گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۶: خط ۶:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۰۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۰۲ </center>
<span id='link194'><span>
<span id='link194'><span>
==داستان عاشق شدن داودع به نقل از تورات ! ==
==داستان ساختگلی عاشق شدن داود«ع»، به نقل از تورات ==
اينك خلاصه آنچه در تورات ، اصحاح يازدهم و دوازدهم ، از سموئيل دوم آمده : شبانگاه بود كه داوود از تخت خود برخاست ، و بر بالاى بام كاخ به قدم زدن پرداخت ، از آنجا نگاهش به زنى افتاد كه داشت حمام مى كرد، و تن خود را مى شست ، و زنى بسيار زيبا و خوش منظر بود.
اينك خلاصه آنچه در تورات، اصحاح يازدهم و دوازدهم، از سموئيل دوم آمده:  


پس كسى را فرستاد تا تحقيق حال او كند. به او گفتند: او ((بتشبع (( همسر ((اورياى حثى (( است ، پس داوود رسولانى فرستاد تا زن را گرفته نزدش آوردند، و داوود با او هم بستر شد، در حالى كه زن از خون حيض پاك شده بود، پس زن به خانه خود برگشت ، و از داوود حامله شده ، به داوود خبر داد كه من حامله شده ام.
شبانگاه بود كه داوود از تخت خود برخاست، و بر بالاى بام كاخ به قدم زدن پرداخت. از آن جا نگاهش به زنى افتاد كه داشت حمام مى كرد، و تن خود را مى شست، و زنى بسيار زيبا و خوش منظر بود. پس كسى را فرستاد تا تحقيق حال او كند.  


از سوى ديگر اوريا در آن ايام در لشكر داوود كار مى كرد و آن لشكر در كار جنگ با ((بنى عمون (( بودند، داوود نامهاى به ((يوآب (( امير لشكر خود فرستاد، و نوشت كه اوريا را نزد من روانه كن ، اوريا به نزد داوود آمد، و چند روزى نزد وى ماند، داوود نامه اى ديگر به يوآب نوشته ، به وسيله اوريا روانه ساخت و در آن نامه نوشت : اوريا را ماءموريت هاى خطرناك بدهيد و او را تنها بگذاريد، تا كشته شود. يوآب نيز همين كار را كرد. و اوريا كشته شد و خبر كشته شدنش به داوود رسيد.
به او گفتند: او «بتشبع»، همسر «اورياى حثى» است. پس داوود رسولانى فرستاد تا زن را گرفته، نزدش آوردند، و داوود با او هم بستر شد، در حالى كه زن از خون حيض پاك شده بود. پس زن به خانه خود برگشت، و از داوود حامله شده، به داوود خبر داد كه من حامله شده ام.


پس همين كه همسر اوريا از كشته شدن شوهرش خبردار شد، مدتى در عزاى او ماتم گرفت ، و چون مدت عزادارى و نوحه سرايى تمام شد، داوود نزد او فرستاده و او را ضميمه اهل بيت خود كرد. و خلاصه همسر داوود شد، و براى او فرزندى آورد، و اما عملى كه داوود كرد در نظر رب عمل قبيحى بود.
از سوى ديگر، «اوريا» در آن ايام، در لشكر داوود كار مى كرد و آن لشكر در كار جنگ با «بنى عمون» بودند. داوود، نامه اى به «يوآب»، امير لشكر خود فرستاد، و نوشت كه «اوريا» را نزد من روانه كن. «اوريا» به نزد داوود آمد، و چند روزى نزد وى ماند. داوود، نامه اى ديگر به «يوآب» نوشته، به وسيله «اوريا» روانه ساخت و در آن نامه نوشت: «اوريا» را مأموريت هاى خطرناك بدهيد و او را تنها بگذاريد، تا كشته شود. «يوآب» نيز، همين كار را كرد و «اوريا» كشته شد و خبر كشته شدنش، به داوود رسيد.


لذا رب ، ((ناثان (( پيغمبر را نزد داوود فرستاد. او هم آمد و به او گفت در يك شهر دو نفر مرد زندگى مى كردند يكى فقير و آن ديگرى توانگر، مرد توانگر گاو و گوسفند بسيار زياد داشت و مرد فقير به جز يك ميش ‍ كوچك نداشت ، كه آن را به زحمت بزرگ كرده بود در اين بين ميهمانى براى مرد توانگر رسيد او از اينكه از گوسفند و گاو خود يكى را ذبح نموده از ميهمان پذيرايى كند دريغ ورزيد، و يك ميش مرد فقير را ذبح كرده براى ميهمان خود طعامى تهيه كرد.
پس همين كه همسر «اوريا» از كشته شدن شوهرش خبردار شد، مدتى در عزاى او ماتم گرفت، و چون مدت عزادارى و نوحه سرايى تمام شد، داوود نزد او فرستاده و او را ضميمۀ اهل بيت خود كرد. و خلاصه همسر داوود شد، و براى او فرزندى آورد، و اما عملى كه داوود كرد، در نظر ربّ، عمل قبيحى بود.


داوود از شنيدن اين رفتار سخت در خشم شد، و به ناثان گفت : رب كه زنده است ، چه باك از اينكه آن مرد طمعكار كشته شود، بايد اين كار را بكنيد، و به جاى يك ميش چهار ميش از گوسفندان او براى مرد فقير بگيريد، براى اينكه بر آن مرد فقير رحم نكرده و چنين معامله اى با او كرده .
لذا ربّ، «ناثان» پيغمبر را نزد داوود فرستاد. او هم آمد و به او گفت: در يك شهر، دو نفر مرد زندگى مى كردند. يكى فقير و آن ديگرى توانگر. مرد توانگر، گاو و گوسفند بسيار زياد داشت و مرد فقير، به جز يك ميش كوچك نداشت، كه آن را به زحمت بزرگ كرده بود. در اين بين، ميهمانى براى مرد توانگر رسيد. او از اين كه از گوسفند و گاو خود، يكى را ذبح نموده، از ميهمان پذيرايى كند، دريغ ورزيد، و يك ميش مرد فقير را ذبح كرده، براى ميهمان خود طعامى تهيه كرد.
 
داوود، از شنيدن اين رفتار سخت در خشم شد، و به «ناثان» گفت: ربّ كه زنده است، چه باك از اين كه آن مرد طمعكار كشته شود. بايد اين كار را بكنيد، و به جاى يك ميش، چهار ميش از گوسفندان او براى مرد فقير بگيريد. براى اين كه بر آن مرد فقير رحم نكرده و چنين معامله اى با او كرده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۰۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۰۳ </center>
ناثان به داوود گفت : اتفاقا آن مرد خود شما هستيد، و خدا تو را عتاب مى كند و مى فرمايد: بلاء و شرى بر خانه ات مسلط مى كنم و در پيش ‍ رويت همسرانت را مى گيرم ، و آنان را به خويشاوندانت مى دهم ، تا در حضور بنى اسرائيل و آفتاب با آنان هم بستر شوند، و اين را به كيفر آن رفتارى مى كنم كه تو با اوريا و همسرش كردى .
«ناثان» به داوود گفت: اتفاقا آن مرد، خود شما هستيد، و خدا تو را عتاب مى كند و مى فرمايد: بلاء و شرّى بر خانه ات مسلط مى كنم و در پيش رويت، همسرانت را مى گيرم، و آنان را به خويشاوندانت مى دهم، تا در حضور بنى اسرائيل و آفتاب، با آنان همبستر شوند، و اين را به كيفر آن رفتارى مى كنم، كه تو با «اوريا» و همسرش كردى .


داوود به ناثان گفت : من از پيشگاه رب عذر اين خطا را مى خواهم . ناثان گفت : خدا هم اين خطاى تو را از تو برداشت و ناديده گرفت و تو به كيفر آن نمى ميرى ، و ليكن از آنجا كه تو با اين رفتارت دشمنانى براى رب درست كردى كه همه زبان به شماتت رب مى گشايند، فرزندى كه همسر اوريا برايت زاييده خواهد مرد. پس خدا آن فرزند را مريض كرد و پس از هفت روز قبض روحش فرمود، و بعد از آن همسر اوريا سليمان را براى داوود زاييد.
داوود به «ناثان» گفت: من از پيشگاه ربّ، عذر اين خطا را مى خواهم.  
 
«ناثان» گفت: خدا هم، اين خطاى تو را از تو بر داشت و ناديده گرفت و تو به كيفر آن نمى ميرى، وليكن از آن جا كه تو با اين رفتارت، دشمنانى براى ربّ درست كردى كه همه زبان به شماتت ربّ مى گشايند، فرزندى كه همسر «اوريا» برايت زاييده، خواهد مُرد. پس خدا آن فرزند را مريض كرد و پس از هفت روز، قبض روحش فرمود، و بعد از آن، همسر «اوريا»، سليمان را براى داوود زاييد.
<span id='link195'><span>
<span id='link195'><span>
==فرمايشات امام رضا«ع» در رد موهومات نسبت داده شده به داود«ع» ==
==فرمايشات امام رضا«ع» در رد موهومات نسبت داده شده به داود«ع» ==
و در كتاب عيون است كه - در باب مجلس رضا (عليه السلام ) نزد ماءمون و مباحثه اش با ارباب ملل و مقالات - امام رضا (عليه السلام ) به ابن جهم فرمود: بگو ببينم پدران شما درباره داوود چه گفته اند؟ ابن جهم عرضه داشت : مى گويند او در محرابش مشغول نماز بود كه ابليس ‍ به صورت مرغى در برابرش ممثل شد، مرغى كه زيباتر از آن تصور نداشت . پس داوود نماز خود را شكست و برخاست تا آن مرغ را بگيرد. مرغ پريد و داوود آن را دنبال كرد، مرغ بالاى بام رفت ، داوود هم به دنبالش به بام رفت ، مرغ به داخل خانه اوريا فرزند حيان شد، داوود به دنبالش رفت ، و ناگهان زنى زيبا ديد كه مشغول آب تنى است .
و در كتاب عيون است كه - در باب مجلس رضا (عليه السلام ) نزد ماءمون و مباحثه اش با ارباب ملل و مقالات - امام رضا (عليه السلام ) به ابن جهم فرمود: بگو ببينم پدران شما درباره داوود چه گفته اند؟ ابن جهم عرضه داشت : مى گويند او در محرابش مشغول نماز بود كه ابليس ‍ به صورت مرغى در برابرش ممثل شد، مرغى كه زيباتر از آن تصور نداشت . پس داوود نماز خود را شكست و برخاست تا آن مرغ را بگيرد. مرغ پريد و داوود آن را دنبال كرد، مرغ بالاى بام رفت ، داوود هم به دنبالش به بام رفت ، مرغ به داخل خانه اوريا فرزند حيان شد، داوود به دنبالش رفت ، و ناگهان زنى زيبا ديد كه مشغول آب تنى است .
۱۶٬۳۴۰

ویرایش