گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۱۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
(۱۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۵: خط ۵:


<span id='link137'><span>
<span id='link137'><span>
==چند روايت درباره وجود دو قسم بهشت و درباره همسران بهشتى ==
و در مجمع البيان، در ذيل آيه «وَ مِن دُونِهِمَا جَنّتَان»، از علاء بن سيابه، از ابى عبدالله امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه علاء گفت: به آن جناب عرضه داشتم: مردم از اين اعتقاد ما تعجب مى كنند، که مى گوييم بعضى از مردم از آتش دوزخ در مى آيند و داخل بهشت مى شوند. آرى مردم به ما مى گويند: لابد اين دوزخيان با اولياى خدا محشور و همنشين هم مى شوند؟  
و در مجمع البيان در ذيل آيه «'''و من دونهما جنتان '''» از علاء بن سيابه از ابى عبداللاهّمام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه علاء گفت : به آن جناب عرضه داشتم : مردم از اين اعتقاد ما تعجب مى كنند، مى گوييم بعضى از مردم از آتش دوزخ در مى آيند، و داخل بهشت مى شوند، آرى مردم به ما مى گويند: لابد اين دوزخيان با اولياى خدا محشور و همنشين هم مى شوند؟ حضرت فرمود: اى علاء بهشت تنها بهشت اوليا نيست ، از بهشت ايشان پايين تر نيز بهشت هست ، خداى تعالى مى فرمايد: «'''و من دونهما جنتان '''»، پس لازمه بيرون شدن گنهكاران از دوزخ اين نيست كه با اولياى خدا محشور هم باشند.
 
و در الدر المنثور است ابن جرير، ابن ابى حاتم و ابن مردويه ، از ابو موسى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) روايت كرده اند كه در تفسير دو آيه «'''و لمن خاف مقام ربه جنتان '''» و «'''و من دونهما جنتان '''» فرموده : دو بهشت اول از طلا، و براى مقربين ، و دو بهشت دوم از نقره و براى اصحاب يمين است .
حضرت فرمود: اى علاء! بهشت تنها بهشت اوليا نيست، از بهشت ايشان، پايين تر نيز بهشت هست. خداى تعالى مى فرمايد: «وَ مِن دُونِهِما جَنّتَان». پس لازمۀ بيرون شدن گنهكاران از دوزخ اين نيست كه با اولياى خدا محشور هم باشند.
مؤ لف : اين دو روايت بيان گذشته ما در تفسير دو آيه مذكور را تاءييد مى كند.
 
و نيز در آن كتاب است كه طبرانى و ابن مردويه از ابى ايوب روايت كرده اند كه گفت : از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) معناى آيه مدهامتان را پرسيدم ، فرمود: يعنى دو بهشت سر سبز.
و در الدر المنثور است که ابن جرير، ابن ابى حاتم و ابن مردويه، از ابوموسى، از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» روايت كرده اند كه در تفسير دو آيه «وَ لِمَن خَافَ مَقَامَ رَبّه جَنّتَان» و «وَ مِن دُونِهِمَا جَنّتَان» فرموده: دو بهشت اول از طلا، و براى مقربان، و دو بهشت دوم از نقره و براى اصحاب يمين است.
و قمى در تفسيرش به سندى كه به يونس بن ظبيان دارد از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در تفسير جمله «'''نضاختان '''» فرمود: يعنى دو چشمه فوار و جوشان .
 
و باز در همان كتاب در معناى جمله «'''فيهن خيرات حسان '''» آمده كه : معصوم فرمود: منظور دخترانى است كه چون گياه بر لب شط كوثر مى رويند، هر قدر از آنها گرفته شود دوباره به جايش مى رويد.
مؤلف: اين دو روايت، بيان گذشته ما، در تفسير دو آيه مذكور را تأييد مى كند.
و در مجمع البيان در ذيل جمله «'''خيرات حسان '''» از ام سلمه از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) نقل كرده كه فرموده :
 
و نيز در آن كتاب است كه طبرانى و ابن مردويه، از ابى ايوب روايت كرده اند كه گفت: از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، معناى آيه «مُدهَامّتان» را پرسيدم. فرمود: يعنى دو بهشت سر سبز.
 
و قمى در تفسيرش، به سندى كه به يونس بن ظبيان دارد، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در تفسير جملۀ «نَضّاخَتَان» فرمود: يعنى دو چشمه فوار و جوشان.
 
و باز در همان كتاب، در معناى جمله «فِيهِنّ خَيرَاتٌ حِسَانٌ» آمده كه معصوم فرمود: منظور دخترانى است كه چون گياه بر لب شط كوثر مى رويند، هر قدر از آن ها گرفته شود، دوباره به جايش مى رويد.
 
و در مجمع البيان، در ذيل جمله «خَيرَاتٌ حِسَانٌ»، از امّ سلمه، از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» نقل كرده كه فرموده: زنان بهشتی اند كه «خيرات» در اخلاق، و «حسان» در رخسارند.
 
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۹۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۹۳ </center>
زنان بهشتيند كه خيرات در اخلاق ، و حسان در رخسارند.
 
و در فقيه از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: خيرات حسان از جنس زنان اهل دنيايند، كه از حور العين هم زيباترند.
و در فقيه، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: «خيرات حسان»، از جنس زنان اهل دنيايند، كه از حور العين هم زيباترند.
و در روضه كافى به سند خود از حلبى روايت كرده كه گفت : از امام صادق (عليه السلام ) معناى اين كلام خداى عزوجل را پرسيدم كه مى فرمايد: «'''فيهن خيرات حسان '''» فرمود: منظور از آن بانوان صالحه و با ايمان و معرفت است .
 
مؤ لف : منطبق شدن آيه شريفه با در نظر داشتن سياق آن ، بر مورد اين دو روايت ابهام دارد، و آنطور كه بايد انطباقش روشن نيست .
و در روضه كافى، به سند خود، از حلبى روايت كرده كه گفت: از امام صادق «عليه السلام»، معناى اين كلام خداى عزّوجلّ را پرسيدم كه مى فرمايد: «فِيهِنّ خَيرَاتٌ حِسَانٌ» فرمود: منظور از آن، بانوان صالحه و با ايمان و معرفت است.
سوره واقعه
 
مؤلف: منطبق شدن آيه شريفه با در نظر داشتن سياق آن، بر مورد اين دو روايت ابهام دارد، و آن طور كه بايد انطباقش روشن نيست.
 
<center> «'''سوره واقعه '''» </center>
 
 
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۹۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۹۴ </center>
<span id='link138'><span>
<span id='link138'><span>
==آيات ۱ - ۱۰  سوره واقعه ==
==آيات ۱ - ۱۰  سوره واقعه ==
* سوره «واقعه»، مكّى است و هفتاد و شش آيه دارد.
* سوره «واقعه»، مكّى است و هفتاد و شش آيه دارد.


بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ *
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ *
إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ(۱)
إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ(۱)
لَيْس لِوَقْعَتهَا كاذِبَةٌ(۲)
لَيْس لِوَقْعَتهَا كاذِبَةٌ(۲)
خَافِضةٌ رَّافِعَةٌ(۳)
خَافِضةٌ رَّافِعَةٌ(۳)
إِذَا رُجَّتِ الاَرْض رَجًّا(۴)
إِذَا رُجَّتِ الاَرْض رَجًّا(۴)
وَ بُستِ الْجِبَالُ بَسًّا(۵)
 
وَ بُسّتِ الْجِبَالُ بَسًّا(۵)
 
فَكانَت هَبَاءً مُّنبَثًّا(۶)
فَكانَت هَبَاءً مُّنبَثًّا(۶)
وَ كُنتُمْ أَزْوَاجاً ثَلَاثَةً(۷)
وَ كُنتُمْ أَزْوَاجاً ثَلَاثَةً(۷)
فَأَصحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصحَابُ الْمَيْمَنَةِ(۸)
فَأَصحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصحَابُ الْمَيْمَنَةِ(۸)
وَ أَصحَابُ المَْشئَمَةِ مَا أَصحَابُ المَْشئَمَةِ(۹)
وَ أَصحَابُ المَْشئَمَةِ مَا أَصحَابُ المَْشئَمَةِ(۹)
وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ(۱۰)
وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ(۱۰)


خط ۱۷۶: خط ۲۰۰:
آنگاه اين كلام خداى عزّوجلّ را تلاوت كرد كه مى فرمايد: «إذَا وَقَعَتِ الوَاقِعَةُ»، منظور از «واقعه» قيامت است. «لَيسَ لِوَقعَتِهَا كَاذِبَةٌ خَافِضَةٌ» قسم به پروردگار: قيامت پايين مى برد دشمنان خدا را در آتش، «رَافِعَةٌ»، قسم به پروردگار: قيامت بلند مى كند دوستان خدا را به سوى بهشت.
آنگاه اين كلام خداى عزّوجلّ را تلاوت كرد كه مى فرمايد: «إذَا وَقَعَتِ الوَاقِعَةُ»، منظور از «واقعه» قيامت است. «لَيسَ لِوَقعَتِهَا كَاذِبَةٌ خَافِضَةٌ» قسم به پروردگار: قيامت پايين مى برد دشمنان خدا را در آتش، «رَافِعَةٌ»، قسم به پروردگار: قيامت بلند مى كند دوستان خدا را به سوى بهشت.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۱ </center>
و در تفسير قمى است كه راجع به آيه «إذَا وَقَعَتِ الوَاقِعَة * لَيسَ لِوَقعَتِهَا كَاذِبَةٌ» فرمود: در وقوع قيامت كذبى نيست، بلكه حق است، و «خافضه» دشمنان خدا را پايين مى آورد و «رافعة» اولياى خدا را بلند مى كند. «إذَا رُجّتِ الأرضُ رَجّاً»، فرمود: يعنى ابعاض زمين به يكديگر كوفته مى شود. «وَ بُسّتِ الجِبَالُ بَسّاً»، يعنى كوه ها از ريشه كنده مى شوند، «فَكَانَت هَبَاءً مُنبَثّاً» فرمود: «هباء»، آن ذرّه هايى است كه هنگام تابش نور خورشيد از پنجره به درون خانه، ستون نورش ديده مى شود، «وَ كُنتُم أزوَاجاً ثَلاثَة»، يعنى در روز قيامت، شما مردم سه دسته خواهيد بود. اول: اصحاب ميمنه، و چه اصحاب ميمنه اى؛ و دوم: اصحاب مشئمه، و چه اصحاب مشئمه اى؛ و سابقين (در عمل خير که سابقين در مغفرت و رحمت اند، و) جلوتر از هر كس ديگر، به بهشت در مى آيند.
و در تفسير قمى است كه راجع به آيه «إذَا وَقَعَتِ الوَاقِعَة * لَيسَ لِوَقعَتِهَا كَاذِبَةٌ» فرمود:  
 
در وقوع قيامت كذبى نيست، بلكه حق است، و «خافضه» دشمنان خدا را پايين مى آورد و «رافعة» اولياى خدا را بلند مى كند. «إذَا رُجّتِ الأرضُ رَجّاً»، فرمود: يعنى ابعاض زمين به يكديگر كوفته مى شود. «وَ بُسّتِ الجِبَالُ بَسّاً»، يعنى كوه ها از ريشه كنده مى شوند، «فَكَانَت هَبَاءً مُنبَثّاً» فرمود: «هباء»، آن ذرّه هايى است كه هنگام تابش نور خورشيد از پنجره به درون خانه، ستون نورش ديده مى شود، «وَ كُنتُم أزوَاجاً ثَلاثَة»، يعنى در روز قيامت، شما مردم سه دسته خواهيد بود. اول: اصحاب ميمنه، و چه اصحاب ميمنه اى؛ و دوم: اصحاب مشئمه، و چه اصحاب مشئمه اى؛ و سابقين (در عمل خير که سابقين در مغفرت و رحمت اند، و) جلوتر از هر كس ديگر، به بهشت در مى آيند.


مؤلف: اين كه فرمود: «جلوتر از هر كس ديگر به بهشت در مى آيند»، تفسير سابقين دوم است.
مؤلف: اين كه فرمود: «جلوتر از هر كس ديگر به بهشت در مى آيند»، تفسير سابقين دوم است.
خط ۲۰۲: خط ۲۲۸:
<span id='link145'><span>
<span id='link145'><span>


==آيات ۱۱ - ۵۶، سوره واقعه ==
==آيات ۱۱ - ۵۶  سوره واقعه ==
أُولَئك الْمُقَرَّبُونَ(۱۱)
أُولَئكَ الْمُقَرَّبُونَ(۱۱)
فى جَنَّتِ النَّعِيمِ(۱۲)
 
ثُلَّةٌ مِّنَ الاَوَّلِينَ(۱۳)
فى جَنَّاتِ النَّعِيمِ(۱۲)
وَ قَلِيلٌ مِّنَ الاَخِرِينَ(۱۴)
 
عَلى سرُرٍ مَّوْضونَةٍ(۱۵)
ثُلَّةٌ مِّنَ الأوَّلِينَ(۱۳)
مُّتَّكِئِينَ عَلَيهَا مُتَقَبِلِينَ(۱۶)
 
يَطوف عَلَيهِمْ وِلْدَنٌ مخَلَّدُونَ(۱۷)
وَ قَلِيلٌ مِّنَ الآخِرِينَ(۱۴)
 
عَلى سُرُرٍ مَّوْضونَةٍ(۱۵)
 
مُّتَّكِئِينَ عَلَيهَا مُتَقَابِلِينَ(۱۶)
 
يَطُوفُ عَلَيهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ(۱۷)
 
بِأَكْوَابٍ وَ أَبَارِيقَ وَ كَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ(۱۸)
بِأَكْوَابٍ وَ أَبَارِيقَ وَ كَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ(۱۸)
لا يُصدَّعُونَ عَنهَا وَ لا يُنزِفُونَ(۱۹)
 
وَ فَكِهَةٍ مِّمَّا يَتَخَيرُونَ(۲۰)
لا يُصَدَّعُونَ عَنهَا وَ لا يُنزِفُونَ(۱۹)
 
وَ فَاكِهَةٍ مِّمَّا يَتَخَيرُونَ(۲۰)
 
وَ لحَْمِ طيرٍ مِّمَّا يَشتهُونَ(۲۱)
وَ لحَْمِ طيرٍ مِّمَّا يَشتهُونَ(۲۱)
وَ حُورٌ عِينٌ(۲۲)
وَ حُورٌ عِينٌ(۲۲)
كَأَمْثَلِ اللُّؤْلُو الْمَكْنُونِ(۲۳)
 
كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُو الْمَكْنُونِ(۲۳)
 
جَزَاءَ بِمَا كانُوا يَعْمَلُونَ(۲۴)
جَزَاءَ بِمَا كانُوا يَعْمَلُونَ(۲۴)
لا يَسمَعُونَ فِيهَا لَغْواً وَ لا تَأْثِيماً(۲۵)
لا يَسمَعُونَ فِيهَا لَغْواً وَ لا تَأْثِيماً(۲۵)
إِلا قِيلاً سلَماً سلَماً(۲۶)
 
وَ أَصحَب الْيَمِينِ مَا أَصحَب الْيَمِينِ(۲۷)
إِلّا قِيلاً سَلَاماً سَلَاماً(۲۶)
فى سِدْرٍ مخْضودٍ(۲۸)
 
وَ أَصحَابُ الْيَمِينِ مَا أَصاحَبُ الْيَمِينِ(۲۷)
 
فى سِدْرٍ مَخْضودٍ(۲۸)
 
وَ طلْحٍ مَّنضودٍ(۲۹)
وَ طلْحٍ مَّنضودٍ(۲۹)
وَ ظِلٍّ ممْدُودٍ(۳۰)
 
وَ ظِّلٍّ مَمْدُودٍ(۳۰)
 
وَ مَاءٍ مَّسكُوبٍ(۳۱)
وَ مَاءٍ مَّسكُوبٍ(۳۱)
وَ فَكِهَةٍ كَثِيرَةٍ(۳۲)
 
لا مَقْطوعَةٍ وَ لا ممْنُوعَةٍ(۳۳)
وَ فَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ(۳۲)
 
لا مَقْطوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ(۳۳)
 
وَ فُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ(۳۴)
وَ فُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ(۳۴)
إِنَّا أَنشأْنَهُنَّ إِنشاءً(۳۵)
 
فجَعَلْنَهُنَّ أَبْكاراً(۳۶)
إِنَّا أَنشأْنَاهُنَّ إِنشاءً(۳۵)
 
فجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكاراً(۳۶)
 
عُرُباً أَتْرَاباً(۳۷)
عُرُباً أَتْرَاباً(۳۷)
لاَصحَبِ الْيَمِينِ(۳۸)
 
لأصحَابِ الْيَمِينِ(۳۸)
 
ثُلَّةٌ مِّنَ الاَوَّلِينَ(۳۹)
ثُلَّةٌ مِّنَ الاَوَّلِينَ(۳۹)
وَ ثُلَّةٌ مِّنَ الاَخِرِينَ(۴۰)
 
وَ أَصحَب الشمَالِ مَا أَصحَب الشمَالِ(۴۱)
وَ ثُلَّةٌ مِّنَ الآخِرِينَ(۴۰)
فى سمُومٍ وَ حَمِيمٍ(۴۲)
 
وَ ظِلٍّ مِّن يحْمُومٍ(۴۳)
وَ أَصحَابُ الشّمَالِ مَا أَصحَابُ الشّمَالِ(۴۱)
 
فى سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ(۴۲)
 
وَ ظِلٍّ مِّن يَحْمُومٍ(۴۳)
 
لا بَارِدٍ وَ لا كَرِيمٍ(۴۴)
لا بَارِدٍ وَ لا كَرِيمٍ(۴۴)
إِنهُمْ كانُوا قَبْلَ ذَلِك مُترَفِينَ(۴۵)
 
إِنّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذَلِك مُترَفِينَ(۴۵)
 
وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلى الحِْنثِ الْعَظِيمِ(۴۶)
وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلى الحِْنثِ الْعَظِيمِ(۴۶)
وَ كانُوا يَقُولُونَ أَ ئذَا مِتْنَا وَ كُنَّا تُرَاباً وَ عِظماً أَ ءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ(۴۷)
 
أَ وَ ءَابَاؤُنَا الاَوَّلُونَ(۴۸)
وَ كانُوا يَقُولُونَ أَئذَا مِتْنَا وَ كُنَّا تُرَاباً وَ عِظاماً أَ ءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ(۴۷)
قُلْ إِنَّ الاَوَّلِينَ وَ الاَخِرِينَ(۴۹)
 
لَمَجْمُوعُونَ إِلى مِيقَتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ(۵۰)
أَوَ ءَابَاؤُنَا الاَوَّلُونَ(۴۸)
ثمَّ إِنَّكُمْ أَيهَا الضالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ(۵۱)
 
لاَكلُونَ مِن شجَرٍ مِّن زَقُّومٍ(۵۲)
قُلْ إِنَّ الاَوَّلِينَ وَ الآخِرِينَ(۴۹)
فَمَالِئُونَ مِنهَا الْبُطونَ(۵۳)
 
فَشرِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الحَْمِيمِ(۵۴)
لَمَجْمُوعُونَ إِلى مِيقَاتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ(۵۰)
فَشرِبُونَ شرْب الهِْيمِ(۵۵)
 
ثمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ(۵۱)
 
لآكلُونَ مِن شَجَرٍ مِّن زَقُّومٍ(۵۲)
 
فَمَالِئُونَ مِنهَا الْبُطُونَ(۵۳)
 
فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الحَْمِيمِ(۵۴)
 
فَشارِبُونَ شُرْبَ الهِْيمِ(۵۵)
 
هَذَا نُزُلهُُمْ يَوْمَ الدِّينِ(۵۶)
هَذَا نُزُلهُُمْ يَوْمَ الدِّينِ(۵۶)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۴ </center>
ترجمه آيات  
<center> «'''ترجمه آيات'''» </center>
سابقين همان مقربين درگاه خدايند (۱۱).
 
در باغهاى پر نعمت بهشت جاى دارند (۱۲).
سابقين، همان مقربين درگاه خدايند (۱۱).
اين طايفه در گذشتگان بيشتر هستند (۱۳).
 
در باغ هاى پر نعمت بهشت جاى دارند (۱۲).
 
اين طايفه، در گذشتگان بيشتر هستند (۱۳).
 
و در آيندگان كمتر (۱۴).
و در آيندگان كمتر (۱۴).
اينان بر تختهايى به هم پيوسته قرار دارند (۱۵).
 
اينان، بر تخت هايى به هم پيوسته قرار دارند (۱۵).
 
رو به روى هم تكيه مى زنند (۱۶).
رو به روى هم تكيه مى زنند (۱۶).
و غلامان ى بهشتى پروانه وار به خدمتشان مى پردازند (۱۷).
 
با ظرفهايى چون تنگ و آفتابه ، و قدح شراب معين مى آورند (۱۸).
و غلامانى بهشتى، پروانه وار به خدمتشان مى پردازند (۱۷).
 
با ظرف هايى چون تنگ و آفتابه و قدح، شراب معين مى آورند (۱۸).
 
شرابى كه نه سر درد مى آورد و نه عقلشان را زايل مى سازد (۱۹).
شرابى كه نه سر درد مى آورد و نه عقلشان را زايل مى سازد (۱۹).
و از ميوه ها هر چه اختيار كنند (۲۰).
 
و از گوشت مرغ از هر نوع كه اشتها كنند (۲۱).
و از ميوه ها، هرچه اختيار كنند (۲۰).
 
و از گوشت مرغ، از هر نوع كه اشتها كنند (۲۱).
 
و حور العين هايى (دارند) (۲۲).
و حور العين هايى (دارند) (۲۲).
كه از شدت صفا چون لولو دست نخورده اند (۲۳).
 
همه اينها پاداش كارهايى است همواره مى كردند (۲۴).
كه از شدّت صفا، چون لؤلؤ دست نخورده اند (۲۳).
در بهشت نه سخن بيهوده مى شنوند، و نه تهمت و گناه (۲۵).
 
هر چه هست سلام است و سخن سالم (۲۶).
همه اين ها، پاداش كارهايى است که همواره مى كردند (۲۴).
اما اصحاب يمين نامه اعمالشان به دست راستشان داده مى شود و وصفى ناگفتنى دارند (۲۷).
 
در سايه سدرى بيخار (۲۸).
در بهشت، نه سخن بيهوده مى شنوند، و نه تهمت و گناه (۲۵).
و موزى كه ميوه هايش رويهم چيده شده (۲۹).
 
هرچه هست، سلام است و سخن سالم (۲۶).
 
اما اصحاب يمين، نامۀ اعمالشان به دست راستشان داده مى شود و وصفى ناگفتنى دارند (۲۷).
 
در سايه سدرى بی خار (۲۸).
 
و موزى كه ميوه هايش روی هم چيده شده (۲۹).
 
و سايه اى گسترده و هميشگى (۳۰).
و سايه اى گسترده و هميشگى (۳۰).
و آبشارى لا ينقطع (۳۱).
و آبشارى لا ينقطع (۳۱).
و ميوه هايى بسيار (۳۲).
و ميوه هايى بسيار (۳۲).
كه در هيچ فصلى قطع و در هيچ حالى ممنوع نمى شود (۳۳).
كه در هيچ فصلى قطع و در هيچ حالى ممنوع نمى شود (۳۳).
و جايگاهى بلند (و يا در جوار همسرانى بلند مرتبه ) قرار دارند (۳۴).
 
و جايگاهى بلند (و يا در جوار همسرانى بلند مرتبه) قرار دارند (۳۴).
 
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۵ </center>
ما آنان را به وصفى ناگفتنى ايجاد كرديم (۳۵).
ما آنان را به وصفى ناگفتنى ايجاد كرديم (۳۵).
و هميشه بكر قرارشان داديم (۳۶).
و هميشه بكر قرارشان داديم (۳۶).
و نيز شوهر دوست و هم سن شوهران (۳۷).
و نيز شوهر دوست و هم سن شوهران (۳۷).
اين سرنوشت مخصوص اصحاب يمين است (۳۸).
 
كه هم در گذشتگان بسيارند (۳۹).
اين سرنوشت، مخصوص اصحاب يمين است (۳۸).
و هم در آيندگان (۴۰).
 
و اما اصحاب شمال چه اصحاب شمالى ؟ (نامه اعمالشان به نشانه جرم به دست چپشان داده مى شود) (۴۱).
كه هم، در گذشتگان بسيارند (۳۹).
 
و هم، در آيندگان (۴۰).
 
و اما اصحاب شمال، چه اصحاب شمالى؟ (نامه اعمالشان به نشانۀ جرم، به دست چپشان داده مى شود)(۴۱).
 
كه در آتشى نافذ و آبى جوشان (۴۲).
كه در آتشى نافذ و آبى جوشان (۴۲).
و در سايه اى از دود سياه قرار دارند (۴۳).
و در سايه اى از دود سياه قرار دارند (۴۳).
كه نه خنكى دارد، و نه سودى مى بخشد (۴۴).
 
چون ايشان قبل از اين در دنيا عياش و طاغى بودند (۴۵).
كه نه خُنَكى دارد، و نه سودى مى بخشد (۴۴).
و بر شكستن سوگند محكم و عظيم ، اصرار مى ورزيدند (۴۶).
 
و بارها مى گفتند آيا اگر بميريم و خاك و استخوان شويم دوباره زنده و مبعوث مى گرديم ؟ (۴۷).
چون ايشان قبل از اين، در دنيا، عيّاش و طاغى بودند (۴۵).
 
و بر شكستن سوگند محكم و عظيم، اصرار مى ورزيدند (۴۶).
 
و بارها مى گفتند: آيا اگر بميريم و خاك و استخوان شويم، دوباره زنده و مبعوث مى گرديم؟ (۴۷).
 
آيا پدران گذشته ما نيز مبعوث مى شوند (۴۸).
آيا پدران گذشته ما نيز مبعوث مى شوند (۴۸).
بگو انسان هاى اولين و آخرين (۴۹).
بگو انسان هاى اولين و آخرين (۴۹).
به طور قطع براى اجتماع در ميقات روزى معلوم جمع خواهند شد (۵۰).
 
آنگاه شما اى گمراهان تكذيب گر (۵۱).
به طور قطع، براى اجتماع در ميقات روزى معلوم جمع خواهند شد (۵۰).
از درختى از زقوم خواهيد خورد (۵۲).
 
و شكم ها را از آن پر خواهيد ساخت (۵۳).
آنگاه شما اى گمراهان تكذيب گر! (۵۱).
و آنگاه از آب جوشان متعفن روى آن خواهيد نوشيد (۵۴).
 
پس از آن باز هم خواهيد نوشيد، آنچنان كه شتر هيماء و دچار بيمارى استسقاء مى نوشد، و رفع عطش مى كند (۵۵).
از درختى از زقّوم خواهيد خورد (۵۲).
تازه همه اينها پذيرايى ابتدايى ورودشان به قيامت است (۵۶).
 
بيان آيات  
و شكم ها را از آن پُر خواهيد ساخت (۵۳).
اين آيات حال و وضعى كه هر يك از آن سه طايفه در قيامت دارند شرح مى دهد.
 
و آنگاه از آب جوشان متعفّن، روى آن خواهيد نوشيد (۵۴).
 
پس از آن باز هم خواهيد نوشيد، آن چنان كه شتر هيماء و دچار بيمارى استسقاء مى نوشد، و رفع عطش مى كند (۵۵).
 
تازه همه اين ها، پذيرايى ابتدايى ورودشان به قيامت است (۵۶).
 
<center> «'''بیان آيات'''» </center>
 
اين آيات، حال و وضعى كه هر يك از آن سه طايفه در قيامت دارند، شرح مى دهد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۶ </center>
أُولَئك الْمُقَرَّبُونَ فى جَنَّتِ النَّعِيمِ
«'''أُولَئك الْمُقَرَّبُونَ * فى جَنَّاتِ النَّعِيمِ'''»:
اشاره با كلمه «'''اولئك '''» به سابقين است ، و جمله «'''اولئك المقربون '''» مبتدا و خبر، و جمله اى استينافى و ابتدايى است و ربطى به ما قبل ندارد.
 
ولى بعضى از مفسرين گفته اند: جمله مذكور كه مركب از مبتدا و خبر است ، خود خبرى است براى كلمه سابقون .
اشاره با كلمۀ «أولئِكَ» به سابقين است، و جملۀ «أولئِكَ المُقَرّبُونَ»، مبتدا و خبر، و جمله اى استينافى و ابتدايى است و ربطى به ما قبل ندارد.
بعضى ديگر گفته اند: «'''اولئك '''» مبتدا، و مقربون صفت آن ، و خبرش جمله «'''فى جنات النعيم '''» است ، (بنابراين كه مبتدا و خبر باشد معنايش اين مى شود كه اينان مقربان درگاه خدايند، و در جنات نعيم هستند، و بنابر وجه دوم معنايش اين مى شود كه سابقون همين مقربين هستند كه در جنات نعيمند. و بنابر وجه سوم معنايش اين مى شود كه اين مقربين در جنات نعيمند)، ولى از اين سه احتمال اولين وجه از نظر سياق كه نخست مردم را سه قسم مى كند، و سپس مال كار هر يك را به تفصيل شرح مى دهد سازگارتر و موجه تر است .
 
موارد استعمال كلمه «'''قرب '''» و معناى تقرب به خدا و اينكه مقربون بلند مرتبه ترينطبقات اهل سعادتند
ولى بعضى از مفسران گفته اند: جمله مذكور - كه مركب از مبتدا و خبر است - خود، خبرى است براى كلمۀ سابقون.
و مساءله قرب و بعد دو معناى نسبى هستند اجسام حسب نسبت مكانى به آن دو متصف مى شوند، (مى گوييم فلان چيز به ما نزديك و آن ديگرى از ما دور است )، ولى در استعمال آن توسعه اى داده ، در زمان و غير زمان هم استعمال كرده اند، مثلا مى گويند فردا به امروز نزديك تر تا پس فردا، و يا مى گويند عدد چهار به عدد سه نزديك تر است تا عدد پنج ، و يا رنگ سبز به رنگ سياه نزديك تر از رنگ قرمز است ، و باز توسعه بيشترى به استعمال آن داده ، از اجسام و جسمانيات تجاوز كرده معانى و حقايق را هم با آن دو توصيف كرده اند (مثلا فرموده اند مسلمان بخيل دورتر از كافر سخى است به نجات ، و عكس كافر سخى نزديك تر به نجات است از مسلمان بخيل ).
 
حتى كلمه «'''قرب '''» در مورد خداى تعالى به خاطر احاطه اى كه به هر چيز دارد، استعمال شده ، خود خداى تعالى فرموده : «'''و اذا سالك عبادى عنى فانى قريب '''» و يا فرموده :
بعضى ديگر گفته اند: «أولئِكَ» مبتدا، و مقرّبون صفت آن، و خبرش جمله «فِى جَنّاتِ النّعِيم» است.
 
(بنابراين كه مبتدا و خبر باشد، معنايش اين مى شود كه: اينان، مقرّبان درگاه خدايند، و در جنّات نعيم هستند. و بنابر وجه دوم، معنايش اين مى شود كه: سابقون، همين مقرّبين هستند كه در جنّات نعيم اند. و بنابر وجه سوم، معنايش اين مى شود كه: اين مقربين، در جنّات نعيم اند).
 
ولى از اين سه احتمال، اولين وجه از نظر سياق - كه نخست مردم را سه قسم مى كند، و سپس مآل كار هر يك را به تفصيل شرح مى دهد - سازگارتر و موجّه تر است.
 
== موارد استعمال کلمۀ «قرب»، در امور مادی و معنوی ==
و مسأله «قرب» و «بُعد»، دو معناى نسبى هستند که اجسام، به حَسَب نسبت مكانى به آن دو متصف مى شوند. (مى گوييم: فلان چيز به ما نزديك و آن ديگرى از ما دور است)، ولى در استعمال آن توسعه اى داده، در زمان و غير زمان هم استعمال كرده اند. مثلا مى گويند فردا به امروز نزديك تر است تا پس فردا، و يا مى گويند: عدد چهار به عدد سه نزديك تر است تا عدد پنج، و يا رنگ سبز به رنگ سياه نزديك تر از رنگ قرمز است.
 
و باز توسعۀ بيشترى به استعمال آن داده، از اجسام و جسمانيات تجاوز كرده، معانى و حقايق را هم با آن دو توصيف كرده اند. (مثلا فرموده اند: مسلمان بخيل، دورتر از كافر سخى است به نجات و به عكس، كافر سخى، نزديك تر به نجات است، از مسلمان بخيل).
 
حتى كلمۀ «قرب» در مورد خداى تعالى، به خاطر احاطه اى كه به هر چيز دارد، استعمال شده، خود خداى تعالى فرموده: «وَ إذَا سَألَكَ عِبَادِى عَنّى فَإنّى قَرِيبٌ». و يا فرموده:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۷ </center>
«'''و نحن اقرب اليه منكم '''» و نيز فرموده : «'''و نحن اقرب اليه من حبل الوريد'''» و اين معنا يعنى نزديك تر بودن خداى تعالى من از خود من ، و به هر چيزى از خود آن چيز، عجيب ترين معنايى است كه از مفهوم قرب تصور مى شود، و ما در تفسير آيه ۱۶ از سوره «'''ق '''» به تصوير آن اشاره كرديم .
«وَ نَحنُ أقرَبُ إلَيهِ مِنكُم». و نيز فرموده: «وَ نَحنُ أقرَبُ إلَيهِ مِن حَبلِ الوَرِيد».
و نيز از مواردى كه كلمه قرب در امور معنوى استعمال شده مورد بندگان در مرحله بندگى و عبوديت است ، و چون نزديك شدن بنده به خداى تعالى امرى است اكتسابى ، كه از راه عبادت و انجام مراسم عبوديت به دست مى آيد، كلمه را در اين مورد در صيغه تقرب استعمال مى كنند، چون تقرب به معناى آن است كه كسى بخواهد به چيزى و يا كسى نزديك شود، بنده خدا با اعمال صالح خود مى خواهد به خدا نزديك گردد، ونزديكى عبارت است از اين كه در معرض شمول رحمت واقع شود، و در آن معرض شر اسباب و عوامل شقاوت و محروميت را از او دور كنند.
 
و نيز اين كه مى گوييم : خداى تعالى بنده خود را به خود نزديك مى كند، معنايش اين است كه : او را در منزلتى نازل مى كند كه از خصايص وقوع در آن منزلت رسيدن به سعادتهايى است كه در غير آن منزلت به آن نمى رسد، و آن سعادتها عبارت است از اكرام خدا، و مغفرت و رحمت او، همچنان كه فرمود: «'''كتاب مرقوم يشهده المقربون '''» و نيز فرموده : «'''و مزاجه من تسنيم عينا يشرب بها المقربون '''».
و اين معنا، يعنى «نزديك تر بودن خداى تعالى» به من از خود من، و به هر چيزى از خود آن چيز، عجيب ترين معنايى است كه از مفهوم «قرب» تصور مى شود، و ما، در تفسير آيه ۱۶ از سوره «ق»، به تصوير آن اشاره كرديم.
پس مقربون بلند مرتبه ترين طبقات اهل سعادتند، همچنان كه آيه شريفه و «'''السابقون السابقون اولئك المقربون '''» نيز به اين معنا اشاره دارد، و معلوم است كه چنين مرتبه اى براى كسى حاصل نمى شود مگر از راه عبوديت و رسيدن به حد كمال آن ، همچنان كه فرمود: «'''لن يستنكف المسيح ان يكون عبدالله و لا الملائكه المقربون '''» و عبوديت تكميل نمى شود مگر وقتى كه عبد تابع محض باشد، و اراده و عملش را تابع اراده مولايش كند، هيچ چيزى نخواهد،
 
و نيز از مواردى كه كلمۀ «قرب» در امور معنوى استعمال شده، مورد بندگان در مرحلۀ بندگى و عبوديت است، و چون نزديك شدن بنده به خداى تعالى، امرى است اكتسابى، كه از راه عبادت و انجام مراسم عبوديت به دست مى آيد، كلمه را در اين مورد در صيغۀ «تقرّب» استعمال مى كنند. چون «تقرّب»، به معناى آن است كه كسى بخواهد به چيزى و يا كسى نزديك شود. بندۀ خدا با اعمال صالح خود، مى خواهد به خدا نزديك گردد، و این نزديكى عبارت است از اين كه در معرض شمول رحمت الهی واقع شود، و در آن معرض، شرّ اسباب و عوامل شقاوت و محروميت را از او دور كنند.
 
و نيز اين كه مى گوييم: خداى تعالى، بندۀ خود را به خود نزديك مى كند، معنايش اين است كه: او را در منزلتى نازل مى كند كه از خصايص وقوع در آن منزلت، رسيدن به سعادت هايى است كه در غير آن منزلت به آن نمى رسد، و آن سعادت ها، عبارت است از اكرام خدا، و مغفرت و رحمت او، همچنان كه فرمود: «كِتَابٌ مَرقُومٌ * يَشهَدُهُ المُقَرّبُونَ». و نيز فرموده: «وَ مِزَاجُهُ مِن تَسنِيمٍ * عَيناً يَشرَبُ بِهَا المُقَرّبُونَ».
 
پس «مقرّبون»، بلند مرتبه ترين طبقات اهل سعادت اند، همچنان كه آيه شريفه «وَ السّابِقُونَ السّابِقُونَ * أولئِكَ المُقَرّبُونَ» نيز، به اين معنا اشاره دارد. و معلوم است كه چنين مرتبه اى براى كسى حاصل نمى شود، مگر از راه عبوديت و رسيدن به حدّ كمال آن، همچنان كه فرمود: «لَن يَستَنكِفَ المَسِيحَ أن يَكُونَ عَبداً للهِ وَ لَا المَلائِكَةُ المُقَرّبُونَ»، و عبوديت تكميل نمى شود، مگر وقتى كه عبد تابع محض باشد، و اراده و عملش را تابع اراده مولايش كند. هيچ چيزى نخواهد، و هيچ عملى نكند، مگر بر وفق ارادۀ
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۲۰۸ </center>
و هيچ عملى نكند، مگر بر وفق اراده مولايش ، و اين همان داخل شدن در تحت ولايت خدا است ، پس چنين كسانى اولياء اللّه نيز هستند، و اولياء اللّه تنها همين طايفه اند.
مولايش، و اين، همان داخل شدن در تحت ولايت خدا است. پس چنين كسانى «اولياء اللّه» نيز هستند، و «اولياء اللّه»، تنها همين طايفه اند.
«'''فى جنات النعيم '''» - يعنى هر يك نفر از اين مقربين در يك جنت نعيم خواهد بود، در نتيجه همه آنان در جنات النعيم هستند، آوردن «'''جنات '''» به صيغه جمع به اين اعتبار بوده ، ممكن هم هست به اعتبار باشد كه هر يك نفر از مقربين در جنت هاى نعيم باشد، و ليكن اين احتمال از اين نظر بعيد است كه در آخر سوره صريحا مى فرمايد: مقربين هر يك در يك جنتند: «'''فاما ان كان من المقربين فروح و ريحان و جنة نعيم '''».
 
در سابق هم مكرر گفتيم كه نعيم عبارت است از ولايت و جنت نعيم عبارت است از جنت ولايت ، و اين نكته با مطلب چند سطر قبل ما هم تناسب دارد كه گفتيم : «'''و اين همان داخل شدن به ولايت خدا است '''».
«'''فِى جَنّاتٍ النّعِيم '''» - يعنى هر يك نفر از اين مقربين در يك جنت نعيم خواهد بود. در نتيجه، همۀ آنان در جنات النعيم هستند.
 
آوردن «جنّات» به صيغۀ جمع، به اين اعتبار بوده. ممكن هم هست به این اعتبار باشد كه هر يك نفر از مقرّبين در جنّت هاى نعيم باشد، وليكن اين احتمال از اين نظر بعيد است كه در آخر سوره صريحا مى فرمايد: مقرّبين، هر يك در يك جنت اند: «فَأمّا إن كَانَ مِنَ المُقَرّبِينَ * فَرَوحٌ وَ رَيحَانٌ وَ جَنّةُ نَعِيمٍ».
 
در سابق هم، مكرر گفتيم كه «نعيم» عبارت است از: «ولايت»، و «جنّت نعيم»، عبارت است از: «جنّت ولايت»، و اين نكته با مطلب چند سطر قبل ما هم تناسب دارد كه گفتيم: «و اين، همان داخل شدن به ولايت خدا است».




۱۴٬۴۱۸

ویرایش