۱۶٬۳۳۸
ویرایش
خط ۲۴۹: | خط ۲۴۹: | ||
==مضامين سوره مباركه فجر == | ==مضامين سوره مباركه فجر == | ||
در اين سوره، تعلق به دنيا بدان جهت كه طغيان و كفران به دنبال دارد، مذمت شده، و اهل دنيا را به شديدترين عذاب دنيا و آخرت تهديد نموده؛ روشن مى سازد كه انسان به خاطر كوتاه فكری اش، خيال مى كند اگر خدا به او نعمتى داده، به خاطر آن است كه نزد خدا كرامت و احترامى دارد، و آن كه مبتلا به فقر و فقدان | در اين سوره، تعلق به دنيا بدان جهت كه طغيان و كفران به دنبال دارد، مذمت شده، و اهل دنيا را به شديدترين عذاب دنيا و آخرت تهديد نموده؛ روشن مى سازد كه انسان به خاطر كوتاه فكری اش، خيال مى كند اگر خدا به او نعمتى داده، به خاطر آن است كه نزد خدا كرامت و احترامى دارد، و آن كه مبتلا به فقر و فقدان است، به خاطر اين است كه در درگاه خدا خوار و بى مقدار است. ولى به خاطر پندار غلطش، هر فساد و طغيانى را مرتكب مى شود و آن پندار غلط را، روپوش و رفوى خطاهاى خود مى كند. | ||
و دومى هم به خاطر آن پندار غلطش، كفر مى گويد (و به هر ذلتى تن مى دهد) و حال آن كه امر بر او مشتبه شده، بلكه اگر قدرت و ثروت دارد و اگر مبتلا به فقر و تنگى معاش است، همه به منظور امتحان الهى است، تا روشن كند چه چيز از دنيايش براى آخرتش از پيش مى فرستد. | |||
پس قضيه به آن صورت كه انسان توهم مى كند و به زبان هم جارى مى سازد، نيست؛ بلكه به صورتى است كه به زودى در قيامت - كه حساب و جزا به پا مى شود - روشن مى سازد كه آنچه به او رسيد، چه فقر و ناتوانى و چه ثروت و قدرت، همه امتحان بود، كه او مى توانست از دنيايش براى آخرتش گرفته، از پيش بفرستد، ولى نفرستاد، و عذاب آخرت را بر ثوابش ترجيح داد. | پس قضيه به آن صورت كه انسان توهم مى كند و به زبان هم جارى مى سازد، نيست؛ بلكه به صورتى است كه به زودى در قيامت - كه حساب و جزا به پا مى شود - روشن مى سازد كه آنچه به او رسيد، چه فقر و ناتوانى و چه ثروت و قدرت، همه امتحان بود، كه او مى توانست از دنيايش براى آخرتش گرفته، از پيش بفرستد، ولى نفرستاد، و عذاب آخرت را بر ثوابش ترجيح داد. | ||
خط ۲۶۰: | خط ۲۶۲: | ||
«فجر»، به معناى صبح و «شفع»، به معناى جفت است. | «فجر»، به معناى صبح و «شفع»، به معناى جفت است. | ||
راغب مى گويد: «شفع»، به معناى ضميمه كردن چيزى به مثل آن است، و به اين دو مثل هم، شفع مى گويند. | راغب مى گويد: «شفع»، به معناى ضميمه كردن چيزى به مثل آن است، و به اين دو مثل هم، شفع مى گويند. | ||
و در جملۀ «و الليل إذا يَسر»، كلمۀ «يَسر» مضارع از مصدر «سرى» است، كه به معناى رفتن شب، و پشت كردن آن است. و كلمۀ «حجر» به معناى عقل است. پس در اين آيه، به صبح و شب هاى دهگانه و شفع و وتر و شب، وقتى پشت مى كند، سوگند ياد شده. | و در جملۀ «و الليل إذا يَسر»، كلمۀ «يَسر» مضارع از مصدر «سرى» است، كه به معناى رفتن شب، و پشت كردن آن است. و كلمۀ «حجر» به معناى عقل است. پس در اين آيه، به صبح و شب هاى دهگانه و شفع و وتر و شب، وقتى پشت مى كند، سوگند ياد شده. | ||
==وجوه مختلف درباره مراد از «فجر»، «ليال عشر» و «شفع» و «وتر»== | |||
و چه بسا بتوان ادعا كرد كه ظاهر سوگند به «فجر»، قسم به همه صبح ها باشد، و بعيد هم نيست كه منظور از آن، تنها صبح روز «عيد قربان»، دهم ذى الحجه باشد. | و چه بسا بتوان ادعا كرد كه ظاهر سوگند به «فجر»، قسم به همه صبح ها باشد، و بعيد هم نيست كه منظور از آن، تنها صبح روز «عيد قربان»، دهم ذى الحجه باشد. | ||
خط ۲۷۰: | خط ۲۷۳: | ||
و بعضى گفته اند: مراد، «صبح» ذى الحجه است. بعضى ديگر گفته اند: صبح محرّم. يعنى اول سال قمرى است. و بعضى گفته اند: صبح روز جمعه است. بعضى ديگر گفنه اند: فجر، شب مزدلفه است . و بعضى مراد از آن را، نماز صبح دانسته اند. بعضى منظور از آن را، همه روز، يعنى از صبح تا شام دانسته اند. و بعضى گفته اند: منظور شكافته شدن و جوشيدن چشمه سارها از لاى سنگ هاست. و از اين قبيل سخنان، كه هيچ مدركى بر آن دلالت ندارد، زياد گفته اند. | و بعضى گفته اند: مراد، «صبح» ذى الحجه است. بعضى ديگر گفته اند: صبح محرّم. يعنى اول سال قمرى است. و بعضى گفته اند: صبح روز جمعه است. بعضى ديگر گفنه اند: فجر، شب مزدلفه است . و بعضى مراد از آن را، نماز صبح دانسته اند. بعضى منظور از آن را، همه روز، يعنى از صبح تا شام دانسته اند. و بعضى گفته اند: منظور شكافته شدن و جوشيدن چشمه سارها از لاى سنگ هاست. و از اين قبيل سخنان، كه هيچ مدركى بر آن دلالت ندارد، زياد گفته اند. | ||
«''' | «'''وَ لَيَالٍ عَشر'''»: | ||
چه بسا مراد از آن، از اول تا دهم ذى الحجه باشد. و اگر كلمۀ «ليال» را نكره آورده، خواسته است به عظمت آن اشاره كند، نه اين كه عموميت آن را برساند. | چه بسا مراد از آن، از اول تا دهم ذى الحجه باشد. و اگر كلمۀ «ليال» را نكره آورده، خواسته است به عظمت آن اشاره كند، نه اين كه عموميت آن را برساند. | ||
بعضى گفته اند: منظور دهۀ آخر ماه رمضان است. يكى ديگر گفته: دهۀ اول رمضان است. سومى گفته: دهۀ اول محرم است. چهارمى گفته: اگر مراد از فجر، نماز صبح باشد، مراد از شب هاى دهگانه هم، عبادت در آن هاست. | بعضى گفته اند: منظور دهۀ آخر ماه رمضان است. يكى ديگر گفته: دهۀ اول رمضان است. سومى گفته: دهۀ اول محرم است. چهارمى گفته: اگر مراد از فجر، نماز صبح باشد، مراد از شب هاى دهگانه هم، عبادت در آن هاست. | ||
«''' | «'''وَ الشَّفعِ وَ الوَتر'''»: | ||
اين جمله، با روز «ترويه» - هشتم ذى الحجه - و روز «عرفه» قابل انطباق هست. مخصوصا اين تطبيق، در صورتى كه مراد از فجر و ليالى دهگانه فجر، ذى الحجه و شب هاى دهۀ اول آن باشد، مناسب تر است. | اين جمله، با روز «ترويه» - هشتم ذى الحجه - و روز «عرفه» قابل انطباق هست. مخصوصا اين تطبيق، در صورتى كه مراد از فجر و ليالى دهگانه فجر، ذى الحجه و شب هاى دهۀ اول آن باشد، مناسب تر است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۶۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۶۸ </center> | ||
ولى بعضى گفته اند: مراد، دو ركعت نماز معروف به «شفع» و يك ركعت نماز معروف به «وتر» است، كه در آخر شب خوانده مى شود.. بعضى ديگر گفته اند: مراد، مطلق نماز هاست، كه بعضى شفع - دو ركعتى و چهار ركعتى - و بعضى ديگر وتر - يك ركعتى و سه ركعتى - است. بعضى ديگر گفته اند: «شفع»، روز قربان و «وتر»، روز عرفه، نهم ذى الحجه است. و بعضى گفته اند: شفع تمام انسان هاست، به دليل اين كه فرموده: «و خلقناكم أزواجا»، و «وتر»، خداى تعالى است، كه تك است، و بر طبق هر يك از اين اقوال، رواياتى هم رسيده، كه به زودى در بحث روايتى آينده، از نظر خواننده خواهد گذشت؛ إن شاء الله. | ولى بعضى گفته اند: مراد، دو ركعت نماز معروف به «شفع» و يك ركعت نماز معروف به «وتر» است، كه در آخر شب خوانده مى شود.. بعضى ديگر گفته اند: مراد، مطلق نماز هاست، كه بعضى شفع - دو ركعتى و چهار ركعتى - و بعضى ديگر وتر - يك ركعتى و سه ركعتى - است. | ||
بعضى ديگر گفته اند: «شفع»، روز قربان و «وتر»، روز عرفه، نهم ذى الحجه است. و بعضى گفته اند: شفع تمام انسان هاست، به دليل اين كه فرموده: «و خلقناكم أزواجا»، و «وتر»، خداى تعالى است، كه تك است، و بر طبق هر يك از اين اقوال، رواياتى هم رسيده، كه به زودى در بحث روايتى آينده، از نظر خواننده خواهد گذشت؛ إن شاء الله. | |||
بعضى ديگر گفته اند: منظور، جفت و طاق از هر عددى است، و اگر به شفع و وتر سوگند ياد كرده، در حقيقت به عدد قسم خورده. چون هر اندازه و مقدارى، به وسيله «عدد» حساب و ضبط مى شود. و اين نعمت «عدد»، خود از بزرگترين نعمت هاى خداست. | |||
بعضى هم گفته اند: شفع و وتر، همۀ مخلوقات است. براى اين كه هر چيزى كه تصور كنى، يا طاق است و يا جفت. بعضى ديگر گفته اند: «وتر» آدم و «شفع» همسر اوست. بعضى گفته اند: «شفع»، شبها و روزهاست، و «وتر»، تنها آن روزى است كه دنبالش شب نيايد و آن، روز قيامت است. | |||
بعضى ديگر گفته اند: «شفع»، صفا و مروه، و «وتر»، بيت الحرام است. بعضى گفته اند: مراد از كلمۀ «شفع»، روزهاى قوم عاد، و منظور از «وتر»، شبهاى آن است. و بعضى گفته اند: «شفع»، درهاى بهشت است، كه جفت است، چون هشت در است. و «وتر»، درهاى دوزخ است كه هفت در است؛ و از اين قبيل اقوال - بسيارى كه بعضى از مفسّران تا سى و شش قول شمرده اند و اكثر آن ها، بدون دليل است. | بعضى ديگر گفته اند: «شفع»، صفا و مروه، و «وتر»، بيت الحرام است. بعضى گفته اند: مراد از كلمۀ «شفع»، روزهاى قوم عاد، و منظور از «وتر»، شبهاى آن است. و بعضى گفته اند: «شفع»، درهاى بهشت است، كه جفت است، چون هشت در است. و «وتر»، درهاى دوزخ است كه هفت در است؛ و از اين قبيل اقوال - بسيارى كه بعضى از مفسّران تا سى و شش قول شمرده اند و اكثر آن ها، بدون دليل است. | ||
«'''وَ اللّيل إذَا يَسرِ'''»: | «'''وَ اللّيل إذَا يَسرِ'''»: | ||
يعنى شب در هنگامى كه مى گذرد. و اين جمله، در معناى آيه «و اللّيل إذ أدبر» است، و ظاهرش اين است كه «لام» در آن، براى جنس باشد. پس مراد از «الليل»، مطلق و همۀ آخر شب ها است. | يعنى شب در هنگامى كه مى گذرد. و اين جمله، در معناى آيه «و اللّيل إذ أدبر» است، و ظاهرش اين است كه «لام» در آن، براى جنس باشد. پس مراد از «الليل»، مطلق و همۀ آخر شب ها است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۶۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۶۹ </center> | ||
خط ۲۹۰: | خط ۳۰۰: | ||
«'''هل فى ذلك قسم لذى حجر'''»: | «'''هل فى ذلك قسم لذى حجر'''»: | ||
آيا اين سوگندها براى هر صاحب خرد كافى نيست؟ يعنى كافى است، و صاحب عقل كه معناى سخن را مى فهمد و حق را از باطل تميز مى دهد؛ كه وقتى خداى تعالى، به چيزى سوگند خورد، با در نظر داشتن اين كه سوگند را به چيزى مى خورند كه داراى شرافت و منزلتى باشد، يقين مى كند كه آنچه به خاطرش سوگند خورده، حق است. آن هم حقى مؤكّد، كه جاى هيچ ترديدى در درستى آن نيست. | آيا اين سوگندها براى هر صاحب خرد كافى نيست؟ يعنى كافى است، و صاحب عقل كه معناى سخن را مى فهمد و حق را از باطل تميز مى دهد؛ كه وقتى خداى تعالى، به چيزى سوگند خورد، با در نظر داشتن اين كه سوگند را به چيزى مى خورند كه داراى شرافت و منزلتى باشد، يقين مى كند كه آنچه به خاطرش سوگند خورده، حق است. آن هم حقى مؤكّد، كه جاى هيچ ترديدى در درستى آن نيست. | ||
خط ۳۰۲: | خط ۳۱۳: | ||
كلمۀ «عماد» - كه جمعش «عمد» مى آيد - به معناى پايه اى است كه ساختمان بدان تكيه دارد. | كلمۀ «عماد» - كه جمعش «عمد» مى آيد - به معناى پايه اى است كه ساختمان بدان تكيه دارد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۷۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۷۰ </center> | ||
مراد از | ==مراد از «إرم ذات العماد»== | ||
و ظاهر دو آيه مورد بحث، اين است كه: «إرم»، نام شهرى براى قوم عاد بوده. شهرى آباد و بى نظير و داراى قصرهاى بلند و ستون هاى كشيده؛ و در زمان نزول اين آيات، اثرى از آنان باقى نمانده، آثارشان به كلّى از بين رفته بود، و هيچ دسترسى بر جزئيات تاريخ آن ها نمانده بود. البته ممكن است چيزى از تاريخ آنان در افسانه ها آمده باشد، ولى مدرك قابل اعتمادى ندارد. | و ظاهر دو آيه مورد بحث، اين است كه: «إرم»، نام شهرى براى قوم عاد بوده. شهرى آباد و بى نظير و داراى قصرهاى بلند و ستون هاى كشيده؛ و در زمان نزول اين آيات، اثرى از آنان باقى نمانده، آثارشان به كلّى از بين رفته بود، و هيچ دسترسى بر جزئيات تاريخ آن ها نمانده بود. البته ممكن است چيزى از تاريخ آنان در افسانه ها آمده باشد، ولى مدرك قابل اعتمادى ندارد. |
ویرایش