گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۳۱: خط ۱۳۱:


==احتجاج بر وحدت خداوند در الوهيت و ربوبيت ، با بيان انحصار خلق و تدبير در پروردگار==
==احتجاج بر وحدت خداوند در الوهيت و ربوبيت ، با بيان انحصار خلق و تدبير در پروردگار==
پس اين آيه و آيه بعدش در اين سياق و مقامند كه توحيد در ربوبيت را اثبات كنند. در اين دو آيه بين خلقت و تدبير جمع شده ، و اين بدان جهت است كه همچنان كه - بارها گفته ايم - اثبات وحدت خالق مستلزم ابطال مرام مشركين نيست ، چون مشركين هم خالق را واحد و خلقت و ايجاد را منحصر در خداى تعالى مى دانند، و به همين جهت خداى سبحان در كلام عزيزش هر جا در صدد اثبات توحيد در ربوبيت و الوهيت ، و ابطال مسلك مشركين بر مى آيد، بين خلقت و تدبير جمع مى كند و به اين نكته اشاره مى كند كه تدبير خارج از خلقت نيست ، بلكه به يك معنا همان خلقت است ، همچنان كه خلقت به يك معنا همان تدبير است . و با اين بيان است كه احتجاج عليه شرك تمام مى شود، و به مشركين كه معتقدند تدبير عالم واگذار به ارباب شده مى فهماند كه تدبير نيز مانند خلقت منحصر در خداى تعالى است .
پس اين آيه و آيه بعدش، در اين سياق و مقام اند، كه توحيد در ربوبيت را اثبات كنند. در اين دو آيه، بين خلقت و تدبير جمع شده، و اين، بدان جهت است كه همچنان كه - بارها گفته ايم - اثبات وحدت خالق، مستلزم ابطال مرام مشركان نيست. چون مشركان هم، خالق را واحد و خلقت و ايجاد را منحصر در خداى تعالى مى دانند، و به همين جهت، خداى سبحان در كلام عزيزش، هر جا در صدد اثبات توحيد در ربوبيت و الوهيت، و ابطال مسلك مشركان بر مى آيد، بين «خلقت» و «تدبير» جمع مى كند و به اين نكته اشاره مى كند كه تدبير خارج از خلقت نيست، بلكه به يك معنا همان خلقت است، همچنان كه خلقت به يك معنا، همان تدبير است. و با اين بيان است كه احتجاج عليه شرك تمام مى شود، و به مشركان كه معتقدند تدبير عالَم واگذار به ارباب شده، مى فهماند كه «تدبير» نيز مانند «خلقت»، منحصر در خداى تعالى است.


پس جمله ((خلق السموات و الاءرض بالحق (( اشاره است به مساءله خلقت ، و جمله ((بالحق (( - با در نظر گرفتن اينكه ((باء(( در آن براى ملابست است - اشاره است به مساءله بعث و قيامت ، چون خلقت وقتى به حق و غير باطل است كه غرض و غايتى در آن باشد، و خلقت به سوى آن غرض سوق داده شود. و اين همان بعث است كه خداى تعالى درباره اش فرموده : ((و ما خلقنا السماء و الاءرض و ما بينهما باطلا((.
پس جملۀ «خَلَقَ السّمَاواتِ وَ الأرض بِالحَقّ»، اشاره است به مسأله خلقت، و جملۀ «بِالحَقّ» - با در نظر گرفتن اين كه «باء» در آن، براى ملابست است - اشاره است به مسأله بعث و قيامت. چون خلقت وقتى به حق و غير باطل است، كه غرض و غايتى در آن باشد، و خلقت به سوى آن غرض سوق داده شود. و اين همان بعث است، كه خداى تعالى، درباره اش فرموده: «وَ مَا خَلَقنَا السّمَاءَ وَ الأرضَ وَ مَا بَينَهُمَا بَاطِلاً».


و جمله ((يكور الليل على النهار و يكور النهار على الليل (( به مساءله تدبير اشاره مى كند. در مجمع البيان درباره كلمه ((يكوّر(( گفته است : تكوير عبارت است از اين كه بعضى از اجزاى چيزى را روى بعض ديگرش بيندازيم بنابراين مراد انداختن شب است روى روز و انداختن روز است بر روى شب . در نتيجه عبارت مزبور استعاره به كنايه مى شود. و معنايش نزديك به معناى آيه ((يغشى الليل النهار(( مى گردد، و مراد از آن پشت سر هم قرار گرفتن شب و روز به طور استمرار است كه لا ينقطع مى بينيم روز شب را و شب روز را پس مى زند و خود ظهور مى كند، و اين همان مساءله تدبير است .
و جملۀ «يُكَوّرُ اللّيلَ عَلَى النّهَارِ وَ يُكَوّرُ النّهَارَ عَلَى اللّيل»، به مسأله تدبير اشاره مى كند. در مجمع البيان، درباره كلمۀ «يُكَوّرُ» گفته است: «تكوير»، عبارت است از اين كه بعضى از اجزاى چيزى را روى بعض ديگرش بيندازيم. بنابراين، مراد انداختن شب است روى روز، و انداختن روز است بر روى شب. در نتيجه، عبارت مزبور استعاره به كنايه مى شود. و معنايش، نزديك به معناى آيه «يُغشِى اللّيلَ النّهَار» مى گردد، و مراد از آن، پشت سر هم قرار گرفتن شب و روز به طور استمرار است، كه لاينقطع مى بينيم روز، شب را و شب، روز را پس مى زند و خود ظهور مى كند، و اين، همان مسأله «تدبير» است.


«'''و سخر الشمس و القمر كل يجرى لاجل مسمى'''» - يعنى خداى سبحان خورشيد و ماه را رام و مسخر كرده تا بر طبق نظام جارى در عالم زمينى ، جريان يابند و اين جريان تا مدتى معين باشد، و از آن تجاوز نكنند.
«'''وَ سَخّرَ الشّمسَ وَ القَمَرَ كُلٌّ يَجرِى لِأجَلٍ مُسَمّى'''» - يعنى: خداى سبحان، خورشيد و ماه را رام و مسخر كرده، تا بر طبق نظام جارى در عالَم زمينى، جريان يابند و اين جريان تا مدتى معين باشد، و از آن تجاوز نكنند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۶۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۶۲ </center>
«'''الا هو العزيز الغفار'''» - ممكن است ذكر اين دو اسم از بين همه اسمهاى خداى تعالى به منظور اشاره به همان برهان باشد كه بر يگانگى خداى تعالى در ربوبيت و الوهيت اقامه فرمود. چون عزيزى كه هرگز دچار ذلت نمى شود اگر باشد تنها خداى تعالى است پس تنها اوست كه بايد عبادت شود، نه غير او كه اگر عزتى دارند مشوب به ذلت است ، و خود سراپا فقرند. و همچنين است غفار كه چون با سايرين كه چنين نيستند مقايسه شود، پرستش متعين در او مى گردد.
«'''ألَا هُوَ العَزِيزُ الغَفّار'''» - ممكن است ذكر اين دو اسم از بين همه اسم هاى خداى تعالى، به منظور اشاره به همان برهان باشد، كه بر يگانگى خداى تعالى در ربوبيت و الوهيت اقامه فرمود. چون «عزيزى» كه هرگز دچار ذلت نمى شود، اگر باشد، تنها خداى تعالى است. پس تنها اوست كه بايد عبادت شود، نه غير او، كه اگر عزتى دارند، مشوب به ذلت است، و خود سراپا فقرند. و همچنين است «غفار»، كه چون با سايرين كه چنين نيستند، مقايسه شود، پرستش متعين در او مى گردد.


ممكن هم هست ذكر اين دو اسم تشويق و تحريك بر توحيد و ايمان به خداى واحد بوده باشد و معنايش چنين باشد: من شما را متنبه مى كنم به اينكه خدا عزيز است ، پس به او ايمان بياوريد تا به عزتش اعتزاز يابيد، و او غفار است ، پس به او ايمان آوريد تا شما را بيامرزد.
ممكن هم هست ذكر اين دو اسم، تشويق و تحريك بر توحيد و ايمان به خداى واحد بوده باشد. و معنايش چنين باشد: من شما را متنبه مى كنم به اين كه خدا، «عزيز» است. پس به او ايمان بياوريد، تا به عزّتش اعتزاز يابيد، و او «غفّار» است. پس به او ايمان آوريد، تا شما را بيامرزد.


«'''خَلَقَكم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنهَا زَوْجَهَا ...'''»:
«'''خَلَقَكُم مِن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنهَا زَوْجَهَا ...'''»:


خطاب در اين آيه به عموم بشر است . و مراد از ((نفس واحده ((، به طورى كه نظاير اين آيه تاءييد مى كند، آدم ابو البشر است و مراد از ((زوجها(( همسر اوست كه از نوع خود او است . و در انسانيت مثل او است ؛ و كلمه ((ثم (( براى تراخى و تاءخر رتبى در كلام است .
خطاب در اين آيه، به عموم بشر است. و مراد از «نفس واحده»، به طورى كه نظاير اين آيه تأييد مى كند، آدم ابوالبشر است. و مراد از «زَوجَهَا»، همسر اوست، كه از نوع خود او است، و در انسانيت مثل او است. و كلمۀ «ثُمّ» براى تراخى و تأخّر رتبى در كلام است.


و مراد اين است كه : خداى تعالى اين نوع را خلق كرد، و افراد آن را از نفس واحد و همسرش بسيار كرد.
و مراد اين است كه: خداى تعالى، اين نوع را خلق كرد، و افراد آن را از نفس واحد و همسرش، بسيار كرد.


«'''و انزل لكم من الانعام ثمانية ازواج'''» - كلمه ((انعام (( به معناى شتر و گاو و گوسفند و بز است ، و اگر آنها را هشت جفت خوانده ، به اين اعتبار مجموع نر و ماده آنهاست .
«'''وَ أنزَلَ لَكُم مِنَ الأنعَامِ ثَمَانِيَةَ أزوَاج'''» - كلمۀ «أنعام»، به معناى شتر و گاو و گوسفند و بز است، و اگر آن ها را هشت جفت خوانده، به اين اعتبار مجموع نر و مادۀ آن هاست.


و نيز اگر از خلقت چارپايان در زمين تعبير كرده به اينكه ما آنها را نازل كرديم با اينكه آن حيوانها از آسان نازل نشده اند، به اين اعتبار است كه خداى تعالى ظهور موجودات در زمين را بعد از آنكه نبودند انزال آن خوانده ، چون در آيه شريفه ((و ان من شى ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم (( به طور كلى موجودات را نازل شده ، و اندازه گيرى شده از خزينه هايى مى داند كه از هر چيز بى اندازه اش در آنجاست .
و نيز، اگر از خلقت چارپايان در زمين تعبير كرده به اين كه ما آن ها را نازل كرديم، با اين كه آن حيوان ها از آسمان نازل نشده اند، به اين اعتبار است كه خداى تعالى، ظهور موجودات در زمين را، بعد از آن كه نبودند، انزال آن خوانده. چون در آيه شريفه «وَ إن مِن شَئٍ إلّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزّلُهُ إلّا بِقَدَرٍ مَعلُومٍ»، به طور كلى موجودات را نازل شده و اندازه گيرى شده از خزينه هايى مى داند كه از هر چيز، بى اندازه اش در آن جاست.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۶۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۶۳ </center>
«'''يخلقكم فى بطون امهاتكم خلقا من بعد خلق فى ظلمات ثلاث'''» - اين جمله بيان كيفيت خلقت نامبردگان قبلى ، يعنى انسان و انعام است . و اينكه خطاب را تنها متوجه انسان كرده و مى فرمايد: ((شما را خلق مى كند(( به اعتبار اين است كه در بين اين پنج نوع جاندار، تنها انسان داراى عقل است ، لذا جانب او را بر ديگران غلبه داده و خطاب را متوجه او كرده است و معناى خلق بعد از خلق ، پشت سر هم بودن آن است ، مانند نطفه را علقه كردن ، و علقه را مضغه كردن ، و همچنين . و مراد از ((ظلمات ثلاث (( - به طورى كه گفته اند - ظلمت شكم ، رحم ، و ظلمت مشيمه (تخمدان ) است ، و همين معنا را صاحب مجمع البيان از امام باقر (عليه السلام ) روايت كرده .
«'''يَخلُقُكُم فِى بُطُونِ أُمّهَاتِكُم خَلقاً مِن بَعدِ خَلقٍ فِى ظُلُمَاتٍ ثَلَاث'''» - اين جمله، بيان كيفيت خلقت نامبردگان قبلى، يعنى انسان و أنعام است. و اين كه خطاب را تنها متوجه انسان كرده و مى فرمايد: «شما را خلق مى كند»، به اعتبار اين است كه در بين اين پنج نوع جاندار، تنها انسان داراى عقل است. لذا جانب او را بر ديگران غلبه داده و خطاب را متوجه او كرده است. و معناى خلق بعد از خلق، پشت سرِ هم بودن آن است. مانند نطفه را علقه كردن، و علقه را مضغه كردن و همچنين. و مراد از «ظُلُمات ثَلَاث» - به طورى كه گفته اند - ظلمت شكم، رحم، و ظلمت مشيمه (تخمدان) است، و همين معنا را، صاحب مجمع البيان، از امام باقر «عليه السلام» روايت كرده.


بعضى هم گفته اند: ((مراد از آن ، ظلمت صلب پدر، و رحم مادر، و مشيمه اوست (( ولى اين اشتباه است ؛ چون آيه شريفه كه مى فرمايد: ((فى بطون امهاتكم (( صريح در اين است كه مراد ظلمتهاى سه گانه در شكم مادران است ، نه پشت پدران .
بعضى هم گفته اند: «مراد از آن، ظلمت صلب پدر، و رحم مادر، و مشيمه اوست». ولى اين اشتباه است؛ چون آيه شريفه كه مى فرمايد: «فِى بُطُونِ أُمّهَاتِكُم»، صريح در اين است كه مراد ظلمت هاى سه گانۀ در شكم مادران است، نه پشت پدران.


«'''ذلكم اللّه ربكم'''» - يعنى آن حقيقتى كه در اين دو آيه به خلقت و تدبير وصف شده ، تنها او پروردگار شماست ، نه غير او؛ چون پروردگار عبارت است از كسى كه مالك و مدبر امر ملك خود باشد. و چون خدا خالق شما و خالق هر موجود ديگرى غير از شما است ، و نيز پديد آورنده نظام جارى در شماست ، پس او مالك و مدبر امر شماست ، در نتيجه او رب شماست ، نه ديگرى .
«'''ذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُم'''» - يعنى آن حقيقتى كه در اين دو آيه، به خلقت و تدبير وصف شده، تنها او پروردگار شماست، نه غير او. چون پروردگار عبارت است از كسى كه مالك و مدبّر امر مِلك خود باشد. و چون خدا، خالق شما و خالق هر موجود ديگرى غير از شما است، و نيز پديد آورندۀ نظام جارى در شماست، پس او مالك و مدبّر امر شماست. در نتيجه، او ربّ شماست، نه ديگرى.


«'''له الملك'''» - يعنى بر هر موجودى از مخلوقات دنيا و آخرت كه بنگرى ، مليك على الاطلاق آن ، خداست . و اگر ظرف ((له (( را جلوتر آورد و نفرموده ((الملك له ((، براى اين است كه افاده حصر كند، يعنى بفهماند ملك عالم تنها از اوست . و اين جمله خبرى است بعد از خبرى ديگر براى جمله ((ذلكم اللّه ((، همچنان كه جمله ((لا اله الا هو(( خبر سومى است براى ((ذلكم ((.
«'''لَهُ المُلكُ'''» - يعنى بر هر موجودى از مخلوقات دنيا و آخرت كه بنگرى، مليك على الاطلاق آن، خداست. و اگر ظرف «لَهُ» را جلوتر آورد و نفرموده «المُلكُ لَهُ»، براى اين است كه افادۀ حصر كند. يعنى بفهماند مُلك عالَم، تنها از اوست. و اين جمله خبرى است بعد از خبرى ديگر، براى جملۀ «ذَلِكُمُ اللّهُ»، همچنان كه جملۀ «لا إله إلّا هو»، خبر سومى است براى «ذَلِكُم».


و انحصار الوهيت در خدا، فرع آن است كه ربوبيت منحصر در او باشد؛ چون ((اله (( بدين جهت عبادت مى شود كه ((رب (( است و مدبر الامور. ناگزير عبادت مى شود تا امور را به نفع عابد به جريان اندازد، (اگر انگيزه در عبادت رجا باشد) و بلايا و امور خطرناك را از عابد دور كند، (اگر انگيزه در عبادت خوف باشد) و يا آنكه عبادت مى شود صرفا براى اينكه شكرش بجا آورده شود.
و انحصار الوهيت در خدا، فرع آن است كه ربوبيت، منحصر در او باشد. چون «إله» بدين جهت عبادت مى شود كه «ربّ» است و مدبّر الامور. ناگزير عبادت مى شود تا امور را به نفع عابد به جريان اندازد، (اگر انگيزه در عبادت رجا باشد) و بلايا و امور خطرناك را از عابد دور كند، (اگر انگيزه در عبادت خوف باشد)، و يا آن كه عبادت مى شود، صرفا براى اين كه شكرش به جا آورده شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۶۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۶۴ </center>
«'''فانى تصرفون'''» - يعنى پس باز چگونه از عبادت خدا به سوى عبادت غير خدا بر مى گرديد، با اينكه او رب شماست كه شما را خلق كرده و امرتان را تدبير نموده ، و مليك و حكمران بر شماست .
«'''فَأنّى تُصرَفُون'''» - يعنى پس باز چگونه از عبادت خدا، به سوى عبادت غير خدا بر مى گرديد، با اين كه او، ربّ شماست، كه شما را خلق كرده و امرتان را تدبير نموده، و مليك و حكمران بر شماست.




۱۷٬۰۴۴

ویرایش