۱۶٬۲۶۹
ویرایش
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
<span id='link234'><span> | <span id='link234'><span> | ||
==تسلى دادن به پيامبر«ص»: از | ==تسلى دادن به پيامبر«ص»: از ايمان نیاوردن آنان، غصه نخور == | ||
«'''لَعَلَّك | «'''لَعَلَّك بَاخِعٌ نَّفْسك أَلّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ'''»: | ||
كلمۀ «باخع» از «بخوع» گرفته شده، و معناى آيه، اين است كه: از وضع تو چنين بر مى آيد كه مى خواهى خود را از غصه هلاك كنى، كه چرا به آيات اين كتاب كه بر تو نازل شده، ايمان نمى آورند. | |||
و معلوم است كه منظور از اين تعبير، انكار بر رسول خدا | و معلوم است كه منظور از اين تعبير، انكار بر رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» است (كه اين غصه خوردن تو صحيح نيست) و مى خواهد با اين بيان، آن جناب را تسليت دهد. | ||
«'''إِن نَّشأْ نُنزِّلْ عَلَيهِم مِّنَ | «'''إِن نَّشأْ نُنزِّلْ عَلَيهِم مِّنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظلَّت أَعْنَاقُهُمْ لهََا خَاضِعِينَ'''»: | ||
در اين | در اين جمله، متعلق «مشيت» حذف شده. چون جزاى شرط بر آن دلالت دارد. (در فارسى نيز اين حذف معمول است. مثلا مى گوييم: اگر مى خواستم، فلان كار را مى كردم، كه تقديرش اين است كه: اگر مى خواستم فلان كار را بكنم، مى كردم). | ||
كلمۀ «فَظَلَّت» از «ظلّ» است، كه يكى از افعال ناقصه است، كه اسم و خبر مى گيرد و در اين جا، اسمش كلمه «أعنَاقُهُم»، و خبرش «خَاضِعِين» مى باشد. | |||
و معناى | و اگر فرمود: گردن هايشان «خاضع» مى شود و نسبت خضوع را به گردن هاى مشركان داده، با اين كه «خضوع»، وصف خود ايشان است، از اين باب است كه در حال خضوع، اولين عضو از انسان كه حالت درونى خضوع را نشان مى دهد، گردن است، كه سر را زير مى افكند. پس اين نسبت از باب مجاز عقلى است. | ||
و معناى آيه، اين است كه: اگر مى خواستيم آيه اى بر ايشان نازل كنيم كه ايشان را خاضع نمايد و مجبور به قبول دعوتت كند و ناگزير از ايمان آوردن شوند، نازل مى كرديم و به ناچار خاضع مى شدند. خضوعى روشن كه انحناى گردن هايشان از آن خبر دهد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۴۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۴۸ </center> | ||
بعضى از مفسران گفته اند: مراد از «أعناق»، جماعت ها است. (چون عنق به معناى جماعت نيز آمده). | |||
بعضى ديگر گفته اند: مراد رؤسا و پيشتازان مشركان است. بعضى ديگر گفته اند: در اين جا، مضافى حذف شده و تقدير كلام «فَظَلَّت أصحَابُ أعنَاقِهِم خَاضِعِين»: پس گردن داران ايشان خاضع شوند بوده، كه اين قول اخير، از همه بى معناتر است. | |||
معناى | ==معناى اين كه مشركان از «ذكر محدث»، اعراض مى كنند== | ||
«'''وَ مَا يَأْتِيهِم مِّن ذِكْرٍ مِّنَ الرَّحْمَانِ مُحْدَثٍ إِلّا كانُوا عَنْهُ مُعْرِضِينَ'''»: | |||
اين آيه شريفه ادامه مشركين بر شرك و تكذيب آيات خدا را بيان نموده و مى رساند كه اين گروه ديگر هدايت شدنى نيستند، چون اعراض از ياد خدا در دلهايشان آنچنان جا گرفته كه هر چه آيات از ناحيه خداى رحمان تازه نازل شود و به سوى آن دعوت شوند، باز هم اعراض مى كنند و زير بار نمى روند. | اين آيه شريفه ادامه مشركين بر شرك و تكذيب آيات خدا را بيان نموده و مى رساند كه اين گروه ديگر هدايت شدنى نيستند، چون اعراض از ياد خدا در دلهايشان آنچنان جا گرفته كه هر چه آيات از ناحيه خداى رحمان تازه نازل شود و به سوى آن دعوت شوند، باز هم اعراض مى كنند و زير بار نمى روند. |
ویرایش