۱۶٬۳۳۸
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۱۷۵: | خط ۱۷۵: | ||
از اينجا روشن مى گردد كه شديد العقاب بودن خدا به چه معنا است ، چون روشن شد كه عقاب خدا چنان نيست كه از يك جهت معينى به انسان روى بياورد و در محل معينى گريبان آدمى را بگيرد، و مانند عقاب غير خدا به شرايط مخصوصى متوجه آدمى بشود، مثلا از بالاى سر و يا از پائين و يا در بعضى اماكن به انسان برسد، و انسان بتواند از آن محل يا از آن | از اينجا روشن مى گردد كه شديد العقاب بودن خدا به چه معنا است ، چون روشن شد كه عقاب خدا چنان نيست كه از يك جهت معينى به انسان روى بياورد و در محل معينى گريبان آدمى را بگيرد، و مانند عقاب غير خدا به شرايط مخصوصى متوجه آدمى بشود، مثلا از بالاى سر و يا از پائين و يا در بعضى اماكن به انسان برسد، و انسان بتواند از آن محل يا از آن | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۴۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۴۲ </center> | ||
ناحيه دور گردد، و پا به فرار گذاشته خود را از گزند آن عقاب حفظ كند، بلكه عقاب خدا آدمى را به عمل خود آدمى و به گناهش مى گيرد، و چون گناه در باطن آدمى و در ظاهرش هست و از او جدا شدنى | ناحيه دور گردد، و پا به فرار گذاشته خود را از گزند آن عقاب حفظ كند، بلكه عقاب خدا آدمى را به عمل خود آدمى و به گناهش مى گيرد، و چون گناه در باطن آدمى و در ظاهرش هست و از او جدا شدنى نيست، عقاب خدا هم از او جدا شدنى نيست ، و در نتيجه خود انسان وقود و آتش افروز دوزخ مى شود، و به عبارت ديگر آتش از نهاد خود او مشتعل مى گردد و با اين فرض ديگر فرار و قرار معنا ندارد، ديگر نه خلاصى تصور دارد، و نه تخفيف ، به همين جهت است كه خدا خود را شديد العقاب خوانده است. | ||
و در جمله : | |||
و در جمله مورد بحث خداى تعالى متكلم فرض شده ، مى فرمايد: | و در جمله: «كذبوا بآياتنا فاخذهم اللّه» دو بار التفات به كار رفته ، اول التفاتى از غيبت به حضور، و دوم التفاتى از حضور به غيبت. | ||
حال بايد ديد نكته اين دو التفات | |||
نكته التفات اول اين است كه با حاضر شدن خداهم ذهن شنونده نشاط پيدا مى كند، و هم خبر را به درست بودن نزديك مى گرداند، زيرا مثل اين مى ماند كه گوينده اى بگويد: | توضيح اينكه: در آيه قبل خداى تعالى غايب فرض شده بود و مى فرمود مال و اولادشان نمى تواند آنان را از خدا بى نياز كند. | ||
بنابراين معناى آيه شريفه اين مى شود كه : | |||
و اما التفات دوم كه در جمله : | و در جمله مورد بحث خداى تعالى متكلم فرض شده ، مى فرمايد: «به آيات ما تكذيب كردند»، و بار دوم خداى تعالى كه در اين جمله حاضر و متكلم فرض شده غايب فرض مى شود، چون مى فرمايد: «پس خدا ايشان را بگرفت». | ||
حال بايد ديد نكته اين دو التفات چيست؟ | |||
نكته التفات اول اين است كه با حاضر شدن خداهم ذهن شنونده نشاط پيدا مى كند، و هم خبر را به درست بودن نزديك مى گرداند، زيرا مثل اين مى ماند كه گوينده اى بگويد: «فلانى بد دهن و فحاش و بد برخورد است ، و من گرفتار معاشرت با او شده ام ، زنهار كه از همنشينى با او بپرهيزى» كه در اين عبارت جمله: «و من گرفتار معاشرت با او شده ام» خبر را تصحيح مى كند و صدق آنرا اثبات مى نمايد، چون خبر را مستند به ديدن و مشاهده خود مى كند كه خود نوعى شهادت است. | |||
بنابراين معناى آيه شريفه اين مى شود كه: «آل فرعون عادتشان عادت همين كفار بود، و مثل اينان آيات را تكذيب مى كردند، و اين مطلب جاى هيچ شكى نيست ، براى اينكه ما خود رفتار آل فرعون را مشاهده كرديم و به خاطر همينكه ديديم آيات ما را تكذيب مى كنند، هلاكشان كرديم». | |||
و اما التفات دوم كه در جمله: «فاخذهم اللّه» بكار رفته ، و دوباره خداى تعالى غايب به حساب آمده ، نكته اش اين است كه خواسته بعد از به دست آوردن مقصود دوباره به اصل كلام برگردد، و علاوه بر اين ، حكم را به مقام الوهيت كه قائم به همه شؤون عالم، و مهيمن بر هر كوچك و بزرگى است ارجاع دهد، و به همين منظور لفظ جلاله (اللّه) را دوباره تكرار نموده و فرمود: «و اللّه شديد العقاب» و نفرمود: «و هو شديد العقاب»، تا دلالت كند | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۴ </center> | ||
بر اينكه كفر كفار و تكذيبشان در حقيقت منازعه با كسى است كه داراى جلال الوهيت بوده و هلاك كردن گنهكاران برايش آسان است ، و كافر درگير با خداى شديد العقاب است . | بر اينكه كفر كفار و تكذيبشان در حقيقت منازعه با كسى است كه داراى جلال الوهيت بوده و هلاك كردن گنهكاران برايش آسان است ، و كافر درگير با خداى شديد العقاب است. | ||
قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُوا ستُغْلَبُونَ وَ تُحْشرُونَ ... | |||
«'''قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُوا ستُغْلَبُونَ وَ تُحْشرُونَ ...'''»: | |||
كلمه | |||
قَدْ كانَ لَكُمْ ءَايَةٌ فى فِئَتَينِ الْتَقَتَا | كلمه «حشر» به معناى بيرون كردن و كوچ دادن قومى از قرارگاهشان به زور و جبر است ، و اين كلمه در مورد كوچ دادن يك نفر استعمال نمى شود. در قرآن كريم همه جا در مورد جماعت آمده كه از آن جمله فرموده: «و حشرناهم فلم نغادر منهم احدا». | ||
از ظاهر سياق چنين بر مى آيد كه خطاب در | |||
كلمه «مهاد» به معناى فرش و بستر است ، و از ظاهر سياق بر مى آيد كه مراد از جمله «الذين كفروا» مشركين هستند همچنان كه ظاهر جمله: «ان الذين كفروا لن تغنى عنهم ...» (كه در آيه قبلى بود) نيز مشركين است، نه يهوديان، و اين نظريه بهتر مى تواند دو آيه را به هم متصل كند، چون آيه مورد بحث مى فرمايد ما بر آنان غالب آمديم ، و همه را به سوى دوزخ كوچ داديم ، و در آيه قبلى علت اين كيفر را بيان مى كرد، و مى فرمود: اين كفار گردن كشى كردند، و به اموال و اولاد خود تعزر و استكبار نمودند. | |||
آيه شريفه | |||
و اين آيه بدان جهت كه داستان رزم بين دو گروه را ذكر مى كند، و خاطرنشان مى سازد كه خدا گروهى را كه در راه او قتال مى كردند يارى فرمود، گو اينكه نام صاحبان قصه رانبرده ، اما آيه شريفه ، قابل انطباق بر واقعه بدر است ، و سوره مورد بحث هم ب عد از واقعه بدر بلكه بعد از واقعه احد نازل شده است . | «'''قَدْ كانَ لَكُمْ ءَايَةٌ فى فِئَتَينِ الْتَقَتَا'''»: | ||
از ظاهر سياق چنين بر مى آيد كه خطاب در «لكم: براى شما» متوجه همان كفار است ، و اين آيه در حقيقت تتمه كلام رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) است ، كه مى فرمود به زودى شكست مى خوريد «ستغلبون و تحشرون ...» ممكن هم هست بگوئيم خطاب نامبرده به مؤ منين است ، و مى خواهد ايشان را به تفكر و عبرت گيرى دعوت كند، تا بفهمند خدا در جنگ بدر، چه منتى بر آنان نهاد، و چگونه با نصرت خود تاءييدشان كرد: آنهم آن تاءييد عجيب ، كه در ديدگان آنان تصرف نمود. | |||
و بنابراين ، كلام مورد بحث مشتمل بر نوعى التفات است ، براى اين كه خطاب را تنها متوجه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) كرده بود، و در اينجا متوجه آن جناب و مؤمنين كرده ، ليكن همانطور كه ملاحظه فرموديد توجيه اول مناسب تر است. | |||
آيه شريفه «قد كان لكم» ناظر بر واقعه بدر است كه در آن با نصرت الهى مؤمنين ظفر يافتند و اين آيه بدان جهت كه داستان رزم بين دو گروه را ذكر مى كند، و خاطرنشان مى سازد كه خدا گروهى را كه در راه او قتال مى كردند يارى فرمود، گو اينكه نام صاحبان قصه رانبرده ، اما آيه شريفه ، قابل انطباق بر واقعه بدر است ، و سوره مورد بحث هم ب عد از واقعه بدر بلكه بعد از واقعه احد نازل شده است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۴۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۴۴ </center> | ||
از اين هم كه بگذريم ظاهر آيه اين است كه اين داستان براى ذهن مخاطبين معلوم بوده ، و مخاطبين ، واقعه را به ياد داشته اند، براى اينكه مى فرمايد: | از اين هم كه بگذريم ظاهر آيه اين است كه اين داستان براى ذهن مخاطبين معلوم بوده ، و مخاطبين ، واقعه را به ياد داشته اند، براى اينكه مى فرمايد: «قد كان لكم»، كه تقريبا معنايش «مگر يادتان نيست كه چنين و چنان شد» است. | ||
از طرف ديگر، قرآن كريم به جز در داستان جنگ بدر در هيچ واقعه اى مساءله تصرف خدا در چشم جنگجويان را ذكر نكرده ، و آنچه را درباره قصه بدر آورده ، آيه زير است كه مى فرمايد: | |||
گو اينكه اين تصرف به تقليل بود، نه تكثير و زياد نشاندادن و ليكن بعيد نيست كه قضيه بدين قرار بوده باشد، كه در جنگ بدر | از طرف ديگر، قرآن كريم به جز در داستان جنگ بدر در هيچ واقعه اى مساءله تصرف خدا در چشم جنگجويان را ذكر نكرده ، و آنچه را درباره قصه بدر آورده ، آيه زير است كه مى فرمايد: «و اذ يريكموهم اذ التقيتم فى اعينكم قليلا، و يقللكم فى اعينهم ليقضى اللّه امرا كان مفعولا، و الى اللّه ترجع الامور». | ||
و به هر حال آنچه مسلم است در آيه مورد بحث بر روى تكثير و زياد جلوه دادن ، تكيه شده ، حال اگر فرض كنيم كه خطاب در آيه متوجه مشركين است ، جز با داستان بدر منطبق نمى شود، علاوه بر | |||
گو اينكه اين تصرف به تقليل بود، نه تكثير و زياد نشاندادن و ليكن بعيد نيست كه قضيه بدين قرار بوده باشد، كه در جنگ بدر مؤمنين را در ديدگان مشركين اندك نشان داد، تا با جراءت به مؤمنين حمله ور شوند، و از ترس ، پشت به جنگ نكنند، و بعد از آنكه جنگ در گرفت ، مؤمنين در نظر مشركين بسيار زياد جلوه گر شوند تا از ترس پا به فرار گذاشته و شكست بخورند. | |||
و به هر حال آنچه مسلم است در آيه مورد بحث بر روى تكثير و زياد جلوه دادن ، تكيه شده ، حال اگر فرض كنيم كه خطاب در آيه متوجه مشركين است ، جز با داستان بدر منطبق نمى شود، علاوه بر اين، قرائت آيه شريفه به صورت «ترونهم» با (تاء خطاب) مؤيد ديگرى براى بيان ما است. | |||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۱۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۱۲}} | {{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۱۰ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۱۲}} | ||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش