گمنام

تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۳۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۷۲: خط ۷۲:


==رواياتى در مورد شأن نزول آيه: «و من اظلم ممن افترى على الله...»==
==رواياتى در مورد شأن نزول آيه: «و من اظلم ممن افترى على الله...»==
در الدر المنثور در ذيل جمله «''' و من اظلم ممن افترى ... '''» از مستدرك حاكم از شرحبيل بن سعد روايت كرده كه گفت : اين آيه در باره عبدالله بن ابى سرح نازل شده ، و اين عبدالله بعد از آنكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) در سال فتح وارد مكه شد به عثمان برادر رضاعيش پناهنده شد، و عثمان او را در منزل خود پنهان نمود تا زمانيكه رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) همه اهل مكه را امان داد او نيز از آنجناب امان خواسته از نهان گاه خود بيرون شد.
در الدر المنثور در ذيل جمله «و من اظلم ممن افترى...»، از مستدرك حاكم از شرحبيل بن سعد روايت كرده كه گفت: اين آيه در باره عبدالله بن ابى سرح نازل شده، و اين عبدالله، بعد از آن كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) در سال فتح وارد مكه شد، به عثمان برادر رضاعی اش پناهنده شد، و عثمان او را در منزل خود پنهان نمود، تا زمانی كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) همه اهل مكه را امان داد، او نيز از آن جناب امان خواسته، از نهان گاه خود بيرون شد.
و نيز در آن كتاب است كه ابن جرير و ابوالشيخ از عكرمه روايت كرده اند كه در ذيل آيه
 
و نيز در آن كتاب است كه ابن جرير و ابوالشيخ، از عكرمه روايت كرده اند كه در ذيل آيه
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۲۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۲۱ </center>
«''' و من اظلم ... '''» گفته است : اين آيه در باره مسيلمه كذّاب و حرفهايى كه به هم ميبافت و بدان وسيله خود را از كاهنان قلمداد مى كرد نازل شده . و در ذيل جمله «''' و من قال سانزل مثل ما انزل الله '''» گفته است : اين جمله در حق عبدالله بن سعد بن ابى سرح نازل شده كه در ابتدا به اسلام گرويده بود و براى رسول خدا نويسندگى مى كرد، و در نوشتن آياتى كه نازل مى شد خيانت مينمود، مثلا «''' عزيز حكيم '''» را «''' غفور رحيم '''» نوشت و نوشته خود را بر مردم قرائت كرد. و اگر هم مى گفتند آيه اينطور نيست ، در جواب ميگفت چه فرق مى كند همه مثل هم است ، و سرانجام از اسلام دست كشيد و به قريش پيوست .
«و من اظلم...» گفته است: اين آيه در باره مسيلمه كذّاب و حرف هايى كه به هم می بافت و بدان وسيله خود را از كاهنان قلمداد مى كرد، نازل شده.  
مؤ لف : اين معنا به طريق ديگرى نيز روايت شده است .
 
و در تفسير قمى مى گويد: پدرم از صفوان از ابن مسكان از ابى بصير از امام صادق (عليهالسلام ) برايم روايت كرد كه آن حضرت فرمود: عبدالله بن سعد بن ابى سرح برادر رضاعى عثمان بود، بعد از هجرت رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) به مدينه آمد و به اسلام گرويده ، و چون خط خوبى داشت هر وقت آيهاى نازل مى شد رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) او را ميخواست تا آن آيه را بنويسد، رسول خدا وقتى املا مى فرمود و مى گفت تا بنويسد «''' و الله سميع بصير '''» او مينوشت «''' سميع عليم '''» رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) ميگفت : «''' و الله بما تعملون خبير '''» او به جاى «''' خبير '''» مينوشت «''' بصير '''» و گاهى «''' تاء '''» را «''' ياء '''» مينوشت ، و رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) مى فرمود يكى است .
و در ذيل جمله «و من قال سانزل مثل ما انزل الله» گفته است: اين جمله در حق عبدالله بن سعد بن ابى سرح نازل شده كه در ابتدا به اسلام گرويده بود و براى رسول خدا نويسندگى مى كرد، و در نوشتن آياتى كه نازل مى شد، خيانت می نمود. مثلا «عزيز حكيم» را «غفور رحيم» نوشت و نوشته خود را بر مردم قرائت كرد. و اگر هم مى گفتند آيه اين طور نيست، در جواب می گفت چه فرق مى كند، همه مثل هم است، و سرانجام از اسلام دست كشيد و به قريش پيوست.
عبدالله بالا خره از دين اسلام برگشت و به مكه مراجعت نمود، و به قريش گفت : به خدا سوگند محمد نميفهمد چه مى گويد، من مثل او حرف ميزدم چيزى نميگفت ، پس اين آيه در حقش نازل شد: «''' و من اظلم ممن افترى على الله ... '''» .
 
بعد از فتح مكه رسول خدا دستور قتل او را صادر نمود و خونش را هدر كرد، عبدالله ناگزير دست به دامن برادرش عثمان شد، عثمان دست او را گرفته نزد رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) آورد، رسول خدا در آن موقع در مسجد بود. عثمان عرض كرد يا رسول الله ! اين مرد را به من ببخش . حضرت ساكت شد و چيزى نگفت ، مجددا عرض كرد: از جرم اين مرد درگذر. حضرت فرمود: او را به تو بخشيدم . وقتى عثمان برميگشت حضرت به اصحاب خود فرمود: مگر به شما نگفتم او را بكشيد. مردى عرض كرد يا رسول الله ! من چشم به شما دوخته و منتظر اشاره شما بودم .
مؤلف: اين معنا به طريق ديگرى نيز روايت شده است.
 
و در تفسير قمى مى گويد: پدرم از صفوان از ابن مسكان، از ابى بصير، از امام صادق (عليه السلام) برايم روايت كرد كه آن حضرت فرمود: عبدالله بن سعد بن ابى سرح، برادر رضاعى عثمان بود. بعد از هجرت رسول خدا (صلى الله عليه و آله) به مدينه آمد و به اسلام گرويده، و چون خط خوبى داشت، هر وقت آيه اى نازل مى شد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله) او را می خواست تا آن آيه را بنويسد. رسول خدا وقتى املا مى فرمود و مى گفت تا بنويسد «و الله سميع بصير»، او می نوشت «سميع عليم». رسول خدا (صلى الله عليه و آله) می گفت: «و الله بما تعملون خبير»، او به جاى «خبير»، می نوشت «بصير»، و گاهى «تاء» را «ياء» می نوشت، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مى فرمود يكى است.
 
عبدالله بالاخره از دين اسلام برگشت و به مكه مراجعت نمود، و به قريش گفت: به خدا سوگند محمد نمی فهمد چه مى گويد، من مثل او حرف می زدم، چيزى نمی گفت. پس اين آيه در حقش نازل شد: «و من اظلم ممن افترى على الله...».
 
بعد از فتح مكه، رسول خدا دستور قتل او را صادر نمود و خونش را هدر كرد. عبدالله ناگزير دست به دامن برادرش عثمان شد. عثمان دست او را گرفته، نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله) آورد، رسول خدا در آن موقع در مسجد بود.  
 
عثمان عرض كرد: يا رسول الله! اين مرد را به من ببخش. حضرت ساكت شد و چيزى نگفت. مجددا عرض كرد: از جرم اين مرد درگذر. حضرت فرمود: او را به تو بخشيدم.  
 
وقتى عثمان بر می گشت، حضرت به اصحاب خود فرمود: مگر به شما نگفتم او را بكشيد. مردى عرض كرد: يا رسول الله! من چشم به شما دوخته و منتظر اشاره شما بودم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۲۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۲۲ </center>
حضرت فرمود: انبيا (عليهم السلام ) كسى را به اشاره نمى كشند. در نتيجه عبدالله از آزاد شدگان رسول خدا است .
حضرت فرمود: انبيا (عليهم السلام) كسى را به اشاره نمى كشند. در نتيجه، عبدالله از آزاد شدگان رسول خدا است.
مؤ لف : اين معنا در كافى ، تفسير عياشى و مجمع البيان به طرق ديگرى از امام باقر و امام صادق (عليهالسلام ) نيز روايت شده .
 
بعضى از مفسرين بعد از اينكه اين داستان را از عكرمه و سدى نقل كرده اند حكم به بطلان هر دو روايت كرده و گفته اند: در هيچكدام از سوره هاى مكى عبارت «''' سميع عليم '''» و يا «''' عليم حكيم '''» و يا «''' عزيز حكيم '''» نيامده مگر در سوره لقمان ، و بنابر روايت ابن عباس ‍ سوره لقمان هم بعد از سوره انعام نازل شده ، و آن آيه اى كه در اين سوره با جمله «''' عزيز حكيم '''» ختم شده و همچنين دو آيه بعد از آن در مدينه نازل شده است چنانكه در كتاب اتقان نيز به همين معنى اشاره شده است .
مؤلف: اين معنا در كافى، تفسير عياشى و مجمع البيان به طرق ديگرى از امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) نيز روايت شده.
مفسر مذكور بعد مى گويد: و آنچه گفته اند كه احتمال ميرود اين آيه در مدينه نازل شده باشد حاجتى به آن نمى باشد، روايت نيز صحيح نيست .
 
و نيز مى گويد: روايت شده كه عبدالله بن سعد بعد از آنكه از اسلام برگشت كارش طعن به قرآن و عيبجويى از آن بود، و بعيد نيست كه وى سخنانى را كه در روايات از او نقل شده به عنوان دروغ و افترا گفته باشد زيرا سوره هايى كه در ايام نويسندگى وى نازل شده در هيچكدام آن عباراتى كه وى در آن تصرف كرده وجود ندارد. ديگر اينكه اين شخص قبل از فتح مكه باز به اسلام برگشت ، و اگر در قرآن تصرفى كرده و پيغمبر آنرا امضا نموده بود و از اين راه در باره نبوت آنجناب به شك مى افتاد معنا نداشت كه بار ديگر به اسلام برگردد.
بعضى از مفسران بعد از اينكه اين داستان را از عكرمه و سدى نقل كرده اند، حكم به بطلان هر دو روايت كرده و گفته اند: در هيچ كدام از سوره هاى مكى عبارت «سميع عليم» و يا «عليم حكيم» و يا «عزيز حكيم» نيامده، مگر در سوره لقمان. و بنابر روايت ابن عباس، سوره لقمان هم بعد از سوره انعام نازل شده، و آن آيه اى كه در اين سوره با جمله «عزيز حكيم» ختم شده و همچنين دو آيه بعد از آن، در مدينه نازل شده است، چنان كه در كتاب اتقان نيز، به همين معنى اشاره شده است.
خواننده محترم بخاطر دارد كه روايات معتبرى كه از امام صادق و امام باقر (عليهالسلام ) در اين باره وارد شده صريح در اين بود كه داستان ابن ابى سرح در مدينه و بعد از هجرت اتفاق افتاده ، نه در مكه ، اخبارى هم كه از طرق اهل سنت و جماعت وارد شده بود اگر نگوييم كه ظهور در وقوع اين داستان در مدينه دارد صريح در اينكه اين داستان در مكه واقع شده ، نبود. و اما اينكه بعضيها به روايت ابن عباس راجع به ترتيب نزول سوره ها استناد كرده اند،
 
مفسر مذكور بعد مى گويد: و آنچه گفته اند كه احتمال می رود اين آيه در مدينه نازل شده باشد، حاجتى به آن نمى باشد، روايت نيز صحيح نيست.
 
و نيز مى گويد: روايت شده كه عبدالله بن سعد، بعد از آنكه از اسلام برگشت، كارش طعن به قرآن و عيبجويى از آن بود، و بعيد نيست كه وى سخنانى را كه در روايات از او نقل شده، به عنوان دروغ و افترا گفته باشد. زيرا سوره هايى كه در ايام نويسندگى وى نازل شده، در هيچ كدام آن عباراتى كه وى در آن تصرف كرده، وجود ندارد. ديگر اين كه اين شخص قبل از فتح مكه، باز به اسلام برگشت، و اگر در قرآن تصرفى كرده و پيغمبر آن را امضا نموده بود و از اين راه در باره نبوت آن جناب به شك مى افتاد، معنا نداشت كه بار ديگر به اسلام برگردد.
 
خواننده محترم به خاطر دارد كه روايات معتبرى كه از امام صادق و امام باقر (عليهما السلام) در اين باره وارد شده، صريح در اين بود كه داستان ابن ابى سرح در مدينه و بعد از هجرت اتفاق افتاده، نه در مكه. اخبارى هم كه از طرق اهل سنت و جماعت وارد شده بود، اگر نگوييم كه ظهور در وقوع اين داستان در مدينه دارد، صريح در اين كه اين داستان در مكه واقع شده، نبود. و اما اين كه بعضی ها به روايت ابن عباس راجع به ترتيب نزول سوره ها استناد كرده اند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۲۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۲۳ </center>
بايد دانست كه آن روايت از رواياتى كه وى طرح نموده معتبرتر نيست .
بايد دانست كه آن روايت از رواياتى كه وى طرح نموده، معتبرتر نيست.
و اما اينكه گفته اند: عبدالله قبل از سال فتح به طوع و رغبت مسلمان شده اين نيز صحيح نيست ، زيرا رواياتى كه ما از طرق شيعه و سنى به نظر خواننده رسانديم گوياى اين مطلب بود كه وى تا روز فتح مكه به اسلام برنگشته بود، و رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) در روز فتح خونش را هدر كرده بود و به شفاعت عثمان از او صرفنظر نمود.
 
در اينجا يك اشكال بر ظاهر روايات باقى مى ماند، و آن اين است كه آيه شريفه «''' و من قال سانزل مثل ما انزل الله '''» با آنچه كه در روايات است كه عبدالله گفته بود: «''' فانا انزل مثل ما انزل الله '''» منطبق نيست .
و اما اين كه گفته اند: عبدالله قبل از سال فتح به طوع و رغبت مسلمان شده، اين نيز صحيح نيست. زيرا رواياتى كه ما از طرق شيعه و سنى به نظر خواننده رسانديم، گوياى اين مطلب بود كه وى تا روز فتح مكه به اسلام برنگشته بود، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله) در روز فتح، خونش را هدر كرده بود و به شفاعت عثمان، از او صرف نظر نمود.
علاوه بر اين ، نازل شدن آيه «''' و من اظلم ممن افترى على الله كذبا او قال اوحى الى و لم يوح اليه شى ء و من قال سانزل مثل ما انزل الله '''» در مدينه ، با اتصال آن به آيه بعديش نمى سازد، و در اين صورت ناگزيريم بگوييم آيه بعديش هم در مدينه نازل شده و حال آنكه در مدينه نازل نشده است .
 
البته در اين ميان روايت ديگرى هم هست كه سبب نزول آيه را چيز ديگرى مى داند، و آن روايتى است كه عبد بن حميد از عكرمه نقل كرده كه گفت : بعد از آنكه سوره «''' و المرسلات عرفا فالعاصفات عصفا '''» نازل گرديد نضر كه مردى از بنى عبدالدار بود در مقابل آيات اين سوره گفت : «''' و الطاحنات طحنا فالعاجنات عجنا '''» و از اين قبيل ترهات زياد به هم بافت ، خداى تعالى در بارهاش اين آيه را فرستاد: «''' و من اظلم ممن افترى على الله كذبا او قال اوحى الى و لم يوح اليه شى ء... '''» و در تفسير عياشى از سلام از ابى جعفر (عليهالسلام ) روايت شده كه در ذيل آيه «''' اليوم تجزون عذاب الهون '''» فرمود: مراد از آن عطش روز قيامت است .
در اين جا يك اشكال بر ظاهر روايات باقى مى ماند، و آن اين است كه آيه شريفه «و من قال سانزل مثل ما انزل الله» با آنچه كه در روايات است كه عبدالله گفته بود: «فانا انزل مثل ما انزل الله» منطبق نيست.
مؤ لف : اين مضمون را از فضيل از امام صادق (عليهالسلام ) نيز روايت كرده ، با اين تفاوت كه در آن كلمه «''' روز قيامت '''» نيامده است .
 
روايتى راجع به «''' طينت '''» آدمى .
علاوه بر اين، نازل شدن آيه «و من اظلم ممن افترى على الله كذبا او قال اوحى الى و لم يوح اليه شئ و من قال سانزل مثل ما انزل الله» در مدينه، با اتصال آن به آيه بعدی اش نمى سازد، و در اين صورت ناگزيريم بگوييم آيه بعدی اش هم در مدينه نازل شده و حال آن كه در مدينه نازل نشده است.
 
البته در اين ميان روايت ديگرى هم هست كه سبب نزول آيه را چيز ديگرى مى داند، و آن روايتى است كه عبد بن حميد از عكرمه نقل كرده كه گفت: بعد از آن كه سوره «و المرسلات عرفا فالعاصفات عصفا» نازل گرديد، نضر كه مردى از بنى عبدالدار بود، در مقابل آيات اين سوره گفت: «و الطاحنات طحنا فالعاجنات عجنا»، و از اين قبيل ترهات زياد به هم بافت.
 
خداى تعالى، در باره اش اين آيه را فرستاد: «و من اظلم ممن افترى على الله كذبا او قال اوحى الى و لم يوح اليه شئ...».
 
و در تفسير عياشى، از سلام از ابى جعفر (عليه السلام) روايت شده كه در ذيل آيه «اليوم تجزون عذاب الهون» فرمود: مراد از آن عطش روز قيامت است.
 
مؤلف: اين مضمون را از فضيل، از امام صادق (عليه السلام) نيز روايت كرده ، با اين تفاوت كه در آن كلمه «روز قيامت» نيامده است.
 
==روايتى راجع به «طينت» آدمى==
و در كافى به سند خود از ابراهيم از امام صادق (عليهالسلام ) روايت كرده كه فرمود: وقتى خداى عزوجل خواست آدم را بيافريند جبرئيل را در اولين ساعت از روز جمعه فرستاد و جبرئيل به قبضه دست راستش ‍ كه همه مسافت بين آسمان دنيا و آسمان هفتم را قبضه مى كرد
و در كافى به سند خود از ابراهيم از امام صادق (عليهالسلام ) روايت كرده كه فرمود: وقتى خداى عزوجل خواست آدم را بيافريند جبرئيل را در اولين ساعت از روز جمعه فرستاد و جبرئيل به قبضه دست راستش ‍ كه همه مسافت بين آسمان دنيا و آسمان هفتم را قبضه مى كرد
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۲۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۴۲۴ </center>
۱۶٬۲۶۳

ویرایش