۱۶٬۲۶۹
ویرایش
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
<span id='link203'><span> | <span id='link203'><span> | ||
آرى، پيروان وثنيت - همان طور كه در جلد دهم اين كتاب، پاره اى از اعتقاداتشان را نقل كرديم - خداى سبحان را، ذاتى متعال از هر حدّ و وصفى مى بينند، و وقتى همين ذات مطلق، به يكى از مشخصات كه خود اسمى است از اسماء مشخص مى شود، همان تشخص را تولد مى خوانند، و از ديد وثنيت، ملائكه و جنّ، مظاهر عاليه اى براى اسماء هستند، و به همين جهت، آن دو را، فرزندان خدا دانستند كه در عالَم وجود دخل و تصرف دارند. | |||
و نيز، از ديد آنان، عبادت عبادت كاران و توجه هر متوجهى از مرحلۀ ظهور اسماء و مرتبه فرزندان خدا كه مظاهر اسماء اويند، تجاوز نمى كند (و به خدا نمى رسد، هرچند كه او خيال كند متوجه خدا شده، بلكه در حقيقت، متوجه همان فرزندان خدا گشته است). | |||
آرى، اگر ما خدا را مى پرستيم، در حقيقت خالق و رازق و مُحيى و مُميت و امثال آن را مى پرستيم، كه همه اين ها، اسمائى هستند كه تنها در ملائكه و جنّ جلوه دارند، و اما ذات متعالى خدا، اجلّ و بالاتر از آن است كه عقل و وهم و يا حس آدمى او را درك نمايد. | |||
آيه شريفه مورد | پس به نظر وثنى ها، خواندن هر اسمى از اسماء خدا، پرستيدن همان اسم است. يعنى پرستيدن فرشته يا جنّى است كه مظهر آن اسم است، و همان جنّ و ملك، اله و معبود آن عبادت است، و تعدد خدايان از همين جا ريشه گرفته است. چون دعاها انواع زيادى داشته، و زيادى انواع دعاها هم، به خاطر زيادى و تعدد انواع حاجات بوده. و به همين جهت، وقتى يكى از مشركان شنيد كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» در نمازش مى گفته «يا اللّه، يا رحمن»، گفته بود: به اين بى دين نگاه كنيد كه ما را از پرستيدن دو إله منع مى كند، آن وقت خودش دو إله را مى خواند. | ||
آيه شريفه مورد بحث، اين حرف را رد مى كند و وجه خطاى اين اعتقاد را هم بيان مى نمايد كه اين اسماء، اسماء متعددى براى خدا و مملوك صرف اويند. نه اين كه خودشان إله مستقل بوده، در ذات و صفات از او جدا باشند، و خود، ذات و صفات جداگانه اى دارا باشند و جز وسيله بودن براى پرستش خداى يگانه، خاصيت ديگرى ندارند، و خواندن آن ها خواندن اوست، و توجه به سوى آن ها، توجه به سوى اوست. زيرا معقول نيست كه مسمّى از اسم جدا باشد. | |||
پس اين اسماء، صرفا طريق به سوى خدا و راهنماى به سوى او و وجه اويند، كه به وسيله آن ها، براى غير خود جلوه مى كند. پس خواندن خدا به وسيله اسماء متعدد، با «توحيد در عبادت» منافات ندارد. بر عكس، خواندن اسماء به طورى كه از اسم به مسمّى تجاوز نكند، محال و غيرمعقول است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۱۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۱۱ </center> | ||
<span id='link204'><span> | <span id='link204'><span> | ||
==بيان اينكه اسماء خداوند متعال مرآت ومعرف يك مسمى هستند == | ==بيان اينكه اسماء خداوند متعال مرآت ومعرف يك مسمى هستند == | ||
از اين بيان به خوبى روشن مى گردد كه اسماء ويا مظاهر اسماء از جن و ملك را فرزندان خدا دانستن خطاء است ، زيرا جن وملك را فرزند ويا پسر اطلاق كردن چه اطلاق به نحوحقيقت باشد وچه به نحومجاز وبه عنوان احترام وتشريف ، محتاج نوعى سنخيت واشتراك ميان پسر و پدر است ، يعنى اين دوبايد در اصل و حقيقت ذات ويا حداقل در كمالى از كمالات ذات با هم نوعى اشتراك داشته باشند، وساحت كبريائى خداى تعالى منزه است از اينكه چيزى غير او، شريك در ذات ويا كمالش باشد، زيرا هر چه اوخودش دارد وهر چه كه غير خودش دارد همه از آن اواست ، وغير اوچيزى از خود ندارد، پس چگونه شريك اومى شود؟ | از اين بيان به خوبى روشن مى گردد كه اسماء ويا مظاهر اسماء از جن و ملك را فرزندان خدا دانستن خطاء است ، زيرا جن وملك را فرزند ويا پسر اطلاق كردن چه اطلاق به نحوحقيقت باشد وچه به نحومجاز وبه عنوان احترام وتشريف ، محتاج نوعى سنخيت واشتراك ميان پسر و پدر است ، يعنى اين دوبايد در اصل و حقيقت ذات ويا حداقل در كمالى از كمالات ذات با هم نوعى اشتراك داشته باشند، وساحت كبريائى خداى تعالى منزه است از اينكه چيزى غير او، شريك در ذات ويا كمالش باشد، زيرا هر چه اوخودش دارد وهر چه كه غير خودش دارد همه از آن اواست ، وغير اوچيزى از خود ندارد، پس چگونه شريك اومى شود؟ |
ویرایش