۱۷٬۰۶۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
اختلاف شديد | اختلاف شديد مفسران در معناى آيه شريفه «له معقبات...» | ||
اين بود پاره اى از مطالب كه دقّت و تدبّر در | اين بود پاره اى از مطالب كه دقّت و تدبّر در آيه، آن را افاده مى كند، ولى ساير مفسران در تفسير آن، از جهات مختلفى، اختلافات شديدى راه انداخته اند. | ||
از آن | از آن جمله، اختلافشان در مرجع ضمير «هاء» در جمله «له معقبات» است. يكى گفته: مرجع آن، كلمه «من» در جمله «من اسر القول...»، است، كه ما در سابق نقلش كرديم و آن را اختيار نموديم. | ||
يكى ديگر گفته كه: ضمير مزبور، به نام «اللّه» بر مى گردد، و چنين معنا مى دهد كه براى خدا، ملائكه ای است معقب، كه از جلو و عقب انسان را حفظ مى كنند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۲۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۲۹ </center> | ||
و اشكال اين | و اشكال اين قول، اين است كه لازم مى آيد كه در يك سياق (كه بايد ضميرها به يك مرجع برگردند)، ضماير اختلاف پيدا كنند. علاوه بر اين، سبب مى شود كه بدون هيچ نكته و جهتى در جمله «من امر اللّه»، التفات به كار رفته باشد. | ||
يكى ديگر گفته : به رسول خدا | يكى ديگر گفته: به رسول خدا بر مى گردد، و آيه شريفه، اين معنا را تذكر مى دهد كه ملائكه آن جناب را حفظ مى كنند. اشكال اين قول هم، همان اشكال قول قبلى است، كه گفتيم موجب اختلاف ضميرها مى شود، كه ظاهر آيه با آن مساعدت ندارد. علاوه بر اين، لازمه اش اين است كه آيه شريفه، مربوط و متصل با آيات قبل نباشد. چون در آيات قبل، اسمى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) برده نشده بود. | ||
مفسرى ديگر گفته : ضمير مذكور به كلمه | مفسرى ديگر گفته: ضمير مذكور به كلمه «من» كه در جمله «سارب بالنهار» مقدر است، بر مى گردد. و اين وجه از همه وجوه گذشته، سخيف تر است، كه به زودى اشكالاتش را خواهيم گفت. | ||
و از جمله اختلافات | و از جمله اختلافات ايشان، اختلافى است كه در معناى كلمه «معقبات» كرده اند. يكى گفته: اصل آن، «معتقبات» بوده. حرف «تا» نقل به قاف شده و در قاف اصلى ادغام گشته، و معتقبات از «اعتقب» است. و وقتى گفته مى شود: «اعتتقبه»، معنايش اين است كه او را حبس كرد. و وقتى گفته مى شود: «اعتقب القوم عليه»، معنايش اين است كه مردم عليه او همدست شدند. وليكن اين وجه را مردود و خطا دانسته اند. | ||
يكى ديگر گفته : از باب تفعيل و از مصدر تعقيب | يكى ديگر گفته: از باب تفعيل و از مصدر تعقيب است، كه به معناى دنبال كسى رفتن است. و از اين جهت آن را تعقيب گويند، كه گويا پاشنه (عقب) او را لگد مى كند. و ملائكه را از اين نظر معقبات ناميده، كه آدميان را در مسير به سوى خدا تعقيب مى كنند و - همان طور كه در سابق گفته شد - از آدمى جدا نمى شوند و او را حفظ مى كنند. | ||
بعضى ديگر گفته اند: مراد از | بعضى ديگر گفته اند: مراد از معقبات، يك دسته از ملائكه شب و روزند، كه نويسندگان نامه اعمال اند. دسته روز مى روند و مأموران شب دنبالشان فرود مى آيند، و به اين حساب، ملائكه روز، دنبال ملائكه شب، و ملائكه شب، دنبال ملائكه روز، آمد و شد دارند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۳۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۳۰ </center> | ||
وليكن اين وجه با ظاهر جمله | وليكن اين وجه با ظاهر جمله «له معقبات» نمى سازد. بعلاوه، لازمه اش اين است كه جمله «يحفظونه - او را نگه دارى مى كنند»، به معناى «يحفظون عليه - اعمال او را عليه او مى نويسند»، بوده باشد. | ||
بعضى ديگر گفته اند: مراد از معقبات، نگهبانان و گارد مخصوص سلطنتى و آجودان و افسران مخصوص دربارند، كه دنبال ملوك و امراء به راه مى افتند، و آن ها را اسكورت مى كنند. | |||
و معناى آيه، اين است كه آن ها كه وقتى حركت مى كنند، به اصطلاح راه ها را بند مى آورند، كه همان ملوك و امراء باشند، و براى ايشان، دنبال روانى از افسران است، كه اطرافشان را احاطه نموده، مى خواهند به خيال خود از قضا و قدر خدا نگهداری شان كنند. و اين وجه، علاوه بر اين كه وجهى بى پر و پايه است، در حقيقت بازى كردن با كلام خداست. | |||
و از جمله اختلافات | و از جمله اختلافات مفسران، اختلافشان در معناى: «من بين يديه و من خلفه» است، كه بعضى گفته اند: جمله مذكور متعلق به معقبات است، و معنايش اين است كه: معقبات، او را از جلو و عقب حفظ مى كنند. غافل از اين كه تعقيب، تنها از پشت سر است. | ||
بعضى ديگر گفته اند: متعلق به جمله | بعضى ديگر گفته اند: متعلق به جمله «يحفظونه» است، و در كلام تقديم و تاخيرى شده، و ترتيب كلام چنين بوده: «يحفظونه من بين يديه و من خلفه من امر اللّه». وليكن هيچ دليلى بر اين وجه در دست نيست. | ||
بعضى هم گفته اند: متعلق به مقدرى از قبيل وقوع و احاطه و امثال آن دو | بعضى هم گفته اند: متعلق به مقدرى از قبيل وقوع و احاطه و امثال آن دو است، و تقدير آن «واقع من بين يديه و من خلفه»، و يا «محيط من بين يديه و من خلفه» بوده است. و يا به نحو تضمين است كه معنى چنين می شود: «له معقبات، يحيطون به من بين يديه و من خلفه - براى او تعقيب كنندگانى است كه او را از دو طرف و پشت سر احاطه مى كنند»، و اين وجه را سابقا هم نقل كرديم. | ||
باز در همين | باز در همين جمله، از جهت ديگرى اختلاف كرده اند. بعضى گفته اند: مراد از آن، جلو و عقب مكانى است، و معقبات، او را از جلو و عقب از مهالك و خطرات حفظ مى كنند. | ||
بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن دو، اعمال گذشته و آينده | بعضى ديگر گفته اند: مراد از آن دو، اعمال گذشته و آينده اوست، كه ملائكه همه را عليه او حفظ و ضبط مى كنند. وليكن هيچ دليلى بر اين دو وجه و اين دو اختصاص وجود ندارد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۳۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۳۱ </center> | ||
بعضى ديگر گفته اند: مراد از | بعضى ديگر گفته اند: مراد از «ما بين يديه و من خلفه»، شؤون جسمى و روحى گذشته و فعلى انسان است. و اين، همان وجهى است كه نقل كرده و آن را اختيار نموديم. | ||
و نيز از جمله اختلافات | و نيز از جمله اختلافات ايشان، اختلافى است كه در معناى جمله «يحفظونه» كرده اند. بعضى آن را به معناى «يحفظون عليه» گرفته، و بعضى به معناى مطلق حفظ، و بعضى به معناى حفظ از خصوص ناملايمات گرفته اند. | ||
و باز از جمله موارد اختلاف | و باز از جمله موارد اختلاف مفسران، اختلافى است كه در جمله «من امر اللّه» كرده اند، كه اين جار و مجرور متعلق به كجا است. بعضى گفته اند: متعلق به جمله «له معقبات» و صفتى است از براى آن. همچنان كه در جمله «من بين يديه و من خلفه» و «يحفظونه»، دو صفت ديگرى براى آن است. ولى اين توجيه با ظاهر آيه سازگار نيست. | ||
بعضى ديگر گفته اند: متعلق است به جمله | بعضى ديگر گفته اند: متعلق است به جمله «يحفظونه» و كلمه «من» در آن، به معناى باى سببيه و يا به معناى مصاحبت است. و معناى آيه چنين است كه: معقبات، او را به وسيله امر خدا و يا با امر خدا حفظ مى كنند. | ||
بعضى ديگر گفته اند: متعلق به | بعضى ديگر گفته اند: متعلق به «يحفظونه» است، وليكن كلمه «من»، ابتدائيه و يا نشويه است. و معناى آيه چنين است كه: او را حفظ مى كنند، در حالى كه ابتداء حفظ و يا منشأ آن امر خداست. | ||
بعضى گفته اند: درست است كه متعلق به | بعضى گفته اند: درست است كه متعلق به «يحفظونه» است، وليكن كلمه «من» به معناى «عن» است. و به آيه چنين معنا مى دهد كه: او را از اين كه امر خدا بر او حلول نموده و فرايش بگيرد، نگهدارى مى كنند. آنگاه امر را به معناى بأس و عذاب تفسير كرده، و آيه را اين طور معنا كرده اند كه: | ||
معقبات | معقبات خدا، او را از عذاب خدا حفظ مى كنند و هر وقت گناهى بكند، از خداى سبحان برايش مهلت مى خواهند تا عذاب و مؤاخذه، و يا امضاى شقاوت را درباره اش تأخير بيندازد، تا شايد كه توبه نموده و برگردد. و اغلب اين وجوهى كه نقل كرديم، فسادش براى خواننده روشن است و حاجتى به بيان ندارد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۳۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۳۲ </center> | ||
و از جمله اختلافات | و از جمله اختلافات ايشان، اختلاف نظرهايشان در وجه اتصال جمله «له معقبات من بين يديه و من خلفه...»، به ماقبل است، كه برخى از ايشان گفته اند: متصل است به جمله «سارب بالنهار»، كه معنايش گذشت. | ||
و بعضى ديگر گفته اند: متصل است به جمله «اللّه يعلم ما تحمل كل انثى»، و يا به جمله «عالم الغيب و الشهاده». و معنايش اين است كه: همان طور كه خداوند حمل هر حامله و يا غيب و شهادت را مى داند، همچنين نگهبانان را بر ايشان گمارده، تا حفظ شان كنند. | |||
بعضى ديگر گفته اند: متصل است به جمله «انما انت منذر»، و معنايش اين است كه: رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم)، به وسيله ملائكه محفوظ است. وليكن حق اين است كه متصل است به جمله «كل شئ عنده بمقدار»، كه به نوعى آن را بيان مى كند، و در سابق گذشت. | |||
و نيز از جمله موارد اختلاف مفسرانف اختلافى است كه در ربط و اتصال جمله «ان اللّه لا يغير ما بقوم...»، كرده اند. | |||
يكى گفته: متصل است به آيه «و يستعجلونك بالعذاب...»، و معناى مجموع آن دو اين است كه: هر چند بر نزول عذاب عجله مى كنند، وليكن خداوند عذاب نمى فرستد، مگر بر كسى كه بداند وضعش دگرگون شده است. حتى اگر بداند كه در جمعيتى، كسانى هستند كه بعدها ايمان مى آورند و يا از صلبشان كسانى متولد مى شوند كه ايمان خواهند آورد، بر آن جمع عذاب نمى فرستد. | |||
بعضى ديگر گفته اند: آيه | بعضى ديگر گفته اند: آيه مذكور، متصل است به جمله «سارب بالنهار»، و معناى مجموع آن دو، اين است كه: وقتى ملوك و امراء مرتكب گناه شدند، در حقيقت از رسم عبوديت بيرون گشته، و استحقاق حفاظت خود را باطل ساخته و مستوجب عذاب مى شوند. و اين وجه با وجه قبلى، از سياق كلام دورند، و حق مطلب اين است كه آيه مذكور، تعليل «جمله يحفظونه...»، و بيان علت اين است كه چرا خداوند او را حفظ مى كند، و توضيحش در سابق گذشت. | ||
«'''هُوَ الَّذِى يُرِيكمُ الْبرْقَ خَوْفاً وَ طمَعاً وَ يُنشِىُ السحَاب الثِّقَالَ'''»: | «'''هُوَ الَّذِى يُرِيكمُ الْبرْقَ خَوْفاً وَ طمَعاً وَ يُنشِىُ السحَاب الثِّقَالَ'''»: | ||
كلمه | كلمه «سحاب» - به فتحه سين - چون جمع بود، صفت آن را نيز جمع آورده. فرمود: «ثقال» و «يريكم»، از «ارائه» است، كه يا به معناى اظهار و نشان دادن چيزی است كه قابل رؤيت باشد تا بيننده آن را ببيند، و يا به معناى انسان را داراى صفت رويه و ديدنى قرار دادن است، و تقابلى كه ميان «يريكم» و «ينشئ» هست، معناى اول را تاييد مى كند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۳۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۳۳ </center> | ||
و دو كلمه | و دو كلمه «خوفا و طمعا»، دو تا مفعول له براى «يريكم» هستند. يعنى برق را به شما نشان داد، تا هم بترسيد و هم طمع كنيد، و ممكن است كه مصدر به معناى فاعل، و حال از ضمير «كم» بوده باشند، و چنين معنا دهند كه: خدا آن كسى است كه برق را به شما نشان داد، در حالى كه شما صاحبان خوف و رجا بوديد. | ||
و معناى | و معناى آيه، اين است كه: خدا آن كسى است كه برق را در برابر چشمان شما ظاهر كرد، تا دو صفت خوف و رجا را در شما هويدا سازد، كما اين كه مسافر شما از آن مى ترسد، و حاضرتان به آن اميدوار مى شود، دريانوردان از آن مى ترسند، و اهل خشكى آروزيش را مى كنند، مردم همه از صاعقه اش مى ترسند، و اميدوار بارانش مى شوند. | ||
و آن كسى است كه با انشاء | و آن كسى است كه با انشاء خود، ابرهايى خلق مى كند كه بار سنگين آب را به دوش مى كشند. | ||
و در | و در اين كه در خصوص آيت برق، كلمه «ارائه» را و در خصوص آيت سحاب كلمه «انشاء» را به كار برد، لطافتى است كه از نظر خواننده پوشيده نيست. | ||
«'''وَ يُرْسِلُ الصوَاعِقَ فَيُصِيب بِهَا مَن يَشاءُ...'''»: | «'''وَ يُرْسِلُ الصوَاعِقَ فَيُصِيب بِهَا مَن يَشاءُ...'''»: | ||
كلمه | كلمه «صواعق»، جمع صاعقه است، كه عبارت است از پاره آتش هايى كه از رعد و برق توليد شده و از آسمان فرو مى آيند. | ||
و كلمه | و كلمه «جدل»، به معناى نزاع قولى است، كه يك طرف بخواهد حرف خود را بر ديگرى بقبولاند، و اين واژه از ماده «جدلت الحبل - طناب را محكم تابيدم» گرفته شده. و كلمه «محال» - به كسر ميم - مصدر باب مفاعله از «ماحل - يماحل» است، كه به معناى اين است كه يكى عليه ديگرى، مكر و صحنه سازى كند تا معلوم شود كدام نيرومندترند. و به همين منظور، براى اظهار معايب و بدی هاى آن ديگرى، جدل مى نمايد. | ||
بنابراين، جمله «و هم يجادلون فى اللّه و هو شديد المحال»، معنايش (و خدا داناتر است)، اين است كه بت پرستان، (كه وجه كلام در اين آيات و در اين حجت ها متوجه ايشان است)، درباره ربوبيّت خداى تعالى مجادله مى كنند، و حجت هايى نظير تمسك به روش پدران براى اثبات ربوبيّت ارباب هاى خود درست مى نمايند، ولى از اين معنا غافل اند كه خداى سبحان، شديد المماحله است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۳۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۳۴ </center> | ||
چون او به معايب و | چون او به معايب و بدی هاى ايشان آگاه، و بر اظهار آن معايب و رسوا ساختن آنان قادر است. | ||
<span id='link304'><span> | <span id='link304'><span> | ||
== | ==بيان اين كه حق دعا (دعاى مستجاب)، براى خدا است == | ||
«'''لَهُ دَعْوَةُ الحَْقِّ وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ لا يَستَجِيبُونَ لَهُم بِشىْءٍ ...'''»: | «'''لَهُ دَعْوَةُ الحَْقِّ وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ لا يَستَجِيبُونَ لَهُم بِشىْءٍ ...'''»: | ||
«دعا» و «دعوت»، به معناى توجه دادن نظر مدعو است بسوى داعى كه غالبا با لفظ، يا اشاره صورت ميگيرد، و «'''استجابت '''» و «'''اجابت '''» به معناى پذيرفتن دعوت داعى ، و روى آوردن بسوى اوست ، اين است معناى دعا و اجابت ، و اما درخواست حاجت در دعا، و برآوردن حاجت در استجابت ، جزء معنا نيست ، بلكه غايت و متمم معناى آن دو است. | |||
بله ، اين جهت در مفهوم دعا خوابيده كه بايد مدعو، صاحب توجه و نظرى باشد كه اگر بخواهد بتواند نظر خود را متوجه داعى بكند، و نيز بايد صاحب قدرت و تمكنى باشد كه از استجابت دعا ناتوان و عاجز نگردد، و اما دعا كردن و خواندن كسى كه درك و شعور نداشته ، يا قدرت بر برآوردن حاجت را ندارد دعاى حقيقى نيست ، هر چند صورت دعا را داشته باشد. | بله ، اين جهت در مفهوم دعا خوابيده كه بايد مدعو، صاحب توجه و نظرى باشد كه اگر بخواهد بتواند نظر خود را متوجه داعى بكند، و نيز بايد صاحب قدرت و تمكنى باشد كه از استجابت دعا ناتوان و عاجز نگردد، و اما دعا كردن و خواندن كسى كه درك و شعور نداشته ، يا قدرت بر برآوردن حاجت را ندارد دعاى حقيقى نيست ، هر چند صورت دعا را داشته باشد. |
ویرایش