۱۶٬۲۶۹
ویرایش
خط ۱۵۴: | خط ۱۵۴: | ||
<span id='link324'><span> | <span id='link324'><span> | ||
==جدایی خضر و موسی از | ==جدایی خضر و موسی از یکدیگر، و تأويل اعمال خضر== | ||
«'''قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنى وَ بَيْنِك سأُنَبِّئُك بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَستَطِع عَّلَيْهِ | «'''قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنى وَ بَيْنِك سأُنَبِّئُك بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَستَطِع عَّلَيْهِ صَبراً'''»: | ||
كلمه | كلمه «هَذَا»، اشاره است به گفته موسى. يعنى: اين حرف تو، سبب فراق ميان من و تو شد. و يا به قول بعضى اشاره به وقت است. يعنى: حالا ديگر وقت فراق ميان من و تو رسيد. | ||
و | و ممكن است اشاره به خود فراق باشد. يعنى اين فراق ميان من و تو است كه فرا رسيد. كأنّه فراق، امرى غايب بوده، حالا يعنى به محض گفتن موسى «كه خوب است مزدى بگيرى»، فرا رسيده است. | ||
و اگر گفت: «فراق بين من و بين تو»، و نفرمود: «فراق بين ما»، به خاطر تأكيد بوده. و اگر خضر اين حرف را بعد از سؤال سوم موسى گفت و جلوتر نگفت، براى اين بوده كه در آن دو نوبت، موسى «عليه السلام»، يا عذرخواهى مى كرده، همچنان كه در نوبت اول چنين كرده، و يا از او مهلت مى خواسته، همچنان كه در نوبت دوم چنين كرد. خود موسى، خضر را براى نوبت سوم معذور داشت و گفت: بعد از سؤال دوم، اگر بار سوم از چيزى پرسيدم، ديگر با من مصاحبت مكن. بقيه جملات آيه روشن است. | |||
«'''أمّا السَّفِينَةُ فَكَانَت لِمَسَاكِينَ...'''»: | |||
«''' | از اين جمله شروع كرده به تفصيل آن وعده اى كه اجمالا داده و گفته بود: به زودى تو را خبر مى دهم. | ||
جملۀ «أن أعِيبَهَا»، يعنى آن را معيوب كنم. و همين خود قرينه است بر اين كه مقصود از «كُلّ سَفِينَةٍ»، هر سفينه سالم و غير معيوب بوده است. | |||
«'''وَ كَانَ وَرَاءَهُم مَلِكٌ'''» - كلمه «وَرَاء»، به معناى پشت سر است، و ظرفى است در مقابل ظرفى ديگر، كه همان روبروى آدمى است، كه به آن «قدّام» و «أمام» مى گويند، وليكن گاهى كلمۀ «وَرَاء» بر جوى كه در آن جو، دشمنى خود را پنهان كرده و آدمى از آن غافل باشد، اطلاق مى شود، هرچند كه پشت سر نباشد، بلكه روبرو باشد. | |||
و نيز بر جهتى كه در آن چيزى باشد كه آدمى از آن روگردان است، و يا در آن چيزى باشد كه آدمى را از غير خودش به خودش مشغول مى كند، هر چند كه پشت سر نباشد. كأنّه آدمى روى خود را از آن چيز به طرف خلاف آن بر مى گرداند، همچنان كه خداى تعالى، هر سه معنا را استعمال كرده و فرموده: «فَمَن ابتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ العَادُون». و نيز فرموده: «وَ مَا كَانَ لِبَشَرٍ أن يُكَلِّمَهُ اللهُ إلّا وَحياً أو مِن وَرَاءِ حِجَابٍ». و نيز فرموده: «وَ اللهُ مِن وَرَائِهِم». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۸۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۸۲ </center> | ||
و خلاصه معناى آيه اين است كه : كشتى | و خلاصه معناى آيه اين است كه: كشتى مزبور، مال عده اى از مستمندان بوده كه با آن، در دريا كار مى كردند، و لقمه نانى به دست مى آوردند، و در آن جا، پادشاهى بود كه كشتی هاى دريا را غصب مى كرد. من خواستم آن را معيوب كنم، تا آن پادشاه جبّار بدان طمع نبندد، و از آن صرف نظر كند. | ||
«''' | «'''وَ أمَّا الغُلَامُ فَكَانَ أبَوَاهُ مُؤمِنَينِ فَخَشِينَا أن يُرهِقَهُمَا طُغيَاناً وَ كُفراً'''»: | ||
از نظر سياق | از نظر سياق و از نظر جمله «وَ مَا فَعَلتُهُ عَن أمرِى» - كه خواهد آمد - به طور روشن چنين به نظر مى رسد كه: مراد از «خشيت» به طور مجاز، پرهيز از روى رأفت و رحمت باشد، نه معناى حقيقی اش كه همان تأثر قلبى خاص است. | ||
چون خداى | چون خداى تعالى، در آيه: «وَ لَا يَخشَونَ أحَداً إلّا اللهُ»، معناى حقيقى خشيت را از انبياى عظامش نفى كرده است. | ||
و نيز | و نيز به طور روشن چنين به نظر مى رسد كه: منظور از جملۀ «أن يُرهِقَهُمَا طُغيَاناً وَ كُفراً»، اين باشد كه پدر و مادر خود را اغواء نموده و از راه تأثير روحى، وادار بر طغيان و كفر كند. چون پدر و مادر محبت شديد نسبت به فرزند خود دارند. ليكن جملۀ «وَ أقرَبَ رُحماً» كه در آيه بعدى است، تا حدّى تأييد مى كند كه دو كلمه «طُغيَاناً» و «كُفراً»، دو تميز باشند براى «إرهاق». يعنى: در حقيقت دو وصف باشند براى غلام، نه براى پدر ومادرش. | ||
«'''فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا | «'''فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيراً مِنْهُ زَكَوةً وَ أَقْرَبَ رُحماً'''»: | ||
مقصود از | مقصود از اين كه فرمود: «ما خواستيم خدا به جاى اين فرزند، فرزندى ديگر به آن دو بدهد كه از جهت زكات (طهارت) بهتر از او باشد»، اين است كه: از جهت صلاح و ايمان، بهتر از او باشد. چون در مقابل «طغيان» و «كفر» - كه در آيه قبلى بود - همان «صلاح» و «ايمان» است. اصل كلمه «زكات» - به طورى كه گفته شده - طهارت و پاكى است. | ||
و مراد از | و مراد از اين كه فرمود: «نزديك تر از او از نظر رحم باشد»، اين است كه از او بيشتر صله رحم كند، و بيشتر فاميل دوست باشد. و به همين جهت، پدر و مادر را وادار به طغيان و كفر نكند. | ||
و اما اگر بگوييم: «يعنى مهربانتر به پدر و مادر باشد»، با جملۀ «أقرَبَ مِنه» مناسب نيست. چون معمولا نمى گويند در مهر و محبت نزديكتر باشد، و معناى قبلى مناسب تر است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۸۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۸۳ </center> | ||
و اين معنا | و اين معنا همان طور كه از نظر خواننده گذشت، تأیيد مى كند كه منظور از جملۀ «لَا يُرهِقَهُمَا طُغيَاناً وَ كُفراً»، كه در آيه قبلى بود، اين باشد كه فرزند نامبرده، پدر و مادر را با طغيان و كفر خود ارهاق كند. يعنى طاغى و كافر كند، نه اين كه به آنها تكليف كند كه طاغى و كافر شوند. | ||
و اين | و اين آيه، به هر حال اشاره به اين دارد كه ايمان پدر و مادرش نزد خدا ارزش داشته، آن قدر كه اقتضاى داشتن فرزندى مؤمن و صالح را داشته اند كه با آن دو، صله رحم كند، و آنچه در فرزند اقتضاء داشته، خلاف اين بوده، و خدا امر فرموده تا او را بكشد، تا فرزندى ديگر، بهتر از او و صالح تر و رحم دوست تر از او به آن دو بدهد. | ||
«'''وَ أَمَّا الجِْدَارُ فَكانَ لِغُلَامَينِ يَتِيمَينِ فى الْمَدِينَةِ وَ كانَ | «'''وَ أَمَّا الجِْدَارُ فَكانَ لِغُلَامَينِ يَتِيمَينِ فى الْمَدِينَةِ وَ كانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَ كانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً'''»: | ||
بعيد نيست كه از سياق استظهار شود كه مدينه (شهر) مذكور در اين | بعيد نيست كه از سياق استظهار شود كه مدينه (شهر) مذكور در اين آيه، غير از آن قريه اى بوده كه در آن ديوارى مشرف به خرابى ديده و بنايش كردند. زيرا اگر «مدينه» همان قريه بوده، ديگر زياد احتياج نبوده كه بفرمايد: دو غلام يتيم در آن بودند. پس گويا عنايت بر اين بوده كه اشاره كند بر اين كه دو يتيم و سرپرست آن دو، در قريه حاضر نبوده اند. | ||
ذكر يتيمى | ذكر يتيمى دو پسر، و وجود گنجى متعلق به آن دو در زير ديوار، و اين معنا كه اگر ديوار بريزد، گنج فاش گشته، از بين مى رود، و اين كه پدر آن دو يتيم، مردى صالح بوده، همه زمينه چينى براى اين بوده كه بفرمايد: «فَأرَادَ رَبُّكَ أن يَبلُغَا أشُدَّهُمَا وَ يَستَخرِجَا كَنزَهُمَا»، و جمله «رَحمَةً مِن رَبّك»، تعليل اين اراده است. | ||
پس رحمت خداى | پس رحمت خداى تعالى، سبب اراده او است به اين كه يتيم ها به گنج خود برسند. و چون محفوظ ماندن گنج، منوط به اقامه ديوار روى آن بوده، لاجرم خضر آن را به پا داشت، و سبب برانگيخته شدن رحمت خدا، همان صلاح پدر آن دو بوده كه مرگش رسيده و دو يتيم و يك گنج از خود به جاى گذاشته است. | ||
در موافقت دادن ميان صلاح پدر ايتام | در موافقت دادن ميان صلاح پدر ايتام و دفينه كردنش گنج را براى فرزندان، بحث هايى طولانى كرده اند، با اين كه خداى تعالى، دفينه كردن پول را مذمت نموده و فرموده: «وَ الَّذِينَ يَكنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الفِضَّةَ وَ لَا يُنفِقُونَهَا فِى سَبِيلِ اللهِ فَبَشِّرهُم بِعَذَابٍ ألِيم» | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۸۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۴۸۴ </center> | ||
لكن آيه مورد | لكن آيه مورد بحث، متعرض بيش از اين نيست كه در زير ديوار گنجى از براى آن دو يتيم بوده، و ديگر دلالت ندارد بر اين كه پدرشان آن را دفن كرده باشد. علاوه بر اين كه به فرضى هم كه پدر آنان دفن كرده باشد، توصيف پدر آنان به اين كه مردى صالح بوده، خود دليل بر اين است كه گنج مزبور، هرچه بوده، مذموم نبوده. | ||
از اين هم كه | از اين هم كه بگذريم، ممكن است پدر صالح آن دو، گنجى را به ملاك جايزى براى فرزندانش دفن كرده باشد. اين كار بالاتر از سوراخ كردن كشتى نيست. چطور آن دو كار، با تأويل امر الهى جایز باشد، اين هم لابد تأويلى داشته است. البته در اين ميان، روايتى هست كه در بحث روايتى آينده خواهد آمد - إن شاء الله تعالى. | ||
اين آيه دلالت دارد بر | اين آيه دلالت دارد بر اين كه صلاح انسان گاهى در وارث انسان اثر نيك مى گذارد، و سعادت و خير را در ايشان سبب مى گردد. همچنان كه آيه شريفه: «وَليَخشَ الَّذِينَ لَو تَرَكُوا مِن خَلفِهِم ذُرِّيَةً ضِعَافاً خَافُوا عَلَيهِم...» نيز دلالت دارد بر اين كه صلاح پدر و مادر در سرنوشت فرزند مؤثر است. | ||
و اين كه فرمود: «وَ مَا فَعَلتُهُ عَن أمرِى»، كنايه است از اين كه حضرت خضر، هر كارى كه كرده، به امر ديگرى، يعنى به امر خداى سبحان بوده، نه به امرى كه نفسش كرده باشد. | |||
«'''ذَلِك تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسطِع عَّلَيْهِ صبراً'''»: | «'''ذَلِك تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسطِع عَّلَيْهِ صبراً'''»: | ||
خط ۲۱۳: | خط ۲۲۱: | ||
بعضى از مفسرين گفته اند: خضر (عليه السلام) در كلام خود ادبى زيبا نسبت به پروردگار خود رعايت كرده وآن قسمت از كارها را كه خالى از نقص نبوده به خود نسبت داده مثلا گفته است: ((فاردت ان اعيبها(( و آنچه انتسابش هم به خود وهم به خدا جائز بوده با صيغه متكلم مع الغير تعبير كرده، و مثلا گفته است : ((فاردنا ان يبدلهما ربهما(( ويا فرموده: فخشينا وآنچه كه مربوط به ربوبيت وتدبير خداى تعالى بوده به ساحت مقدس اواختصاص داده، و فرموده: ((فاراد ربك ان يبلغا اشدهما(( | بعضى از مفسرين گفته اند: خضر (عليه السلام) در كلام خود ادبى زيبا نسبت به پروردگار خود رعايت كرده وآن قسمت از كارها را كه خالى از نقص نبوده به خود نسبت داده مثلا گفته است: ((فاردت ان اعيبها(( و آنچه انتسابش هم به خود وهم به خدا جائز بوده با صيغه متكلم مع الغير تعبير كرده، و مثلا گفته است : ((فاردنا ان يبدلهما ربهما(( ويا فرموده: فخشينا وآنچه كه مربوط به ربوبيت وتدبير خداى تعالى بوده به ساحت مقدس اواختصاص داده، و فرموده: ((فاراد ربك ان يبلغا اشدهما(( | ||
<span id='link325'><span> | <span id='link325'><span> | ||
==بحثى تاريخى در دوفصل == | ==بحثى تاريخى در دوفصل == | ||
<span id='link326'><span> | <span id='link326'><span> |
ویرایش