۱۶٬۳۴۰
ویرایش
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
و اينك در اين آيه، براى نوبت دوم دستورش مى دهد تا با برهان ديگرى، بر بطلان الوهيت آنان با ايشان روبرو شود، و آن برهان، اين است كه: | و اينك در اين آيه، براى نوبت دوم دستورش مى دهد تا با برهان ديگرى، بر بطلان الوهيت آنان با ايشان روبرو شود، و آن برهان، اين است كه: | ||
خدايان آنان، علمى به غيب و به قيامت ندارند، و نمى دانند كه در چه زمانى مبعوث مى شوند. درست است كه هيچ كس از موجودات زمينى و آسمانى علمى بدان ندارد، ولى شأن «معبود»، اين است كه امر پرستندگان خود را تدبير كند، و يكى از امور خلق، همانا مسأله جزاء در روز بعث است، كه بايد آن را نيز تدبير كند، و در نتيجه، روز و تاريخ آن را بداند و حال آن كه آلهۀ ايشان، چه ملائكه و چه جن و چه قديسين از بشر، هيچ يك از روز بعث اطلاعى | خدايان آنان، علمى به غيب و به قيامت ندارند، و نمى دانند كه در چه زمانى مبعوث مى شوند. درست است كه هيچ كس از موجودات زمينى و آسمانى علمى بدان ندارد، ولى شأن «معبود»، اين است كه امر پرستندگان خود را تدبير كند، و يكى از امور خلق، همانا مسأله جزاء در روز بعث است، كه بايد آن را نيز تدبير كند، و در نتيجه، روز و تاريخ آن را بداند و حال آن كه آلهۀ ايشان، چه ملائكه و چه جن و چه قديسين از بشر، هيچ يك از روز بعث اطلاعى ندارند. پس إله و معبود نيستند. | ||
با اين بيان، روشن مى شود كه جملۀ «لَا يَعلَمُ مَن فِى السَّمَاوَاتِ وَ | با اين بيان، روشن مى شود كه جملۀ «لَا يَعلَمُ مَن فِى السَّمَاوَاتِ وَ الأرضِ الغَيبَ إلَّا اللّه»، برهان مستقلى است بر ابطال الوهيت آلهۀ مشركان، و اختصاص الوهيت به خداى تعالى به تنهايى، و اين كه جملۀ «وَ مَا يَشعُرُونَ أيَّان يُبعَثُون»، از قبيل عطف روشن ترين فرد غيب است بر آن. چون گفتيم مهمترين چيزى كه «معبود» بايد به آن داشته علم باشد و آن را تدبير كند، مسأله جزا در روز بعث است. | ||
و نيز، اين معنا روشن گرديد كه دو ضمير جمع در «يَشعُرُونَ» و «يُبعَثُونَ»، به «مَن فِى السَّمَاوَاتِ وَ الأرض» بر مى گردد. چون بيان قبلى بدون اين جمله و تتمه، تمام نمى شود. | و نيز، اين معنا روشن گرديد كه دو ضمير جمع در «يَشعُرُونَ» و «يُبعَثُونَ»، به «مَن فِى السَّمَاوَاتِ وَ الأرض» بر مى گردد. چون بيان قبلى بدون اين جمله و تتمه، تمام نمى شود. |
ویرایش