گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۱۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۷: خط ۲۷:
==آيا طلب هدايت توسط نمازگزار تحصيل حاصل نيست؟ ==
==آيا طلب هدايت توسط نمازگزار تحصيل حاصل نيست؟ ==


چهارم اين كه: صراط مستقيم از آن جایی كه امرى است كه در تمامى سبيل هاى مختلف محفوظ می باشد، لذا صحيح است كه يك انسان هدايت شده، باز هم به سوى آن هدايت شود. خدای تعالى او را از صراط به سوى صراط هدايت كند، به اين معنا كه سبيلى كه قبلا به سوى آن هدايتش كرده بوده، با هدايت بيشترى تكميل نموده به سبيلى كه ما فوق سبيل قبلى است، هدايت فرمايد. پس اگر مى بينيم كه در آيات مورد بحث كه حكايت زبان حال بندگان هدايت شده خداست، از زبان ايشان حكايت مى كند، كه همه روزه می گويند: «ما را به سوى صراط مستقيم هدايت فرما»، نبايد تعجّب كنيم، و يا اشكال كنيم كه چنين افرادى هدايت شده اند، ديگر چه معنا دارد از خدا طلب هدايت كنند؟ و اين در حقيقت تحصيل حاصل است، و تحصيل حاصل محال است، و چيزی كه محال است، سئوال بدان تعلق نمی گيرد و درخواست كردنى نيست.
* چهارم اين كه:  
 
صراط مستقيم از آن جایی كه امرى است كه در تمامى سبيل هاى مختلف محفوظ می باشد، لذا صحيح است كه يك انسان هدايت شده، باز هم به سوى آن هدايت شود. خدای تعالى او را از صراط به سوى صراط هدايت كند، به اين معنا كه سبيلى كه قبلا به سوى آن هدايتش كرده بوده، با هدايت بيشترى تكميل نموده به سبيلى كه ما فوق سبيل قبلى است، هدايت فرمايد. پس اگر مى بينيم كه در آيات مورد بحث كه حكايت زبان حال بندگان هدايت شده خداست، از زبان ايشان حكايت مى كند، كه همه روزه می گويند: «ما را به سوى صراط مستقيم هدايت فرما»، نبايد تعجّب كنيم، و يا اشكال كنيم كه چنين افرادى هدايت شده اند، ديگر چه معنا دارد از خدا طلب هدايت كنند؟ و اين در حقيقت تحصيل حاصل است، و تحصيل حاصل محال است، و چيزی كه محال است، سئوال بدان تعلق نمی گيرد و درخواست كردنى نيست.
زيرا جوابش از مطلب بالا معلوم شد. چون گفتيم: صراط در ضمن همه سبيل ها هست و گفتيم سبيل ها بسيار، و داراى مراتبى بسيارند. چون چنين است، بنده خدا از خدا می خواهد كه او را از صراطى (يعنى سبيلى) به صراطى ديگر كه ما فوق آن است، هدايت كند، و نيز از آن به مافوق ديگر.
زيرا جوابش از مطلب بالا معلوم شد. چون گفتيم: صراط در ضمن همه سبيل ها هست و گفتيم سبيل ها بسيار، و داراى مراتبى بسيارند. چون چنين است، بنده خدا از خدا می خواهد كه او را از صراطى (يعنى سبيلى) به صراطى ديگر كه ما فوق آن است، هدايت كند، و نيز از آن به مافوق ديگر.


خط ۳۳: خط ۳۵:
چون هرچند كه دين و شريعت اسلام كامل ترين اديان سابق است، ولى كامل تر بودن شريعت مطلبى است، و كامل تر بودن يك متشرّع از متشرّعى ديگر مطلبى است ديگر. درخواست يك مسلمان و دارنده كامل ترين اديان، هدايت به سوى صراط مستقيم را، معنايش آن نيست كه شما فهميديد، بلكه معنايش اين است كه: خدايا! مرا به مسلمان تر از خودم برسان، و خلاصه ايمان و عمل به احكام اسلام را كامل تر از اين ايمان كه فعلا دارم، بگردان و مرا به مرتبه بالاترى از ايمان و عمل صالح برسان.
چون هرچند كه دين و شريعت اسلام كامل ترين اديان سابق است، ولى كامل تر بودن شريعت مطلبى است، و كامل تر بودن يك متشرّع از متشرّعى ديگر مطلبى است ديگر. درخواست يك مسلمان و دارنده كامل ترين اديان، هدايت به سوى صراط مستقيم را، معنايش آن نيست كه شما فهميديد، بلكه معنايش اين است كه: خدايا! مرا به مسلمان تر از خودم برسان، و خلاصه ايمان و عمل به احكام اسلام را كامل تر از اين ايمان كه فعلا دارم، بگردان و مرا به مرتبه بالاترى از ايمان و عمل صالح برسان.
<span id='link66'><span>
<span id='link66'><span>
==يك مثال ساده براى روشن شدن مطلب ==
==يك مثال ساده براى روشن شدن مطلب ==


خط ۴۵: خط ۴۸:
و هرچند كه دين خدا يكى، و معارف كلّى و اصولى در همه آن ها يكسان است، ولكن از آن جایی كه گذشتگان از بشريت قبل از ما، راه خدا را پيمودند، و در اين راه بر ما سبقت داشتند، لذا خدای تعالى به ما دستور داده تا در كار آنان نظر كنيم، و ببينيم چگونه در سر دو راهى هاى خود، خود را حفظ كردند، و از خداى خود استمداد نمودند. ما نيز عبرت بگيريم، و از خداى خود استمداد كنيم.
و هرچند كه دين خدا يكى، و معارف كلّى و اصولى در همه آن ها يكسان است، ولكن از آن جایی كه گذشتگان از بشريت قبل از ما، راه خدا را پيمودند، و در اين راه بر ما سبقت داشتند، لذا خدای تعالى به ما دستور داده تا در كار آنان نظر كنيم، و ببينيم چگونه در سر دو راهى هاى خود، خود را حفظ كردند، و از خداى خود استمداد نمودند. ما نيز عبرت بگيريم، و از خداى خود استمداد كنيم.


اشكالى كه به اين پاسخ وارد است، اين است كه: اساس آن، اصولى است كه مفسّرين سابق در مسلك تفسير، زيربناى كار خود كرده بودند. اصولى كه مخالف با قواعد و اصول صحيح تفسير است، و يكى از آن اصول ناصحيح اين است: مى پنداشتند حقيقت و واقعيت معارف اصولى دين، يكى است. مثلا واقعيت ايمان به خدا، در نوح (عليه السلام)، و در يك فرد از امت او يكى است. و نيز، ترس از خدا در آن دو يك حقيقت است، و شدّت و ضعفى در كار نيست، و سخاوت و شجاعت و علم و تقوا و صبر و حلم، و ساير كمالات معنوى در پيامبر اسلام و يك فرد عادى از امتش ‍ يك چيز است، و چنان نيست كه در رسول خدا (ص) مرتبه عالی تر آن ها، و در آن فرد مرتبه دانى آنها باشد. و تنها تفاوتى كه يك پيغمبر با يك فرد امتش، و يا با يك پيغمبر ديگر دارد، اين است كه خدا او را بزرگتر اعتبار كرده، و رعيتش را كوچكتر شمرده، بدون اين كه اين جعل و قرارداد خدا متكى بر تكوين و واقعيت خارجى باشد. عينا نظير جعلى كه در ميان خود ما مردم است. يكى را پادشاه، و بقيه را رعيت او اعتبار مى كنيم، بدون اين كه از حيث وجود انسانى تفاوتى با يكدگر داشته باشند.
اشكالى كه به اين پاسخ وارد است، اين است كه: اساس آن، اصولى است كه مفسّرين سابق در مسلك تفسير، زيربناى كار خود كرده بودند. اصولى كه مخالف با قواعد و اصول صحيح تفسير است، و يكى از آن اصول ناصحيح اين است: مى پنداشتند حقيقت و واقعيت معارف اصولى دين، يكى است. مثلا واقعيت ايمان به خدا، در نوح (عليه السلام)، و در يك فرد از امت او يكى است. و نيز، ترس از خدا در آن دو يك حقيقت است، و شدّت و ضعفى در كار نيست، و سخاوت و شجاعت و علم و تقوا و صبر و حلم، و ساير كمالات معنوى در پيامبر اسلام و يك فرد عادى از امتش ‍ يك چيز است، و چنان نيست كه در رسول خدا(ص) مرتبه عالی تر آن ها، و در آن فرد مرتبه دانى آنها باشد. و تنها تفاوتى كه يك پيغمبر با يك فرد امتش، و يا با يك پيغمبر ديگر دارد، اين است كه خدا او را بزرگتر اعتبار كرده، و رعيتش را كوچكتر شمرده، بدون اين كه اين جعل و قرارداد خدا متكى بر تكوين و واقعيت خارجى باشد. عينا نظير جعلى كه در ميان خود ما مردم است. يكى را پادشاه، و بقيه را رعيت او اعتبار مى كنيم، بدون اين كه از حيث وجود انسانى تفاوتى با يكدگر داشته باشند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۵۹ </center>
و اين اصل ، منشاء و ريشه اى ديگر دارد، كه خود زائيده آنست ، و آن اين است كه براى ماده ، اصالت قائل بودند، و از آنچه ماوراء ماده است ، يا بكلى نفى اصالت نموده ، يا درباره اصالت آن توقف مى كردند، تنها از ماوراء ماده ، خدا را، آنهم بخاطر دليل ، استثناء مى كردند. و عامل اين انحراف فكرى يكى از دو چيز بود، يا بخاطر اعتماديكه بعلوم مادى داشتند، مى پنداشتند كه حس براى ما كافى است ، و احتياجى بماوراء محسوسات نداريم ، و يا (العياذ باللّه ) قرآن را لايق آن نمى دانستند كه پيرامون آياتش تدبر و مو شكافى كنند، و مى گفتند فهم عامى در درك معانى آن كافى است . اين بحث دنباله اى طولانى دارد كه انشاءاللّه تعالى در بحث هاى علمى آتيه از نظر خواننده خواهد گذشت .
و اين اصل ، منشأ و ريشه اى ديگر دارد، كه خود زایيده آن است، و آن اين است كه : براى ماده، اصالت قائل بودند، و از آنچه ماوراء ماده است ، يا به كلى نفى اصالت نموده، يا درباره اصالت آن توقف مى كردند. تنها از ماوراء ماده، خدا را، آن هم به خاطر دليل، استثناء مى كردند. و عامل اين انحراف فكرى يكى از دو چيز بود: يا به خاطر اعتمادی كه به علوم مادى داشتند، مى پنداشتند كه حس براى ما كافى است، و احتياجى به ماوراء محسوسات نداريم، و يا (العياذ باللّه) قرآن را لايق آن نمى دانستند كه پيرامون آياتش تدبّر و موشكافى كنند، و مى گفتند فهم عامى در درك معانى آن كافى است. اين بحث دنباله اى طولانى دارد كه إن شاء اللّه تعالى در بحث هاى علمى آتيه از نظر خواننده خواهد گذشت.
<span id='link68'><span>
<span id='link68'><span>
==مزيت اصحاب صراط مستقسيم بر سايرين به علم است ==
 
نكته پنجم - اينكه مزيت اصحاب صراط مستقيم بر سايرين ، و همچنين مزيت صراط آنان بر سبيل سايرين ، تنها بعلم است ، نه عمل ، آنان بمقام پروردگارشان علمى دارند كه ديگران ندارند، و گر نه در سابق هم گفتيم ، كه در سبيل هاى پائين تر صراط مستقيم ، اعمال صالح كامل ، و بدون نقص نيز هست ، پس وقتى برترى اصحاب صراط مستقيم به عمل نبود، باقى نمى ماند مگر علم ، و اما اينكه آن علم چه علمى و چگونه علمى است ؟ انشاء اللّه در ذيل آيه : «'''انزل من السماء ماء فسالت اودية بقدرها'''» درباره اش بحث خواهيم كرد.
==مزيّت اصحاب صراط مستقسيم بر سايرين به علم است ==
در اينجا تنها مى گوئيم آيه : «'''يرفع اللّه الذين آمنوا منكم ، و الذين اوتوا العلم درجات '''»، (خدا كسانى از شما را كه ايمان دارند، و كسانى كه علم داده شده اند، بدرجاتى بلند مى كند) و همچنين آيه : «'''اليه يصعد الكلم الطيب ، و العمل الصالح يرفعه '''»، (كلمه طيب خودش بسوى خدا بالا مى رود و عمل صالح آنرا بالا مى برد) باين مزيت اشعار دارد، چون مى رساند آنچه خودش بسوى خدا بالا مى رود، كلمه طيب و علم است ، و اما عمل صالح ، اثرش كمك در بالا رفتن علم است ، و بزودى در تفسير آيه نامبرده تتمه مطالب خواهد آمد انشاءاللّه .
* نكته پنجم اين كه:
 
مزيّت اصحاب صراط مستقيم بر سايرين، و همچنين مزيت صراط آنان بر سبيل سايرين، تنها به علم است، نه عمل. آنان به مقام پروردگارشان علمى دارند كه ديگران ندارند، و گرنه در سابق هم گفتيم كه در سبيل هاى پایين تر صراط مستقيم، اعمال صالح كامل، و بدون نقص نيز هست. پس وقتى برترى اصحاب صراط مستقيم به عمل نبود، باقى نمى ماند مگر علم، و اما اين كه آن علم چه علمى و چگونه علمى است؟ إن شاء اللّه در ذيل آيه: «'''أنزل من السماء ماء فسالت اودية بقدرها'''» درباره اش بحث خواهيم كرد.
 
در اين جا تنها مى گویيم آيه: «'''يرفع اللّه الّذين آمنوا منكم، والّذين اوتوا العلم درجات '''»: (خدا كسانى از شما را كه ايمان دارند، و كسانى كه علم داده شده اند، به درجاتى بلند مى كند). و همچنين آيه: «'''إليه يصعد الكلم الطيّب و العمل الصالح يرفعه'''»: (كلمه طيب خودش به سوى خدا بالا مى رود و عمل صالح آن را بالا مى برد)، به اين مزيت اشعار دارد. چون مى رساند آنچه خودش به سوى خدا بالا مى رود، كلمه طيب و علم است. و اما عمل صالح، اثرش كمك در بالا رفتن علم است، و به زودى در تفسير آيه نامبرده، تتمه مطالب خواهد آمد، إن شاءاللّه.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۶۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۶۰ </center>
<span id='link69'><span>
<span id='link69'><span>
==بحث روايتى (شامل رواياتى در ذيل آيات گذشته ) ==
==بحث روايتى (شامل رواياتى در ذيل آيات گذشته ) ==
<span id='link70'><span>
<span id='link70'><span>
==اقسام عبادت ==
==اقسام عبادت ==


خط ۹۳: خط ۱۰۲:


==روايتى از رسول خدا (ص) درباره سوره حمد و فضيلت آن ==
==روايتى از رسول خدا (ص) درباره سوره حمد و فضيلت آن ==
و در كتاب عيون از حضرت رضا عليه السلام، از پدران بزرگوارش از امير المؤمنين عليه السلام روايت آورده كه فرمود: از رسول خدا(ص) شنيدم مى فرمود: خدای تعالى فرموده: فاتحة الكتاب را بين خودم و بنده ام تقسيم كردم. نصفش از من، و نصفش از بنده من است، و بنده ام هرچه بخواهد، به او می دهم. چون او می گويد: «بسم اللّه الرحمن الرحيم»، خداى عزّوجلّش می گويد: بنده ام كار خود را با نام من آغاز كرد، و بر من است اين كه امور او را در آن كار تتميم كنم، و در احوالش بركت بگذارم. و چون او می گويد: «الحمد لله ربّ العالَمين»، پروردگار متعالش می گويد: بنده من، مرا حمد گفت و اقرار كرد كه: نعمت هایی  كه در اختيار دارد، از ناحيه من است، و بلاهایی كه به وى نرسيده، باز به لطف و تفضّل من است، و من شما فرشتگان را گواه مى گيرم كه نعمت هاى دنيایى و آخرتى او را زياد نموده، بلاهاى آخرت را از او دور كنم، همان طور كه بلاهاى دنيا را از او دور كردم.
و در كتاب عيون از حضرت رضا عليه السلام، از پدران بزرگوارش از امير المؤمنين عليه السلام روايت آورده كه فرمود: از رسول خدا(ص) شنيدم مى فرمود: خدای تعالى فرموده: فاتحة الكتاب را بين خودم و بنده ام تقسيم كردم. نصفش از من، و نصفش از بنده من است، و بنده ام هرچه بخواهد، به او می دهم. چون او می گويد: «بسم اللّه الرحمن الرحيم»، خداى عزّوجلّش می گويد: بنده ام كار خود را با نام من آغاز كرد، و بر من است اين كه امور او را در آن كار تتميم كنم، و در احوالش بركت بگذارم. و چون او می گويد: «الحمد لله ربّ العالَمين»، پروردگار متعالش می گويد: بنده من، مرا حمد گفت و اقرار كرد كه: نعمت هایی  كه در اختيار دارد، از ناحيه من است، و بلاهایی كه به وى نرسيده، باز به لطف و تفضّل من است، و من شما فرشتگان را گواه مى گيرم كه نعمت هاى دنيایى و آخرتى او را زياد نموده، بلاهاى آخرت را از او دور كنم، همان طور كه بلاهاى دنيا را از او دور كردم.


خط ۱۰۴: خط ۱۱۲:


==بيان ويژگى سوره حمد و مقايسه آن با آنچه مسيحيان در نماز مى خوانند ==
==بيان ويژگى سوره حمد و مقايسه آن با آنچه مسيحيان در نماز مى خوانند ==
# مؤ لف : قريب باين مضمون را مرحوم صدوق در كتاب علل خود از حضرت رضا عليه السلام روايت كرده ، و اين روايت همانطور كه ملاحظه مى فرمائيد، سوره فاتحه الكتاب را در نماز تفسير مى كند، پس اين خود مؤ يد گفته قبلى ما است ، كه گفتيم : اين سوره كلام خداى سبحان است ، اما به نيابت از طرف بنده اش ، و زبان حال بنده اش در مقام عبادت ، و اظهار عبوديت است ، كه چگونه خدا را ثناء ميگويد، و چگونه اظهار بندگى مى كند، و بنابراين سوره اصلا براى عبادت درست شده ، و در قرآن هيچ سوره اى نظير آن ديده نميشود، منظورم از اين حرف چند نكته است . اول اينكه سوره مورد بحث از اول تا بآخرش كلام خدا است ، اما در مقام نيابت از بنده اش ، و اينكه بنده اش وقتى روى دل متوجه بسوى او ميسازد، و خود را در مقام عبوديت قرار ميدهد، چه ميگويد. و دوم اينكه اين سوره بدو قسمت تقسيم شده ، نصفى از آن براى خدا، و نصفى ديگر براى بنده خدا است .
 
نكته سوم اينكه اين سوره مشتمل بر تمامى معارف قرآنى است ، و با همه كوتاهيش بتمامى معارف قرآنى اشعار دارد، چون قرآن كريم با آن وسعت عجيبى كه در معارف اصوليش ، و نيز در فروعات متفرعه بر آن اصول هست ، از اخلاقش ‍ گرفته تا احكام ، و احكامش از عبادات گرفته تا سياسات ، و اجتماعيات ، و وعده ها، و وعيدها، و داستانها، و عبرت هايش ، همه و همه بياناتش به چند اصل بر مى گردد، و از آن چند ريشه جوانه مى زند، اول توحيد، دوم نبوت ، و سوم معاد، و فروعات آن ، و چهارم هدايت بندگان بسوى آنچه مايه صلاح دنيا و آخرتشان است ، و اين سوره با همه اختصار و كوتاهيش ، مشتمل بر اين چند اصل ميباشد، و با كوتاه ترين لفظ، و روشن ترين بيان ، بآنها اشاره نموده است .
مؤلّف: قريب به اين مضمون را مرحوم صدوق در كتاب علل خود، از حضرت رضا عليه السلام روايت كرده. و اين روايت همان طور كه ملاحظه مى فرمایيد، سوره «فاتحة الكتاب» را در نماز تفسير مى كند. پس اين خود مؤيّد گفته قبلى ما است كه گفتيم: اين سوره كلام خداى سبحان است، اما به نيابت از طرف بنده اش، و زبان حال بنده اش در مقام عبادت، و اظهار عبوديّت است كه چگونه خدا را ثنا می گويد و چگونه اظهار بندگى مى كند. و بنابراين سوره اصلا براى عبادت درست شده، و در قرآن هيچ سوره اى نظير آن ديده نمی شود. منظورم از اين حرف چند نكته است:
 
اول اين كه: سوره مورد بحث از اول تا به آخرش كلام خدا است، اما در مقام نيابت از بنده اش، و اين كه بنده اش وقتى روى دل متوجه به سوى او می سازد و خود را در مقام عبوديّت قرار می دهد، چه می گويد.
و دوم اين كه: اين سوره به دو قسمت تقسيم شده، نصفى از آن براى خدا، و نصفى ديگر براى بنده خدا است.
 
نكته سوم اين كه: اين سوره مشتمل بر تمامى معارف قرآنى است، و با همه كوتاهی اش، به تمامى معارف قرآنى اشعار دارد. چون قرآن كريم با آن وسعت عجيبى كه در معارف اصوليش، و نيز در فروعات متفرعه بر آن اصول هست، از اخلاقش ‍ گرفته تا احكام، و احكامش از عبادات گرفته تا سياسات و اجتماعيات، و وعده ها و وعيدها، و داستان ها و عبرت هايش، همه و همه بياناتش به چند اصل بر مى گردد، و از آن چند ريشه جوانه مى زند: اول توحيد، دوم نبوّت، و سوم معاد و فروعات آن، و چهارم هدايت بندگان به سوى آنچه مايه صلاح دنيا و آخرتشان است. و اين سوره با همه اختصار و كوتاهی اش، مشتمل بر اين چند اصل می باشد، و با كوتاه ترين لفظ و روشن ترين بيان، به آن ها اشاره نموده است.
<span id='link76'><span>
<span id='link76'><span>
==مقايسه سوره حمد با آنچه مسيحيان در نماز مى خوانند ==
==مقايسه سوره حمد با آنچه مسيحيان در نماز مى خوانند ==
حال براى اينكه بعظمت اين سوره پى ببرى ، ميتوانى معارف مورد بحث در اين سوره را كه خدايتعالى آنرا جزو نماز مسلمانان قرار داده ، با آنچه كه مسيحيان در نماز خود ميگويند، و انجيل متى (۶: - ۹ - ۱۳) آنرا حكايت مى كند، مقايسه كنى ، آنوقت مى فهمى كه سوره حمد چيست .
 
در انجيل نامبرده كه بعربى ترجمه شده ، چنين ميخوانيم (پدر ما آن كسى است كه در آسمانها است ، نام تو متقدس باد، و فرمانت نافذ، و مشيتت در زمين مجرى ، همانطور كه در آسمان مجرى است ، نان ما كفاف ما است ، امروز ما را بده ، و ديگر هيچ ، و گناه ما بيامرز، همانطور كه ما گناهكاران بخويشتن را مى بخشيم ، (يعنى از ما ياد بگير)، و ما را در بوته تجربه و امتحان قرار مده ، بلكه در عوض از شر شرير نجات ده .
حال براى اين كه به عظمت اين سوره پى ببرى، می توانى معارف مورد بحث در اين سوره را كه خدای تعالى آن را جزو نماز مسلمانان قرار داده، با آنچه كه مسيحيان در نماز خود می گويند و انجيل متى (۶: - ۹ - ۱۳) آن را حكايت مى كند، مقايسه كنى، آن وقت مى فهمى كه سوره حمد چيست.
خوب ، در اين معانى كه الفاظ اين جملات آنها را افاده مى كند دقت بفرما، كه چه چيرهائى را بعنوان معارف الهى و آسمانى به بشر مى آموزد، و چگونه ادب بندگى در آن رعايت شده ، اولا بنمازگزار مى آموزد، كه بگويد: پدر ما (يعنى خدايتعالى ) در آسمانها است ، (در حاليكه قرآن خدا را منزه از مكان ميداند) و ثانيا درباره پدرش دعاى خير كند، كه اميدوارم نامت متقدس باشد، (البته فراموش نشود كه متقدس باشد، نه مقدس ، و خلاصه قداست قلابى هم داشته باشد كافى است ) و نيز اميدوارم كه فرمانت در زمين مجرى ، (و تيغت برا) باشد، همانطور كه در آسمان هست ، حال چه كسى ميخواهد دعاى اين بنده را درباره خدايش مستجاب كند؟ نميدانيم ، آنهم دعائيكه بشعارهاى احزاب سياسى شبيه تر است ، تا بدعاى واقعى .
 
در انجيل نامبرده كه به عربى ترجمه شده، چنين می خوانيم: «پدر ما آن كسى است كه در آسمان هاست، نام تو متقدّس باد، و فرمانت نافذ، و مشيّتت در زمين مجرى، همان طور كه در آسمان مجرى است، نان ما كفاف ماست، امروز ما را بده و ديگر هيچ، و گناه ما بيامرز، همان طور كه ما گناهكاران به خويشتن را مى بخشيم، (يعنى از ما ياد بگير)، و ما را در بوته تجربه و امتحان قرار مده، بلكه در عوض از شرّ شرير نجات ده».
 
خوب در اين معانى كه الفاظ اين جملات آن ها را افاده مى كند، دقّت بفرما، كه چه چيزهایى را به عنوان معارف الهى و آسمانى به بشر مى آموزد، و چگونه ادب بندگى در آن رعايت شده.
اولا: به نمازگزار مى آموزد كه بگويد: پدر ما (يعنى خدای تعالى) در آسمان هاست، (در حالی كه قرآن خدا را منزّه از مكان می داند).
و ثانيا: درباره پدرش دعاى خير كند، كه اميدوارم نامت متقدّس باشد. (البته فراموش نشود كه متقدّس باشد، نه مقدّس، و خلاصه قداست قلابى هم داشته باشد، كافى است)، و نيز اميدوارم كه فرمانت در زمين مجرى، (و تيغت بُرّا) باشد، همان طور كه در آسمان هست.
حال چه كسى می خواهد دعاى اين بنده را درباره خدايش مستجاب كند؟ نمی دانيم، آن هم دعایی كه به شعارهاى احزاب سياسى شبيه تر است، تا به دعاى واقعى.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۶۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۶۵ </center>
و ثالثا از خدا و يا بگو پدرش درخواست كند: كه تنها نان امروزش را بدهد، و در مقابل بخشش و مغفرتى كه او نسبت به گنهكاران خود مى كند، وى نيز نسبت باو با مغفرت خود تلافى نمايد، و همانطور كه او در مقابل جفاكاران از حق خود اغماض مى كند، خدا هم از حق خود نسبت باو اغماض كند، حالا اين نمازگزار مسيحى چه حقى از خودش دارد، كه از خود او باشد، و خدا باو نداده باشد؟ نميدانيم .
و ثالثا: از خدا و يا بگو پدرش درخواست كند: كه تنها نان امروزش را بدهد، و در مقابل بخشش و مغفرتى كه او نسبت به گنهكاران خود مى كند، وى نيز نسبت به او با مغفرت خود تلافى نمايد، و همان طور كه او در مقابل جفاكاران از حق خود اغماض مى كند، خدا هم از حق خود نسبت به او اغماض كند. حالا اين نمازگزار مسيحى چه حقّى از خودش دارد كه از خود او باشد، و خدا به او نداده باشد؟ نمي دانيم.
و رابعا از پدر بخواهد كه او را امتحان نكند، بلكه از شر شرير نجات دهد، و حال آنكه اين درخواست درخواست امرى است محال ، و نشدنى ، براى اينكه اينجا دار امتحان و استكمال است ، و اصلا نجات از شرير بدون ابتلاء و امتحان معنا ندارد.
 
و رابعا: از پدر بخواهد كه او را امتحان نكند، بلكه از شرّ شرير نجات دهد، و حال آن كه اين درخواست، درخواست امرى است محال و نشدنى. براى اين كه اين جا، دارِ امتحان و استكمال است، و اصلا نجات از شرير بدون ابتلاء و امتحان معنا ندارد.
<span id='link77'><span>
<span id='link77'><span>
==سخن عجيب گوستاولوبون ==
==سخن عجيب گوستاولوبون ==
از همه اينها بيشتر وقتى تعجب مى كنى ، كه نوشته قسيس فاضل گوستاولوبون را در كتاب تاريخ تمدن اسلامش ببينى ، كه ميگويد اسلام در معارف دينى چيزى بيشتر از ساير اديان نياورده ، چون همه اديان بشر را بسوى توحيد، و تزكيه نفس ، و تخلق باخلاق فاضله ، و نيز به عمل صالح دعوت مى كردند، اسلام نيز همين ها را گفته ، چيزيكه برترى يك دين را بر دين ديگر اثبات مى كند باين است كه ببينيم كدام يك از اديان ثمره بيشترى در اجتماعات بشرى داشته ، (و لابد منظورش اين است كه ثمره دين مسيحيت در تعليم و تربيت بيشتر از اسلام است ) و از اين نيز عجيب تر آنكه بعضى از مسلمان نماها نيز اين گفتار وى را نشخوار كرده ، و پيرامون آن داد سخن داده است .
 
از همه اين ها بيشتر وقتى تعجب مى كنى، كه نوشته قسيس فاضل گوستاولوبون را در كتاب تاريخ تمدن اسلامش ببينى، كه می گويد: اسلام در معارف دينى چيزى بيشتر از ساير اديان نياورده، چون همه اديان، بشر را به سوى توحيد، و تزكيه نفس، و تخلّق به اخلاق فاضله، و نيز به عمل صالح دعوت مى كردند، اسلام نيز همين ها را گفته. چيزی كه برترى يك دين را بر دين ديگر اثبات مى كند، به اين است كه ببينيم كدام يك از اديان ثمره بيشترى در اجتماعات بشرى داشته، (و لابد منظورش اين است كه ثمره دين مسيحيت در تعليم و تربيت بيشتر از اسلام است)؛ و از اين نيز عجيب تر آن كه بعضى از مسلمان نماها نيز اين گفتار وى را نشخوار كرده، و پيرامون آن داد سخن داده است.
<span id='link78'><span>
<span id='link78'><span>
==بحث روايتى ديگر ==
==بحث روايتى ديگر ==
چند روايت درباره مراد از «'''صراط مستقيم '''»
چند روايت درباره مراد از «'''صراط مستقيم '''»
در كتاب فقيه و در تفسير عياشى از امام صادق عليه السلام روايت آورده اند، كه فرمود: صراط مستقيم ، اميرالمؤ منين عليه السلام است .
 
و در كتاب معانى از امام صادق عليه السلام روايت آورده ، كه فرمود: صراط مستقيم ، طريق بسوى معرفت خدا است ، و اين دو صراط است ، يكى صراط در دنيا، و يكى در آخرت ، اما صراط در دنيا عبارتست از امامى كه اطاعتش بر خلق واجب شده ، و اما صراط در آخرت ، پلى است كه بر روى جهنم زده شده ، هر كس در دنيا از صراط دنيا بدرستى رد شود، يعنى امام خود را بشناسد، و او را اطاعت كند، در آخرت نيز از پل آخرت بآسانى مى گذرد، و كسيكه در دنيا امام خود را نشناسد، در آخرت هم قدمش بر پل آخرت مى لغزد، و بدرون جهنم سقوط مى كند.
در كتاب فقيه و در تفسير عياشى از امام صادق عليه السلام روايت آورده اند كه فرمود: صراط مستقيم، اميرالمؤمنين عليه السلام است.
 
و در كتاب معانى از امام صادق عليه السلام روايت آورده كه فرمود: صراط مستقيم، طريق به سوى معرفت خداست، و اين دو صراط است: يكى صراط در دنيا، و يكى در آخرت. اما صراط در دنيا عبارت است از: امامى كه اطاعتش بر خلق واجب شده، و اما صراط در آخرت، پُلى است كه بر روى جهنّم زده شده. هر كس در دنيا از صراط دنيا به درستى رد شود، يعنى امام خود را بشناسد و او را اطاعت كند، در آخرت نيز از پُل آخرت به آسانى مى گذرد، و كسی كه در دنيا امام خود را نشناسد، در آخرت هم قدمش بر پل آخرت مى لغزد، و به درون جهنّم سقوط مى كند.


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۶}}
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۴ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۶}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۱۴٬۴۱۸

ویرایش