۱۶٬۸۱۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
ترسيد درباريان فرعون او را بكشند، و خداى تعالى او را بيرون و به سرزمين مدين برد، همين كه شعيب او را احضار كرد، و موسى داستان خود را براى او گفت ، شعيب گفت : ((لا تخف نجوت من القوم الظالمين (( | ترسيد درباريان فرعون او را بكشند، و خداى تعالى او را بيرون و به سرزمين مدين برد، همين كه شعيب او را احضار كرد، و موسى داستان خود را براى او گفت ، شعيب گفت : ((لا تخف نجوت من القوم الظالمين (( | ||
<span id='link161'><span> | <span id='link161'><span> | ||
==مراد از فتنه در | ==مراد از فتنه در «و فتناك فتونا»== | ||
«'''و فتناك فتونا'''» - يعنى تو را آزموديم ، آزمودنى ، راغب در مفردات مى گويد كلمه ((فتن (( در اصل به معناى اين است كه طلا را در آتش كنند و خوبى و بدى جنس آن را معلوم سازند، و در داخل آتش شدن انسان نيز استعمال شده. | «'''و فتناك فتونا'''» - يعنى تو را آزموديم ، آزمودنى ، راغب در مفردات مى گويد كلمه ((فتن (( در اصل به معناى اين است كه طلا را در آتش كنند و خوبى و بدى جنس آن را معلوم سازند، و در داخل آتش شدن انسان نيز استعمال شده. | ||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
كلمه ((تذكر(( به معناى قبول يادآورى و التزام به مقتضيات حجت ياد آورنده و ايمان به آن است و كلمه خشيت به معناى مقدمه آن قبول و ايمان است ، پس برگشت معنا به اين مى شود كه ((شايد او ايمان بياورد و يا نزديك به ايمان آوردن شود و حداقل بعضى از خواسته هاى شما را اجابت كند(( | كلمه ((تذكر(( به معناى قبول يادآورى و التزام به مقتضيات حجت ياد آورنده و ايمان به آن است و كلمه خشيت به معناى مقدمه آن قبول و ايمان است ، پس برگشت معنا به اين مى شود كه ((شايد او ايمان بياورد و يا نزديك به ايمان آوردن شود و حداقل بعضى از خواسته هاى شما را اجابت كند(( | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۱۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۱۴ </center> | ||
بعضى از كسانى كه معتقدند ايمان فرعون در حين غرق شدن قبول است ، به كلمه ((لعل (( در آيه مذكور بر مدعاى خود استدلال كرده اند، به اين بيان كه اميد و آرزو از ناحيه خداى تعالى واجب الوقوع است ، همچنانكه به ابن عباس و قدماى مفسرين هم نسبت داده اند كه هر چه را خدا درباره اش اميدوار شود آن خواهد شد، پس از آيه بر مى آيد كه يكى از دو امر تذكر و خشيت واقع شد كه هر يك واقع شود نجات را به دنبال دارد، (پس فرعون كه به حكايت قرآن ، در حين غرق شدن ايمان آورد اهل نجات است ) | بعضى از كسانى كه معتقدند ايمان فرعون در حين غرق شدن قبول است ، به كلمه ((لعل (( در آيه مذكور بر مدعاى خود استدلال كرده اند، به اين بيان كه اميد و آرزو از ناحيه خداى تعالى واجب الوقوع است ، همچنانكه به ابن عباس و قدماى مفسرين هم نسبت داده اند كه هر چه را خدا درباره اش اميدوار شود آن خواهد شد، پس از آيه بر مى آيد كه يكى از دو امر تذكر و خشيت واقع شد كه هر يك واقع شود نجات را به دنبال دارد، (پس فرعون كه به حكايت قرآن ، در حين غرق شدن ايمان آورد اهل نجات است ). | ||
ليكن اين حرف مردود و ممنوع است ، و كلمه ((عسى (( و ((لعل (( در كلام خداى تعالى بر همان معنايى دلالت مى كند كه در كلام غير خدا دلالت مى كند، و آن معنا عبارت است از اميدوارى ، چيزى كه هست اميد در غير خدا قائم به شخص جاهل است ، ولى در خداى تعالى قائم به او نيست ، چون او منزه از جهل است بلكه قائم به مقام است ، يعنى كسى كه در چنين مقامى قرار گيرد و جوانب كلام را زير نظر داشته باشد، مى فهمد كه جا دارد چنين و چنان شود، به خلاف اميدوارى در غير خدا كه هم ممكن است قائم به نفس اميدوار باشد و هم قائم به مقام تخاطب و گفت و شنود. | ليكن اين حرف مردود و ممنوع است ، و كلمه ((عسى (( و ((لعل (( در كلام خداى تعالى بر همان معنايى دلالت مى كند كه در كلام غير خدا دلالت مى كند، و آن معنا عبارت است از اميدوارى ، چيزى كه هست اميد در غير خدا قائم به شخص جاهل است ، ولى در خداى تعالى قائم به او نيست ، چون او منزه از جهل است بلكه قائم به مقام است ، يعنى كسى كه در چنين مقامى قرار گيرد و جوانب كلام را زير نظر داشته باشد، مى فهمد كه جا دارد چنين و چنان شود، به خلاف اميدوارى در غير خدا كه هم ممكن است قائم به نفس اميدوار باشد و هم قائم به مقام تخاطب و گفت و شنود. | ||
<span id='link164'><span> | <span id='link164'><span> | ||
خط ۱۸۴: | خط ۱۸۵: | ||
<span id='link168'><span> | <span id='link168'><span> | ||
==شباهت دعاى پيامبر «ص» درباره اميرمؤمنان، با دعاى موسى«ع»، در درخواست وزارت هارون == | ==شباهت دعاى پيامبر «ص» درباره اميرمؤمنان، با دعاى موسى«ع»، در درخواست وزارت هارون == | ||
و در الدر المنثور است كه ابن مردويه و خطيب و ابن عساكر، از اسماء بنت عميس روايت آورده اند كه گفت: رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) را ديدم كه در مقابل كوه ثبير ايستاده بود و مى فرمود: ((اى كوه ثبير روشن باش ، اى كوه ثبير روشن باش، بارالها از تو آن مى خواهم كه برادرم موسى خواست و آن اين است كه: سينه ام را گشاده كنى، و كارم را آسان سازى و گره از زبانم باز كنى ، تا سخنانم را بفهمند، و از اهل بيتم برادرم على را وزيرم سازى ، و پشتم را به وسيله او محكم كنى و او را در كار من شريك سازى، تا تو را بسيار تسبيح كنيم ، و بسيار ذكر گوييم ، كه تو به ما بصير هستى (( | و در الدر المنثور است كه ابن مردويه و خطيب و ابن عساكر، از اسماء بنت عميس روايت آورده اند كه گفت: رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) را ديدم كه در مقابل كوه ثبير ايستاده بود و مى فرمود: | ||
((اى كوه ثبير روشن باش ، اى كوه ثبير روشن باش، بارالها از تو آن مى خواهم كه برادرم موسى خواست و آن اين است كه: سينه ام را گشاده كنى، و كارم را آسان سازى و گره از زبانم باز كنى ، تا سخنانم را بفهمند، و از اهل بيتم برادرم على را وزيرم سازى ، و پشتم را به وسيله او محكم كنى و او را در كار من شريك سازى، تا تو را بسيار تسبيح كنيم ، و بسيار ذكر گوييم ، كه تو به ما بصير هستى (( | |||
مؤ لف : قريب به اين معنا از سلفى از امام باقر (عليه السلام) و همچنين در | مؤ لف : قريب به اين معنا از سلفى از امام باقر (عليه السلام) و همچنين در |
ویرایش