۱۷٬۰۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
مقصود از | ==مقصود از اين كه فرمود: «قرآن، ذكر مبارك» است== | ||
«'''وَ هَذَا ذِكْرٌ مُّبَارَكٌ أَنزَلْنَاهُ | «'''وَ هَذَا ذِكْرٌ مُّبَارَكٌ أَنزَلْنَاهُ أَفَأَنتُمْ لَهُ مُنكِرُونَ'''»: | ||
كلمۀ «هَذَا: اين»، اشاره است به قرآن و اگر آن را «ذكر مبارك» خواند، بدين جهت بود كه قرآن، ذكرى است ثابت و دائم و كثير البركات. هم مؤمن از آن بهره مند مى شود و هم آسايش كافر را در جامعه بشرى تأمين نموده است. و خلاصه همه اهل دنيا از آن منتفع مى گردند. چه آن را قبول داشته باشند و چه نداشته باشند. چه به حقانيت آن اقرار داشته باشند و چه منكر آن باشند. | |||
دليل بر اين | دليل بر اين معنا، تجزيه و تحليل آثار رشد و صلاحى است كه همين امروز در مجتمع بشرى مشاهده مى كنيم. زيرا اگر به عقب برگرديم و تا به عصر نزول قرآن و ماقبل آن پيش برويم، مى فهميم كه در اثر قرآن، بشر از كجا به كجا رسيد. چه بود و چه شد. آن وقت مى فهميم كه قرآن، «ذكرى» است مبارك، كه همه افراد بشر به وسيله آن رشد يافتند. حال چه اين كه خودشان با زبان اقرار كنند و يا آن كه از اقرار زبانى به حقانيت آن خوددارى نمايند و منكران حق، آن را از زير پا بگذارند و نعمت عظماى آن را كفران كنند. | ||
گو اين كه مسلمين هم در انكار منكران و كفران آنان بى دخالت نبوده اند. چون مسلمانان در امر قرآن كريم اهمال نمودند، همچنان كه خود قرآن، از زبان رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» نقل مى كند كه در قيامت مى گويد: «يَا رَبِّ إنَّ قَومِى اتَّخَذُوا هَذَا القُرآنَ مَهجُوراً». | |||
<span id='link298'><span> | <span id='link298'><span> | ||
==مقصود از | ==مقصود از اين كه فرمود: ما به ابراهيم، رشد او را داديم == | ||
«'''وَ لَقَدْ | «'''وَ لَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشدَهُ مِن قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عَالِمِينَ'''»: | ||
در اين | در اين آيه، به ماقبل موسى و هارون، و نزول تورات، انعطافى شده. و كلمۀ «مِن قَبل»، آن را به خوبى مى رساند و مراد اين است كه بفرمايد: دادن تورات به موسى و هارون از ما، امر نوظهورى نيست، بلكه سوگند مى خورم كه ما قبل از موسى و هارون، اين رشد را به ابراهيم داده بوديم. | ||
و مقصود از | و مقصود از «رشد»، معنايى است كه در مقابل «غىّ» و گمراهى قرار دارد و آن، رسيدن به واقع است، و در ابراهيم اهتداى فطرى و تام و تمام او به توحيد و به ساير معارف حقه است، و اضافه رشد به ضميرى كه به ابراهيم بر مى گردد، اختصاص رشد را به وى مى رساند، و مى فهماند كه ابراهيم خود لايق چنان رشدى بود. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۱۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۱۹ </center> | ||
و معناى آيه اين است كه سوگند مى خورم كه ما به ابراهيم داديم آنچه را كه وى مستعد و لايق آن بود، و آن عبارت بود از رشد، و رسيدنش به | مؤيد اين معنا، جملۀ «وَ كُنَّا بِهِ عاَلمِين: ما هم او را مى شناختيم» است و اين، كنايه است از علم به خصوصيات حال او، و مقدار استعدادش. | ||
و معناى آيه اين است كه: سوگند مى خورم كه ما به ابراهيم داديم آنچه را كه وى مستعد و لايق آن بود، و آن عبارت بود از رشد، و رسيدنش به واقع، و ما او را از پيش مى شناختيم. | |||
و همان طور كه گذشت، مراد از آنچه خداى سبحان به ابراهيم داد، همان دين توحيد و ساير معارف حقه است، كه ابراهيم «عليه السلام» بدون تعلم از معلمى و يا تذكر مذكّرى، و يا تلقين ملقنى، با صفاى فطرت و نور بصيرت خود درك كرد. | |||
<span id='link299'><span> | <span id='link299'><span> | ||
==گفتگوى ابراهيم «ع»، با قوم بت پرست خود == | ==گفتگوى ابراهيم «ع»، با قوم بت پرست خود == |
ویرایش