گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۷: خط ۲۷:
==آيا طلب هدايت توسط نمازگزار تحصيل حاصل نيست؟ ==
==آيا طلب هدايت توسط نمازگزار تحصيل حاصل نيست؟ ==


چهارم اين كه: صراط مستقيم از آن جایی كه امرى است كه در تمامى سبيل هاى مختلف محفوظ می باشد، لذا صحيح است كه يك انسان هدايت شده، باز هم به سوى آن هدايت شود. خدای تعالى او را از صراط به سوى صراط هدايت كند، به اين معنا كه سبيلى كه قبلا به سوى آن هدايتش كرده بوده، با هدايت بيشترى تكميل نموده به سبيلى كه ما فوق سبيل قبلى است، هدايت فرمايد. پس اگر مى بينيم كه در آيات مورد بحث كه حكايت زبان حال بندگان هدايت شده خداست، از زبان ايشان حكايت مى كند، كه همه روزه می گويند: «ما را به سوى صراط مستقيم هدايت فرما»، نبايد تعجّب كنيم، و يا اشكال كنيم كه چنين افرادى هدايت شده اند، ديگر چه معنا دارد از خدا طلب هدايت كنند؟ و اين در حقيقت تحصيل حاصل است، و تحصيل حاصل محال است، و چيزی كه محال است، سئوال بدان تعلق نمی گيرد و درخواست كردنى نيست.
* چهارم اين كه:  
 
صراط مستقيم از آن جایی كه امرى است كه در تمامى سبيل هاى مختلف محفوظ می باشد، لذا صحيح است كه يك انسان هدايت شده، باز هم به سوى آن هدايت شود. خدای تعالى او را از صراط به سوى صراط هدايت كند، به اين معنا كه سبيلى كه قبلا به سوى آن هدايتش كرده بوده، با هدايت بيشترى تكميل نموده به سبيلى كه ما فوق سبيل قبلى است، هدايت فرمايد. پس اگر مى بينيم كه در آيات مورد بحث كه حكايت زبان حال بندگان هدايت شده خداست، از زبان ايشان حكايت مى كند، كه همه روزه می گويند: «ما را به سوى صراط مستقيم هدايت فرما»، نبايد تعجّب كنيم، و يا اشكال كنيم كه چنين افرادى هدايت شده اند، ديگر چه معنا دارد از خدا طلب هدايت كنند؟ و اين در حقيقت تحصيل حاصل است، و تحصيل حاصل محال است، و چيزی كه محال است، سئوال بدان تعلق نمی گيرد و درخواست كردنى نيست.
زيرا جوابش از مطلب بالا معلوم شد. چون گفتيم: صراط در ضمن همه سبيل ها هست و گفتيم سبيل ها بسيار، و داراى مراتبى بسيارند. چون چنين است، بنده خدا از خدا می خواهد كه او را از صراطى (يعنى سبيلى) به صراطى ديگر كه ما فوق آن است، هدايت كند، و نيز از آن به مافوق ديگر.
زيرا جوابش از مطلب بالا معلوم شد. چون گفتيم: صراط در ضمن همه سبيل ها هست و گفتيم سبيل ها بسيار، و داراى مراتبى بسيارند. چون چنين است، بنده خدا از خدا می خواهد كه او را از صراطى (يعنى سبيلى) به صراطى ديگر كه ما فوق آن است، هدايت كند، و نيز از آن به مافوق ديگر.


خط ۳۳: خط ۳۵:
چون هرچند كه دين و شريعت اسلام كامل ترين اديان سابق است، ولى كامل تر بودن شريعت مطلبى است، و كامل تر بودن يك متشرّع از متشرّعى ديگر مطلبى است ديگر. درخواست يك مسلمان و دارنده كامل ترين اديان، هدايت به سوى صراط مستقيم را، معنايش آن نيست كه شما فهميديد، بلكه معنايش اين است كه: خدايا! مرا به مسلمان تر از خودم برسان، و خلاصه ايمان و عمل به احكام اسلام را كامل تر از اين ايمان كه فعلا دارم، بگردان و مرا به مرتبه بالاترى از ايمان و عمل صالح برسان.
چون هرچند كه دين و شريعت اسلام كامل ترين اديان سابق است، ولى كامل تر بودن شريعت مطلبى است، و كامل تر بودن يك متشرّع از متشرّعى ديگر مطلبى است ديگر. درخواست يك مسلمان و دارنده كامل ترين اديان، هدايت به سوى صراط مستقيم را، معنايش آن نيست كه شما فهميديد، بلكه معنايش اين است كه: خدايا! مرا به مسلمان تر از خودم برسان، و خلاصه ايمان و عمل به احكام اسلام را كامل تر از اين ايمان كه فعلا دارم، بگردان و مرا به مرتبه بالاترى از ايمان و عمل صالح برسان.
<span id='link66'><span>
<span id='link66'><span>
==يك مثال ساده براى روشن شدن مطلب ==
==يك مثال ساده براى روشن شدن مطلب ==


خط ۴۵: خط ۴۸:
و هرچند كه دين خدا يكى، و معارف كلّى و اصولى در همه آن ها يكسان است، ولكن از آن جایی كه گذشتگان از بشريت قبل از ما، راه خدا را پيمودند، و در اين راه بر ما سبقت داشتند، لذا خدای تعالى به ما دستور داده تا در كار آنان نظر كنيم، و ببينيم چگونه در سر دو راهى هاى خود، خود را حفظ كردند، و از خداى خود استمداد نمودند. ما نيز عبرت بگيريم، و از خداى خود استمداد كنيم.
و هرچند كه دين خدا يكى، و معارف كلّى و اصولى در همه آن ها يكسان است، ولكن از آن جایی كه گذشتگان از بشريت قبل از ما، راه خدا را پيمودند، و در اين راه بر ما سبقت داشتند، لذا خدای تعالى به ما دستور داده تا در كار آنان نظر كنيم، و ببينيم چگونه در سر دو راهى هاى خود، خود را حفظ كردند، و از خداى خود استمداد نمودند. ما نيز عبرت بگيريم، و از خداى خود استمداد كنيم.


اشكالى كه به اين پاسخ وارد است، اين است كه: اساس آن، اصولى است كه مفسّرين سابق در مسلك تفسير، زيربناى كار خود كرده بودند. اصولى كه مخالف با قواعد و اصول صحيح تفسير است، و يكى از آن اصول ناصحيح اين است: مى پنداشتند حقيقت و واقعيت معارف اصولى دين، يكى است. مثلا واقعيت ايمان به خدا، در نوح (عليه السلام)، و در يك فرد از امت او يكى است. و نيز، ترس از خدا در آن دو يك حقيقت است، و شدّت و ضعفى در كار نيست، و سخاوت و شجاعت و علم و تقوا و صبر و حلم، و ساير كمالات معنوى در پيامبر اسلام و يك فرد عادى از امتش ‍ يك چيز است، و چنان نيست كه در رسول خدا (ص) مرتبه عالی تر آن ها، و در آن فرد مرتبه دانى آنها باشد. و تنها تفاوتى كه يك پيغمبر با يك فرد امتش، و يا با يك پيغمبر ديگر دارد، اين است كه خدا او را بزرگتر اعتبار كرده، و رعيتش را كوچكتر شمرده، بدون اين كه اين جعل و قرارداد خدا متكى بر تكوين و واقعيت خارجى باشد. عينا نظير جعلى كه در ميان خود ما مردم است. يكى را پادشاه، و بقيه را رعيت او اعتبار مى كنيم، بدون اين كه از حيث وجود انسانى تفاوتى با يكدگر داشته باشند.
اشكالى كه به اين پاسخ وارد است، اين است كه: اساس آن، اصولى است كه مفسّرين سابق در مسلك تفسير، زيربناى كار خود كرده بودند. اصولى كه مخالف با قواعد و اصول صحيح تفسير است، و يكى از آن اصول ناصحيح اين است: مى پنداشتند حقيقت و واقعيت معارف اصولى دين، يكى است. مثلا واقعيت ايمان به خدا، در نوح (عليه السلام)، و در يك فرد از امت او يكى است. و نيز، ترس از خدا در آن دو يك حقيقت است، و شدّت و ضعفى در كار نيست، و سخاوت و شجاعت و علم و تقوا و صبر و حلم، و ساير كمالات معنوى در پيامبر اسلام و يك فرد عادى از امتش ‍ يك چيز است، و چنان نيست كه در رسول خدا(ص) مرتبه عالی تر آن ها، و در آن فرد مرتبه دانى آنها باشد. و تنها تفاوتى كه يك پيغمبر با يك فرد امتش، و يا با يك پيغمبر ديگر دارد، اين است كه خدا او را بزرگتر اعتبار كرده، و رعيتش را كوچكتر شمرده، بدون اين كه اين جعل و قرارداد خدا متكى بر تكوين و واقعيت خارجى باشد. عينا نظير جعلى كه در ميان خود ما مردم است. يكى را پادشاه، و بقيه را رعيت او اعتبار مى كنيم، بدون اين كه از حيث وجود انسانى تفاوتى با يكدگر داشته باشند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۹ </center>
و اين اصل ، منشاء و ريشه اى ديگر دارد، كه خود زائيده آنست ، و آن اين است كه براى ماده ، اصالت قائل بودند، و از آنچه ماوراء ماده است ، يا بكلى نفى اصالت نموده ، يا درباره اصالت آن توقف مى كردند، تنها از ماوراء ماده ، خدا را، آنهم بخاطر دليل ، استثناء مى كردند. و عامل اين انحراف فكرى يكى از دو چيز بود، يا بخاطر اعتماديكه بعلوم مادى داشتند، مى پنداشتند كه حس براى ما كافى است ، و احتياجى بماوراء محسوسات نداريم ، و يا (العياذ باللّه ) قرآن را لايق آن نمى دانستند كه پيرامون آياتش تدبر و مو شكافى كنند، و مى گفتند فهم عامى در درك معانى آن كافى است . اين بحث دنباله اى طولانى دارد كه انشاءاللّه تعالى در بحث هاى علمى آتيه از نظر خواننده خواهد گذشت .
و اين اصل ، منشأ و ريشه اى ديگر دارد، كه خود زایيده آن است، و آن اين است كه : براى ماده، اصالت قائل بودند، و از آنچه ماوراء ماده است ، يا به كلى نفى اصالت نموده، يا درباره اصالت آن توقف مى كردند. تنها از ماوراء ماده، خدا را، آن هم به خاطر دليل، استثناء مى كردند. و عامل اين انحراف فكرى يكى از دو چيز بود: يا به خاطر اعتمادی كه به علوم مادى داشتند، مى پنداشتند كه حس براى ما كافى است، و احتياجى به ماوراء محسوسات نداريم، و يا (العياذ باللّه) قرآن را لايق آن نمى دانستند كه پيرامون آياتش تدبّر و موشكافى كنند، و مى گفتند فهم عامى در درك معانى آن كافى است. اين بحث دنباله اى طولانى دارد كه إن شاء اللّه تعالى در بحث هاى علمى آتيه از نظر خواننده خواهد گذشت.
<span id='link68'><span>
<span id='link68'><span>
==مزيت اصحاب صراط مستقسيم بر سايرين به علم است ==
 
نكته پنجم - اينكه مزيت اصحاب صراط مستقيم بر سايرين ، و همچنين مزيت صراط آنان بر سبيل سايرين ، تنها بعلم است ، نه عمل ، آنان بمقام پروردگارشان علمى دارند كه ديگران ندارند، و گر نه در سابق هم گفتيم ، كه در سبيل هاى پائين تر صراط مستقيم ، اعمال صالح كامل ، و بدون نقص نيز هست ، پس وقتى برترى اصحاب صراط مستقيم به عمل نبود، باقى نمى ماند مگر علم ، و اما اينكه آن علم چه علمى و چگونه علمى است ؟ انشاء اللّه در ذيل آيه : «'''انزل من السماء ماء فسالت اودية بقدرها'''» درباره اش بحث خواهيم كرد.
==مزيّت اصحاب صراط مستقسيم بر سايرين به علم است ==
در اينجا تنها مى گوئيم آيه : «'''يرفع اللّه الذين آمنوا منكم ، و الذين اوتوا العلم درجات '''»، (خدا كسانى از شما را كه ايمان دارند، و كسانى كه علم داده شده اند، بدرجاتى بلند مى كند) و همچنين آيه : «'''اليه يصعد الكلم الطيب ، و العمل الصالح يرفعه '''»، (كلمه طيب خودش بسوى خدا بالا مى رود و عمل صالح آنرا بالا مى برد) باين مزيت اشعار دارد، چون مى رساند آنچه خودش بسوى خدا بالا مى رود، كلمه طيب و علم است ، و اما عمل صالح ، اثرش كمك در بالا رفتن علم است ، و بزودى در تفسير آيه نامبرده تتمه مطالب خواهد آمد انشاءاللّه .
* نكته پنجم اين كه:
 
مزيّت اصحاب صراط مستقيم بر سايرين، و همچنين مزيت صراط آنان بر سبيل سايرين، تنها به علم است، نه عمل. آنان به مقام پروردگارشان علمى دارند كه ديگران ندارند، و گرنه در سابق هم گفتيم كه در سبيل هاى پایين تر صراط مستقيم، اعمال صالح كامل، و بدون نقص نيز هست. پس وقتى برترى اصحاب صراط مستقيم به عمل نبود، باقى نمى ماند مگر علم، و اما اين كه آن علم چه علمى و چگونه علمى است؟ إن شاء اللّه در ذيل آيه: «'''أنزل من السماء ماء فسالت اودية بقدرها'''» درباره اش بحث خواهيم كرد.
 
در اين جا تنها مى گویيم آيه: «'''يرفع اللّه الّذين آمنوا منكم، والّذين اوتوا العلم درجات '''»: (خدا كسانى از شما را كه ايمان دارند، و كسانى كه علم داده شده اند، به درجاتى بلند مى كند). و همچنين آيه: «'''إليه يصعد الكلم الطيّب و العمل الصالح يرفعه'''»: (كلمه طيب خودش به سوى خدا بالا مى رود و عمل صالح آن را بالا مى برد)، به اين مزيت اشعار دارد. چون مى رساند آنچه خودش به سوى خدا بالا مى رود، كلمه طيب و علم است. و اما عمل صالح، اثرش كمك در بالا رفتن علم است، و به زودى در تفسير آيه نامبرده، تتمه مطالب خواهد آمد، إن شاءاللّه.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۶۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۶۰ </center>
<span id='link69'><span>
<span id='link69'><span>
==بحث روايتى (شامل رواياتى در ذيل آيات گذشته ) ==
==بحث روايتى (شامل رواياتى در ذيل آيات گذشته ) ==
<span id='link70'><span>
<span id='link70'><span>
==اقسام عبادت ==
==اقسام عبادت ==


خط ۹۳: خط ۱۰۲:


==روايتى از رسول خدا (ص) درباره سوره حمد و فضيلت آن ==
==روايتى از رسول خدا (ص) درباره سوره حمد و فضيلت آن ==
و در كتاب عيون از حضرت رضا عليه السلام، از پدران بزرگوارش از امير المؤمنين عليه السلام روايت آورده كه فرمود: از رسول خدا(ص) شنيدم مى فرمود: خدای تعالى فرموده: فاتحة الكتاب را بين خودم و بنده ام تقسيم كردم. نصفش از من، و نصفش از بنده من است، و بنده ام هرچه بخواهد، به او می دهم. چون او می گويد: «بسم اللّه الرحمن الرحيم»، خداى عزّوجلّش می گويد: بنده ام كار خود را با نام من آغاز كرد، و بر من است اين كه امور او را در آن كار تتميم كنم، و در احوالش بركت بگذارم. و چون او می گويد: «الحمد لله ربّ العالَمين»، پروردگار متعالش می گويد: بنده من، مرا حمد گفت و اقرار كرد كه: نعمت هایی  كه در اختيار دارد، از ناحيه من است، و بلاهایی كه به وى نرسيده، باز به لطف و تفضّل من است، و من شما فرشتگان را گواه مى گيرم كه نعمت هاى دنيایى و آخرتى او را زياد نموده، بلاهاى آخرت را از او دور كنم، همان طور كه بلاهاى دنيا را از او دور كردم.
و در كتاب عيون از حضرت رضا عليه السلام، از پدران بزرگوارش از امير المؤمنين عليه السلام روايت آورده كه فرمود: از رسول خدا(ص) شنيدم مى فرمود: خدای تعالى فرموده: فاتحة الكتاب را بين خودم و بنده ام تقسيم كردم. نصفش از من، و نصفش از بنده من است، و بنده ام هرچه بخواهد، به او می دهم. چون او می گويد: «بسم اللّه الرحمن الرحيم»، خداى عزّوجلّش می گويد: بنده ام كار خود را با نام من آغاز كرد، و بر من است اين كه امور او را در آن كار تتميم كنم، و در احوالش بركت بگذارم. و چون او می گويد: «الحمد لله ربّ العالَمين»، پروردگار متعالش می گويد: بنده من، مرا حمد گفت و اقرار كرد كه: نعمت هایی  كه در اختيار دارد، از ناحيه من است، و بلاهایی كه به وى نرسيده، باز به لطف و تفضّل من است، و من شما فرشتگان را گواه مى گيرم كه نعمت هاى دنيایى و آخرتى او را زياد نموده، بلاهاى آخرت را از او دور كنم، همان طور كه بلاهاى دنيا را از او دور كردم.


خط ۱۴۰: خط ۱۴۸:


چند روايت درباره مراد از «'''صراط مستقيم '''»
چند روايت درباره مراد از «'''صراط مستقيم '''»
در كتاب فقيه و در تفسير عياشى از امام صادق عليه السلام روايت آورده اند كه فرمود: صراط مستقيم، اميرالمؤمنين عليه السلام است.
در كتاب فقيه و در تفسير عياشى از امام صادق عليه السلام روايت آورده اند كه فرمود: صراط مستقيم، اميرالمؤمنين عليه السلام است.


۱۴٬۴۱۸

ویرایش