۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۳: | ||
<span id='link110'><span> | <span id='link110'><span> | ||
==مقصود از | ==مقصود از اين كه: اگر مردم امت واحده نمى شدند، سقف خانه كافران را از نقره مى كرديم == | ||
و معناى آيه اين است : اگر نبود اين | و معناى آيه اين است: اگر نبود اين مسأله كه مردم در صورت ديدن تنعّم كافران و محروميت مؤمنان بر كفر اجتماع كنند، هرآينه ما براى خانه هاى هر كس كه به رحمان كفر مى ورزيد، سقفى از نقره درست مى كرديم، و به درجاتى بر ديگران غلبه مى داديم. | ||
و ممكن هم هست كه مراد از | و ممكن هم هست كه مراد از «امت واحده» بودن مردم اين باشد كه همه مردم در برابر اسباب و عوامل بهره هاى زندگى يك نسبت دارند، و در اين نسبت، فرقى بين مؤمن و كافر نيست. پس هر كس منتهاى سعى خود را در طلب رزق به كار ببندد، و اسباب و عوامل ديگر هم كه در اختيارش هست، مساعد با اين كوشش باشد، قهرا به رزق مطلوب خود مى رسد. چه مؤمن باشد، چه كافر. و كسى كه آن اسباب و عوامل با سعى وى جمع نباشد، و مساعدت نكند، محروم مى گردد، و رزقش تنگ مى شود، چه مؤمن باشد و چه كافر. | ||
و معناى آيه اين است كه : اگر نبود كه ما اراده كرده ايم مردم در برابر اسبابى كه آنان را به زخارف دنيا مى | |||
و معناى آيه اين است كه: اگر نبود كه ما اراده كرده ايم مردم در برابر اسبابى كه آنان را به زخارف دنيا مى رساند، يكسان باشند و اختلافشان هم به خاطر ايمان و كفر نباشد، هرآينه براى كفار سقف هايى از نقره قرار مى داديم... | |||
«'''وَ لِبُيُوتهِمْ أَبْوَاباً وَ سُرُراً عَلَيهَا يَتَّكِئُونَ وَ زُخْرُفاً'''»: | «'''وَ لِبُيُوتهِمْ أَبْوَاباً وَ سُرُراً عَلَيهَا يَتَّكِئُونَ وَ زُخْرُفاً'''»: | ||
در اين | در اين جمله، كلمۀ «أبواباً» و كلمۀ «سُرُراً»، نكره (بدون الف و لام) آمده، و اين به منظور عظمت دادن بدان ها است. و كلمه «زُخرُف»، به معناى طلا و يا به معناى مطلق زينت است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۵۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۵۰ </center> | ||
و در مجمع البيان گفته : كلمه | و در مجمع البيان گفته: كلمه «زُخرُف»، به معناى كمال زيبايى هر چيز است و از همين جهت، طلا را هم «زُخرُف» مى گويند. و وقتى گفته مى شود: «زخرفه زخرفةً»، معنايش اين است كه فلان چيز را زينت كرد و زيبايش نمود. و باز به همين جهت، نقش نگار و تصاوير را زخرف مى گويند. و در حديث آمده كه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، (در فتح مكه) بيرون كعبه ايستاد و داخل آن نشد، تا آن كه دستور داد زخرف آن را دور ريختند. و بقيه الفاظ آيه روشن است. | ||
«'''وَ إِن | «'''وَ إِن كُلُّ ذَلِك لَمَّا مَتَاعُ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ الآخِرَةُ عِندَ رَبِّك لِلْمُتَّقِينَ'''»: | ||
كلمۀ «إن» نافيه است. و كلمۀ «لَمّا» به معناى «إلّا» است. و معناى جمله اين است كه: آنچه از مزاياى معيشت گفتيم، چيزى نيست، جز متاع زندگى دنياى ناپايدار و فانى و بى دوام. | |||
«'''وَ الآخِرَةُ عِندَ رَبّكَ لِلمُتّقِين'''» - مراد از «آخرت» به قرينه مقام، زندگى آخرت است. البته زندگى با سعادت آخرت. گويا زندگى اشقياء، جزء زندگى به شمار نمى آيد. | |||
و معناى آيه اين است : زندگى | و معناى آيه اين است: زندگى آخرت، كه همان زندگى نيكبختان سعيد است (چون زندگى دوزخيان، زندگى نيست)، به حكمى از خداى تعالى و به قضايى از او مختص است به متقين. و اين اختصاص و انحصار تا اندازه اى مؤيّد آن معنايى است كه ما قبلا براى جملۀ «مردم در دنيا، امّت واحده اى بودند»، ذكر كرديم. | ||
«'''وَ مَن | «'''وَ مَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَانِ نُقَيِّض لَهُ شيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ'''»: | ||
در باره كسى گفته مى شود | در باره كسى گفته مى شود «عَشِىَ»، «يَعشى»، «عشاً» - از باب عَلِمَ يَعلَمُ - كه چشمانش دچار آفتى شده باشد كه هيچ نبيند، و يا تنها شبكور باشد. و در باره كسى گفته مى شود: «عشا»، «يَعشُوا»، «عشواً» و «عشوّاً» - از باب نَصَرَ يَنصُرُ - كه خود را به كورى و يا شبكورى زده باشد، بدون اين كه در چشمانش آفتى باشد. و كلمۀ «نُقَيّض» از مصدر «تقييض» است كه هم به معناى تقدير است، و هم چيزى را نزد چيزى بردن. مى گوييم: «قَيّضَهُ لَهُ». يعنى: فلانى را نزد فلان كس آورد. | ||
<span id='link111'><span> | <span id='link111'><span> | ||
ویرایش