كه يك آيه بسيار طولانى باشد، مانند آيه پيرامون قرض دادن وگرفتن كه آيه ۲۸۲ از سوره بقره است.
و چه بسا كه يك آيه بسيار طولانى باشد، مانند: آيه پيرامون قرض دادن و گرفتن، كه آيه ۲۸۲ از سوره «بقره» است.


<span id='link215'><span>
<span id='link215'><span>
==عدد سوره ها و آيات قرآن كريم ==
فصل دوم، پيرامون عدد سوره ها و آيات قرآن كريم: تعداد سوره هاى قرآن، صد و چهارده عدد است، و بر همين عدد، قرآن هاى موجود در ميان مسلمين تدوين شده و اين قرآنها مطابق قرآنى است كه عثمان جمع آورى نموده، و ما قبلا از ائمه معصومين (سلام اللّه عليهم اجمعين) نقل كرديم كه فرمودند: سوره «برائت»، سوره اى مستقل نيست، بلكه متمم سوره «انفال» است، و همچنين «والضحى» و «الم نشرح»، يك سوره  و «فيل» و «ايلاف»، يك سوره هستند.


و پيرامون تعداد آيه هاى قرآن بايد گفت : در اين خصوص نص متواترى نرسيده كه يك يك آيه ها را معرفى كند، و هر يك را از ديگرى متمايز سازد. روايات محدودى هم كه رسيده به خاطر خبر واحد بودن قابل اعتماد نيستند، وروشن ترين علت بر نبودن دليل معتبر، اختلاف اهل مكه ، مدينه ، شام ، بصره وكوفه است ، كه در باره تعداد آيات اعداد متفاوتى ارائه كرده اند.
''' * فصل دوم، پيرامون عدد سوره ها و آيات قرآن كريم:'''
 
تعداد سوره هاى قرآن، «صد و چهارده» عدد است، و بر همين عدد، قرآن هاى موجود در ميان مسلمين تدوين شده، و اين قرآن ها، مطابق قرآنى است كه عثمان جمع آورى نموده، و ما قبلا از ائمه معصومين «سلام اللّه عليهم اجمعين» نقل كرديم كه فرمودند: سوره «برائت»، سوره اى مستقل نيست، بلكه متمم سوره «انفال» است. و همچنين «وَ الضُّحَى» و «ألَم نَشرَح»، يك سورهو «فيل» و «ايلاف»، يك سوره هستند.
 
و پيرامون تعداد آيه هاى قرآن بايد گفت:  
 
در اين خصوص، نصّ متواترى نرسيده كه يك يك آيه ها را معرفى كند، و هر يك را از ديگرى متمايز سازد. روايات محدودى هم كه رسيده، به خاطر خبر واحد بودن، قابل اعتماد نيستند، و روشن ترين علت بر نبودن دليل معتبر، اختلاف اهل مكه، مدينه، شام، بصره و كوفه است، كه در باره تعداد آيات، اعداد متفاوتى ارائه كرده اند.




۱۴٬۴۳۷

ویرایش