گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۱۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۸۷: خط ۸۷:


==مشركين نه تنها عذاب ديگران را بدوش نمى كشند بلكه عذابشان مضاعف خواهد بود ==
==مشركين نه تنها عذاب ديگران را بدوش نمى كشند بلكه عذابشان مضاعف خواهد بود ==
مراد از جمله آنان كه كافر شدند، مشركين مكه است ، كه براى اولين بار نسبت به دعوت حقه اسلام اظهار كفر كردند، و مراد از جمله ((كسانى كه ايمان آوردند، مؤ منين به آن دعوت است ، كه براى اولين بار به آن دعوت ايمان آوردند، و اينكه آن كفار به اين مؤ منين گفتند: اگر راه ما را پيروى كنيد خطاهايتان را گردن مى گيريم ((، در حقيقت نوعى دلجويى از مؤ منين است ، خواسته اند بگويند اگر به شرك قبلى برگرديد، و راه ما را كه همان شرك است پيروى كنيد، بهر حال ضرر نمى بينيد، براى اينكه اگر اين برگشتن خطا نباشد، كه هيچ ، و اگر هم خطا و گناه باشد، ما گناهتان را گردن مى گيريم ، و به همين جهت نگفتند: اگر خطا باشد گردن مى گيريم ، بلكه به طور مطلق گفتند ما خطاهاى شما را گردن مى گيريم
«'''وَ قَالَ الَّذِينَ كفَرُوا لِلَّذِينَ ءَامَنُوا اتَّبِعُوا سبِيلَنَا وَ لْنَحْمِلْ خَطايَاكُمْ وَ مَا هُم بحَامِلِينَ مِنْ خَطايَاهُم مِّن شىْءٍ إِنَّهُمْ لَكَذِبُونَ'''»:
پس گويا گفته اند: به فرض كه پيرويتان از طريقه ما خطا باشد، ما آن را از شما گردن مى گيريم ، و تمامى لوازمى هم كه بر آن خطا مترتب شود گردن مى گيريم ، و يا گفته اند ما از شما تمامى خطاها را كه از جمله آنها يكى همين خطاى برگشتن به شرك است گردن مى گيريم
 
((و ما هم بحاملين من خطاياهم من شى ء(( - اين جمله رد كلام مشركين است ، كه گفتند ما حتما خطاهاى شما را گردن مى گيريم ، البته ردى است كه محفوف به حجت است ، چون اگر پيروى طريقه مشركين و برگشتن از ايمان به خدا به راستى خطا باشد اين خطا نزد خدا محفوظ خواهد بود، و روزى به صاحبش برگشت خواهد كرد، و انتقال اين خطا از عهده مرتكب آن به عهده ديگرى محتاج به اذن خدا است ، چون اوست كه در برابر خطا مواخذه و كيفر مى كند، و خدا هم نه تنها چنين اجازه اى نداده ، بلكه صريحا فرموده : آنان نمى توانند خطاهاى ايشان را گردن بگيرند، و به طور عموم گردن گرفتن تمامى خطاهاى ايشان را از آنان نفى كرده ، نه يك خطاى معين
مراد از جمله آنان كه كافر شدند، مشركين مكه است ، كه براى اولين بار نسبت به دعوت حقه اسلام اظهار كفر كردند، و مراد از جمله ((كسانى كه ايمان آوردند، مؤ منين به آن دعوت است ، كه براى اولين بار به آن دعوت ايمان آوردند، و اينكه آن كفار به اين مؤمنين گفتند: اگر راه ما را پيروى كنيد خطاهايتان را گردن مى گيريم ((، در حقيقت نوعى دلجويى از مؤ منين است ، خواسته اند بگويند اگر به شرك قبلى برگرديد، و راه ما را كه همان شرك است پيروى كنيد، بهر حال ضرر نمى بينيد، براى اينكه اگر اين برگشتن خطا نباشد، كه هيچ ، و اگر هم خطا و گناه باشد، ما گناهتان را گردن مى گيريم ، و به همين جهت نگفتند: اگر خطا باشد گردن مى گيريم ، بلكه به طور مطلق گفتند ما خطاهاى شما را گردن مى گيريم.
 
پس گويا گفته اند: به فرض كه پيرويتان از طريقه ما خطا باشد، ما آن را از شما گردن مى گيريم ، و تمامى لوازمى هم كه بر آن خطا مترتب شود گردن مى گيريم ، و يا گفته اند ما از شما تمامى خطاها را كه از جمله آنها يكى همين خطاى برگشتن به شرك است گردن مى گيريم.
 
«'''و ما هم بحاملين من خطاياهم من شى ء'''» - اين جمله رد كلام مشركين است ، كه گفتند ما حتما خطاهاى شما را گردن مى گيريم ، البته ردى است كه محفوف به حجت است ، چون اگر پيروى طريقه مشركين و برگشتن از ايمان به خدا به راستى خطا باشد اين خطا نزد خدا محفوظ خواهد بود، و روزى به صاحبش برگشت خواهد كرد، و انتقال اين خطا از عهده مرتكب آن به عهده ديگرى محتاج به اذن خدا است ، چون اوست كه در برابر خطا مواخذه و كيفر مى كند، و خدا هم نه تنها چنين اجازه اى نداده ، بلكه صريحا فرموده: آنان نمى توانند خطاهاى ايشان را گردن بگيرند، و به طور عموم گردن گرفتن تمامى خطاهاى ايشان را از آنان نفى كرده ، نه يك خطاى معين.
 
جمله ((انهم لكاذبون (( مشركين نامبرده را تكذيب مى كند، چون سخن مشركين به طور
جمله ((انهم لكاذبون (( مشركين نامبرده را تكذيب مى كند، چون سخن مشركين به طور
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۶۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۶۰ </center>
ضمنى دلالت داشت بر اينكه اگر حاضر شوند و خطاهاى مؤ منين را گردن بگيرند، آن خطا، به عهده آنان منتقل مى شود، و خدا هم چنين اجازه اى به ايشان مى دهد، جمله مورد بحث مى فرمايد كه در اين دعوايشان دروغ مى گويند، پس تكذيب جمله مورد بحث مربوط به دعوايى است كه از فحواى كلام آنان استفاده مى شد، نه از خود كلامشان ، چون در كلامشان دروغى نمى گفتند
ضمنى دلالت داشت بر اينكه اگر حاضر شوند و خطاهاى مؤ منين را گردن بگيرند، آن خطا، به عهده آنان منتقل مى شود، و خدا هم چنين اجازه اى به ايشان مى دهد، جمله مورد بحث مى فرمايد كه در اين دعوايشان دروغ مى گويند، پس تكذيب جمله مورد بحث مربوط به دعوايى است كه از فحواى كلام آنان استفاده مى شد، نه از خود كلامشان ، چون در كلامشان دروغى نمى گفتند.
وَ لَيَحْمِلُنَّ أَثْقَالهَُمْ وَ أَثْقَالاً مَّعَ أَثْقَالهِِمْ وَ لَيُسئَلُنَّ يَوْمَ الْقِيَمَةِ عَمَّا كانُوا يَفْترُونَ
 
اين آيه تتمه كلام سابق است ، كه مشركين را رد مى كرد، و جنبه استدراك دارد، و معنايش اين است كه : كفار نمى توانند عين خطاهاى مؤ منين را حمل كنند، براى اينكه خطاى هر كسى به گردن خود اوست ، و ليكن خطاهاى خود را با مثل وزر و وبال مومنينى كه به دست آنان كافر شده اند، حمل مى كنند بدون اينكه چيزى از وبال خود آن شخص از ايمان برگشته ، كم شود، اما از وبال آنان كم نمى شود؟ براى اينكه به اختيار خود دست از اسلام برداشتند، و اما مشركين كه مثل خطاهاى آنان را با خطاهاى خود حمل مى كنند، براى اينكه باعث گمراهى آنان شدند، پس دو عذاب خواهند ديد يكى براى ضلالتشان و يك عذاب ديگر براى اضلالشان
«'''وَ لَيَحْمِلُنَّ أَثْقَالهَُمْ وَ أَثْقَالاً مَّعَ أَثْقَالهِِمْ وَ لَيُسئَلُنَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَمَّا كانُوا يَفْترُونَ'''»:
پس مى توان گفت آيه مورد بحث در معناى آيه ((ليحملوا اوزارهم كامله يوم القيمه و من اوزار الذين يضلونهم بغير علم ((، مى باشد
 
((و ليسئلن يوم القيمه عما كانوا يفترون (( - اين جمله مى فهماند كه شرك مشركين افتراء بر خداى سبحان است ، و همچنين اين ادعايشان كه ما مى توانيم به آنچه وعده داديم كه خطاياى شما را حمل كنيم وفا كنيم ، و خدا چنين اجازه اى به ما داده
اين آيه تتمه كلام سابق است ، كه مشركين را رد مى كرد، و جنبه استدراك دارد، و معنايش اين است كه : كفار نمى توانند عين خطاهاى مؤ منين را حمل كنند، براى اينكه خطاى هر كسى به گردن خود اوست ، و ليكن خطاهاى خود را با مثل وزر و وبال مومنينى كه به دست آنان كافر شده اند، حمل مى كنند بدون اينكه چيزى از وبال خود آن شخص از ايمان برگشته ، كم شود، اما از وبال آنان كم نمى شود؟ براى اينكه به اختيار خود دست از اسلام برداشتند، و اما مشركين كه مثل خطاهاى آنان را با خطاهاى خود حمل مى كنند، براى اينكه باعث گمراهى آنان شدند، پس دو عذاب خواهند ديد يكى براى ضلالتشان و يك عذاب ديگر براى اضلالشان.
رواياتى در معنى و شاءن نزول آيه : ((احسب الناس ان يتركوا...(( و آيه : ((و منالناس من يقول آمنا...((
 
در الدر المنثور است كه ابن ضريس ، و نحاس ، و ابن مردويه ، و بيهقى در دلائل ، از ابن عباس ، و نيز ابن مردويه ، از عبدالله بن زبير، روايت كرده كه گفت : سوره عنكبوت در مكه نازل شد
پس مى توان گفت آيه مورد بحث در معناى آيه ((ليحملوا اوزارهم كامله يوم القيمه و من اوزار الذين يضلونهم بغير علم ((، مى باشد.
 
«'''و ليسئلن يوم القيامة عما كانوا يفترون'''» - اين جمله مى فهماند كه شرك مشركين افتراء بر خداى سبحان است ، و همچنين اين ادعايشان كه ما مى توانيم به آنچه وعده داديم كه خطاياى شما را حمل كنيم وفا كنيم ، و خدا چنين اجازه اى به ما داده.
 
==رواياتى در معنى و شأن نزول آيه: «احسب الناس ان يتركوا...» و ...==
در الدر المنثور است كه ابن ضريس ، و نحاس ، و ابن مردويه ، و بيهقى در دلائل ، از ابن عباس ، و نيز ابن مردويه ، از عبدالله بن زبير، روايت كرده كه گفت : سوره عنكبوت در مكه نازل شد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۶۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۶۱ </center>
مؤ لف : در روح المعانى از بحر از ابن عباس روايت آورده كه گفت اين سوره مدنى است
مؤلف : در روح المعانى از بحر از ابن عباس روايت آورده كه گفت اين سوره مدنى است
و در مجمع البيان است كه بعضى گفته اند: آيه ((احسب الناس ان يتركوا(( درباره عمار بن ياسر نازل شده ، كه در راه خدا شكنجه مى ديد، - نقل از ابن جريح -
و در مجمع البيان است كه بعضى گفته اند: آيه ((احسب الناس ان يتركوا(( درباره عمار بن ياسر نازل شده ، كه در راه خدا شكنجه مى ديد، - نقل از ابن جريح -
و در الدر المنثور است كه عبد بن حميد، ابن جرير، ابن منذر، و ابن ابى حاتم ، از شعبى روايت كرده كه در ذيل آيه ((الم احسب الناس ان يتركوا(( گفته : اين سوره درباره مردمى از مكه نازل شد كه اقرار به اسلام آورده بودند، و اصحاب رسول خدا (صلى الله اليه و آله و سلم ) از مدينه به ايشان نامه نوشتند كه آيه اى در باب هجرت نازل شده كه به حكم آن هيچ اقرار و اسلامى از شما پذيرفته نمى شود مگر وقتى كه هجرت هم بكنيد، - بعد مى گويد - پ س آن عده با عمد و اختيار خود به مدينه آمدند، ولى مشركين از دنبال تعقيبشان كرده به مكه برگرداندند. پس اين آيه درباره ايشان نازل شد، و اصحاب نامه اى به ايشان نوشتند كه چنين آيه اى نازل شده ، مسلمانان مكه خود گفتند: يك بار ديگر از مكه بيرون مى شويم ، اگر كسانى ما را دنبال كردند با ايشان مى جنگيم
 
اين بار چون بيرون شدند مشركين به تعقيبشان برخاستند، در راه با آنان كارزار كردند، بعضى كشته شدند، و بعضى ديگر نجات يافتند، و آيه ((ثم ان ربك للذين هاجروا من بعد ما فتنوا ثم جاهدوا و صبروا ان ربك من بعدها لغفور رحيم (( درباره آنان نازل شد
و در الدر المنثور است كه عبد بن حميد، ابن جرير، ابن منذر، و ابن ابى حاتم ، از شعبى روايت كرده كه در ذيل آيه ((الم احسب الناس ان يتركوا(( گفته : اين سوره درباره مردمى از مكه نازل شد كه اقرار به اسلام آورده بودند، و اصحاب رسول خدا (صلى الله اليه و آله و سلم ) از مدينه به ايشان نامه نوشتند كه آيه اى در باب هجرت نازل شده كه به حكم آن هيچ اقرار و اسلامى از شما پذيرفته نمى شود مگر وقتى كه هجرت هم بكنيد، - بعد مى گويد - پس آن عده با عمد و اختيار خود به مدينه آمدند، ولى مشركين از دنبال تعقيبشان كرده به مكه برگرداندند. پس اين آيه درباره ايشان نازل شد، و اصحاب نامه اى به ايشان نوشتند كه چنين آيه اى نازل شده ، مسلمانان مكه خود گفتند: يك بار ديگر از مكه بيرون مى شويم ، اگر كسانى ما را دنبال كردند با ايشان مى جنگيم.
 
اين بار چون بيرون شدند مشركين به تعقيبشان برخاستند، در راه با آنان كارزار كردند، بعضى كشته شدند، و بعضى ديگر نجات يافتند، و آيه ((ثم ان ربك للذين هاجروا من بعد ما فتنوا ثم جاهدوا و صبروا ان ربك من بعدها لغفور رحيم (( درباره آنان نازل شد.
 
و نيز در همان كتاب آمده كه ابن جرير از قتاده روايت كرده كه گفت : از آيه ((و من الناس من يقول آمنا بالله (( - تا جمله ((و ليعلمن المنافقين (( درباره آن عده نازل شد كه مشركين آنها را به زور به مكه برگرداندند، و اين ده آيه در مدينه نازل شده
و نيز در همان كتاب آمده كه ابن جرير از قتاده روايت كرده كه گفت : از آيه ((و من الناس من يقول آمنا بالله (( - تا جمله ((و ليعلمن المنافقين (( درباره آن عده نازل شد كه مشركين آنها را به زور به مكه برگرداندند، و اين ده آيه در مدينه نازل شده
باز در همان كتاب است كه ابن جرير از ضحاك روايت كرده كه گفت : آيه ((و من الناس من يقول آمنا بالله ((، درباره جمعى از منافقين مكه نازل شده ، كه ايمان مى آوردند، ولى همين كه خود را در معرض خطر مى ديدند، و يا شكنجه مى شدند، به كفر سابق خود بر مى گشتند، و اذيت مردم را در دنيا با عذاب آخرت خدا يكسان مى شمردند
باز در همان كتاب است كه ابن جرير از ضحاك روايت كرده كه گفت : آيه ((و من الناس من يقول آمنا بالله ((، درباره جمعى از منافقين مكه نازل شده ، كه ايمان مى آوردند، ولى همين كه خود را در معرض خطر مى ديدند، و يا شكنجه مى شدند، به كفر سابق خود بر مى گشتند، و اذيت مردم را در دنيا با عذاب آخرت خدا يكسان مى شمردند.
 
و نيز در آن كتاب آمده كه ابن منذر، ابن ابى حاتم ، و ابن مردويه ، از سعد بن ابى وقاص ،
و نيز در آن كتاب آمده كه ابن منذر، ابن ابى حاتم ، و ابن مردويه ، از سعد بن ابى وقاص ،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۶۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۶۲ </center>
روايت كرده اند كه گفت : مادرم به من مى گفت : من لب به هيچ طعام و آبى نمى زنم تا آنكه به محمد كفر بورزى ، و همين كار را هم كرد، و اين اعتصاب غذا را آن قدر ادامه داد كه دهانش را با عصا باز مى كردند، پس ‍ اين آيه نازل شد: ((و وصينا الانسان بوالديه حسنا...((
روايت كرده اند كه گفت : مادرم به من مى گفت : من لب به هيچ طعام و آبى نمى زنم تا آنكه به محمد كفر بورزى ، و همين كار را هم كرد، و اين اعتصاب غذا را آن قدر ادامه داد كه دهانش را با عصا باز مى كردند، پس ‍ اين آيه نازل شد: ((و وصينا الانسان بوالديه حسنا...((.
<span id='link96'><span>
<span id='link96'><span>
==داستان عياش بن ابى ربيعه و نزول آيه «و ما كان لمؤمن أن يقتل مؤمنا الا خطاء» درباره او ==
==داستان عياش بن ابى ربيعه و نزول آيه «و ما كان لمؤمن أن يقتل مؤمنا الا خطاء» درباره او ==
و در مجمع البيان از كلبى نقل كرده كه گفت آيه ((و من الناس من يقول ...((، درباره عياش بن ابى ربيعه مخزومى نازل شد، و جريان چنين بود كه وى مسلمان شد و از ترس خاندانش قبل از آنكه رسول خدا (صلى الله اليه و آله و سلم ) مهاجرت كند به مدينه هجرت نمود، مادرش اسماء دختر مخرمه بن ابى جندل تميمى سوگند خورد كه هرگز غذا و آبى نخورد، و سر خود را نشويد، و هرگز در زير سقف قرار نگيرد تا وى به نزدش برگردد، وقتى دو پسر ديگرش كه از شوهر ديگر داشت ، يعنى ابوجهل و حارث ، پسران هشام از جريان خبردار شدند، و جزع و بى تابى مادر را ديدند سوار شدند، و به تعقيب او رفتند، تا به مدينه رسيدند، و در مدينه برادر را ديده ، داستان مادر را بدو گفتند، عياش زير بار نمى رفت ، تا در آخر از برادران پيمان محكم گرفت كه به دين او كارى نداشته باشند، آنگاه با برادران روانه مكه شد، از سوى ديگر مادرش ‍ اعتصاب غذا را تا سه روز بيشتر ادامه نداد، و بعد از سه روز غذا خورد، و آب نوشيد
و در مجمع البيان از كلبى نقل كرده كه گفت آيه ((و من الناس من يقول ...((، درباره عياش بن ابى ربيعه مخزومى نازل شد، و جريان چنين بود كه وى مسلمان شد و از ترس خاندانش قبل از آنكه رسول خدا (صلى الله اليه و آله و سلم ) مهاجرت كند به مدينه هجرت نمود، مادرش اسماء دختر مخرمه بن ابى جندل تميمى سوگند خورد كه هرگز غذا و آبى نخورد، و سر خود را نشويد، و هرگز در زير سقف قرار نگيرد تا وى به نزدش برگردد، وقتى دو پسر ديگرش كه از شوهر ديگر داشت ، يعنى ابوجهل و حارث ، پسران هشام از جريان خبردار شدند، و جزع و بى تابى مادر را ديدند سوار شدند، و به تعقيب او رفتند، تا به مدينه رسيدند، و در مدينه برادر را ديده ، داستان مادر را بدو گفتند، عياش زير بار نمى رفت ، تا در آخر از برادران پيمان محكم گرفت كه به دين او كارى نداشته باشند، آنگاه با برادران روانه مكه شد، از سوى ديگر مادرش ‍ اعتصاب غذا را تا سه روز بيشتر ادامه نداد، و بعد از سه روز غذا خورد، و آب نوشيد
۱۶٬۲۹۰

ویرایش