۱۶٬۳۳۸
ویرایش
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
<span id='link316'><span> | <span id='link316'><span> | ||
==بحث روايتى == | ==بحث روايتى: (روایاتی پیرامون آیات گذشته)== | ||
در كتاب | در كتاب «من لا يحضره الفقيه» آمده كه: جميل بن درّاج، از زراره، از امام ابى جعفر «عليه السلام» روايت كرده كه در ذيل آيه: «وَ دَاوُدَ وَ سُلَيمَانَ إذ يَحكُمَانِ فِى الحَرثِ إذ نَفَشَت فِيهِ غَنَمُ القَوم» فرمود: آن دو بزرگوار با هم مباحثه كردند و خدا فهم مسأله را نصيب سليمان كرد. | ||
مؤلف: در بيان معناى آيه مطلبى گذشت، كه معناى اين حديث را روشن مى كند. | |||
و در كافى، به سند خود، از حسين بن سعيد، از بعضى از اصحاب اماميه، از معلّى ابى عثمان، از ابوبصير روايت كرده كه گفت: از امام صادق «عليه السلام»، معناى آيه «وَ دَاوُدَ وَ سُلَيمَانَ إذ يَحكُمَانِ فِى الحَرثِ إذ نَفَشَت فِيهِ غَنَمُ القَوم» را پرسيدم. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۴۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۴۸ </center> | ||
جز در شب نيست و صاحب | فرمود: «نفش: به زراعت زدن گوسفندان»، جز در شب نيست و صاحب زراعت، بايد زرع خود را در روز محافظت كند، نه شب. همچنان كه صاحب حيوان بايد حيوان خود را در شب حفظ كند، نه در روز. چون در روز، چوپانان آن ها را مى چرانند و سير مى كنند. | ||
پس اگر در روز، زرع كسى را فاسد كند، چيزى بر او نيست. زيرا صاحب زرع، بايد زراعت خود را حفظ كند و صاحب حيوان، بايد حيوان خود را در شب ضبط كند. چون صاحب زرع، زراعتش را رها مى كند. پس اگر در شب چيزى از زراعت مردم را فاسد كرد، ضامن است و لذا در آيه، كلمۀ «نَفَشَ» به كار رفته. | |||
داوود در اين مسأله حكم كرده بود به اين كه صاحب زراعت، همه گوسفندان را به غرامت بگيرد، ولى سليمان «عليه السلام»، حكم كرد به اين كه شير و پشم يك سال گوسفند، از آنِ وى باشد. | |||
مؤلف: در كتاب «من لا يحضره الفقيه»، اين روايت به سند صدوق، از ابوبصير، از آن جناب نيز نقل شده، ولى در اين روايت آمده كه داوود حكمى كرد كه همه انبيا قبل از او به آن حكم مى كردند، ولى خداوند به سليمان وحى كرد كه از اين به بعد، هر گوسفندى كه به زراعت كسى لطمه بزند، صاحب زرع بيش از آنچه كه از شكم گوسفند بيرون مى آيد، حقى ندارد، و از آن پس سنت بر همين قرار گرفت. | |||
و مقصود از اين كه فرمود: «وَ كُلّاً آتَينَا حُكماً وَ عِلماً: به هر يك حكمى و علمى داديم» نيز، همين است. پس هر دو به حكم خدا، حكم كرده بودند. | |||
و در تفسير قمى، به سند خود، از ابوبصير، از امام صادق «عليه السلام» روايت آورده كه در حديثى فرمود: | |||
زراعت مورد بحث در آيه، زراعت انگور بوده، كه گوسفندان آن را چريدند. آنگاه حكم سليمان را ذكر كرده، سپس فرمود: حكم داوود هم، چنين بوده. چيزى كه هست، خواست به بنى اسرائيل بفهماند كه سليمان، وصىّ بعد از او است، و گرنه با هم اختلافى در حكم نداشتند. زيرا اگر اختلاف مى داشتند، مى فرمود: «وَ كُنّا لِحُكمِهِمَا شَاهِدِين: و ما به حكم آن دو شاهد بوديم». | |||
و در مجمع البيان گفته : در حكم مورد آيه اختلاف | و در مجمع البيان گفته: در حكم مورد آيه اختلاف شده، كه چه بوده؟ بعضى گفته اند: باغ انگورى بوده كه تازه خوشه هايش نمودار شده، و لذا داوود به نفع صاحب باغ حكم كرد، و سليمان عرضه داشت: اى پيغمبر خدا! حكمت را تغيير ده، و آسان تر كن. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۴۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۴۹ </center> | ||
آسان تر | پرسید: آسان تر چيست؟ گفت: باغ را به صاحب گوسفند بده، تا هرچه ميوه داد، مال او باشد، و باغ را به صورت اولش به صاحبش برگرداند، و گوسفند را به صاحب باغ بسپار، تا از منافعش استفاده نموده، همين كه باغش به او برگشت، گوسفندان را به صاحبش برگرداند. | ||
اين معنا از امام ابى جعفر و امام صادق «عليهما السلام» هم، روايت شده است. | |||
مؤلف: در اين كه زراعت مزبور باغ انگور بوده، از طرق اهل سنت، از عبداللّه بن مسعود نيز روايت شده، و البته در اين ميان، روايات ديگرى از ائمه اهل بيت «عليهم السلام» وجود دارد كه قريب المضمون است با آنچه ما آورديم. و همان بيانى كه ما در معناى آيه آورديم، در توضيح مضامين روايات كافى است. | |||
<span id='link317'><span> | <span id='link317'><span> | ||
==رواياتى ديگر در ذيل آياتى كه به ايوب ، يونس ، زكريا، و مريم (عليهم السلام )اشاره داشتند == | ==رواياتى ديگر در ذيل آياتى كه به ايوب ، يونس ، زكريا، و مريم (عليهم السلام )اشاره داشتند == | ||
و در تفسير قمى در ذيل آيه ((و لسليمان الريح عاصفه (( فرموده : باد از هر سو به سرزمين شام و بيت المقدس - كه خدا بركتش داده بود - مى ورزيد. | و در تفسير قمى در ذيل آيه ((و لسليمان الريح عاصفه (( فرموده : باد از هر سو به سرزمين شام و بيت المقدس - كه خدا بركتش داده بود - مى ورزيد. |
ویرایش