۱۶٬۹۱۱
ویرایش
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
==بحث روايتى: (رواياتى درباره آیات گذشته)== | ==بحث روايتى: (رواياتى درباره آیات گذشته)== | ||
در تفسير قمى در ذيل آيه: «وَ الَّذِين هُم مِن خَشيَةِ رَبّهِم مُشفِقُون ... يُوتُون مَا آتوا» گفته: يعنى از عبادت و اطاعت. | در تفسير قمى در ذيل آيه: «وَ الَّذِين هُم مِن خَشيَةِ رَبّهِم مُشفِقُون... يُوتُون مَا آتوا» گفته: يعنى از عبادت و اطاعت. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۷۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۷۰ </center> | ||
ابى الدنيا - در كتاب «نعت الخائفين» - و ابن جرير و ابن منذر و ابن ابى حاتم و حاكم (وى حديث را صحيح دانسته) و ابن مردويه و بيهقى - در كتاب شعب الايمان - از عايشه روايت كرده اند كه گفت: از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» | و در الدرالمنثور است كه فاريابى و احمد و عبدين حميد و ترمذى و ابن ماجه و ابن ابى الدنيا - در كتاب «نعت الخائفين» - و ابن جرير و ابن منذر و ابن ابى حاتم و حاكم (وى حديث را صحيح دانسته) و ابن مردويه و بيهقى - در كتاب شعب الايمان - از عايشه روايت كرده اند كه گفت: از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» پرسيدم: مقصود از آيه «وَ الّذين يُؤتون مَا آتوا وَ قُلُوبُهُم وَجِلة» چيست؟ آيا ممكن است مردى زنا و دزدى كند و شراب بخورد و در عين حال از خدا هم بترسد؟ | ||
فرمود: نه، وليكن مقصود اين است كه با اين كه روزه مى گيرد و صدقه مى دهد و نماز مى خواند، در عين حال از خدا بترسد و هراس آن داشته باشد كه خدا از او قبول نكند. | |||
و در مجمع البيان، در ذيل جملۀ «وَ قُلُوبُهُم وَجِلَة»، از امام صادق «عليه السلام» روايت آورده كه فرمود: معنايش اين است كه مى ترسند خدا از آنان قبول نكند. | |||
و در روايتى ديگر فرمود: انجام مى دهد در حالى كه هم اميدوار است و هم ترسان. | |||
و در الدرالمنثور است كه عبدالرزاق، و عبد بن حميد و ابن ابى حاتم، از قتاده روايت مى كند كه در ذيل جمله «حَتَّى إذَا أخَذنَا مُترَفِيهِم بِالعَذَاب» گفت: براى ما اين طور گفته اند كه اين آيه، در باره كفارى كه در جنگ بدر كشته شدند، نازل شده. | |||
مؤلف: الدرالمنثور، نظير اين روايت را، از نسايى و ابن عباس آورده و عبارت آن چنين است كه گفت: «آن ها، اهل بدرند»، ولى سياق آيات با مضمون اين دو روايت، تطبيق نمى كند. | |||
و نيز، در همان كتاب آمده كه نسايى و ابن جرير و ابن ابى حاتم و طبرانى و حاكم، (وى حديث را صحيح دانسته) و ابن مردويه، و بيهقى - در كتاب دلائل - از ابن عباس نقل كرده اند كه: | |||
ابوسفيان، نزد رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» آمد و گفت: اى محمّد! تو را به خدا و به خويشاوندى سوگند مى دهم كه به فرياد ما برس، كه از شدت قحطى، كار به جايى رسيد كه «علهز» خورديم - علهز كُرك آغشته به خون است - اين جا بود كه آيه شريفه «وَ لَقَد أخَذنَاهُم بِالعَذَابِ فَمَا استَكَانُوا لِرَبِّهِم وَ مَا يَتَضَرَّعُون» نازل شد. | |||
مؤلف: روايات در اين معنا مختلف است و آنچه ما نقل كرديم، از ساير روايات به | مؤلف: روايات در اين معنا مختلف است و آنچه ما نقل كرديم، از ساير روايات به حدّ وسط نزديك تر است و اين آيه، به قحطى مكه اشاره مى كند، كه با نفرين رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مردم به آن دچار شدند، ولى ظاهر بيشتر روايات اين است كه بعد از هجرت اتفاق افتاده، و اين با اعتبار عقلى سازگار نيست. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۷۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۷۱ </center> | ||
و در تفسير قمى، در ذيل آيه | و در تفسير قمى، در ذيل آيه «وَ لَوِ اتَّبَعَ الحَقّ أهوَاءَهُم» روايت آمده كه: «حق»، رسول خدا «صلى الله عليه و آله»، و اميرالمؤمنين »عليه السلام» است. | ||
مؤلف: اين روايت، از رواياتى است كه باطن قرآن را بيان مى كند و ما پيرامون بطن قرآن، در بحث «محكم و متشابه: بحث كرديم. | |||
و نظير اين روايت، حديثى است كه در همان كتاب، در ذيل جملۀ «وَ إنَّكَ لَتَدعُوهُم إلَى صِرَاطٍ مُستَقِيم» آمده كه فرمودند: مقصود از صراط مستقيم، ولايت اميرالمؤمنين «عليه السلام» است. و نيز نظيرش، آن حديثى است كه در ذيل جملۀ «عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاكِبُون» آورده كه فرمودند: از امام اعراض مى كنند. | |||
و در همان كتاب، در روايت ابى الجارود، از امام ابى جعفر «عليه السلام» آورده كه در تفسير آيه «أم تَسئَلُهُم خَرجاً فَخَرَاجُ رَبِّكَ خَيرٌ وَ هُوَ خَيرُ الرَّازِقِين» فرمود: يعنى از آن ها درخواست اجر مى كنى، و حال آن كه پاداش پروردگارت بهتر است. | |||
و در | و در كافى، به سند خود، از محمد بن مسلم روايت آورده كه گفت: به امام باقر «عليه السلام» عرض كردم: معناى آيه «فَمَا استَكَانُوا لِرَبِّهِم وَ مَا يَتَضَرَّعُون» چيست؟ فرمود: «استكانت»، به معناى خضوع است، و «تضرع» اين است كه دست ها را به التماس بلند كنى. | ||
و در | و در مجمع البيان مى گويد: از مقاتل بن حيان، از اصبغ بن نباته، از اميرالمؤمنين «عليه السلام» روايت شده كه فرمود: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» فرمود: بلند كردن دست ها، از استكانت است. | ||
پرسيدم: استكانت چيست؟ فرمود: مگر آيه «فَمَا استَكَانُوا لِرَبِّهِم وَ مَا يَتَضَرَّعُون» را نخوانده اى؟ اين روايت را ثعلبى و واحدى نيز، در تفسير خود نقل كرده اند. | |||
باز در همان كتاب، از امام صادق | باز در همان كتاب، از امام صادق «عليه السلام» نقل كرده كه فرموده: استكانت، دعا است و تضرع، دست بلند كردن در نماز مى باشد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۷۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۷۲ </center> | ||
و در الدرالمنثور است كه عسكرى در - كتاب مواعظ - از على بن ابى طالب روايت كرده كه در معناى آيه | و در الدرالمنثور است كه عسكرى در - كتاب مواعظ - از على بن ابى طالب روايت كرده كه در معناى آيه «فَمَا استَكَانُوا لِرَبِّهِم وَ مَا يَتَضَرَّعُون» فرمود: يعنى در دعا تواضع و خضوع ندارند، زيرا اگر خضوع داشته باشند، خداوند دعايشان را مستجاب مى كند. | ||
و در مجمع | و در مجمع البيان، در ذيل آيه: «حَتَّى إذَا فَتَحنَا عَلَيهِم بَاباً ذَا عَذَابٍ شَدِيد» گفته: امام ابى جعفر «عليه السلام» فرمود: اين آيه درباره رجعت است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۷۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۷۳ </center> | ||
<span id='link49'><span> | <span id='link49'><span> |
ویرایش