۱۶٬۲۸۸
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
<span id='link187'><span> | <span id='link187'><span> | ||
==قضاوت و | ==ماجرای قضاوت حضرت داود «ع»، و استغفار و انابۀ او == | ||
قَالَ لَقَدْ ظلَمَك | «'''قَالَ لَقَدْ ظلَمَك بِسُؤالِ نَعْجَتِك إِلى نِعَاجِهِ ... وَ قَلِيلٌ مَّا هُمْ'''»: | ||
اين آيه | اين آيه شريفه، حكايت پاسخى است كه داوود «عليه السلام»، به مسأله آن قوم داده، و بعيد نيست كه پاسخ او، قضاوت و حكمى تقديرى بوده. چون اگر چنين نبود، جا داشت از طرف مقابل هم بخواهد تا دعواى خود را شرح دهد و بعدا بين آن دو، قضاوت كند. | ||
آرى، ممكن است داوود «عليه السلام»، از قرائنى اطلاع داشته، كه صاحب نود و نه گوسفند، محق است و حق دارد آن يك گوسفند را از ديگرى طلب كند، وليكن از آن جا كه صاحب يك گوسفند، سخن خود را طورى آورد كه رحمت و عطوفت داوود را برانگيخت، لذا به اين پاسخ مبادرت كرد كه اگر اين طور باشد كه تو مى گويى، او به تو ستم كرده. | |||
پس | پس «لامى» كه بر سرِ جملۀ «لَقَد ظَلَمَكَ» آمده، «لام» قسم است و سؤالى كه در آيه آمده و فرموده: «بِسُؤال» - به طورى كه گفته اند - متضمن معناى اضافه است، و به همين جهت، با كلمۀ «إلَى» به مفعول دوم متعدى شده. پس معنا چنين مى شود: سوگند مى خورم كه او به تو ظلم كرده، كه سؤال كرده اضافه كنى ميش خود را بر ميش هايش. | ||
«'''وَ إنّ كَثِيراً مِنَ الخُلَطَاءِ لَيَبغِى بَعضُهُم عَلى بَعضٍ إلّا الّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحَاتِ وَ قَلِيلٌ مَا هُم'''» - اين قسمت، تتمۀ كلام داوود «عليه السلام» است كه با آن، گفتار اول خود را روشن مى كند. و كلمۀ «خُلَطَاء»، به معناى شريك ها است، كه مال خود را با هم، خلط مى كنند. | |||
وَ ظنَّ دَاوُدُ أَنَّمَا | «'''وَ ظنَّ دَاوُدُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاستَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ رَاكِعاً وَ أَنَاب'''»: | ||
يعنى داوود بدانست كه | يعنى: داوود بدانست كه ما، او را با اين واقعه بيازموديم. چون كلمۀ «فتنه»، به معناى امتحان است و كلمه «ظنّ» هم، در خصوص اين آيه، به معناى «علم» است. | ||
ولى بعضى گفته اند: | ولى بعضى گفته اند: كلمۀ «ظَنّ»، به همان معناى معروف است (كه در فارسى به معناى پندار است)، و «پندار»، غير از علم است». | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۹۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۹۴ </center> | ||
و | و مؤيد گفتار ما كه گفتيم «ظَنّ» در اين مورد، به معناى يقين و علم مى باشد، اين است كه: استغفار و توبۀ داوود مطلق آمده. و اگر كلمۀ مذكور به معناى معروفش مى بود، بايد استغفار و توبه مقيد به آن صورت مى شد، كه «ظنّ» با واقع مطابق در آيد. يعنى واقعه مذكور به راستى فتنه بوده باشد، و چون اين دو لفظ مطلق آمده، پس «ظنّ»، به معناى «علم» خواهد بود. | ||
كلمه | كلمه «خَرّ» - به طورى كه راغب گفته - به معناى افتادن و سقوطى است، كه صداى خرير از آن شنيده شود. و «خرير»، به معناى صداى آب، باد، و امثال آن است، كه از بالا به پايين ريخته شود. و كلمه «رُكُوع» - بنابه گفته راغب - به معناى مطلق انحنا و خم شدن است. | ||
و كلمه | و كلمه «إنَابه»، به معناى رجوع است. و انابۀ به سوى خدا - به گفته راغب - به معناى بازگشت به سوى اوست به توبه و اخلاص عمل، و اين كلمه، از مادۀ «نوب» است، كه به معناى برگشتن پى درپى است. | ||
و معناى آيه اين است كه : داوود | و معناى آيه اين است كه: داوود «عليه السلام» بدانست كه اين واقعه، امتحانى بوده كه ما، وى را با آن بيازموديم و فهميد كه در طريقۀ قضاوت، خطا رفته. پس از پروردگار خود، طلب آمرزش كرد، از آنچه از او سرزده و بى درنگ، به حالت ركوع در آمد و توبه كرد. | ||
<span id='link188'><span> | <span id='link188'><span> | ||
==بيان اينكه مراجعه كنندگان نزد داوود، ملائكه بوده اند و داستان مرافعه تمثل بوده == | ==بيان اينكه مراجعه كنندگان نزد داوود، ملائكه بوده اند و داستان مرافعه تمثل بوده == | ||
اكثر مفسرين به تبع روايات بر اين اعتقادند كه اين قوم كه به مخاصمه بر داوود وارد شدند، ملائكه خدا بودند، و خدا آنان را به سوى وى فرستاد تا امتحانش كند - كه به زودى روايات آن از نظر خواننده خواهد گذشت و به وضع آنها آگاهى خواهد يافت -. ليكن خصوصيات اين داستان دلالت مى كند بر اينكه اين واقعه يك واقعه طبيعى ، (هرچند به صورت ملائكه ) نبوده ، چون اگر طبيعى بود بايد آن اشخاص كه يا انسان بوده اند و يا ملك ، از راه طبيعى بر داوود وارد مى شدند، نه از ديوار. و نيز با اطلاع وارد مى شدند، نه به طورى كه او را دچار فزع كنند. و ديگر اينكه اگر امرى عادى بود، داوود از كجا فهميد كه جريان صحنهاى بوده براى امتحان وى . و نيز از جمله ((فاحكم بين الناس بالحق و لا تتبع الهوى (( بر مى آيد كه خداى تعالى او را با اين صحنه بيازموده تا راه داورى را به او ياد بدهد و او را در خلافت و حكمرانى در بين مردم استاد سازد. | اكثر مفسرين به تبع روايات بر اين اعتقادند كه اين قوم كه به مخاصمه بر داوود وارد شدند، ملائكه خدا بودند، و خدا آنان را به سوى وى فرستاد تا امتحانش كند - كه به زودى روايات آن از نظر خواننده خواهد گذشت و به وضع آنها آگاهى خواهد يافت -. ليكن خصوصيات اين داستان دلالت مى كند بر اينكه اين واقعه يك واقعه طبيعى ، (هرچند به صورت ملائكه ) نبوده ، چون اگر طبيعى بود بايد آن اشخاص كه يا انسان بوده اند و يا ملك ، از راه طبيعى بر داوود وارد مى شدند، نه از ديوار. و نيز با اطلاع وارد مى شدند، نه به طورى كه او را دچار فزع كنند. و ديگر اينكه اگر امرى عادى بود، داوود از كجا فهميد كه جريان صحنهاى بوده براى امتحان وى . و نيز از جمله ((فاحكم بين الناس بالحق و لا تتبع الهوى (( بر مى آيد كه خداى تعالى او را با اين صحنه بيازموده تا راه داورى را به او ياد بدهد و او را در خلافت و حكمرانى در بين مردم استاد سازد. |
ویرایش