۱۶٬۲۹۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۸: | ||
<span id='link355'><span> | <span id='link355'><span> | ||
==راجع به حكم | ==راجع به حكم طلاق، عده، رجوع و... == | ||
«'''يَا أَيهَا النَّبىُّ إِذَا طلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتهِنَّ وَ أَحْصوا الْعِدَّةَ ...'''»: | |||
در آغاز | |||
و معناى | در آغاز سوره، نخست خطاب را متوجه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» مى كند، چون اوست كه به سوى امت فرستاده شده و پيشواى امت است. پس مى شود مطالب مربوط به همه امت را به شخص او خطاب كرد، و اين گونه خطاب ها در استعمال شايع است. خطابى است مخصوص بزرگ قوم، و مقدم بر همه آنان، ولى منظور عموم پيروان و زيردستان اوست. پس ديگر وجه و دليلى ندارد كه مثل بعضى از مفسران بگوييم: تقدير آيه «يا أيّهَا النّبِىّ قُل لأمّتِكَ إذَا طَلّقتُمُ النّسَاء» است. يعنى اى پيامبر! به امتت بگو كه وقتى زنان را طلاق داديد، چنين و چنان كنيد. | ||
و | |||
«''' | و معناى اين كه فرموده: «و چون زنان راطلاق داديد، با عدّه طلاق دهيد»، اين است كه چون خواستيد طلاق بدهيد و نزديك شد كار را انجام دهيد، چنين و چنان كنيد. چون معنا ندارد كه بعد از طلاق دادن، دوباره طلاق دهند. پس در حقيقت اين تعبير، نظير تعبير در آيه زير است كه مى فرمايد: «إذَا قُمتُم إلَى الصّلوة فَاغسِلُوا». يعنى چون خواستيد به نماز بايستيد، چنين كنيد. | ||
و «عدّه» عبارت از اين است كه: زن در آن مدت از ازدواج جديد خوددارى كند، تا آن مدت كه شرع معين كرده، تمام شود. و مراد از «طلاق دادن براى عدّه»، طلاق دادن براى زمان عدّه است، به طورى كه زمان عدّه را از روز وقوع طلاق حساب كنند. و اين، بدين صورت مى شود كه طلاق در طهرى واقع شود كه در آن طُهر، عمل جنسى انجام نشده باشد. از آن تاريخ حساب عدّه را نگه مى دارد تا سه بار حيض ديدن و پاك شدن، كه بعد از آن مى تواند شوهر كند. | |||
«'''وَ أحصُوا العِدّةَ '''» - يعنى عدد حيض ها و پاك شدن ها را - كه معيار عدّه است - بشماريد و حسابش را داشته باشيد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۲۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۲۵ </center> | ||
و منظور از اين | و منظور از اين دستور، نگه دارى زن است. چون زن در اين مدت، حق نفقه و سكنا را دارد، و همسرش بايد مخارجش را بدهد، و نمى تواند از خانه بيرونش كند. البته حقى هم شوهر به او دارد و آن، اين است كه مى تواند به طلاق خود رجوع نموده، زندگى با او رااز سر گيرد. | ||
«''' | |||
و جمله | «'''وَ اتّقُوا اللَّه رَبّكُم لا تُخرِجُوهُنّ مِن بُيُوتِهنّ '''» - ظاهر سياق اين است كه جملۀ «بيرونشان نكنيد»، بَدَل باشداز جملۀ «از خدا، پروردگارتان بترسيد». و خاصيت اين بدل آوردن، تأكيد نهى در جمله «بيرونشان نكنيد» است. و منظور از «مِن بُيُوتِهِنّ - از خانه هايشان '''»، همان خانه هايى است كه زنان قبل از طلاق در آن سكنا داشتند، و به همين جهت فرموده: «خانه هايشان»، با اين كه خانه مال شوهر است. | ||
«''' | |||
«''' | و جمله «وَ لا يَخرُجنَ» نهى از بيرون رفتن خود زنان از خانه است، همچنان كه جمله قبلى، نهى شوهران بود از بيرون كردن آنان. | ||
«'''لا | |||
فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ ... وَ الْيَوْمِ الاَخِرِ | «'''إلّا أن يَأتِينَ بِفَاحِشَة مُبَيّنَة '''» - يعنى مگر آن كه گناهى ظاهر و فاش از قبيل زنا و يا ناسزا و يا اذيت اهل خانه مرتكب شوند، همچنان كه در روايات وارده از ائمه اهل بيت «عليهم السلام» وارد شده كه «فاحشه» عبارت از گناهان مذكور است. | ||
مراد از | |||
«'''وَ تِلكَ حُدُودُ اللّه وَ مَن يَتَعَد حُدُودَ اللّه فَقَد ظَلَمَ نَفسَهُ '''» - يعنى هر كس از احكامى كه براى طلاق ذكر شده كه حدود خداست، تجاوز كند، چنين و چنان مى شود. آرى تمامى احكام الهى، حدود اعمال بندگان است، و كسى كه از آن احكام تجاوز كند، در حقيقت از حدود خدا تجاوز كرده و آن را رعايت ننموده، و كسى كه چنين كند، يعنى نافرمانى پروردگار خود كند، به خود ستم كرده است. | |||
«'''لا تَدرِى لَعَلّ اللّه يُحدِثُ بَعدَ ذَلِكَ أمراً'''» - يعنى تو نمى دانى، چه بسا خداى تعالى بعد از اين، امرى پديد آورد. يعنى امرى كه وضع اين زن و شوهر را عوض كند، و رأى شوهر در طلاق همسرش عوض شده، به آشتى با وى متمايل گردد. چون زمام دل ها به دست خداست. ممكن است محبت همسرش در دلش پيدا شود، و به زندگى قبلى خود برگردد. | |||
«'''فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ ... وَ الْيَوْمِ الاَخِرِ'''»: | |||
مراد از «بلوغ اجل زنان» اين است كه به آخر زمان عدّه نزديك و مشرف شوند، نه اين كه به كلّى عدّه شان سر آيد. چون اگر عدّه سر بيايد، ديگر جمله «فَأمسِكُوهُنّ» معنا نخواهد داشت. زيرا منظور از اين جمله، همان رجوع است كه بعد از عدّه ديگر رجوعى نيست و منظور از جمله «فَارِقُوهُنّ» اين است كه در اين چند روزه آخر عدّه رجوع نكند، تا عدّه سر آيد و جدايى به كلّى حاصل گردد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۲۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۲۶ </center> | ||
و مراد از | و مراد از اين كه فرمود: «امساك و نگهدارى زن به طور معروف باشد»، اين است كه اگر شوهر خواست برگردد، و از جدايى با زن صرفنظر كند، بايد كه از آن به بعد با او نيكوكارى نموده، حقوقى را كه خدا براى زن بر مرد واجب كرده، رعايت نمايد. و مراد از «مفارقت به نحو معروف» هم، اين است كه حقوق شرعيه زن را احترام بگذارد. پس تقدير كلام چنين مى شود: «فَأمسِكُوهُنّ بِمَعرُوفٍ مِنَ الشّرعِ أو فَارِقُوهُنّ بِمَعرِوفٍ مِنَ الشِرعِ». | ||
«'''و اشهدوا ذوى عدل منكم '''» - يعنى دو نفر مرد عادل از خودتان شاهد بر طلاق بگيريد. و توضيح معناى عدالت در تفسير سوره بقره گذشت . | |||
«''' | «'''و اشهدوا ذوى عدل منكم '''» - يعنى دو نفر مرد عادل از خودتان شاهد بر طلاق بگيريد. و توضيح معناى عدالت در تفسير سوره بقره گذشت. | ||
«''' | |||
معناى جملات آيه شريفه : | «'''وَ أقِيمُوا الشّهَادَة لله '''» - توضيح جمله نيز در سوره بقره بيان شد. | ||
وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ | |||
مى فرمايد: | «'''ذَلِكُم يُوعَظُ بِهِ مَن كَانَ يُؤمِنُ بِاللّه وَ اليَوم الآخِر'''» - كلمه «ذَلِكَ» اشاره به مطالب قبل است. مى فرمايد: اين امر به تقوا و پرهيز از خدا، و اقامه شهادت براى خدا، و اين نهى از تعدى درباره حدود الهى كه گفتيم چنين و چنان است. ممكن هم هست بگوييم اشاره است به همه مطالب گذشته. چه احكامى كه بيان شد، و چه امر به تقوا و به اخلاص در شهادت و نهى از تعدّى در حدود خدا. مى فرمايد: همه اين ها مطالبى است كه مؤمنان به وسيله آن ها موعظه مى شوند، به حق ركون نموده، از باطل دل كنده مى شوند، و اين تعبير در عين حال اشاره اى هم به اين معنا دارد كه اعراض از اين احكام، و يا تغيير دادن آن خارج شدن از ايمان است. | ||
==معناى جملات آيه شريفه: «وَ مَن يَتّقِ الله يَجعَل لَهُ مَخرَجاً...»== | |||
«'''وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجاً ... قَدْراً'''»: | |||
مى فرمايد: «وَ مَن يَتّقِ اللّه»: و هر كس از محرمات الهى به خاطر خدا و ترس از او بپرهيزد، و حدود او را نشكند، و حرمت شرايعش را هتك ننموده، به آن عمل كند «يَجعَل لَهُ مَخرَجاً»: خداى تعالى برايش راه نجاتى از تنگناى مشكلات زندگى فراهم مى كند. چون شريعت او فطرى است، و خداى تعالى بشر را به وسيله آن شرايع به چيزى دعوت مى كند كه فطرت خود او اقتضاى آن را دارد، و حاجت فطرتش را بر مى آورد، و سعادت دنيايى و آخرتيش را تاءمين مى كند، و از همسر و مال و هر چيز ديگرى كه مايه خوشى زندگى او و پاكى حياتش باشد، از راهى كه خود او احتمالش را هم ندهد و توقعش را نداشته باشد روزى مى فرمايد، پس اين ترس را به خود راه ندهد كه اگر از خدا بترسد و حدود او را محترم بشمارد و به اين جهت از آن محرمات كام نگيرد، خوشى زندگيش تاءمين نشود، و به تنگى معيشت دچار گردد، نه ، اينطور نيست ، براى اينكه رزق از ناحيه خداى تعالى ضمانت شده و خدا قادر است كه از عهده ضم انت خود بر آيد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۲۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۲۷ </center> | ||
«'''و من يتوكل على اللّه '''» - و كسى كه بر خدا توكل كند، از نفس و هواهاى آن ، و فرمانهايى كه مى دهد، خود را كنار بكشد و اراده خداى سبحان را بر اراده خود مقدم بدارد، و عملى را كه خدا از او مى خواهد بر عملى كه خودش دوست دارد ترجيح بدهد، و به عبارتى ديگر به دين خدا متدين شود و به احكام او عمل كند. | «'''و من يتوكل على اللّه '''» - و كسى كه بر خدا توكل كند، از نفس و هواهاى آن ، و فرمانهايى كه مى دهد، خود را كنار بكشد و اراده خداى سبحان را بر اراده خود مقدم بدارد، و عملى را كه خدا از او مى خواهد بر عملى كه خودش دوست دارد ترجيح بدهد، و به عبارتى ديگر به دين خدا متدين شود و به احكام او عمل كند. | ||
«'''فهو حسبه '''» - چنين كسى خدا كافى و كفيل او خواهد بود، و آن وقت آنچه را كه او آرزو كند، خداى تعالى هم همان را برايش مى خواهد، البته آنچه را كه او به مقتضاى فطرتش مايه خوشى زندگى و سعادت خود تشخيص مى دهد، نه آنچه را كه واهمه كاذبش سعادت و خوشى مى داند. | «'''فهو حسبه '''» - چنين كسى خدا كافى و كفيل او خواهد بود، و آن وقت آنچه را كه او آرزو كند، خداى تعالى هم همان را برايش مى خواهد، البته آنچه را كه او به مقتضاى فطرتش مايه خوشى زندگى و سعادت خود تشخيص مى دهد، نه آنچه را كه واهمه كاذبش سعادت و خوشى مى داند. | ||
و اينكه فرمود: خدا كافى و كفيل او است ، علتش اين كه خداى تعالى آخرين سبب است ، كه تمامى سبب ها بدو منتهى مى شود، در نتيجه وقتى او چيزى را اراده كند بجا مى آورد و به خواسته خود مى رسد، بدون اراده اش دگرگونى پذيرد، او است كه مى گويد: «'''ما يبدل القول لدى '''»، و چيزى بين او و خواسته اش حائل نمى گردد، چون او است كه مى گويد: «'''و اللّه يحكم لا معقب لحكمه '''»، و اما ساير اسباب كه انسان ها در رفع حوائج خود متوسل بدانها مى شوند، سببيت خود را از ناحيه خدا مالكند، و آن مقدار را مالكند كه او به آنها داده ، و هر صاحب قدرتى آن مقدار قدرت دارد كه به آن داده ، در نتيجه در مقام فعل آن مقدار مى تواند عمل كند كه او اجازه اش داده باشد. | و اينكه فرمود: خدا كافى و كفيل او است ، علتش اين كه خداى تعالى آخرين سبب است ، كه تمامى سبب ها بدو منتهى مى شود، در نتيجه وقتى او چيزى را اراده كند بجا مى آورد و به خواسته خود مى رسد، بدون اراده اش دگرگونى پذيرد، او است كه مى گويد: «'''ما يبدل القول لدى '''»، و چيزى بين او و خواسته اش حائل نمى گردد، چون او است كه مى گويد: «'''و اللّه يحكم لا معقب لحكمه '''»، و اما ساير اسباب كه انسان ها در رفع حوائج خود متوسل بدانها مى شوند، سببيت خود را از ناحيه خدا مالكند، و آن مقدار را مالكند كه او به آنها داده ، و هر صاحب قدرتى آن مقدار قدرت دارد كه به آن داده ، در نتيجه در مقام فعل آن مقدار مى تواند عمل كند كه او اجازه اش داده باشد. | ||
پس تنها خدا براى هر كس كه بر او توكل كند كافى است ، و هيچ سبب ديگر چنين نيست ، «'''ان اللّه بالغ امره '''» خدا به هر چه بخواهد مى رسد، او است كه فرموده : «'''انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون '''»، و نيز فرموده : «'''قد جعل اللّه لكل شى ء قدرا'''» پس هيچ چيز نيست مگر آنكه قدرى معين و حدى محدود دارد، و خداى سبحان موجودى است كه هيچ حدى او را تحديد نمى كند، و هيچ چيزى به او احاطه نمى يابد، و او خودش محيط به هر چيز است . | پس تنها خدا براى هر كس كه بر او توكل كند كافى است ، و هيچ سبب ديگر چنين نيست ، «'''ان اللّه بالغ امره '''» خدا به هر چه بخواهد مى رسد، او است كه فرموده : «'''انما امره اذا اراد شيئا ان يقول له كن فيكون '''»، و نيز فرموده : «'''قد جعل اللّه لكل شى ء قدرا'''» پس هيچ چيز نيست مگر آنكه قدرى معين و حدى محدود دارد، و خداى سبحان موجودى است كه هيچ حدى او را تحديد نمى كند، و هيچ چيزى به او احاطه نمى يابد، و او خودش محيط به هر چيز است . | ||
<span id='link357'><span> | <span id='link357'><span> | ||
==شرح مفاد آيه كريمه فوق == | ==شرح مفاد آيه كريمه فوق == | ||
اين معناى آيه بود، از نظر اينكه در بين آيات طلاق واقع شده و با مورد طلاق منطبق مى شود، و اما اگر از سياق و مورد صرفنظر كنيم ، و اطلاق خود آيه را در نظر بگيريم ، | اين معناى آيه بود، از نظر اينكه در بين آيات طلاق واقع شده و با مورد طلاق منطبق مى شود، و اما اگر از سياق و مورد صرفنظر كنيم ، و اطلاق خود آيه را در نظر بگيريم ، |
ویرایش