گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۳۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۶: خط ۶:


<span id='link97'><span>
<span id='link97'><span>
==سوفسطائي ها و شكّاك ها و ادلّه اى كه براى خود تراشيده اند ==
==سوفسطائی ها و شكّاك ها و ادلّه اى كه براى خود تراشيده اند ==
ولى مع الأسف در عصر يوناني ها، جماعتى پيدا شدند به نام «سوفسطائي ها»، كه وجود علم را انكار كردند و گفتند اصلا به هيچ چيز علم نداريم، و درباره هر چيزى شك مى كردند، حتى در خودشان، و در شكّ شان هم شك مى كردند. جمعى ديگر به نام «شكّاك ها» - كه مسلكى نزديك مسلك آن ها داشتند - از آنان پيروى نمودند. آن ها هم وجود علم را از خارج از خود، و افكار خود، يعنى ادراكات خود، نفى نموده ، و براى خود ادله اى تراشيدند.
ولى مع الأسف در عصر يوناني ها، جماعتى پيدا شدند به نام «سوفسطائی ها»، كه وجود علم را انكار كردند و گفتند اصلا به هيچ چيز علم نداريم، و درباره هر چيزى شك مى كردند، حتى در خودشان، و در شكّ شان هم شك مى كردند. جمعى ديگر به نام «شكّاك ها» - كه مسلكى نزديك مسلك آن ها داشتند - از آنان پيروى نمودند. آن ها هم وجود علم را از خارج از خود، و افكار خود، يعنى ادراكات خود، نفى نموده ، و براى خود ادله اى تراشيدند.


اوّل اين كه: قوى ترين و روشن ترين علوم و ادراكات  - كه عبارت است از ادراك هاى حاصل از حواس ظاهرى ما - سرشار است از خطا و غلط. شعله آتشگردان را به صورت دایره مى بينيم و حال آن كه آن طور نيست، و از اين قبيل خطاها در حس بسيار است. دست خود از آب پنجاه درجه حرارت در آورده در آب پانزده درجه حرارت فرو مى كنيم، به نظر آب سرد مى آيد، و دست ديگرمان را از آب يخ درآورده، در همان آب فرو مى كنيم، داغ به نظر مى آيد؛ با اين حال ديگر چطور ممكن است نسبت به موجوداتى كه خارج از وجود ماست، علم پيدا كنيم، و به آن علم اعتماد هم بكنيم.
اوّل اين كه: قوى ترين و روشن ترين علوم و ادراكات  - كه عبارت است از ادراك هاى حاصل از حواس ظاهرى ما - سرشار است از خطا و غلط. شعله آتشگردان را به صورت دایره مى بينيم و حال آن كه آن طور نيست، و از اين قبيل خطاها در حس بسيار است. دست خود از آب پنجاه درجه حرارت در آورده در آب پانزده درجه حرارت فرو مى كنيم، به نظر آب سرد مى آيد، و دست ديگرمان را از آب يخ درآورده، در همان آب فرو مى كنيم، داغ به نظر مى آيد؛ با اين حال ديگر چطور ممكن است نسبت به موجوداتى كه خارج از وجود ماست، علم پيدا كنيم، و به آن علم اعتماد هم بكنيم.
خط ۳۰: خط ۳۰:
<span id='link100'><span>
<span id='link100'><span>


==شبهه ماديّون در وجود علم و ردّ بر آن ها و اثبات تجرّد و غير مادى بودن علم و ادراك ==
البته اين را هم بايد دانست كه: در وجود علم، از جهت ديگر شبهه اى است قوى كه همان شبهه، اساس علوم مادى قرار گرفته است؛ كه علم ثابت را (با اين كه هر علمى ثابت است)، نفى كنند.
البته اين را هم بايد دانست كه: در وجود علم، از جهت ديگر شبهه اى است قوى كه همان شبهه، اساس علوم مادى قرار گرفته است؛ كه علم ثابت را (با اين كه هر علمى ثابت است)، نفى كنند.
   
   
خط ۵۵: خط ۵۴:
<span id='link102'><span>
<span id='link102'><span>


==آيات ۶ - ۷ بقره ==
==آيات ۶ - ۷ سوره بقره ==
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سوَاءٌ عَلَيْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ(۶)
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سوَاءٌ عَلَيْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ(۶)
خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصرِهِمْ غِشوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ(۷)


ترجمه آيات
خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ(۷)
 
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center>


كسانى كه كافر شدند، برايشان يكسان است چه ايشان را اندرز بكنى و چه اندرز نكنى، ايمان نخواهند آورد. (۶)
كسانى كه كافر شدند، برايشان يكسان است چه ايشان را اندرز بكنى و چه اندرز نكنى، ايمان نخواهند آورد. (۶)
خدا بر دل هاشان مُهر زده و بر گوش و چشم هاشان پرده ای است و ايشان عذابى عظيم دارند.(۷)
خدا بر دل هاشان مُهر زده و بر گوش و چشم هاشان پرده ای است و ايشان عذابى عظيم دارند.(۷)


بیان آیات
<center> «'''بیان آیات'''» </center>
 
مراد از «'''الّذين كفروا'''» كدام دسته از كفارند؟
 
بيان آيات


==مراد از «الّذين كفروا» كدام دسته از كفارند؟==
إنّ الّذين كفروا... اينان كسانى هستند كه كفر در دل هاشان ريشه كرده، و انكار حق در قلوبشان جاى گير گشته، به دليل اين كه در وصف حالشان مى فرمايد: انذار كردنت و نكردنت بر ايشان يكسان است. معلوم است كسی كه كفر و جحودش سطحى است، در اثر انذار و اندرز، دست از كفر و جحودش بر می دارد، و كسی كه انذار و عدم آن به حالش يكسان است، معلوم است كه كفر و جحود در دلش ريشه دار گشته.
إنّ الّذين كفروا... اينان كسانى هستند كه كفر در دل هاشان ريشه كرده، و انكار حق در قلوبشان جاى گير گشته، به دليل اين كه در وصف حالشان مى فرمايد: انذار كردنت و نكردنت بر ايشان يكسان است. معلوم است كسی كه كفر و جحودش سطحى است، در اثر انذار و اندرز، دست از كفر و جحودش بر می دارد، و كسی كه انذار و عدم آن به حالش يكسان است، معلوم است كه كفر و جحود در دلش ريشه دار گشته.


و امّا اين كه منظور از اين كفّار كدام دسته از كفّارند؟ احتمال مى رود: منظور صناديد و سردمداران مشركان قريش و بزرگان مكّه باشند. آنهایی كه در امر دين عناد و لجاجت به خرج داده، در دشمنى با دين خدا از هيچ كوشش و كارشكنى كوتاهى نكردند؛ تا آن جا كه خدای تعالى، در جنگ بدر و ساير غزوات تا آخرين نفرشان را هلاك كرد.
و امّا اين كه منظور از اين كفّار كدام دسته از كفّارند؟ احتمال مى رود: منظور صناديد و سردمداران مشركان قريش و بزرگان مكّه باشند. آنهایی كه در امر دين عناد و لجاجت به خرج داده، در دشمنى با دين خدا از هيچ كوشش و كارشكنى كوتاهى نكردند؛ تا آن جا كه خدای تعالى، در جنگ بدر و ساير غزوات تا آخرين نفرشان را هلاك كرد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۸۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۸۳ </center>
مؤيّد اين احتمال تعبير «يكسان است چه ايشان را انذار بكنى و چه نكنى» است؛ چون اگر بخواهيم مورد گفتگوى در اين جمله را همه طبقات كفّار بدانيم، به این ملتزم شده ايم كه باب هدايت به كلّى مسدود است، و اصلا آمدن پيامبر اسلام سودى به حال هيچ كافرى ندارد، و حال آن كه قرآن كريم به بانگ بلند بر خلاف اين گواهى می دهد.
مؤيّد اين احتمال، تعبير «يكسان است چه ايشان را انذار بكنى و چه نكنى» است؛ چون اگر بخواهيم مورد گفتگوى در اين جمله را همه طبقات كفّار بدانيم، به این ملتزم شده ايم كه باب هدايت به كلّى مسدود است، و اصلا آمدن پيامبر اسلام سودى به حال هيچ كافرى ندارد، و حال آن كه قرآن كريم به بانگ بلند بر خلاف اين گواهى می دهد.


افزون بر اين كه: اين تعبير در دو جاى قرآن آمده. يكى اين جا، و يكى در سوره يس، و سوره يس در مكّه، و سوره بقره در اوائل هجرت و قبل از جنگ بدر نازل شد. پس به نظر قريب مى رسد كه مراد همان كفّار مكّه باشند، و اصلا در هر جاى قرآن كه تعبير «'''الّذين كفروا'''» آمده، مراد كفار مكّه اند، كه در اوائل بعثت با دعوت دينى مخالفت مى كردند، مگر آن كه قرينه اى در كلام باشد، كه خلاف آن را برساند. نظير تعبير به «'''الّذين آمنوا'''»، كه به زودى خواهيم گفت: هر جا در قرآن مطلق و بدون قرينه آمده باشد، مراد از آن مسلمانان مكّه، يعنى دسته اوّل از مسلمين است، كه به چنين خطابى تشريفى اختصاص يافته اند؛ مگر آن كه قرينه اى در كلام، خلاف آن را اثبات كند.
افزون بر اين كه: اين تعبير در دو جاى قرآن آمده. يكى اين جا، و يكى در سوره يس، و سوره يس در مكّه، و سوره بقره در اوائل هجرت و قبل از جنگ بدر نازل شد. پس به نظر قريب مى رسد كه مراد همان كفّار مكّه باشند، و اصلا در هر جاى قرآن كه تعبير «'''الّذين كفروا'''» آمده، مراد كفار مكّه اند، كه در اوائل بعثت با دعوت دينى مخالفت مى كردند، مگر آن كه قرينه اى در كلام باشد، كه خلاف آن را برساند. نظير تعبير به «'''الّذين آمنوا'''»، كه به زودى خواهيم گفت: هر جا در قرآن مطلق و بدون قرينه آمده باشد، مراد از آن مسلمانان مكّه، يعنى دسته اوّل از مسلمين است، كه به چنين خطابى تشريفى اختصاص يافته اند؛ مگر آن كه قرينه اى در كلام، خلاف آن را اثبات كند.
خط ۸۴: خط ۸۳:
<span id='link104'><span>
<span id='link104'><span>


==بحث روايتى (شامل روايتى از امام صادق (ع ) درباره وجوه كفر) ==
==بحث روايتى ==
در كافى از زبيرى از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه گفت : بانجناب عرضه داشتم : وجوه كفر را كه در كتاب خدا آمده برايم بيان بفرما، فرمود: كفر در كتاب خدا بر پنج قسم است ، اول كفر جحود، و جحود هم خود، دو جور است ، سوم كفر بترك دستورات الهى ، چهارم كفر برائت ، پنجم كفران نعمت .
در كافى، از زبيرى، از امام صادق «عليه السلام» روايت آورده كه گفت: به آن جناب عرضه داشتم: وجوه كفر را كه در كتاب خدا آمده برايم، بيان بفرما. فرمود: كفر در كتاب خدا بر پنج قسم است: اوّل كفر جحود، و جحود هم خود، دو جور است. سوم كفر به ترك دستورات الهى. چهارم كفر برائت. پنجم كفران نعمت.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۸۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۸۴ </center>
اما قسم اول دو قسم جحود، يكى جحود و انكار ربوبيت خدا است ، و اين اعتقاد كسى است كه ميگويد: نه ربى هست ، و نه بهشتى ، و نه دوزخى ، و صاحبان اين عقيده دو صنف از زنادقه هستند، كه بايشان دهرى هم مى گويند، همانهايند كه قرآن كلامشان را حكايت كرده كه گفته اند: «'''و ما يهلكنا الا الدهر'''»، (جز روزگار كسى ما را نمى ميراند) و اين دينى است كه از طريق امتحان و دل بخواه براى خود درست كرده اند، و گفتارشان خالى از حقيقت و تحقيق است ، همچنانكه خداى عز و جل فرموده : «'''ان هم الا يظنون '''» (جز پندار دليل ديگرى ندارند)، و نيز فرموده : «'''ان الذين كفروا سواء عليهم ء انذرتهم ام لم تنذرهم لا يؤ منون '''»، (كسانيكه كافر شدند بر ايشان يكسان است ، چه انذارشان كنى ، و چه نكنى ايمان نمى آورند)، يعنى بدين توحيد ايمان نمى آورند، اين يكى از وج وه كفر است .
امّا قسم اوّل دو قسم جحود: يكى جحود و «انكار ربوبيّت» خداست، و اين اعتقاد كسى است كه می گويد: نه ربّى هست ، و نه بهشتى و نه دوزخى. و صاحبان اين عقيده، دو صنف از زنادقه هستند، كه به ايشان «دهرى» هم مى گويند. همان هايند كه قرآن كلامشان را حكايت كرده كه گفته اند: «'''و ما يهلكنا إلّا الدّهر'''»: (جز روزگار، كسى ما را نمى ميراند)؛ و اين دينى است كه از طريق امتحان و دل بخواه براى خود درست كرده اند، و گفتارشان خالى از حقيقت و تحقيق است. همچنان كه خداى عزّوجلّ فرموده: «'''إن هم إلّا يظنّون'''»: (جز پندار، دليل ديگرى ندارند). و نيز فرموده: «'''أنّ الّذين كفروا سواء عليهم ءأنذرتهم أم لم تنذرهم لا يؤمنون'''»: (كسانی كه كافر شدند، بر ايشان يكسان است، چه انذارشان كنى و چه نكنى، ايمان نمى آورند). يعنى به دين توحيد ايمان نمى آورند. اين يكى از وجوه كفر است.
و اما وجه دوم از جحود، جحود بر معرفت است ، و آن اين است كه ك سى با اينكه حق را شناخته ، و برايش ثابت شده ، انكار كند، كه خداى عز و جل درباره شان فرموده : «'''و جحدوا بها، و استيقنتها انفسهم ، ظلما و علوا'''»، (دين خدا را انكار كردند، با اينكه در دل بحقانيت آن يقين داشتند، ولى چون ظالم ، و سركش بودند، زير بار آن نرفتند)، و نيز فرموده : «'''و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا فلما جاءهم ما عرفوا، كفروا به فلعنه اللّه على الكافرين '''»، (قبل از آمدن اسلام يهوديان بكفار مى گفتند بزودى پيامبر آخر الزمان مى آيد، و ما را بر شما پيروزى مى بخشد، ولى همينكه اسلام آمد، بدان كافر شدند، پس لعنت خدا باد بر كافران ).
 
وجه سوم از كفر، كفران نعمت است ، كه خداى سبحان درباره اش از سليمان حكايت كرده كه گفت : «'''هذا من فضل ربى ، ليبلونى ، اشكر؟ ام اكفر؟ و من شكر، فانما يشكر لنفسه ، و من كفر فان ربى غنى كريم '''»، (اين از فضل پروردگارم است ، تا مرا بيازمايد، آيا شكر مى گزارم ؟ يا كفران مى كنم ؟ و كسيكه شكر گزارد، بنفع خود شكر كرده و كسيكه كفران كند خدا بى نياز و كريم است )، و نيز فرموده : «'''لئن شكرتم لازيدنكم ، و لئن كفرتم ان عذابى لشديد'''»، (اگر شكر بگذاريد نعمت را برايتان زياده كنم ، و اگر كفر بورزيد، بدرستى عذابم شديد است )، و نيز فرموده : «'''فاذكرونى اذكركم ، و اشكروا لى ، و لا تكفرون '''»، (بياد من افتيد تا بيادتان بيفتم و شكرم بگذاريد، و كفرانم مكنيد)، در اين چند آيه كلمه كفر بمعناى كفران نعمت است .
و امّا وجه دوّم از جحود، «جحود بر معرفت» است. و آن، اين است كه: كسى با اين كه حق را شناخته و برايش ثابت شده، انكار كند، كه خداى عزّوجلّ درباره شان فرموده: «'''و جحدوا بها و استيقنتها أنفسهم ظلما و علوّا'''»: (دين خدا را انكار كردند، با اين كه در دل به حقانيّت آن يقين داشتند، ولى چون ظالم و سركش بودند، زير بار آن نرفتند). و نيز فرموده: «'''و كانوا من قبل يستفتحون على الّذين كفروا، فلمّا جاءهم ما عرفوا، كفروا به فلعنة اللّه على الكافرين'''»: (پیش از آمدن اسلام، يهوديان به كفّار مى گفتند: به زودى پيامبر آخر الزمان مى آيد و ما را بر شما پيروزى مى بخشد؛ ولى همين كه اسلام آمد، بدان كافر شدند. پس لعنت خدا بر كافران باد).
 
وجه سوم از كفر، «كفران نعمت» است، كه خداى سبحان درباره اش از سليمان حكايت كرده كه گفت: «'''هذا من فضل ربّى ليبلونى أشكر أم أكفر و من شكر، فإنّما يشكر لنفسه و من كفر، فإنّ ربّى غنىّ كريم'''»: (اين از فضل پروردگارم است تا مرا بيازمايد، آيا شكر مى گزارم يا كفران مى كنم؟ و كسی كه شكر گزارد، به نفع خود شكر كرده و كسی كه كفران كندريا، خدا بى نياز و كريم است). و نيز فرموده: «'''لئن شكرتم لأزيدنّكم، و لئن كفرتم إنّ عذابى لشديد'''»: (اگر شكر بگزاريد، نعمت را برايتان زياده كنم و اگر كفر بورزيد، به درستى عذابم شديد است). و نيز فرموده: «'''فاذكرونى أذكركم و اشكروا لى، و لا تكفرون'''»: (به ياد من افتيد تا به يادتان بيفتم و شكرم بگذاريد و كفرانم مكنيد). در اين چند آيه، كلمۀ «كفر» به معناى «كفران نعمت» است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۸۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۸۵ </center>
وجه چهارم از كفر، ترك دستورات خداى عزوجل ميباشد، كه در آن باره فرموده : «'''و اذ اخذنا ميثاقكم لا تسفكون دماءكم ، و لاتخرجون انفسكم من دياركم ، ثم اقررتم و انتم تشهدون ثم انتم هولاء تقتلون انفسكم ، و تخرجون فريقا منكم ، من ديارهم ، تظاهرون عليهم بالاثم و العدوان ، و ان ياتوكم اسارى ، تفادوهم ، و هو محرم عليكم اخراجهم ، افتومنون ببعض الكتاب ؟ و تكفرون ببعض ؟'''» (و چون پيمان از شما گرفتيم ، كه خون يكديگر مريزيد، و يكديگر را از ديارتان بيرون مكنيد، شما هم بر اين پيمان اقرار كرديد، و شهادت داديد، آنگاه همين شما يكديگر را كشتيد، و از وطن بيرون كرديد، و بر دشمنى آنان و جنايتكارى پشت به پشت هم داديد، و چون اسيرتان ميشدند، فديه مى گرفتيد، با اينكه فديه گرفتن و بيرون راندن بر شما حرام بود، آيا به بعضى احكام كتاب ايمان مى آوريد، و به بعضى كفر مى ورزيد؟) يعنى عمل نمى كنيد)؟ پس در اين آيه منظور از كفر، ترك دستورات خداى عزوجل ميباشد، چون نسبت ايمان هم بايشان داده ، هر چند كه اين ايمان را از ايشان قبول نكرده ، و سودمند بحالشان ندانسته ، و فرموده : «'''فما جزاء من يفعل ذلك منكم الاخزى فى الحيوة الدنيا، و يوم القيامه يردون الى اشد العذاب ، و ما اللّه بغافل عما تعملون '''»، (پس چيست جزاى هر كه از شما چنين كند، بجز خوارى در زندگى دنيا، و روز قيامت بسوى شديدترين عذاب بر مى گردند، و خدا از آنچه مى كنيد غافل نيست ).
وجه چهارم از كفر، «ترك دستورات» خداى عزّوجلّ می باشد، كه در آن باره فرموده: «'''و إذ أخذنا ميثاقكم لا تسفكون دماءكم و لاتخرجون أنفسكم من دياركم، ثمّ أقررتم و أنتم تشهدون، ثمّ أنتم هؤلاء تقتلون أنفسكم و تخرجون فريقا منكم من ديارهم، تظاهرون عليهم بالإثم و العدوان، و إن يأتوكم أسارى، تفادوهم و هو محرّم عليكم إخراجهم، أفتؤمنون ببعض الكتاب و تكفرون ببعض ؟'''»: (و چون از شما پيمان گرفتيم كه خون يكديگر مريزيد و يكديگر را از ديارتان بيرون مكنيد، شما هم بر اين پيمان اقرار كرديد و شهادت داديد. آنگاه همين شما يكديگر را كشتيد و از وطن بيرون كرديد، و بر دشمنى آنان و جنايتكارى، پشت به پشت هم داديد، و چون اسيرتان می شدند، فديه مى گرفتيد، با اين كه فديه گرفتن و بيرون راندن بر شما حرام بود. آيا به بعضى احكام كتاب ايمان مى آوريد، و به بعضى كفر مى ورزيد)؟  
وجه پنجم از كفر، كفر برائت است ، كه خداى عزوجل درباره اش از ابراهيم خليل عليه السلام حكايت كرده ، كه گفت : «'''كفرنا بكم ، و بدا بيننا و بينكم العداوه و البغضاء ابدا حتى تومنوا باللّه وحده '''»، (از شما بيزاريم ، و ميان ما و شما دشمنى و خشم آغاز شد، و دست از دشمنى برنميداريم ، تا آنكه بخداى يگانه ايمان بياوريد) كه در اين آيه كفر بمعناى بيزارى آمده ، و نيز از ابليس حكايت مى كند، كه از دوستان انسى خود در روز قيامت بيزارى جسته ، ميگويد: «'''انى كفرت بما اشركتمون من قبل '''»، (من از اينكه شما مرا در دنيا شريك قرارداديد بيزارم )، و نيز از قول بت پرستان حكايت مى كند، كه در قيامت از يكدگر بيزارى ميجويند، و فرموده : «'''انما اتخذتم من دون اللّه اوثانا، موده بينكم فى الحيوه الدنيا، ثم يوم القيامه يكفر بعضكم ببعض ، و يلعن بعضكم بعضا'''»، (تنها علت بت پرستى شما در دنيا رعايت دوستى با يكديگر بود، ولى روز قيامت از يكديگر بيزارى جسته ، يكديگر را لعنت خواهيد كرد)، كه كفر در اين آيه نيز بمعناى بيزارى آمده .
 
# مؤ لف : اين روايت در حقيقت ميخواهد بفرمايد: كه كفر شدت و ضعف مى پذيرد.
پس در اين آيه، منظور از «كفر»، ترك دستورات خداى عزّوجلّ می باشد، چون نسبت ايمان هم به ايشان داده، هرچند كه اين ايمان را از ايشان قبول نكرده، و به حالشان سودمند ندانسته و فرموده: «'''فما جزاء من يفعل ذلك منكم إلّا خزى فى الحيوة الدّنيا و يوم القيامة يردّون إلى أشدّ العذاب، و ما اللّه بغافل عمّا تعملون'''»: (پس چيست جزاى هر كه از شما چنين كند، بجز خوارى در زندگى دنيا و روز قيامت، به سوى شديدترين عذاب بر مى گردند و خدا از آنچه مى كنيد، غافل نيست).
 
وجه پنجم از كفر، «كفر برائت» است ، كه خداى عزّوجلّ درباره اش از ابراهيم خليل عليه السلام حكايت كرده كه گفت: «'''كفرنا بكم، و بدا بيننا و بينكم العداوة و البغضاء أبدا حتى تؤمنوا باللّه وحده'''»: (از شما بيزاريم، و ميان ما و شما دشمنى و خشم آغاز شد، و دست از دشمنى بر نمی داريم تا آن كه به خداى يگانه ايمان بياوريد)؛ كه در اين آيه، كفر به معناى بيزارى آمده.
 
و نيز: از ابليس حكايت مى كند كه از دوستان انسى خود در روز قيامت بيزارى جسته، می گويد: «'''إنّى كفرت بما أشركتمون من قبل'''»: (من از اين كه شما مرا در دنيا شريك قرار داديد، بيزارم). و نيز: از قول بت پرستان حكايت مى كند كه در قيامت از يكدگر بيزارى می جويند و فرموده: «'''إنّما اتّخذتم من دون اللّه اوثانا، موّدة بينكم فى الحيوة الدّنيا، ثمّ يوم القيامة يكفر بعضكم ببعض، و يلعن بعضكم بعضا'''»: (تنها علّت بت پرستى شما در دنيا رعايت دوستى با يكديگر بود، ولى روز قيامت از يكديگر بيزارى جسته، يكديگر را لعنت خواهيد كرد)، كه كفر در اين آيه نيز، به معناى بيزارى آمده.
مؤلّف: اين روايت در حقيقت می خواهد بفرمايد كه: «كفر»، شدّت و ضعف مى پذيرد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۸۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۸۶ </center>
<span id='link105'><span>
<span id='link105'><span>
==آيات ۸ ۲۰ بقره ==
 
==آيات ۸ - ۲۰ سوره بقره ==
وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الاَخِرِ وَ مَا هُم بِمُؤْمِنِينَ(۸)
وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْيَوْمِ الاَخِرِ وَ مَا هُم بِمُؤْمِنِينَ(۸)
يخَدِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ مَا يخْدَعُونَ إِلا أَنفُسهُمْ وَ مَا يَشعُرُونَ(۹)
 
يخَادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ مَا يخْدَعُونَ إِلا أَنفُسهُمْ وَ مَا يَشعُرُونَ(۹)
 
فى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمُ بِمَا كانُوا يَكْذِبُونَ(۱۰)
فى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمُ بِمَا كانُوا يَكْذِبُونَ(۱۰)
وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فى الاَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نحْنُ مُصلِحُونَ(۱۱)
وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فى الاَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نحْنُ مُصلِحُونَ(۱۱)
أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لَكِن لا يَشعُرُونَ(۱۲)
أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لَكِن لا يَشعُرُونَ(۱۲)
وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ ءَامِنُوا كَمَا ءَامَنَ النَّاس قَالُوا أَ نُؤْمِنُ كَمَا ءَامَنَ السفَهَاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السفَهَاءُ وَ لَكِن لا يَعْلَمُونَ(۱۳)
 
وَ إِذَا لَقُوا الَّذِينَ ءَامَنُوا قَالُوا ءَامَنَّا وَ إِذَا خَلَوْا إِلى شيَطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نحْنُ مُستهْزِءُونَ(۱۴)
وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ ءَامِنُوا كَمَا ءَامَنَ النَّاس قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا ءَامَنَ السفَهَاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السفَهَاءُ وَ لَكِن لا يَعْلَمُونَ(۱۳)
اللَّهُ يَستهْزِىُ بهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ فى طغْيَنِهِمْ يَعْمَهُونَ(۱۵)
 
أُولَئك الَّذِينَ اشترَوُا الضلَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبحَت تجَرَتُهُمْ وَ مَا كانُوا مُهْتَدِينَ(۱۶)
وَ إِذَا لَقُوا الَّذِينَ ءَامَنُوا قَالُوا ءَامَنَّا وَ إِذَا خَلَوْا إِلى شيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نحْنُ مُستهْزِءُونَ(۱۴)
مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِى استَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّا أَضاءَت مَا حَوْلَهُ ذَهَب اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فى ظلُمَتٍ لا يُبْصِرُونَ(۱۷)
 
اللَّهُ يَستهْزِىُ بهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ فى طغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ(۱۵)
 
أُولَئك الَّذِينَ اشترَوُا الضلَالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبحَت تجَارَتُهُمْ وَ مَا كانُوا مُهْتَدِينَ(۱۶)
 
مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِى استَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّا أَضاءَت مَا حَوْلَهُ ذَهَب اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فى ظلُمَاتٍ لا يُبْصِرُونَ(۱۷)
 
صمُّ بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ(۱۸)
صمُّ بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ(۱۸)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۸۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۸۷ </center>
أَوْ كَصيِّبٍ مِّنَ السمَاءِ فِيهِ ظلُمَتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يجْعَلُونَ أَصبِعَهُمْ فى ءَاذَانهِم مِّنَ الصوَعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ محِيط بِالْكَفِرِينَ(۱۹)
أَوْ كَصيِّبٍ مِّنَ السمَاءِ فِيهِ ظلُمَتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فى ءَاذَانهِم مِّنَ الصوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ محِيط بِالْكَافِرِينَ(۱۹)
يَكادُ الْبرْقُ يخْطف أَبْصرَهُمْ كلَّمَا أَضاءَ لَهُم مَّشوْا فِيهِ وَ إِذَا أَظلَمَ عَلَيهِمْ قَامُوا وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَب بِسمْعِهِمْ وَ أَبْصرِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ(۲۰)
 
ترجمه آيات
يَكادُ الْبرْقُ يخْطف أَبْصَارَهُمْ كلَّمَا أَضاءَ لَهُم مَّشوْا فِيهِ وَ إِذَا أَظلَمَ عَلَيهِمْ قَامُوا وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَب بِسمْعِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ(۲۰)
و بعضى از مردم كسانيند كه ميگويند بخدا و بروز جزا ايمان آورده ايم و لكن (دروغ ميگويند و) هرگز ايمان نياورده اند (۸)
 
با خدا و با كسانيكه ايمان آورده اند نيرنگ مى كنند ولى نميدانند كه جز بخود نيرنگ نمى كنند اما نميدانند (۹)
<center> «'''ترجمه آیات'''»  </center>
در دلهاشان مرضى است پس خدا بكيفر نفاقشان آن بيمارى را زيادتر كرد، و ايشان بخاطر دروغها كه ميگويند عذابى دردناك دارند (۱۰)
 
و چون بايشان گفته ميشود در زمين فساد مكنيد ميگويند ما اصلاحگرانيم (۱۱)
و بعضى از مردم كسانی اند كه می گويند به خدا و به روز جزا ايمان آورده ايم ولكن (دروغ می گويند و) هرگز ايمان نياورده اند. (۸)
تو آگاه باش ايشان مفسدانند ولى خود نميدانند (۱۲)
 
و چون بايشان گفته ميشود مانند مردم ايمان بياوريد ميگويند: آيا مانند سفيهان ايمان بياوريم آگاه باش كه خود ايشان سفيهند ولكن نميدانند (۱۳)
با خدا و با كسانی كه ايمان آورده اند، نيرنگ مى كنند ولى نمی دانند كه جز به خود نيرنگ نمى كنند، اما نمی دانند. (۹)
و چون مؤ منان را مى بينند مى گويند: ما ايمان آورده ايم و چون با شيطانهاى خود خلوت مى كنند مى گويند ما با شمائيم ، ما ايشان را مسخره مى كنيم (۱۴)
 
خدا هم ايشان را مسخره ميكند و همچنان وا مى گذارد تا در طغيان خود كور دل بمانند (۱۵)
در دل هاشان مرضى است، پس خدا به كيفر نفاقشان آن بيمارى را زيادتر كرد، و ايشان به خاطر دروغ ها كه می گويند، عذابى دردناك دارند. (۱۰)
همين ها هستند كه ضلالت را بهدايت خريدند و تجارتشان سود نكرد و هدايت نيافتند (۱۶)
 
حكايت آنها چون سرگذشت كسى است كه آتشى بيفروخت تا پيش پايش روشن شود همينكه اطرافش را روشن كرد خدا نورشان بگرفت و در ظلمت هائى رهاشان كرد كه ديدن نتوانند (۱۷)
و چون به ايشان گفته می شود در زمين فساد مكنيد، می گويند ما اصلاحگرانيم. (۱۱)
كرر و لال و كورند و از ضلالت باز نيايند (۱۸)
 
يا چو بارانى سخت كه از آسمان بريزد، بارانى كه ظلمت ها و رعد و برق همراه داشته باشد رعد و برقى كه از نهيب آن انگشتان در گوشها كنند و خدا فراگير كافران است (۱۹)
تو آگاه باش ايشان مفسدانند، ولى خود نمی دانند. (۱۲)
نزديك باشد كه برق ديدگانشان ببرد هر گاه روشن شود راه روند و چون تاريك شود باز ايستند اگر خدا ميخواست از همان اول چشمها و گوششان را مى گرفت كه خدا بهر چيز توانا است .(۲۰)
 
و چون به ايشان گفته می شود مانند مردم ايمان بياوريد، می گويند: آيا مانند سفيهان ايمان بياوريم؟ آگاه باش كه خود ايشان سفيه اند، ولكن نمی دانند. (۱۳)
 
و چون مؤمنان را مى بينند، مى گويند: ما ايمان آورده ايم و چون با شيطان هاى خود خلوت مى كنند، مى گويند ما با شمایيم، ما ايشان را مسخره مى كنيم. (۱۴)
 
خدا هم ايشان را مسخره می كند و همچنان وا مى گذارد تا در طغيان خود كور دل بمانند. (۱۵)
 
همين ها هستند كه ضلالت را به هدايت خريدند و تجارتشان سود نكرد و هدايت نيافتند. (۱۶)
 
حكايت آن ها چون سرگذشت كسى است كه آتشى بيفروخت تا پيش پايش روشن شود، همين كه اطرافش را روشن كرد، خدا نورشان بگرفت و در ظلمت هایى رهاشان كرد كه ديدن نتوانند. (۱۷)
 
كر و لال و كورند و از ضلالت باز نيايند. (۱۸)
 
يا چو بارانى سخت كه از آسمان بريزد، بارانى كه ظلمت ها و رعد و برق همراه داشته باشد، رعد و برقى كه از نهيب آن انگشتان در گوش ها كنند و خدا فراگير كافران است. (۱۹)
 
نزديك باشد كه برق ديدگانشان ببرد، هرگاه روشن شود، راه روند و چون تاريك شود، باز ايستند. اگر خدا می خواست، از همان اوّل چشم ها و گوش شان را مى گرفت، كه خدا به هر چيز توانا است.(۲۰)
<span id='link106'><span>
<span id='link106'><span>
==دو مثل در شرح وضع و حال منافقين ==
 
بيان آيات
<center> «'''بیان آیات'''»  </center>
و من الناس من يقول ... تا آيه بيستم . كلمه خدعه بمعناى نوعى نيرنگ است ، و شيطان بمعناى موجودى سراپا شر است ، و بهمين جهت ابليس را شيطان ناميده اند.
 
در اين آيات وضع منافقين را بيان مى كند، كه انشاءاللّه گفتار مفصل ما درباره آنان در سوره منافقين و مواردى ديگر خواهد آمد.
==دو مَثَل در شرح وضع و حال منافقان ==
كلمه «خدعه» به معناى نوعى نيرنگ است، و «شيطان»، به معناى موجودى سراپا شر است، و به همين جهت ابليس را شيطان ناميده اند.
در اين آيات، وضع منافقان را بيان مى كند، كه إن شاء اللّه گفتار مفصل ما درباره آنان در سوره منافقين و مواردى ديگر خواهد آمد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۸۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۸۸ </center>
در آيه : مثلهم كمثل الذى استوقد نارا... با آوردن مثلى ، وضع منافقين را مجسم ساخته ، مى فرمايد منافقين مثل كسى ميمانند كه در ظلمتى كور قرار گرفته ، بطوريكه خير را از شر، و راه را از چاه و نافع را از مضر، تشخيص نميدهد، و براى بر طرف شدن آن ظلمت ، دست باسباب روشنى مى زند، يا آتشى روشن كند، كه با آن اطراف خود را به بيند، يا وسيله اى ديگر و چون آتش روشن ميكند و پيرامونش روشن ميشود خدا بوسيله اى از وسائل كه دارد يا باد، يا باران ، يا امثال آن ، آتشش را خاموش كند، و دوباره بهمان ظلمت گرفتار شود، و بلكه اين بار ميان دو ظلمت قرار گيرد، يكى ظلمت تاريكى ، و يكى هم ظلمت حيرت ، و بى اثر شدن اسباب .
در آيه: مثلهم كمثل الّذى استوقد نارا... با آوردن مَثَلى، وضع منافقان را مجسم ساخته، مى فرمايد: منافقين مثل كسى می مانند كه در ظلمتى كور قرار گرفته، به طوری كه خير را از شر، و راه را از چاه و نافع را از مضر، تشخيص نمی دهد، و براى بر طرف شدن آن ظلمت، دست به اسباب روشنى مى زند، يا آتشى روشن كند كه با آن، اطراف خود را ببيند، يا وسيله اى ديگر. و چون آتش روشن می كند و پيرامونش روشن می شود، خدا به وسيله اى از وسائل كه دارد يا باد، يا باران ، يا امثال آن، آتشش را خاموش كند، و دوباره به همان ظلمت گرفتار شود، و بلكه اين بار ميان دو ظلمت قرار گيرد. يكى ظلمت تاريكى، و يكى هم ظلمت حيرت، و بى اثر شدن اسباب.
اين حال منافقين است ، كه بظاهر دم از ايمان مى زنند، و از بعضى فوائد دين برخوردار ميشوند، چون خود را مؤ من قلمداد كرده اند، از مؤ منين ارث مى برند، و با آنان ازدواج مى كنند، و از اين قبيل منافع برخوردار ميشوند، اما همينكه مرگشان يعنى آن موقعى كه هنگام برخوردارى از تمامى آثار ايمان است فرا مى رسد، خداى تعالى نور خود را از ايشان مى گيرد، و آنچه بعنوان دين انجام داده اند، تا باجتماع بقبولانند كه ، مسلمانيم ، باطل نموده ، در ظلمت قرارشان ميدهد كه هيچ چيز را درك نكنند، و در ميان دو ظلمت قرار مى گيرند، يكى ظلمت اصليشان ، و يكى ظلمتى كه اعمالشان ببار آورده ؟.
 
او كصيب من السماء... كلمه (صيب بمعناى باران پر پشت است ، و معناى كلمه (برق ) معروف است ، و كلمه (رعد) بمعناى صدائى است كه از ابر وقتى برق مى زند برمى خيزد، و كلمه صاعقه عبارتست از تكه اى برق آسمان ، كه بزمين مى افتد.
اين حال منافقين است كه به ظاهر، دَم از ايمان مى زنند، و از بعضى فوائد دين برخوردار می شوند. چون خود را مؤمن قلمداد كرده اند، از مؤمنين ارث مى برند، و با آنان ازدواج مى كنند، و از اين قبيل منافع برخوردار می شوند. اما همين كه مرگشان - يعنى آن موقعى كه هنگام برخوردارى از تمامى آثار ايمان است فرا مى رسد- خداى تعالى، نور خود را از ايشان مى گيرد، و آنچه به عنوان دين انجام داده اند، تا به اجتماع بقبولانند كه مسلمانيم، باطل نموده؛ در ظلمت قرارشان می دهد كه هيچ چيز را درك نكنند، و در ميان دو ظلمت قرار مى گيرند: يكى ظلمت اصلی شان، و يكى ظلمتى كه اعمالشان به بار آورده.
اين آيه مثل دومى است كه خداوند حال منافقين را با آن مجسم مى كند، كه اظهار ايمان ميكنند، ولى در دل كافرند، باين بيان كه ايشان بكسى ميمانند، كه دچار رگبار توام با ظلمت شده است ، ظلمتى كه پيش پايش را نمى بيند، و هيچ چيز را از ديگر چيزها تميز نميدهد، ناگزير شدت رگبار او را وادار بفرار ميكند ، ولى تاريكى نميگذارد قدم از قدم بردارد، از سوى ديگر رعد و صاعقه هول انگيز هم از هر سو دچار وحشتش كرده ، قرارگاهى نمى يابد، جز اينكه از برق آسمان استفاده كند، اما برق آسمان هم يك لحظه است ، دوام و بقاء ندارد، همينكه يك قدم برداشت برق خاموش ‍ گشته ، دوباره در تاريكى فرو مى رود.
 
اين حال و روز منافق است ، كه ايمان را دوست نميدارد، اما از روى ناچارى بدان تظاهر مى كند، چون اگر نكند باصطلاح نانش آجر ميشود، ولى چون دلش با زبانش يكسان نيست ، و دلش بنور ايمان روشن نگشته ، لذا راه زندگيش ‍ آنطور كه بايد روشن نميباشد، و معلوم است كسى كه ميخواهد بچيزى تظاهر كند كه ندارد، لايزال پته اش روى آب مى افتد، و همواره دچار خطا و لغزش ميشود، يك قدم با مسلمانان و ب عنوان يك فرد مسلمان راه مى رود، اما خدا رسوايش نموده ، دو باره مى ايستد.
أو كصيّب من السماء...:
 
كلمۀ (صيّببه معناى باران پر پشت است، و معناى كلمۀ (برق) معروف است، و كلمۀ (رعد) به معناى صدایى است كه از ابر - وقتى برق مى زند - بر مى خيزد، و كلمۀ صاعقه عبارت است از تكّه اى برق آسمان كه به زمين مى افتد.
 
اين آيه، مَثَل دومى است كه خداوند، حال منافقان را با آن مجسم مى كند، كه اظهار ايمان می كنند؛ ولى در دل كافرند. به اين بيان كه: ايشان به كسى می مانند كه دچار رگبار توأم با ظلمت شده است. ظلمتى كه پيش پايش را نمى بيند، و هيچ چيز را از ديگر چيزها تميز نمی دهد. ناگزير، شدت رگبار او را وادار به فرار می كند، ولى تاريكى نمی گذارد قدم از قدم بردارد. از سوى ديگر، رعد و صاعقه هول انگيز هم از هر سو دچار وحشتش كرده، قرارگاهى نمى يابد، جز اين كه از برق آسمان استفاده كند. اما برق آسمان هم يك لحظه است، دوام و بقاء ندارد. همين كه يك قدم بر داشت، برق خاموش ‍ گشته، دوباره در تاريكى فرو مى رود.
 
اين حال و روز منافق است ، كه ايمان را دوست نمی دارد؛ اما از روى ناچارى بدان تظاهر مى كند. چون اگر نكند، به اصطلاح نانش آجر می شود، ولى چون دلش با زبانش يكسان نيست و دلش به نور ايمان روشن نگشته، لذا راه زندگيش ‍آن طور كه بايد، روشن نمی باشد. و معلوم است كسى كه می خواهد به چيزى تظاهر كند كه ندارد، لايزال پته اش روى آب مى افتد و همواره دچار خطا و لغزش می شود. يك قدم با مسلمانان و به عنوان يك فرد مسلمان راه مى رود؛ اما خدا رسوايش نموده، دوباره مى ايستد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۸۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۸۹ </center>
و اگر خدا بخواهد اين ايمان ظاهرى را هم از او مى گيرد، كه از همان روز اول رسوا شود، و مسلمانان فريبش را نخورند، (اما خدا چنين چيزى را نخواسته است ).
و اگر خدا بخواهد اين ايمان ظاهرى را هم از او مى گيرد، كه از همان روز اول، رسوا شود و مسلمانان فريبش را نخورند (اما خدا چنين چيزى را نخواسته است).
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۹۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۹۰ </center>
<span id='link107'><span>
<span id='link107'><span>
==آيات ۲۱ ۲۵بقره ==
 
يَأَيهَا النَّاس اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِى خَلَقَكُمْ وَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ(۲۱)
==آيات ۲۱ -  ۲۵ سوره بقره ==
الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الاَرْض فِرَشاً وَ السمَاءَ بِنَاءً وَ أَنزَلَ مِنَ السمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَتِ رِزْقاً لَّكُمْ فَلا تجْعَلُوا للَّهِ أَندَاداً وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ(۲۲)
يَا أَيهَا النَّاس اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِى خَلَقَكُمْ وَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ(۲۱)
وَ إِن كنتُمْ فى رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَ ادْعُوا شهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صدِقِينَ(۲۳)
 
فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا وَ لَن تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتى وَقُودُهَا النَّاس وَ الحِْجَارَةُ أُعِدَّت لِلْكَفِرِينَ(۲۴)
الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الاَرْض فِرَاشاً وَ السمَاءَ بِنَاءً وَ أَنزَلَ مِنَ السمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثّمرَاتِ رِزْقاً لَّكُمْ فَلا تجْعَلُوا للَّهِ أَندَاداً وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ(۲۲)
وَ بَشرِ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ أَنَّ لهَُمْ جَنَّتٍ تجْرِى مِن تحْتِهَا الاَنْهَرُ كلَّمَا رُزِقُوا مِنهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقاً قَالُوا هَذَا الَّذِى رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشبِهاً وَ لَهُمْ فِيهَا أَزْوَجٌ مُّطهَّرَةٌ وَ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ (۲۵)
 
ترجمه آيات
وَ إِن كنتُمْ فى رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَ ادْعُوا شهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ صادِقِينَ(۲۳)
 
فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا وَ لَن تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتى وَقُودُهَا النَّاس وَ الحِْجَارَةُ أُعِدَّت لِلْكَافِرِينَ(۲۴)
 
وَ بَشرِ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصالِحَاتِ أَنَّ لهَُمْ جَنَّاتٍ تجْرِى مِن تحْتِهَا الاَنْهَارُ كلَّمَا رُزِقُوا مِنهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقاً قَالُوا هَذَا الَّذِى رُزِقْنَا مِن قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشَابِهاً وَ لَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُّطهَّرَةٌ وَ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (۲۵)
 
<center> «'''ترجمه آیات'''»  </center>
 
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۹۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۹۱ </center>
هان اى مردم پروردگار خويش را كه شما و اسلافتان را آفريد بپرستيد شايد پرهيزكارى كنيد (۲۱)
هان اى مردم! پروردگار خويش را كه شما و اسلافتان را آفريد، بپرستيد شايد پرهيزكارى كنيد. (۲۱)
خدائيكه براى شما زمين را فرشى و آسمان را بنائى كرد و از آسمان آبى فرود آورده با آن ميوه ها براى روزى شما پديد كرد، پس شما با اينكه علم داريد براى خدا همتا مگيريد (۲۲)
 
و اگر از آنچه ما بر بنده خويش نازل كرده ايم بشك اندريد سوره اى مانند آن بياريد و اگر راست مى گوئيد غير خدا ياران خويش را بخوانيد (۲۳)
خدایی كه براى شما زمين را فرشى و آسمان را بنایى كرد و از آسمان آبى فرود آورده با آن ميوه ها براى روزى شما پديد كرد، پس شما با اين كه علم داريد، براى خدا همتا مگيريد. (۲۲)
و اگر نكرديد و هرگز نخواهيد كرد پس از آتشى كه هيزمش مردم و سنگ است و براى كافران مهيا شده بترسيد (۲۴)
 
كسانيكه ايمان آورده و كارهاى صالح كرده اند نويدشان ده كه بهشت ها در پيش دارند كه جويها در آن روانست و چون ميوه اى از آن روزيشان شود بگويند اين همانست كه قبلا روزى ما شده بود، و نظير آن بايشان بدهند، و در آنجا همسران پاكيزه دارند و خود در آن جاودانند(۲۵)
و اگر از آنچه ما بر بنده خويش نازل كرده ايم، به شك اندريد، سوره اى مانند آن بياوريد و اگر راست مى گویيد، غير خدا ياران خويش را بخوانيد. (۲۳)
بيان آيات
 
يا ايها الناس اعبدوا ربكم الذى خلقكم ... بعد از آنكه خداى سبحان حال فرقه هاى سه گانه ، يعنى متقين ، و كفار، و منافقين را بيان نموده فرمود: متقين بر هدايتى از پروردگار خويشند، و قرآن مايه هدايت آنان است ، و با آنان كار دارد، و كفار، مهر بر دلشان زده شده ، و بر گوش و چشمشان پرده است ، و منافقين خود بيمار دلند، و خدا هم بعنوان مجازات ، بيمارى دلهاشان را بيشتر مى كند، بطوريكه كر و لال و كور شوند، (و اين بيانات در طول نوزده آيه آمده ).
و اگر نكرديد و هرگز نخواهيد كرد، پس از آتشى كه هيزمش مردم و سنگ است و براى كافران مهيا شده، بترسيد. (۲۴)
 
كسانی كه ايمان آورده و كارهاى صالح كرده اند، نويدشان ده كه بهشت ها در پيش دارند كه جوی ها در آن روان است و چون ميوه اى از آن روزی شان شود، بگويند اين همان است كه قبلا روزى ما شده بود، و نظير آن به ايشان بدهند، و در آن جا همسران پاكيزه دارند و خود در آن جاودانند.(۲۵)
 
<center> «'''بیان آیات'''»  </center>
 
«'''يا أيّهَا النّاسُ اعبُدُوا رَبّكُم الّذِى خَلَقَكُم ... '''»:
 
بعد از آن كه خداى سبحان، حال فرقه هاى سه گانه، يعنى متقين و كفّار و منافقين را بيان نموده، فرمود: متقين بر هدايتى از پروردگار خويش اند، و قرآن مايه هدايت آنان است، و با آنان كار دارد، و كفّار، مُهر بر دلشان زده شده، و بر گوش و چشمشان پرده است، و منافقان خود بيمار دلند، و خدا هم به عنوان مجازات، بيمارى دل هاشان را بيشتر مى كند، به طوری كه كر و لال و كور شوند، (و اين بيانات در طول نوزده آيه آمده).


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۶ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۸}}
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۶ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۸}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۱۴٬۴۲۳

ویرایش