۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۲۱۲: | خط ۲۱۲: | ||
==رواياتى درباره پيروى نكردن از غير علم وتقسيم شدن ايمان ، بر اعضاء وجوارح == | ==رواياتى درباره پيروى نكردن از غير علم وتقسيم شدن ايمان ، بر اعضاء وجوارح == | ||
و در تفسير عياشى، از ابى عمر و زبيرى، از امام صادق «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود: خداى تبارك و تعالى، ايمان را بر همه اعضاء و جوارح آدمى واجب كرده و بر همه تقسيم نموده است. پس هيچ عضوى نيست مگر آن كه موظف است به ايمانى مخصوص به خود، غير از آن ايمانى كه عضو ديگر موظف بر آن است. يك عضو آدمى دو چشم اوست كه با آن مى بيند و يكى دو پاى اوست كه با آن راه مى رود. | |||
بر چشم واجب كرده كه به آنچه حرام | |||
بر چشم واجب كرده كه به آنچه حرام است، ننگرد، و آنچه را كه خدا نهى كرده و حلال نيست، نبيند. اين عمل ايمان چشم است، و فرموده: «لَا تَقفُ مَا لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ إنَّ السَّمعَ وَ البَصَرَ وَ الفُؤادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنهُ مَسئُولاً»، اين وظيفه چشم و ايمان اوست... | |||
و همچنين بر دو پاى آدمى واجب كرده كه به سوى معاصى الهى نرود، و به سوى آنچه كه خدا واجب كرده، حركت كند، و فرموده: «لَا تَمشِ فِى الأرضِ مَرَحاً إنَّكَ لَن تَخرِقَ الأرضَ وَ لَن تَبلُغَ الجِبَالَ طُولاً». و نيز فرموده: «وَ اقصِد فِى مَشيِكَ وَ اغضُض مِن صَوتِكَ إنَّ أنكَرَ الأصوَاتِ لَصَوتُ الحَمِير». | |||
مؤلف: اين روايت را كافى هم، به سند خود، از ابى عمر و زبيرى، از آن جناب، در ضمن حديث مفصلى نقل كرده. | |||
و در همان كتاب، از ابى جعفر روايت كرده كه گفت: نزد امام صادق «عليه السلام» بودم كه مردى خدمت آن حضرت عرض كرد: پدر و مادرم فداى تو باد! من كنيفى دارم و وارد آن كنيف (مستراح) مى شوم تا رفع حاجت كنم. در همسايگى ما اشخاصى هستند كه كنيزان آوازه خوان دارند، آواز مى خوانند و موسيقى مى نوازند، و چه بسا مى شود من نشستن در آن جا را طول مى دهم تا صداى آن ها را بشنوم. اين عمل چطور است؟ | |||
فرمود: اين كار را مكن. عرض كرد: به خدا قسم، من هرگز به سراغ آن ها نرفته ام و نمى روم، بلكه صدایى است كه از ايشان مى شنوم. | |||
فرمود: مگر كلام خداى را نشنيدى كه مى فرمايد: «إنَّ السَّمعَ وَ البَصَرَ وَ الفُؤادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنهُ مَسئُولاً؟ | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۱۴۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۱۴۰ </center> | ||
عرض كرد: نه به خدا سوگند، مثل | عرض كرد: نه به خدا سوگند، مثل اين كه تاكنون اين آيه را از كتاب خدا نشنيده بودم، نه از عجم و نه از عرب. ديگر چنين عملى را تكرار نمى كنم إن شاء اللّه، و نسبت به گذشته هم استغفار مى كنم. | ||
فرمود: برخيز | |||
فرمود: برخيز و غسل كن و آنچه مى توانى، نماز بخوان. چون تاكنون در كار بزرگى مشغول بوده اى و چقدر حال بدى داشتى اگر بر اين حال مى مُردى. شكر مى كنم خدا را كه متوجه شدى و از او درخواست مى كنم كه از هر بدى كه از تو ديده، صرف نظر كند. آرى، خداى تعالى كراهت ندارد مگر از هر كار زشت تو، كارهاى زشت را بگذار براى اهلش، چون هر چيزى در عالَم، اهلى دارد. | |||
مؤلف: اين روايت را، شيخ طوسى رضوان اللّه عليه، در كتاب تهذيب، از آن جناب و كلينى، در كافى، از مسعدة بن زياد، از آن جناب نقل كرده اند. | |||
و نيز در همان كتاب، از حسين بن هارون، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در ذيل جمله: «إنَّ السَّمعَ وَ البَصَرَ وَ الفُؤاد...» فرمود: خداى تعالى از گوش مى پرسد كه چه شنيدى و از چشم سؤال مى كند كه به چه چيز نگريستى و از قلب پرسش مى كند كه بر چه چيزهایى معتقد شدى. | |||
و در تفسير قمى، در ذيل آيه: «وَ لَا تَقفُ مَا لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ...» گفته است: معصوم «عليه السلام» فرموده: احدى را از آنچه كه به آن علم ندارى، پيروى مكن، كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: هر كس به مردى مؤمن و يا زنى مؤمنه تهمت بزند، خداوند او را در طينت خبال نگه مى دارد، تا از عهده آنچه گفته برآيد. | |||
مؤلف: «طينت خبال» در روايت ابن ابى يعفور، از امام صادق «عليه السلام»، به نقل از كافى، به چركى تفسير شده كه از عورت زنان بدكار بيرون مى آيد. و از طرق اهل سنّت، از ابوذر و انس، از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، معنایى نظير آن، روايت شده است. | |||
و روايات - به طورى كه ملاحظه مى كنيد - بعضی ها، مفسّر مورد آيه به خصوص است، و بعضى ديگرش، مفسّر عموم تعليل آيه است، همچنان كه در بيان گذشته هم اشاره شده. | |||
ویرایش