۱۶٬۹۹۹
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
|||
(۱۹ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
توضيح: اصطلاح «'''جرى '''» يعنى تطبيق كلى بر مصداق بارز | توضيح: اصطلاح «'''جرى '''» يعنى تطبيق كلى بر مصداق بارز | ||
مؤلّف: و در اين معانى روايات ديگرى نيز هست، و اين روايات از باب جرى، يعنى تطبيق كلى بر مصداق بارز و روشن آن است. مى خواهند بفرمايند كه مصداق بارز صراط مستقيم، محبّت آن حضرات است. | مؤلّف: و در اين معانى روايات ديگرى نيز هست، و اين روايات از باب جرى، يعنى تطبيق كلى بر مصداق بارز و روشن آن است. مى خواهند بفرمايند كه مصداق بارز صراط مستقيم، محبّت آن حضرات است. | ||
اين را هم بايد دانست كه: كلمه جرى (تطبيق كلى بر مصداق)، كه ما در اين كتاب از آن بسيار نام مى بريم، اصطلاحى است كه از كلمات ائمه اهل بيت (عليهم السلام) گرفته ايم. | اين را هم بايد دانست كه: كلمه جرى (تطبيق كلى بر مصداق)، كه ما در اين كتاب از آن بسيار نام مى بريم، اصطلاحى است كه از كلمات ائمه اهل بيت (عليهم السلام) گرفته ايم. | ||
خط ۲۵: | خط ۲۶: | ||
و روايات در تطبيق آيات قرآنى بر ائمه اهل بيت (عليهم السلام)، و يا تطبيق بعضى از آن ها بر دشمنان ائمه (عليهم السلام)، و خلاصه روايات «جرى» بسيار زياد است، كه در ابواب مختلف وارد شده، و اى بسا عدّه آن ها به صدها روايت برسد. و ما فعلا در اين جا نمى خواهيم همه آن ها را ذكر كنيم، بلكه هر يك از آن ها را در بحث هاى روايتى آن ها ذكر مى كنيم و در اين جا، تنها خواستيم معناى كلمه «جرى» را گفته، خاطرنشان سازيم كه: ما اين اصطلاح را از ائمه اهل بيت (عليهم السلام) گرفته ايم، و حتّى در بحث هاى روايتى نيز، بيشتر آن ها را متروك گذاشته، نقل نمى كنيم، مگر آن مقدارى را كه ارتباطى با بحث، و يا غرض از آن داشته باشد. (دقت فرمائيد). | و روايات در تطبيق آيات قرآنى بر ائمه اهل بيت (عليهم السلام)، و يا تطبيق بعضى از آن ها بر دشمنان ائمه (عليهم السلام)، و خلاصه روايات «جرى» بسيار زياد است، كه در ابواب مختلف وارد شده، و اى بسا عدّه آن ها به صدها روايت برسد. و ما فعلا در اين جا نمى خواهيم همه آن ها را ذكر كنيم، بلكه هر يك از آن ها را در بحث هاى روايتى آن ها ذكر مى كنيم و در اين جا، تنها خواستيم معناى كلمه «جرى» را گفته، خاطرنشان سازيم كه: ما اين اصطلاح را از ائمه اهل بيت (عليهم السلام) گرفته ايم، و حتّى در بحث هاى روايتى نيز، بيشتر آن ها را متروك گذاشته، نقل نمى كنيم، مگر آن مقدارى را كه ارتباطى با بحث، و يا غرض از آن داشته باشد. (دقت فرمائيد). | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۶۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۶۸ </center> | ||
<span id='link82'><span> | <span id='link82'><span> | ||
==آيات ۱ - ۵ == | <center> «''' سوره بقره '''» </center> | ||
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ | |||
==آيات ۱ - ۵ سوره بقره== | |||
* سوره «بقره»، دویست و هشتاد و شش آیه دارد. | |||
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * | |||
الم (۱) | الم (۱) | ||
ذَلِك | |||
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصلَوةَ وَ ممَّا | ذَلِك الْكتَاب لا رَيْب فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ(۲) | ||
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصلَوةَ وَ ممَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ(۳) | |||
وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بمَا أُنزِلَ إِلَيْك وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِك وَ بِالاَخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ(۴) | وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بمَا أُنزِلَ إِلَيْك وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِك وَ بِالاَخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ(۴) | ||
أُولَئك عَلى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُولَئك هُمُ الْمُفْلِحُونَ(۵) | أُولَئك عَلى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُولَئك هُمُ الْمُفْلِحُونَ(۵) | ||
ترجمه | <center> «'''ترجمه آیات'''» </center> | ||
به نام خدایى آغاز مى كنم كه بر همه موجودات رحمتى عمومى و بر نيكان از بندگانش رحمتى خاص دارد. الف - لام - ميم (۱) | به نام خدایى آغاز مى كنم كه بر همه موجودات رحمتى عمومى و بر نيكان از بندگانش رحمتى خاص دارد. الف - لام - ميم. (۱) | ||
اين كتاب كه در آن هيچ نقطه ابهامى نيست، راهنماى كسانى است كه تقواى فطرى خود را دارند(۲) | |||
آن ها كه به عالَم غيب ايمان دارند و با نماز كه بهترين مظهر عبوديت است، خدا را عبادت و با زكات كه بهترين خدمت به نوع است، وظائف اجتماعى خود را انجام می دهند(۳) | اين كتاب كه در آن هيچ نقطه ابهامى نيست، راهنماى كسانى است كه تقواى فطرى خود را دارند. (۲) | ||
آن ها كه به عالَم غيب ايمان دارند و با نماز كه بهترين مظهر عبوديت است، خدا را عبادت و با زكات كه بهترين خدمت به نوع است، وظائف اجتماعى خود را انجام می دهند.(۳) | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۶۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۶۹ </center> | ||
و همان هایى كه با آنچه بر تو نازل شده و بدانچه قبل از تو نازل شده ايمان، و به آخرت يقين دارند(۴) | و همان هایى كه با آنچه بر تو نازل شده و بدانچه قبل از تو نازل شده ايمان، و به آخرت يقين دارند. (۴) | ||
چنين كسان بر طريق هدايتى از پروردگار خويش و هم ايشان تنها رستگارانند(۵) | چنين كسان بر طريق هدايتى از پروردگار خويش و هم ايشان تنها رستگارانند. (۵) | ||
<center> «'''بیان آیات'''» </center> | |||
از آن جایی كه اين سوره بتدريج و به طور متفرق نازل شده، نمى توان غرض واحدى كه مورد نظر همه آياتش باشد، در آن يافت. تنها مى توان گفت كه: قسمت عمده آن، از يك غرض واحد و چشمگير خبر مى دهد و آن عبارت است از: بيان اين حقيقت كه عبادت حقيقى خداى سبحان به اين است كه بنده او، به تمامى كتاب هایی كه او به منظور هدايت وى و به وسيله انبيائش نازل كرده، ايمان داشته باشد و ميان اين وحى و آن وحى، اين كتاب و آن كتاب، اين رسول و آن رسول، فرقى نگذارد. | از آن جایی كه اين سوره بتدريج و به طور متفرق نازل شده، نمى توان غرض واحدى كه مورد نظر همه آياتش باشد، در آن يافت. تنها مى توان گفت كه: قسمت عمده آن، از يك غرض واحد و چشمگير خبر مى دهد و آن عبارت است از: بيان اين حقيقت كه عبادت حقيقى خداى سبحان به اين است كه بنده او، به تمامى كتاب هایی كه او به منظور هدايت وى و به وسيله انبيائش نازل كرده، ايمان داشته باشد و ميان اين وحى و آن وحى، اين كتاب و آن كتاب، اين رسول و آن رسول، فرقى نگذارد. | ||
در اين | در اين سوره، افزون بر بيان حقيقت نامبرده، كفّار و منافقين تخطئه، و اهل كتاب ملامت شده اند، كه چرا ميان اديان آسمانى و رسولان الهى فرق گذاشتند و در هر فرازى، به مناسبت عدّه اى از احكام، از قبيل برگشتن قبله از بيت المقدس به سوى كعبه، و احكام حج، وارث، و روزه و غير آن را بيان نموده، به فرازى ديگر پرداخته است. | ||
الف - لام - ميم. گفتار پيرامون حروف بريده ای كه در اول بعضى از سوره هاى قرآن آمده، إن شاء اللّه در ابتداى سوره شورى، از نظر خواننده خواهد گذشت. و همچنين گفتار در معناى هدايت بودن و كتاب بودن قرآن مى آيد. | الف - لام - ميم. گفتار پيرامون حروف بريده ای كه در اول بعضى از سوره هاى قرآن آمده، إن شاء اللّه در ابتداى سوره شورى، از نظر خواننده خواهد گذشت. و همچنين گفتار در معناى هدايت بودن و كتاب بودن قرآن مى آيد. | ||
خط ۵۷: | خط ۶۹: | ||
دليل اين مدّعا اين است: خدای تعالى دنبال اين كلمه، يعنى كلمه «متّقين»، وقتى اوصاف آن را بيان مى كند، از ميانه طبقات مؤمنين - با آن همه اختلاف كه در طبقات آنان است - طبقه معيّنى را مورد نظر قرار نمی دهد، و طورى متّقين را توصيف نمی كند كه شامل طبقه معيّنى شود. | دليل اين مدّعا اين است: خدای تعالى دنبال اين كلمه، يعنى كلمه «متّقين»، وقتى اوصاف آن را بيان مى كند، از ميانه طبقات مؤمنين - با آن همه اختلاف كه در طبقات آنان است - طبقه معيّنى را مورد نظر قرار نمی دهد، و طورى متّقين را توصيف نمی كند كه شامل طبقه معيّنى شود. | ||
و در اين آيات نوزده گانه كه حال مؤمنين و كفّار و منافقين را بيان مى كند، از اوصاف معرّف تقوا، تنها پنج صفت را ذكر مى كند و آن عبارت است از: ايمان به غيب، و اقامه نماز، و انفاق از آنچه خداى سبحان روزى كرده، و ايمان به آنچه بر انبياء خود نازل فرموده، و به تحصيل يقين به آخرت، و دارندگان اين پنج صفت را به اين خصوصيت توصيف كرده كه: چنين كسانى بر طريق هدايت الهى و داراى آن هستند. | و در اين آيات نوزده گانه كه حال مؤمنين و كفّار و منافقين را بيان مى كند، از اوصاف معرّف تقوا، تنها پنج صفت را ذكر مى كند و آن عبارت است از: ايمان به غيب، و اقامه نماز، و انفاق از آنچه خداى سبحان روزى كرده، و ايمان به آنچه بر انبياء خود نازل فرموده، و به تحصيل يقين به آخرت، و دارندگان اين پنج صفت را به اين خصوصيت توصيف كرده كه: چنين كسانى بر طريق هدايت الهى و داراى آن هستند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : .۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : .۷ </center> | ||
خط ۶۹: | خط ۸۲: | ||
<span id='link85'><span> | <span id='link85'><span> | ||
و كوتاه سخن آن كه: متّقين ميان دو هدايت واقع اند، همچنان كه كفّار و منافقين ميان دو ضلالت قرار گرفته اند، و هر سه طبقه از دو خصيصه خود، يكى را يعنى اولى را خودشان داشته اند، و دومى را خداوند به عنوان جزا، بر اوليشان اضافه كرده است. | و كوتاه سخن آن كه: متّقين ميان دو هدايت واقع اند، همچنان كه كفّار و منافقين ميان دو ضلالت قرار گرفته اند، و هر سه طبقه از دو خصيصه خود، يكى را يعنى اولى را خودشان داشته اند، و دومى را خداوند به عنوان جزا، بر اوليشان اضافه كرده است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۷۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۷۱ </center> | ||
خط ۱۰۵: | خط ۱۱۷: | ||
<span id='link88'><span> | <span id='link88'><span> | ||
==معنى ايمان == | ==معنى ايمان و مراتب آن == | ||
«'''يؤمنون '''»: ايمان، عبارت است از جايگير شدن اعتقاد در قلب. و اين كلمه، از ماده (ء - م - ن ) اشتقاق يافته، كأنّه شخص با ايمان، به كسى كه به درستى و راستى و پاكى وى اعتقاد پيدا كرده، امنيت مى دهد. يعنى آنچنان دلگرمى و اطمينان مى دهد كه هرگز در اعتقاد خودش دچار شك و ترديد نمى شود، چون آفت اعتقاد و ضدّ آن، شك و ترديد است. | «'''يؤمنون '''»: ايمان، عبارت است از جايگير شدن اعتقاد در قلب. و اين كلمه، از ماده (ء - م - ن) اشتقاق يافته، كأنّه شخص با ايمان، به كسى كه به درستى و راستى و پاكى وى اعتقاد پيدا كرده، امنيت مى دهد. يعنى آنچنان دلگرمى و اطمينان مى دهد كه هرگز در اعتقاد خودش دچار شك و ترديد نمى شود، چون آفت اعتقاد و ضدّ آن، شك و ترديد است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۷۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۷۳ </center> | ||
<span id='link89'><span> | <span id='link89'><span> | ||
و ايمان همان طور كه قبلا هم گفتيم، معنایى است داراى مراتبى بسيار. چون اذعان و اعتقاد، گاهى به خود چيزى پيدا می شود و تنها اثر وجود آن چيز بر آن اعتقاد مترتب می شود، و گاهى از اين شديدتر است؛ به طوری كه به پاره اى لوازم آن نيز متعلق مى گردد و گاهى از اين نيز شديدتر می شود و به همۀ لوازم آن متعلّق می شود. | و ايمان همان طور كه قبلا هم گفتيم، معنایى است داراى مراتبى بسيار. چون اذعان و اعتقاد، گاهى به خود چيزى پيدا می شود و تنها اثر وجود آن چيز بر آن اعتقاد مترتب می شود، و گاهى از اين شديدتر است؛ به طوری كه به پاره اى لوازم آن نيز متعلق مى گردد و گاهى از اين نيز شديدتر می شود و به همۀ لوازم آن متعلّق می شود. | ||
و از همين جا نتيجه مى گيريم كه: | و از همين جا نتيجه مى گيريم كه: مؤمنان هم در اعتقادشان به غيب و به خداى حاضر و ناظر، و به روز جزاى او، در يك طبقه نيستند، بلكه طبقات مختلفى دارند. | ||
<span id='link90'><span> | <span id='link90'><span> | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۳۲: | ||
پس مراد از «ايمان به غيب» در مقابل ايمان به وحى و ايمان به آخرت، عبارت است از: ايمان به خداى تعالى. و در نتيجه، در اين چند آيه به ايمان به همه اصول سه گانه دين اشاره شده است، و قرآن كريم همواره اصرار و تأكيد دارد بر اين كه بندگان خدا، نظر خود را منحصر در محسوسات و ماديات نكنند، و ايشان را تحريك مى كند به اين كه: از عقل سليم و لبّ خالص پيروى كنند. | پس مراد از «ايمان به غيب» در مقابل ايمان به وحى و ايمان به آخرت، عبارت است از: ايمان به خداى تعالى. و در نتيجه، در اين چند آيه به ايمان به همه اصول سه گانه دين اشاره شده است، و قرآن كريم همواره اصرار و تأكيد دارد بر اين كه بندگان خدا، نظر خود را منحصر در محسوسات و ماديات نكنند، و ايشان را تحريك مى كند به اين كه: از عقل سليم و لبّ خالص پيروى كنند. | ||
«و بالاخرة هم يوقنون ...»: قبلا اعتقاد راسخ به توحيد و نبوت را به كلمه «ايمان» تعبير آورد، و در اين جمله اعتقاد راسخ به خصوص به آخرت را به «ايقان» تعبير كرده. و اين، بدان جهت است كه به لازمۀ يقين - كه عبارت است از فراموش نكردن آخرت - نيز اشاره كرده باشد. چون بسيار می شود انسان نسبت به چيزى ايمان دارد و هيچ شكى در آن ندارد؛ اما پاره اى از لوازم آن را فراموش مى كند. و در نتيجه عملى منافى با ايمانش انجام می دهد، به خلاف يقين كه ديگر با فراموشى نمی سازد. و ممكن نيست انسان، عالم و مؤمن به روز حساب باشد و همواره آن روز را در خاطر داشته و به ياد آن باشد، به ياد روزى باشد كه در آن روز، به حساب كوچك و بزرگ اعمالش مى رسند؛ و در عين حال پاره اى گناهان را مرتكب شود. چنين كسى نه تنها مرتكب گناه نمی شود، بلكه از ترس، به قرقگاه هاى خدا نزديك هم نمى گردد. | «و بالاخرة هم يوقنون ...»: قبلا اعتقاد راسخ به توحيد و نبوت را به كلمه «ايمان» تعبير آورد، و در اين جمله اعتقاد راسخ به خصوص به آخرت را به «ايقان» تعبير كرده. و اين، بدان جهت است كه به لازمۀ يقين - كه عبارت است از فراموش نكردن آخرت - نيز اشاره كرده باشد. چون بسيار می شود انسان نسبت به چيزى ايمان دارد و هيچ شكى در آن ندارد؛ اما پاره اى از لوازم آن را فراموش مى كند. و در نتيجه عملى منافى با ايمانش انجام می دهد، به خلاف يقين كه ديگر با فراموشى نمی سازد. و ممكن نيست انسان، عالم و مؤمن به روز حساب باشد و همواره آن روز را در خاطر داشته و به ياد آن باشد، به ياد روزى باشد كه در آن روز، به حساب كوچك و بزرگ اعمالش مى رسند؛ و در عين حال پاره اى گناهان را مرتكب شود. چنين كسى نه تنها مرتكب گناه نمی شود، بلكه از ترس، به قرقگاه هاى خدا نزديك هم نمى گردد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۷۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۷۴ </center> | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۳۹: | ||
<span id='link92'><span> | <span id='link92'><span> | ||
==بحث روايتى | ==بحث روايتى == | ||
در كتاب معانى الاخبار، از امام صادق عليه السلام روايت آمده، كه در ذيل آيه: «الّذين يؤمنون بالغيب» فرموده: يعنى (كسی كه به قيام قائم عليه السلام ایمان داشته باشد، و آن را حق بداند). | در كتاب معانى الاخبار، از امام صادق عليه السلام روايت آمده، كه در ذيل آيه: «الّذين يؤمنون بالغيب» فرموده: يعنى (كسی كه به قيام قائم عليه السلام ایمان داشته باشد، و آن را حق بداند). | ||
مؤلّف: اين معنا در غير اين روايت نيز آمده، ولى اين روايات همه از باب تطبيق كلى بر مصداق بارز آن است. | مؤلّف: اين معنا در غير اين روايت نيز آمده، ولى اين روايات همه از باب تطبيق كلى بر مصداق بارز آن است. | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۴۹: | ||
<span id='link93'><span> | <span id='link93'><span> | ||
==بحث فلسفى | ==بحث فلسفى == | ||
در اين بحث پيرامون اين معنا گفتگو داريم كه: آيا جائز است انسان بر غير از ادراك هاى حسى، يعنى بر مبانى عقلى اعتماد كند، يا نه؟ و اين مسئله خود يكى از مسائلى است كه معركۀ آراء دانشمندان غربى اخير قرار گرفته، و روى آن از دو طرف حرف ها زده اند. البته همان طور كه گفتيم، متأخّرين از دانشمندان غرب روى آن ايستادگى كرده اند، و گرنه بيشتر قدماء و حكماى اسلام، فرقى ميان ادراكات حسى و عقلى نگذاشته، هر دو را مثل هم جائز دانسته اند؛ بلكه گفته اند كه: برهان علمى شأنش اجلّ از آن است كه پيرامون محسوسات اقامه شود. اصلا محسوسات را بدان جهت كه | در اين بحث پيرامون اين معنا گفتگو داريم كه: آيا جائز است انسان بر غير از ادراك هاى حسى، يعنى بر مبانى عقلى اعتماد كند، يا نه؟ و اين مسئله خود يكى از مسائلى است كه معركۀ آراء دانشمندان غربى اخير قرار گرفته، و روى آن از دو طرف حرف ها زده اند. البته همان طور كه گفتيم، متأخّرين از دانشمندان غرب روى آن ايستادگى كرده اند، و گرنه بيشتر قدماء و حكماى اسلام، فرقى ميان ادراكات حسى و عقلى نگذاشته، هر دو را مثل هم جائز دانسته اند؛ بلكه گفته اند كه: برهان علمى شأنش اجلّ از آن است كه پيرامون محسوسات اقامه شود. اصلا محسوسات را بدان جهت كه محسوس اند، شامل نمی شود. | ||
در مقابل، بيشتر دانشمندان غرب و مخصوصا طبيعى دان هاى آنان، بر آن شده اند كه اعتماد بر غير حس صحيح نيست، به اين دليل كه مطالب عقلى محض، غالبا غلط از آب در مى آيد، و براهين آن به خطا مى انجامد، و معيارى كه خطاى آن را از صوابش جدا كند، در دست نيست. چون معيار بايد حس باشد، كه دست حس و تجربه هم به دامن كلّيات عقلى نمى رسد، و چون سر و كار حس تنها با جزئيات است، و وقتى اين معيار به آن براهين راه نداشت تا خطاى آن ها را از صوابش جدا كند؛ ديگر به چه جرأت می توان به آن براهين اعتماد كرد؟! | در مقابل، بيشتر دانشمندان غرب و مخصوصا طبيعى دان هاى آنان، بر آن شده اند كه اعتماد بر غير حس صحيح نيست، به اين دليل كه مطالب عقلى محض، غالبا غلط از آب در مى آيد، و براهين آن به خطا مى انجامد، و معيارى كه خطاى آن را از صوابش جدا كند، در دست نيست. چون معيار بايد حس باشد، كه دست حس و تجربه هم به دامن كلّيات عقلى نمى رسد، و چون سر و كار حس تنها با جزئيات است، و وقتى اين معيار به آن براهين راه نداشت تا خطاى آن ها را از صوابش جدا كند؛ ديگر به چه جرأت می توان به آن براهين اعتماد كرد؟! | ||
خط ۱۵۹: | خط ۱۶۹: | ||
<span id='link95'><span> | <span id='link95'><span> | ||
پنجم اين كه: حس، جز امور جزئى را كه هر لحظه در تغيير و تبديل است درك نمى كند، در حالی كه علوم حتى علوم حسى و تجربى، آنچه به دست می دهند، كليّات است، و اصلا جز براى به دست آوردن نتایج كلّى به كار نمى روند، و اين نتایج محسوس و مجرّب نيستند. | پنجم اين كه: حس، جز امور جزئى را كه هر لحظه در تغيير و تبديل است درك نمى كند، در حالی كه علوم حتى علوم حسى و تجربى، آنچه به دست می دهند، كليّات است، و اصلا جز براى به دست آوردن نتایج كلّى به كار نمى روند، و اين نتایج محسوس و مجرّب نيستند. | ||
خط ۱۷۰: | خط ۱۷۹: | ||
==بحث فلسفى ديگر (در اثبات وجود علم و رد بر سوفسطائيان و شاكّان) == | ==بحث فلسفى ديگر (در اثبات وجود علم و رد بر سوفسطائيان و شاكّان) == | ||
انسان ساده اى كه هنوز به اصطلاح پشت و روى دست را نشناخته، اين معنا را در خود مى يابد، كه از هر چيز عين خارجى آن را درك می كند؛ بدون اين كه توجه داشته باشد به اين كه علم واسطه ميان او و آن موجود است، و اين سادگى را همواره دارد تا آن كه در موردى دچار شك و ترديد، و يا ظن - كه پائين تر از علم و بالاتر از شك است - بگردد. آن وقت متوجه می شود كه تاكنون در مسير زندگى و معاش دنيويش هرچه را مى فهميده و درك می كرده، به وسيله علم بوده، و علم بين او و مدركاتش واسطه بوده، و از اين به بعد هم بايد سعى كند با چراغ علم قدم بردارد. مخصوصا وقتى مى بيند كه گاهى در فهم و دركش دچار اشتباه مى شود، اين توجهش بيشتر مى شود. چون فكر مى كند در عالم خارج و بيرون از ذهن كه هيچ خطا و غلطى وجود ندارد - چون گفتيم خطا و غلط يعنى چيزى كه در خارج نيست - اين جاست كه يقين مى كند در وجودش حقيقتى هست به نام علم، (يعنى ادراكى ذهنى، كه مانع از ورود نقيض خود در ذهن است) و اين واقعيتى است كه ذهن ساده يك انسان آن را در مى يابد. | انسان ساده اى كه هنوز به اصطلاح پشت و روى دست را نشناخته، اين معنا را در خود مى يابد، كه از هر چيز عين خارجى آن را درك می كند؛ بدون اين كه توجه داشته باشد به اين كه علم واسطه ميان او و آن موجود است، و اين سادگى را همواره دارد تا آن كه در موردى دچار شك و ترديد، و يا ظن - كه پائين تر از علم و بالاتر از شك است - بگردد. آن وقت متوجه می شود كه تاكنون در مسير زندگى و معاش دنيويش هرچه را مى فهميده و درك می كرده، به وسيله علم بوده، و علم بين او و مدركاتش واسطه بوده، و از اين به بعد هم بايد سعى كند با چراغ علم قدم بردارد. | ||
مخصوصا وقتى مى بيند كه گاهى در فهم و دركش دچار اشتباه مى شود، اين توجهش بيشتر مى شود. چون فكر مى كند در عالم خارج و بيرون از ذهن كه هيچ خطا و غلطى وجود ندارد - چون گفتيم خطا و غلط يعنى چيزى كه در خارج نيست - اين جاست كه يقين مى كند در وجودش حقيقتى هست به نام علم، (يعنى ادراكى ذهنى، كه مانع از ورود نقيض خود در ذهن است) و اين واقعيتى است كه ذهن ساده يك انسان آن را در مى يابد. | |||
وقتى مسئله را در زير قعر انبيق علمى هم وارسى مى كنيم، بعد از بحث هاى طولانى و جستجوهاى پیگير، باز به همان نتيجه مى رسيم كه ذهن ساده ما به آن برخورده بود. | وقتى مسئله را در زير قعر انبيق علمى هم وارسى مى كنيم، بعد از بحث هاى طولانى و جستجوهاى پیگير، باز به همان نتيجه مى رسيم كه ذهن ساده ما به آن برخورده بود. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۷۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۷۸ </center> | ||
زيرا وقتى ادراك هاى خود را در زير قعر انبيق قرار مى دهيم، و آن را تجزيه و تحليل مى كنيم، مى بينيم كه همه آن ها به دو مسئله منتهى مى شوند، كه ديگر ابتدایى تر از آن ها هيچ مسئله اى نيست؛ و آن دو مسئله ابتدایى و بديهى اين است كه: | زيرا وقتى ادراك هاى خود را در زير قعر انبيق قرار مى دهيم، و آن را تجزيه و تحليل مى كنيم، مى بينيم كه همه آن ها به دو مسئله منتهى مى شوند، كه ديگر ابتدایى تر از آن ها هيچ مسئله اى نيست؛ و آن دو مسئله ابتدایى و بديهى اين است كه: | ||
۱ - «هست و نيست در يك مورد با هم جمع نمى شوند». | |||
۱ - «هست و نيست در يك مورد با هم جمع نمى شوند». | |||
۲ - «هست و نيست از يك مورد سلب نمی شوند». | |||
ساده تر آن كه: ممكن نيست موجودى هم باشد و هم نباشد، و نه باشد و نه نباشد. | ساده تر آن كه: ممكن نيست موجودى هم باشد و هم نباشد، و نه باشد و نه نباشد. | ||
ویرایش