۱۶٬۲۶۳
ویرایش
(۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۲: | ||
يَا أَبَتِ إِنّى أَخَافُ أَن يَمَسَّك عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَانِ فَتَكُونَ لِلشيْطانِ وَلِيًّا(۴۵) | يَا أَبَتِ إِنّى أَخَافُ أَن يَمَسَّك عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَانِ فَتَكُونَ لِلشيْطانِ وَلِيًّا(۴۵) | ||
قَالَ أَرَاغِبٌ أَنت عَنْ آلِهَتى يَا | قَالَ أَرَاغِبٌ أَنت عَنْ آلِهَتى يَا إِبْرَاهِيمُ لَئن لَّمْ تَنتَهِ لاَرْجُمَنَّك وَ اهْجُرْنى مَلِيًّا(۴۶) | ||
قَالَ سَلَامٌ عَلَيْك سأَستَغْفِرُ لَك رَبّى إِنَّهُ كانَ بى حَفِيًّا(۴۷) | قَالَ سَلَامٌ عَلَيْك سأَستَغْفِرُ لَك رَبّى إِنَّهُ كانَ بى حَفِيًّا(۴۷) | ||
خط ۱۷۰: | خط ۱۷۰: | ||
و نيز، داستان كناره گيرى از پدر و از مردم و خدايانشان، و اين كه خداوند به او اسحاق و يعقوب را داد، و به كلمۀ باقيه در نسلش اختصاص داد، و براى او و اعقاب او، ياد خيرى در آيندگان گذاشت كه تا روزگارى هست، نامش را به نيكى ببرند. | و نيز، داستان كناره گيرى از پدر و از مردم و خدايانشان، و اين كه خداوند به او اسحاق و يعقوب را داد، و به كلمۀ باقيه در نسلش اختصاص داد، و براى او و اعقاب او، ياد خيرى در آيندگان گذاشت كه تا روزگارى هست، نامش را به نيكى ببرند. | ||
==معناى «صِدّيق» و «نَبِى» كه ابراهيم «ع» به آن دو وصف شده == | |||
«'''وَ اذْكُرْ فى الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَّبِياًّ'''»: | «'''وَ اذْكُرْ فى الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَّبِياًّ'''»: | ||
ظاهرا كلمۀ «صِدّيق»، مبالغه از «صدق» باشد، و «صدّيق» كسى را گويند كه در صدق مبالغه كند. يعنى آنچه را كه انجام مى دهد، مى گويد، و آنچه را كه مى گويد، انجام مى دهد، و ميان گفتار و كردارش، تناقضى نباشد و ابراهيم «عليه السلام» چنين بود. | ظاهرا كلمۀ «صِدّيق»، مبالغه از «صدق» باشد، و «صدّيق» كسى را گويند كه در صدق مبالغه كند. يعنى آنچه را كه انجام مى دهد، مى گويد، و آنچه را كه مى گويد، انجام مى دهد، و ميان گفتار و كردارش، تناقضى نباشد و ابراهيم «عليه السلام» چنين بود. | ||
خط ۱۸۲: | خط ۱۸۲: | ||
كلمۀ «نَبِى» بر وزن «فعيل» و مأخوذ از مادۀ | كلمۀ «نَبِى» بر وزن «فعيل» و مأخوذ از مادۀ «نبأ» (خبر) است، و اگر انبياء را انبياء ناميده اند، بدين جهت است كه ايشان به وسيله وحى خدا از عالَم غيب خبردار هستند. | ||
بعضى گفته اند: كلمۀ مذكور، مأخوذ از «نبوّه»، به معناى رفعت است، و انبياء را به خاطر رفعت مقامشان، «نبى» خوانده اند. | بعضى گفته اند: كلمۀ مذكور، مأخوذ از «نبوّه»، به معناى رفعت است، و انبياء را به خاطر رفعت مقامشان، «نبى» خوانده اند. | ||
خط ۲۵۹: | خط ۲۵۹: | ||
<span id='link62'><span> | <span id='link62'><span> | ||
== | ==پاسخ نرم و مسالمت آمیز ابراهيم، در برابر تهدید به قتل، توسط آذر == | ||
«'''قَالَ أَرَاغِبٌ أَنت عَنْ | «'''قَالَ أَرَاغِبٌ أَنت عَنْ آلِهَتى يَا إِبْرَهِيمُ لَئن لَّمْ تَنتَهِ لاَرْجُمَنَّك وَ اهْجُرْنى مَلِيًّا'''»: | ||
كلمۀ «رغبت»، به طورى كه در مجمع آمده، از كلمات اضداد است. يعنى اگر با لفظ «عَن» متعدى شود، به معناى نفرت از چيزى است، و اگر با لفظ «فِى» متعدى شود، به معناى ميل در آن است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۷۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۷۸ </center> | ||
ولى معناى معروف | و كلمۀ «تَنتَه»، از «انتهاء» و خوددارى از كارى است. اما خوددارى بعد از آن كه او را از آن عمل نهى كرده باشند. و كلمۀ «رَجم»، به معناى سنگسار كردن است، ولى معناى معروف آن، كشتن به وسيله سنگباران است. و كلمۀ «هَجر»، به معناى ترك و جدايى است، و كلمۀ «مَلِىّ»، به معناى روزگارى طولانى است. | ||
در اين | در اين آيه، پدر ابراهيم، او را تهديد به بدترين كشتن ها كرده، و آن سنگسار است كه با آن، افراد رانده شده را شكنجه كرده، مى كشند، و آزر، ابراهيم را با اين كلام خود، از خود طرد كرده است. | ||
ویرایش