۱۶٬۳۳۸
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
(←جسدى كه بر تخت سليمان «ع» افكنده شد جنازه فرزند او بوده كه براى آزمايش و تنبيه او ميرانده شد و...) برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۱۷۳: | خط ۱۷۳: | ||
<span id='link202'><span> | <span id='link202'><span> | ||
== | ==آزمایش و امتحان سليمان«ع»، با مرگ فرزندش == | ||
«'''وَ لَقَدْ فَتَنَّا سلَيْمَانَ وَ أَلْقَيْنَا عَلى كُرْسِيِّهِ جَسداً ثمَّ أَنَاب'''»: | «'''وَ لَقَدْ فَتَنَّا سلَيْمَانَ وَ أَلْقَيْنَا عَلى كُرْسِيِّهِ جَسداً ثمَّ أَنَاب'''»: | ||
كلمۀ «جسد»، معناى جسمى است بى روح. | |||
بعضى از | بعضى از مفسران گفته اند: «مراد از جسدى كه بر تخت سليمان افتاد، خود سليمان «عليه السلام» بوده، كه خدا او را به مرضى مبتلا و آزمايش كرد. و تقدير كلام اين است كه: «ألقَينَاهُ عَلَى كُرسِيّه كَجَسدٍ لَا رُوحَ فِيهِ مِن شِدّةِ المَرَض: ما، او را مانند جسدى بى روح از شدت مرض، بر تختش انداختيم». | ||
ليكن اين وجه صحيح نيست | ليكن اين وجه صحيح نيست. براى اين كه هيچ گوينده فصيحى، ضمير را از كلام حذف نمى كند، و از كلامى كه ظاهرش انداختن جسدى بر تخت سليمان «عليه السلام» است، انداختن خود سليمان «عليه السلام» را اراده نمى كند. آن هم گوينده اى كه كلامش، فصيح ترين كلام است. | ||
مفسران ديگر، اقوال مختلفى در مراد از آيه دارند، و هر يك، از روايتى پيروى كرده. و آنچه به طور اجمال از ميان اقوال و روايات مى توان پذيرفت، اين است كه: | |||
جسد نامبرده، جنازۀ كودكى از سليمان «عليه السلام» بوده، كه خدا آن را بر تخت وى افكند. و در جملۀ «ثُمّ أنَابَ قَالَ رَبّ اغفِر لِى»، إشعار و بلكه دلالت است بر اين كه: سليمان «عليه السلام» از آن جسد، اميدها داشته، و يا در راه خدا به او اميدها بسته بوده، و خدا او را قبض روح نموده و جسد بى جانش را بر تخت سليمان افكنده، تا او بدين وسيله، متنبه گشته و امور را به خدا واگذارد، و تسليم او شود». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۱۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۱۱ </center> | ||
«'''قَالَ رَبّ اغْفِرْ لى وَ هَب لى مُلْكاً لا يَنبَغِى لاَحَدٍ مِّن بَعْدِى إِنَّك أَنتَ الْوَهَّاب'''»: | |||
از ظاهر سياق، بر مى آيد كه اين استغفار، مربوط به آيه قبلى و داستان انداختن جسد بر تفسير كرسى سليمان «عليه السلام» است، و اگر «واو» عاطفه نياورده، براى اين است كه كلام به منزله جواب از سؤالى است كه ممكن است بشود. گويا بعد از آن كه فرموده: «ثُمّ أنَابَ»، كسى پرسيده: در انابه اش چه گفت؟ فرموده: «گفت پروردگارا! مرا بيامرز...». | |||
و جواب آن اين است كه : درخواست | چه بسا از مفسران كه بر اين درخواست سليمان كه گفت: «مُلكى به من بده كه بعد از من، سزاوار احدى نباشد، اشكال كرده اند كه اين چه بُخلى است كه سليمان مرتكب شده، و از خدا خواسته مثل سلطنت او را بعد از او به احدى ندهد»؟ | ||
و جواب آن اين است كه: درخواست او، درخواست براى خودش است، نه درخواست منع از ديگران. نمى خواهد درخواست كند كه ديگران را از سلطنتى چون سلطنت او محروم كند، و فرق است بين اين كه مُلكى را مختص به خود درخواست كند، و اين كه اختصاص آن را به خود بخواهد. | |||
<span id='link203'><span> | <span id='link203'><span> | ||
«'''فَسخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تجْرِى بِأَمْرِهِ رُخَاءً | «'''فَسخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تجْرِى بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصاب'''»: | ||
اين آيه، فرع و نتيجه درخواست مُلك است و از استجابت آن درخواست، خبر مى دهد و مُلكى را كه سزاوار احدى بعد از او نباشد، بيان مى كند و آن مُلكى است كه دامنه اش، حتى باد و جنّ را هم گرفته، و آن دو نيز، مسخر وى شدند. | |||
و كلمۀ «رُخَاء» - به ضمه راء - به معناى نرمى است و ظاهرا مراد از جريان باد به نرمى و به امر سليمان، اين باشد كه: | |||
باد در اطاعت كردن از فرمان سليمان نرم بوده و بر طبق خواستۀ او، به آسانى جريان مى يافته. پس ديگر اشكال نشود به اين كه توصيف باد به صفت نرمى، با توصيف آن به صفت «عاصفه: تند» كه آيه «وَ لِسُلَيمانَ الرّيحَ عَاصِفَةً تَجرِى بِأمرِهِ» آن را حكايت كرده، منافات دارد. براى اين كه گفتيم: منظور از جريان باد به نرمى، اين است كه: جارى ساختن باد براى آن جناب هزينه اى نداشته، و به آسانى جارى مى شده. حال يا به نرمى و يا به تندى. | |||
ولى بعضى از | ولى بعضى از مفسران، از اين اشكال جواب داده اند به اين كه: ممكن است خداوند باد را مسخّر سليمان «عليه السلام» كرده، كه هر وقت او خواست، نرم بوزد، و هر وقت او خواست، تند بوزد. | ||
و معناى | و معناى جملۀ «حَيثُ أصَاب»، اين است كه: به هر جا هم كه او خواست بوزد. چون اين جمله، متعلق به جملۀ «تَجرِى» است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۱۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۱۲ </center> | ||
<span id='link204'><span> | <span id='link204'><span> |
ویرایش