گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۲۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
<center> «'''بیان آیات'''» </center>
<center> «'''بیان آیات'''» </center>


اين آيات با بيان داستان موسى بن عمران (عليهماالسلام ) شروع شده و از جزئيات آن يعنى آمدنش به نزد فرعون و ادعايش بر اينكه (( خداوند مرا به سوى تو رسالت داده تا نجات بنى اسرائيل را از تو بخواهم (( و آن دو معجزه را كه خداوند در شب طور بوى كرامت فرموده ذكر مى كند.
اين آيات با بيان داستان موسى بن عمران «عليهما السلام» شروع شده و از جزئيات آن، يعنى آمدنش به نزد فرعون و ادعايش بر اين كه: «خداوند، مرا به سوى تو رسالت داده، تا نجات بنى اسرائيل را از تو بخواهم»، و آن دو معجزه را كه خداوند در شب طور به وى كرامت فرموده، ذكر مى كند.


اين خصوصيات فهرست آن مطالبى است كه در اين آيات ذكر شده ، و در آيات بعدى اجمالى از بقيه داستان آنجناب در ايامى كه در مصر در ميان بنى اسرائيل مى زيسته و عذاب هايى كه بر قوم فرعون نازل شده ، و نجات بنى اسرائيل و داستان نزول تورات و گوساله پرستى بنى اسرائيل و داستانهاى متفرقه و عبرت انگيز ديگرى از بنى اسرائيل را ذكر ميكند.
اين خصوصيات فهرست آن مطالبى است كه در اين آيات ذكر شده، و در آيات بعدى، اجمالى از بقيه داستان آن جناب در ايامى كه در مصر، در ميان بنى اسرائيل مى زيسته، و عذاب هايى كه بر قوم فرعون نازل شده، و نجات بنى اسرائيل و داستان نزول تورات و گوساله پرستى بنى اسرائيل، و داستان هاى متفرقه و عبرت انگيز ديگرى از بنى اسرائيل را ذكر می كند.


«'''ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسى بِئَايَاتِنَا إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلايهِ ...'''»:
«'''ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسى بِآيَاتِنَا إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلأيهِ ...'''»:


در ابتداى داستان موسى (عليه السلام ) لحن آيات و سياق آن تغيير يافته ، بدان سبب كه اهميت داستان آنجناب را برساند، چون آن حضرت از انبياى اولى العزم و صاحب كتاب و شريعت بوده ، و دين توحيد با مبعوث شدن او پا به مرحله تازه ترى گذاشت و بعد از دو مرحله اى كه در بعثت نوح و ابراهيم (عليه السلام ) داشت احكامش مفصل تر گرديد، در الفاظ آيات راجع به انبياى قبل از او نيز اشاره به اين مراحل هست.  
در ابتداى داستان موسى «عليه السلام»، لحن آيات و سياق آن تغيير يافته، بدان سبب كه اهميت داستان آن جناب را برساند. چون آن حضرت از انبياى اولوالعزم و صاحب كتاب و شريعت بوده، و دين توحيد با مبعوث شدن او، به مرحله تازه ترى پا گذاشت، و بعد از دو مرحله اى كه در بعثت نوح و ابراهيم «عليهما السلام» داشت، احكامش مفصل تر گرديد. در الفاظ آيات راجع به انبياى قبل از او نيز، اشاره به اين مراحل هست.  


مثلا آيات راجع به قوم نوح و عاد و ثمود كه پيغمبرانشان يعنى هود و صالح بر شريعت نوح بودند به يك سياق است ، درباره قوم نوح فرموده : (( و لقد ارسلنا نوحا الى قومه (( و درباره عاد مى فرمايد: (( و الى عاد اخاهم هودا(( و درباره ثمود مى فرمايد: (( و الى ثمود اخاهم صالحا((
مثلا آيات راجع به قوم نوح و عاد و ثمود، كه پيغمبرانشان، يعنى هود و صالح بر شريعت نوح بودند، به يك سياق است. درباره قوم نوح فرموده: «و لقد أرسلنا نوحا إلى قومه». و درباره عاد مى فرمايد: «و إلى عاد أخاهم هودا». و درباره ثمود مى فرمايد: «و إلى ثمود أخاهم صالحا».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۶۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۶۸ </center>
و وقتى به قوم لوط كه در مرحله دوم قرار داشته و ماءمور به پيروى از دين ابراهيم (عليه السلام ) بوده اند مى رسد اين سياق را تغيير داده و مى فرمايد: (( و لوطا اذ قال لقومه (( ، و در ابتداى داستان شعيب باز به سياق قبلى برگشته و در داستان موسى (عليه السلام ) سياق را تغيير داده و فرموده : (( ثم بعثنا من بعدهم موسى (( ، براى اينكه موسى (عليه السلام ) سومين پيغمبر اولى العزم و صاحب سومين كتاب آسمانى و سومين شريعت است ، گو اينكه شريعت هاى خدايى همه يكى هستند، و تناقض و تنافى در بين آنها نيست ، الا اينكه از نظر اجمال و تفصيل و كمى و زيادى فروع مختلفند، چون سير بشر از نقص بسوى كمال تدريجى و استعداد قبول معارف الهى در هر عصرى با عصر ديگر مختلف است ، وقتى اين سير به پايان رسيد و بشر از نظر معرفت و علم به عالى ترين موقف خود رسيد آن وقت است كه رسالت نيز ختم شده و كتاب خاتم انبياء و شريعتش در ميان بشر براى هميشه مى ماند، و ديگر بشر انتظار آمدن كتاب و شريعت ديگرى را ندارد.  
و وقتى به قوم لوط - كه در مرحله دوم قرار داشته و مأمور به پيروى از دين ابراهيم «عليه السلام» بوده اند - مى رسد، اين سياق را تغيير داده و مى فرمايد: «و لوطا إذ قال لقومه». و در ابتداى داستان شعيب، باز به سياق قبلى برگشته و در داستان موسى «عليه السلام»، سياق را تغيير داده و فرموده: «ثم بعثنا من بعدهم موسى».  


(و اگر امروز با اينكه خاتم پيغمبران صلوات الله عليه مبعوث شده و آخرين كتاب آسمانى را آورده و در عين حال بشر به مرحله اى كه مى بايست از كمال برسد، نرسيده براى اين است كه دين اسلام آنطور كه بايد در مجتمعات بشرى گسترش نيافته ) وگرنه بشر مى تواند با بسط دائره دين و بررسى حقايق معارف آن رو به كمال گذاشته و به تدريج مراحل علم و عمل را يكى پس ‍ از ديگرى طى كند.
براى اين كه موسى «عليه السلام»، سومين پيغمبر اولوالعزم و صاحب سومين كتاب آسمانى و سومين شريعت است. گو اين كه شريعت هاى خدايى همه يكى هستند، و تناقض و تنافى در بين آن ها نيست، الا اين كه از نظر اجمال و تفصيل و كمى و زيادى فروع، مختلف اند. چون سير بشر از نقص به سوى كمال تدريجى و استعداد قبول معارف الهى در هر عصرى، با عصر ديگر مختلف است. وقتى اين سير به پايان رسيد و بشر از نظر معرفت و علم به عالى ترين موقف خود رسيد، آن وقت است كه رسالت نيز ختم شده و كتاب خاتم انبياء و شريعتش در ميان بشر براى هميشه مى ماند، و ديگر بشر انتظار آمدن كتاب و شريعت ديگرى را ندارد.  


همچنانكه خود قرآن كريم اين معنا را به بيانات مختلف و هر چه رساتر توصيه فرموده و در آيه (( ان الارض لله يورثها من يشاء من عباده و العاقبه للمتقين (( فرا رسيدن روزى را كه بشر به حد كمال خود رسيده باشد وعده و نويد مى دهد.
(و اگر امروز با اين كه خاتم پيغمبران «صلوات الله عليه» مبعوث شده و آخرين كتاب آسمانى را آورده و در عين حال بشر به مرحله اى كه مى بايست از كمال برسد، نرسيده، براى اين است كه دين اسلام، آن طور كه بايد در مجتمعات بشرى گسترش نيافته)، و گرنه بشر مى تواند با بسط دائره دين و بررسى حقايق معارف آن، رو به كمال گذاشته و به تدريج، مراحل علم و عمل را يكى پس از ديگرى طى كند.
 
همچنان كه خود قرآن كريم، اين معنا را به بيانات مختلف و هرچه رساتر توصيه فرموده، و در آيه «إن الارض لله يورثها من يشاء من عباده و العاقبة للمتقين»، فرارسيدن روزى را كه بشر به حد كمال خود رسيده باشد، وعده و نويد مى دهد.


«'''ثم بعثنا من بعدهم موسى باياتنا'''» - اين جمله اجمال داستان موسى (عليه السلام ) است ، و از جمله (( و قال موسى يا فرعون (( شروع به تفصيل آن مى كند. در اينجا ناگفته نگذاريم كه گر چه ، اين گونه داستانهاى قرآنى را داستان موسى و نوح و داستان هود و يا صالح مى ناميم ولى در حقيقت اين داستانها داستان اقوام و مللى است كه اين بزرگواران در ميانشان مبعوث شده اند، چون در اين داستانها جريان حال آن اقوام و رفتارى كه با پيغمبران خود كرده اند و سرانجام انكارشان و اينكه عذاب الهى همه شان را از بين برده و منقرضشان نمود ايراد شده ، و لذا مى بينيم تمامى اين داستان ها به آياتى ختم شده كه كيفيت نزول عذاب و هلاكت آنان را بيان مى كند.
«'''ثم بعثنا من بعدهم موسى باياتنا'''» - اين جمله اجمال داستان موسى (عليه السلام ) است ، و از جمله (( و قال موسى يا فرعون (( شروع به تفصيل آن مى كند. در اينجا ناگفته نگذاريم كه گر چه ، اين گونه داستانهاى قرآنى را داستان موسى و نوح و داستان هود و يا صالح مى ناميم ولى در حقيقت اين داستانها داستان اقوام و مللى است كه اين بزرگواران در ميانشان مبعوث شده اند، چون در اين داستانها جريان حال آن اقوام و رفتارى كه با پيغمبران خود كرده اند و سرانجام انكارشان و اينكه عذاب الهى همه شان را از بين برده و منقرضشان نمود ايراد شده ، و لذا مى بينيم تمامى اين داستان ها به آياتى ختم شده كه كيفيت نزول عذاب و هلاكت آنان را بيان مى كند.
۱۷٬۰۷۸

ویرایش