۱۷٬۰۴۴
ویرایش
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
<span id='link385'><span> | <span id='link385'><span> | ||
== | ==بحث روايتى: (در باره ماجراى نزول نخستين وحى بر پيامبر«ص») == | ||
در الدرّالمنثور است كه عبدالرزاق، احمد، عبد بن حميد، بخارى، مسلم، ابن جرير، ابن انبارى - در کتاب مصاحف - ابن مردويه و بيهقى، از طريق ابن شهاب، از عروة بن زبير، از عايشه أمّ المؤمنين روايت كرده اند كه گفت: اولين روزنه اى كه از وحى به روى رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» باز شد، اين بود كه در عالَم رؤيا، در خواب چيزهايى مى ديد كه چون صبح روشن در خارج واقع مى شد. | در الدرّالمنثور است كه عبدالرزاق، احمد، عبد بن حميد، بخارى، مسلم، ابن جرير، ابن انبارى - در کتاب مصاحف - ابن مردويه و بيهقى، از طريق ابن شهاب، از عروة بن زبير، از عايشه أمّ المؤمنين روايت كرده اند كه گفت: اولين روزنه اى كه از وحى به روى رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» باز شد، اين بود كه در عالَم رؤيا، در خواب چيزهايى مى ديد كه چون صبح روشن در خارج واقع مى شد. | ||
خط ۵۸: | خط ۵۶: | ||
ولى اين داستان كه در روايات آمده، خالى از اشكال و بلكه اشكال ها نيست. براى اين كه: اولا به رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، نسبت شك در نبوت خود داده و گفته كه: آن جناب، احتمال داده آن صدا و آن شخصى كه بين زمين و آسمان ديده و آن سوره اى كه به او نازل شده، همه از القاآت شيطانى باشد. | ولى اين داستان كه در روايات آمده، خالى از اشكال و بلكه اشكال ها نيست. براى اين كه: اولا به رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، نسبت شك در نبوت خود داده و گفته كه: آن جناب، احتمال داده آن صدا و آن شخصى كه بين زمين و آسمان ديده و آن سوره اى كه به او نازل شده، همه از القاآت شيطانى باشد. | ||
و ثانيا، به وى نسبت داده كه اضطراب درونيش زايل نشد، تا وقتى كه يك مرد نصرانى - ورقة بن نوفل - كه خود را به رهبانيت زده بود، به نبوتش شهادت داد. آن وقت اضطرابش زايل شد. با اين كه خداى تعالى درباره آن جناب فرموده: «قل إنّى على بيّنة من ربّى». و چگونه ممكن است چنين كسى از سخنان يك نصرانى تحت تأثير قرار گيرد و براى آرامش خاطرش، محتاج به آن باشد، مگر در آن سخنان چه حجّت روشنى بوده؟ و مگر خداى تعالى، درباره آن جناب نفرموده: «قُل هذه سبيلى أدعوا إلى اللّه على بصيرة أنا و من اتّبعنى»؟ و آيا اعتماد كردن به قول ورقه بصيرت است؟ و بصيرت پيروانش هم، همين است كه ايمان آورده اند به كسى كه به گفتارى بى دليل ايمان آورده و اعتماد كرده؟ | و ثانيا، به وى نسبت داده كه اضطراب درونيش زايل نشد، تا وقتى كه يك مرد نصرانى - ورقة بن نوفل - كه خود را به رهبانيت زده بود، به نبوتش شهادت داد. آن وقت اضطرابش زايل شد. با اين كه خداى تعالى درباره آن جناب فرموده: «قل إنّى على بيّنة من ربّى». | ||
و چگونه ممكن است چنين كسى از سخنان يك نصرانى تحت تأثير قرار گيرد و براى آرامش خاطرش، محتاج به آن باشد، مگر در آن سخنان چه حجّت روشنى بوده؟ و مگر خداى تعالى، درباره آن جناب نفرموده: «قُل هذه سبيلى أدعوا إلى اللّه على بصيرة أنا و من اتّبعنى»؟ و آيا اعتماد كردن به قول ورقه بصيرت است؟ و بصيرت پيروانش هم، همين است كه ايمان آورده اند به كسى كه به گفتارى بى دليل ايمان آورده و اعتماد كرده؟ | |||
و آيا وضع ساير انبيا هم، بدين منوال بوده؟ و آن جا كه خداى تعالى مى فرمايد: «إنّا أوحينا إليك كما أوحينا إلى نوح و النبيّين من بعده»، امّت اين انبيا هم، اعتمادشان به نبوت پيغمبرشان براى اين بوده كه مثلا پيرمردى همانند ورقه گفته است كه نوح پيغمبر است، و يا هود و صالح پيغمبرند؟ قطعا پايه تشخيص نبوت يك پيغمبر، اين قدر سست نيست. | و آيا وضع ساير انبيا هم، بدين منوال بوده؟ و آن جا كه خداى تعالى مى فرمايد: «إنّا أوحينا إليك كما أوحينا إلى نوح و النبيّين من بعده»، امّت اين انبيا هم، اعتمادشان به نبوت پيغمبرشان براى اين بوده كه مثلا پيرمردى همانند ورقه گفته است كه نوح پيغمبر است، و يا هود و صالح پيغمبرند؟ قطعا پايه تشخيص نبوت يك پيغمبر، اين قدر سست نيست. | ||
بلكه حق اين است كه: نبوت و رسالت، ملازم با يقين و ايمان صد در صد شخص پيغمبر و رسول است. او قبل از هر كس ديگر، به نبوّت خود از جانب خداى تعالى یقین دارد، و بايد هم چنين باشد. روايات وارده از ائمّه اهل بيت «عليهم السلام» هم، همين را مى گويد. | بلكه حق اين است كه: نبوت و رسالت، ملازم با يقين و ايمان صد در صد شخص پيغمبر و رسول است. او قبل از هر كس ديگر، به نبوّت خود از جانب خداى تعالى یقین دارد، و بايد هم چنين باشد. روايات وارده از ائمّه اهل بيت «عليهم السلام» هم، همين را مى گويد. | ||
و در مجمع البيان، در ذيل آيه «أرأيت الّذى ينهى...» آمده كه: ابوجهل گفت: راستى، محمّد صورت خود را در حضور شما به خاك مى گذارد؟ گفتند: بله. گفت: به آن كسى سوگند كه بايد به او سوگند خورد، اگر او را ببينم كه چنين مى كند، گردنش را لگدمال خواهم كرد. | و در مجمع البيان، در ذيل آيه «أرأيت الّذى ينهى...» آمده كه: ابوجهل گفت: راستى، محمّد صورت خود را در حضور شما به خاك مى گذارد؟ گفتند: بله. گفت: به آن كسى سوگند كه بايد به او سوگند خورد، اگر او را ببينم كه چنين مى كند، گردنش را لگدمال خواهم كرد. | ||
خط ۷۷: | خط ۷۵: | ||
مؤلّف: مفاد اين روايت، با سياق آيات نمى سازد. چون از سياق بر مى آيد: نمازگزار، رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» بوده، نه مردم. | مؤلّف: مفاد اين روايت، با سياق آيات نمى سازد. چون از سياق بر مى آيد: نمازگزار، رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» بوده، نه مردم. | ||
و در مجمع البيان آمده كه: در حديثى، از عبداللّه بن مسعود آمده كه فرمود: نزديك ترين حال بنده به خدا، حال سجود است. | و در مجمع البيان آمده كه: در حديثى، از عبداللّه بن مسعود آمده كه فرمود: نزديك ترين حال بنده به خدا، حال سجود است. | ||
ویرایش